به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,832
    سطح
    73
    Points: 12,832, Level: 73
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array

    خسته شدم از زندگیم. انتخابی ندارم

    سلام

    من دختری 28 ساله هستم. چندماهی هست که تحصیلم رو در ایتالیا شروع کردم و ارشد معماری دارم می خونم. شرایط خوبیه. اما من اصلا دوست ندارم. زندگیِ این روزهامو دوست ندارم.. افسردگیِ خیلی شدیدی گرفتم.. دوست دارم از جمع به دور باشم.. دوست دارم همون شیراز بودم.. می رفتم سرکار.. میومدم خونه.. همه چیز خیلی خوب بود.. خیلی خیلی دلم برای خانواده و ایران و همه چیزِ اونجا دلتنگ شدم.. برای نونوایی رفتن.. برای سبزی فروشی رفتن.. برای همه چی...

    شرایطِ اینجا بد نیست خدا رو شکر.. شهر خوبیه، خونه ای که داخلش ساکن هستم خوبه. دوتا همخونه ای دارم. دخترهای خوبی هستن.. من میلان هستم مردمای شهر خوبن.. دانشگاه و امکاناتش خیلی خوبه..

    اما حس می کنم معماری رشته بدرد نخوریه.. اصلا معماری رو هیچوقت دوست نداشتم.. رشته بیخودیه.. اصلا درس و دانشگاه لازم نداره..
    مگه از هزاران سالِ پیش کسی دانشگاه می رفت برای معماری و ساختمون سازی؟ کلی ساختمونای خوب ساخته شده..
    اصلا رشته مسخره ایه..
    دوست داشتم رشتم کامپیوتر بود.. یه رشته ای که درس و علم باشه .. بدردبخور باشه نه این سوسول بازیا..
    من همینطوری اپلای کردم . پذیرش گرفتم و چون بورسم گرفتم، اومدم. ولی اشتباه کردم.. الانم راه برگشتی ندارم. چون نمی شه از اینجا انصراف بدم، باید جریمه بدم.. و بد میشه اصلا.. اقامتم هم کنسل می شه.. جلوی فامیل و مادرم اینا هم زشته اگه وسط درس و دانشگاه یهو برگردم

    اصلا نمی دونم چیکار کنم..

    دوست داشتم الان شیراز بودم، ازدواج کرده بودم سر خونه و زندگیم بودم مثل بقیه دخترای دیگه..
    با آرامش زندگیمو می کردم..
    یا اینکه مجرد هم بودم خوب بود.. مثل قبلنا..
    میرفتم سرکار.. میومدم خونه..
    همه چی خوب و خوش بود..

    اصلا حس و حال خوبی ندارم. این حس و حال بدی هم که دارم باعث می شه تقریبا هرشب کابوس یا خواب بد ببینم..

    اصلا زندگی الانمو دوست ندارم.. ولی با مادرم که صحبت می کنم طوری وانمود می کنم که اینجا خیلی خوبه و من خیلی داره بهم خوش می گذره و همه چی رویاییه.. تا اون ناراحت نشه و خوشحال باشه

    رشتمو دوست ندارم.. اینجا رو دوست ندارم..
    دوست دارم سریع این 2.5 یا 3 سال تموم بشه بره..
    ولی از بعدشم می ترسم. چون یا باید برگردم ایران، یا اینکه برای دکترا یا کار اقدام کنم (برای اینجا یا کشور دیگه ای)

    ایران دوست دارم برم. ولی دوست ندارم برم برای همیشه. دوست ندارم اینجا رو از دست بدم..
    نمی دونم.. شایدم دوست دارم اینجا رو از دست بدم.

    اگه برای کار یا دکترا بخوام اقدام کنم که اصلا معماری رو دوست ندارم..

    برای رشته کامپیوتر بخوام اقدام کنم، یعنی برم از لیسانس کامپیوتر یه کشور دیگه ای اقدام کنم و بخونم، تازه باید از 31 سالگی شروه کنم.

    اصلا آینده برام مبهمه.. دچار سردرگمی و بی انگیزگی شدم..

    اگه راهنمایی کنید ممنون می شم.

    همش دوست دارم بخوابم.. افسردگیِ شدید گرفتم.. از خدا هم دور شدم نمازمو نمی خونم اصلا ..
    اصلا حس می کنم خدا خیلی وقته دیگه بهم کاری نداره

  2. کاربر روبرو از پست مفید بانوی آفتاب تشکرکرده است .

    maryam988 (شنبه 10 فروردین 98)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 خرداد 02 [ 21:06]
    تاریخ عضویت
    1397-11-25
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,190
    سطح
    46
    Points: 5,190, Level: 46
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    336

    تشکرشده 193 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    وقتی مشکلتونو خوندم حس کردم چقدر تجربه مشابهی با شما داشتم.
    این حس و حال کاملا طبیعی هست بالاخره این همه تغییر یک شوک‌بوده براتون از غذا و آب و هوا‌گرفته تا نوع لباس پوشیدن مردم‌و سبک و استایل زندگیشون،تغییر زیاد بوده وباید یکم به‌خودتون زمان بدین.تمام فشارهاتونو رو‌رشته تحصیلیتون‌خالی کردین ولی فقط باب میل نبودن رشته خودش به تنهایی این همه نارضایتی به بار نمیاره.
    بادوست ایرانی در ارتباط باشین و ورزش هم فراموش نشه بعد از گذشت چن‌ماه انس میگیرین ومطمئن باشین این ‌حس و حال بدی که به رشته تون دارین کمی تعدیل میشه.
    و بالاخره این تصمیم شما بوده و هر چیزی هم محاسن داره هم معایب. بپذیرید و باهاش کنار بیایید.

