به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 مرداد 00 [ 08:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    7,616
    سطح
    58
    Points: 7,616, Level: 58
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 160 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از دید حرفه ای : اون مدیر چون الان با شما درخصوص اون خانم صحبت کرده فکر می کنه مساله حل شدست نمی تونید به طریق دیگه ای از اون خانم پولتون رو بگیرید؟ مثلا بهشون بگید پولم رو تا فلان تاریخ باید بیاری
    اگه از همون اول به مدیرای بالا دستی می گفتید یک جورایی شاید بهتر می بود الان با اون خانم و اون مدیر هم صحبت کردید اگه برید با مقامات بالادستی هم صحبت کنید ممکنه خصومت شخصی به نظر بیاد چون هم دو نفر رو توی موضع دفایی گذاشتید که ممکنه لو بدم جریان رو هم اینکه ضربه نهایی رو بهشون زدید
    من شخصا اگه مدیر بالادستی باشم فکر می کنم مساله خیلی فراتز از پول دزدیده شده است

    باز هم تصمیم با خودتونه چون به شما ضرر کمتری میرسه

  2. 2 کاربر از پست مفید nana0cute تشکرکرده اند .

    niloofarjan (یکشنبه 08 اردیبهشت 98), باران . (یکشنبه 08 اردیبهشت 98)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 اردیبهشت 00 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12

    تشکرشده 69 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. شما این همه مدت میدونستید و اقدامی نکردید ولی حالا نزدیک به تعدیل نیرو به ذهنتون رسیده که گزارش کنید؟
    حالا که مساله دزدی روشن شده من اگر جای شما بودم پولمو طلب میکردم و حقمو ازش میگرفتم ولی به هیچ عنوان کاری نمیکردم که باعث آبروریزی و اخراجش بشه. این شغل اگر لایقش باشید و حقتون باشه برای شما میمونه لازم نیست به خاطرش آبروی یک انسان رو که مشکلات شخصیتی داره ببرید به خصوص که مدیرتون هم در جریان گزاشتید و وظیفه اخلاقی اجتماعی خودتون رو انجام دادید. و اگر هم شغلتون رو از دست بدید از کجا معلوم که شغل و موقعیت بهتری در انتظارتون نباشه؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید niloofarjan تشکرکرده است .

    باران . (یکشنبه 08 اردیبهشت 98)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1398-1-17
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دوستان مهربونم ازینکه وقت گذاشتید و نظرتونو گفتید ممنونم
    ببخشید من یادم رفت در پست قبلی بگم که هم قرضمو و هم مبلغی که از کیفم برداشته بود رو چند روز پیش به کارتم واریز کردن .

    راستش نمیدونم این تاپیکو ادامه بدم یا نه
    چون بخاطر این تاپیک زده بودم که نمیدونستم برم دزدی و رابطه اش با مدیر شعبات رو بگم نگم یا چهطوری بگم ، که دیگه این قسمتش حل شد
    نه دزدی و نه خیانت رو به هیچ کسی نگفتم . واقعا خداروشکر این من نبودم که پرده ای برداشته باشم .

    ولی موندم این تهرانی که قضیه دزدی رو فهمید . منم که میدونم . پس چرا هیچ کدوممون به روی خودش نمیاره؟ . چرا نمیرم بهش بگم حق نداشته به ارغوان بگه که " نیاد به من بگه پولمو برداشته "
    اون که دید من دنبال فیلم دوربینام و حتی براش فیلم بازی کردم تا نفهمه قضیه مربوط به یه دزدیه و جدیه ، اون که دید رازداری میکنم

    البته برای من همینکه به ارغوان گفتم و یه سری حرفای کلی و دوستانه بهش گفتم کافی بود .
    ( هرچند که این خانم با اون آقا همچنان در ارتباطه و وقتی ایشون زنگ میزنه ارغوان نیشش تا بناگوش باز میشه )


    درکل منم با شما موافقم که همونطور که ظالم بودن بده ، مظلوم بودنم بده
    و موافقم که خوب چرا وقتی میشه یه مبلغی رو به یه آدم نیازمند داد ، دو دستی تقدیم کنیم به یه آدمی که اصلا مستحق کمک مالی نیست .


    niloofarjan

    پستم با شما همزمان شد . من به مدیرمون هیچ حرفی نزدم . ولی سعی کردم به خود ارغوان بفهمونم که یه چیزایی فهمیدم تا خودش بیاد بهم بگه .
    اما این خانم به جای اینکه بیاد به من بگه ، ازونجایی که با این آقای تهرانی صمیمیه و میدونه این آقا به شدت نقش ناجی رو داره براش ایفا میکنه ، وقتی متوجه شد که ممکنه کارشو از دست بده ، رفت به این آقای تهرانی گفت
    و آقای تهرانی هم بهش گفته حق نداره که بیاد به من راستشو بگه !!! منم الان ازینا تعجب میکنم .


    یادمه که این خانم خیالش راحت شده بود فیلم دوربینا رو من نمیتونم دسترسی داشته باشم ( اشتباه کرده بود ) چون خیالش راحت شده بود شروع کرد دوباره مثل روباه مکار به دسیسه درست کردن
    مظلوم نمایی ( خراب کاری میکرد مینداخت تقصیر بقیه - و سرپرست هم باور میکرد !! )


    نیلوفر جان الان من کافیه به این خانم بگم آدرس فلان جا رو دارم خودش تا آخرش رو متوجه میشه و با همین یه مدرک میتونم کلی باج بگیرم
    ولی واقعا مساله این چیزا نیست همون موقع هم دنبال پولم نبودم دنبال بهترین کاری که میشد انجام داد بودم
    کلا من دیگه کاری به ایشون ندارم اگه این چند تا پند زیر رو بخونید شاید متوجه منظورم بشید

    ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    اما الان یه چیزایی ذهنمو درگیر کرده
    کلی میگم که بیشتر ازین طولانی نشه :

    1 - الان مساله ی من ، از دست دادن این کار نیست . در واقع این تعدیل نیرو برای شخص من نیست بلکه برای تنها نیروی نیمه وقت در شیفت روز هست .
    یعنی من الان بخوام میتونم برای ادامه همکاری برم شیفت شب ( ساعت 19 الی 23 ) منتها پدرم خیلی اون ساعت نگران میشه )
    هم اینکه این کار ، شغل اصلیم نیست بلکه راهیه برای برنامه ریزی و رسیدگی به کارا و فعالیتهام .


    2 - وقتی تازه اینجا استخدام شده بودم ، آقای تهرانی در مرزِ اخراج شدن قرار داشت . ( بخاطر تبعات همون اخلاقای خاصش که توضیح دادم ) همکارا اعتراض کرده بودن که ایشون رفتارش نرمال نیست و تبعیض قائل میشه و..
    اما من اون موقع اون جو رو آروم کردم . به مدیر منابع انسانی گفتم : چون ارغوان یه نیروی تازه وارده و ناشی است بنابراین آقای تهرانی فقط خواسته بیشتر هواشو داشته باشه تا کامل به کارش مسلط بشه .
    و همه چیزو عادی جلوه دادم .


    3 - بعد از اون بارها همکارام خواستن به مدیر منابع انسانی و مدیرعامل بگن که این دو نفر چقدر شرکت رو تبدیل کردن به محفل درد دل کردن و...
    و این من بودم که هر بار مانع میشدم . چون اعتراض دوباره همکارام صد در صد باعث اخراج تهرانی میشد .
    چون تهرانی به ناحق اخراج میشد و واقعا آدم بی بند و باری نبود فقط فرهنگش اون بود و این ارغوان بود که ذهنیت همکارا رو منفی کرده بود . ( همکارمم به شدت مستعد توهمت بودن )
    ضمن اینکه خودشون آدمای راحتی هستن .

    آخرین باری هم که باز مانع شدم همین ده روزِ پیش بود .

    چون با خودم میگفتم الان تهرانی اخراج بشه ، از کجا معلوم یه سرپرست خیلی بدتر بالای سرمون نیاد ، پس همین تهرانی رو کمکش کنیم تا این یه ایرادشو بفهمه خیلی بهتره .
    واقعا هم تهرانی اصلا مدیر سخت گیری نیست و خیلی وقتا حجم کار روی دوش خودش میوافته بدون اینکه اعتراضی کنه یا توبیخی کنه
    یعنی تهرانی بره یکی بیاد که کارش درست باشه اول از همه همین همکارام خسته میشن و توان قوانین سخت کاری رو ندارن .


    اصلا کلا جو شرکت خوبه ، فقط همین دو نفر باعث و بانی تمامی حواشی هستن .

    4 - نمیخوام بگم من خوبم فلانم ، اون چیزی که اتفاق افتاد این بود که همکارام خیلی لطف داشتن ،
    بارها قوانین شرکتو به پیشنهادم تغییر دادیم حذف و اضافه کردیم ولی همه قبول میکردن رعایت میکردن و چقدر شرکت جو اش بهتر شد ( اشتباها کمتر شد ، دنبال مقصر گشتن ها خیلی کم شد ، دعوا سر مرخصی و چرخش شیفت کاری تموم شد و.. )
    اصلا یه جوری شد که اینجا هر مساله ای بود همکارام میگفتن : باران گفتیم خودت بیایی بگی چیکار کنیم ..

    چون اونا در مورد من اینطوری فکر میکردن که من صلاح همه رو در نظر میگیرم
    اما حالا سواله برام که آیا واقعا صلاح همه رو در نظر میگرفتم؟ یا به فکر عذاب وجدان خودم بودم ؟

    5- بهتر نبود میذاشتم همکارام به مدیر منابع انسانی هر چی دیده و شنیده بودنو میگفتن ؟ با همون شدت و حدت که درست و غلط قاطی بود .
    بهتر نبود به جای اینکه به تهرانی بگم که این خانم داره علنا با آبروت بازی میکنه میذاشتیم خودش با چشمای خودش عواقب بی فکری هاشو ببینه ؟


    من شیفت روز بودم فقط ، اونم خیلی کوتاه در حد 4-5 ساعت و تهرانی رو خیلی کم میدیدم ، اما همکارای فول تایمم ، که شبها هم سر کار بودن ،
    اونا خیلی بیشتر تهرانی رو میدیدن چون تهرانی شیفت شب میومد غالبا .
    پس من واقعا اذیت شدنای همکارامو درک نکردم .
    هرچند همکارای منم از کاه کوه میسازن .


    و حالا همین دوتا باعث و بانی میمونن و بقیه همکارا !!

    نمیدونم
    ولی واقعا حواشی خر است .

  6. 2 کاربر از پست مفید باران . تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (دوشنبه 09 اردیبهشت 98), زندگی خوب (دوشنبه 09 اردیبهشت 98)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    پولو پس گرفتی که هیچی.
    چقدر حرص خوردمااااااا :))))

    بقیشو بیخیال.
    زیاد ریز نشو رو مسائل دیگه، هرچی کمتر بدونی، بهتر.
    این نصیحتی بود که یه بار یه نفر بهم کرد و حرفشو گوش دادم و انجام دادم.
    هرچی کمتر بدونی، آرامش خودت بیشتره.
    در مورد حسی که به کارت داری (نزدیک بودن به خونه و .... ) کاملا میفهمم چی میگی.
    ولی همینه دیگه، نمیشه همه چیز خوبو باهم داشت.
    تعدیل هم شدی غمت نباشه، حتما حکمتی داشته.

  8. کاربر روبرو از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده است .

    باران . (چهارشنبه 11 اردیبهشت 98)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1398-1-17
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Happy.girl.69 نمایش پست ها
    چقدر حرص خوردمااااااا :))))
    :)))) منم وقتی احساس کنم حقی ناحق میشه کمی تا قسمتی حرص میخورم . خلاصه ببخشید .

    یه اتفاق خوب افتاد بگم و از همه ی دوستان خوبی که اینجا نظرشونو گفتن خدافظی کنم

    اینکه شرکت خودش تصمیم گرفت که من بمونم همینجا در شیفت کاریِ خودم.
    و به جای من ، یکی از نیروهای فول شیفت ، نیمه وقت میشه .

    یه اتفاق دیگه هم که امیدوارم خیر باشه : دوباره همکارام گفتن میخوان با منابع انسانی صحبت کنن و..
    و من دیگه مانع نشدم فقط ازشون خواستم هر چی که صد در صد مطمئنا و به کار هم مربوط میشه رو بگن نه اونچه خودشون حدس میزنن
    بعد هم متوجه شدم با سرپرستمون آقای تهرانی و هم با این خانم ارغوان با هر دو قطع همکاری شده :(

    ممنونم


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.