  4. کاربر روبرو از پست مفید wisdom تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (جمعه 09 فروردین 98)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,832
    سطح
    73
    Points: 12,832, Level: 73
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط wisdom نمایش پست ها
    سلام
    وقتی مشکلتونو خوندم حس کردم چقدر تجربه مشابهی با شما داشتم.
    این حس و حال کاملا طبیعی هست بالاخره این همه تغییر یک شوک‌بوده براتون از غذا و آب و هوا‌گرفته تا نوع لباس پوشیدن مردم‌و سبک و استایل زندگیشون،تغییر زیاد بوده وباید یکم به‌خودتون زمان بدین.تمام فشارهاتونو رو‌رشته تحصیلیتون‌خالی کردین ولی فقط باب میل نبودن رشته خودش به تنهایی این همه نارضایتی به بار نمیاره.
    بادوست ایرانی در ارتباط باشین و ورزش هم فراموش نشه بعد از گذشت چن‌ماه انس میگیرین ومطمئن باشین این ‌حس و حال بدی که به رشته تون دارین کمی تعدیل میشه.
    و بالاخره این تصمیم شما بوده و هر چیزی هم محاسن داره هم معایب. بپذیرید و باهاش کنار بیایید.

    سلام ممنون بابت راهنمایی تون. راستش با دوستای ایرانی هم در ارتباط هستم. همین دوتا همخونه ای هام هم ایرانی هستن.. توی دانشگاه هم ایرانی زیاده.. ولی من دوستشون ندارم. باهاشون راحت نیستم..

    درسته.. ورزش نمی کنم و فکر می کنم اگه ورزش می کردم خیلی روحیه م شاید بهتر بود :(

    جمله آخرتون خیلی غم انگیز بود.. باید بپذیرم و باهاش کنار بیام ؟ اصلا تحمل این روزها برام سخته..
    همش منتظر یه اتفاق خوب هستم و بهم انگیزه بد یا به آینده امیدوارم بشم حداقل

    خودم نمی دونم چی می خوام. چی می شه..
    چی خوبه و چی بده..

    :((

  6. کاربر روبرو از پست مفید بانوی آفتاب تشکرکرده است .

    maryam988 (شنبه 10 فروردین 98)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    دختر آفتاب یادمه یه بار در مورد رفتن صحبت کردی و همون موقع هم شک داشتی.
    رشته معماری رشته کاربردی هست. مثلا طراح پل طبیعت تهران یه خانم کم سن و سال هست. یه جا تو مصاحبه گفته بود هروقت میره پل طبیعت و آدم ها رو میبینه که از اونجا لذت میبرن، کلی انرژی میگیره. شنیدم ایتالیا هم جزو کشورهای قوی در رشته معماری هست ...
    اما اگه علاقه ات چیز دیگه ای هست فرق داره. قدم سخت رو برداشتی و رفتی. حالا تلاش کن که بهترین راه رو بری.

    ورزش بهترین گزینه برات هست. منم تازه از ایران مهاجرت کردم. ورزش خیلی تو روحیه ام تاثیر گذاشته.
    در مورد دوری هم، ایتالیا خیلی از ایران دور نیست. هروقت خواستی میتونی بری. یا اونا بیان بهت سر بزنن.

  8. کاربر روبرو از پست مفید بهاره جون تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (شنبه 10 فروردین 98)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 دی 98 [ 01:40]
    تاریخ عضویت
    1397-10-27
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,295
    سطح
    19
    Points: 1,295, Level: 19
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. من برای تحصیلات اپلای نکردم اما خیلی از دوستام رفتند. بیشترشون هم حس مشابه شما رو داشتن پس اصلا جای نگرانی نیست. توصیه ای که دوستان در خصوص ورزش کردن خیلی خوبه. یک نکته دیگه هم خدمتتون بگم که من یا شما احتمالا هر رشته ای میرفتیم بعدش موقع مواجهه با سختی هاش و پیچ و خم هاش این ارزو رو میکردیم که کاش فلان رشته بودیم. اینم یه چیزی هست که میشه گفت کلی هست. همین قضیه برای اپلای هم هست و اگر میموندید میگفتید کاش رفته بودم.
    بنظر من کار خوبی کردید رفتید و حداقلش یه تجربه خوب کسب میکنید. با توجه به سن تون ریسک خیلی بزرگی هم محسوب نمیشه. ضمنا چرا از الان به دکتری و مشکلات مرتبطش فکر میکنید؟!از الان دارید غصه بعدا رو میخورید؟! مشکلات رو پیشخور نکنید!!! شما ارشدتون رو خوب پیش ببرید بعدا در این خصوص فکر کنید.
    اگر هم خیلی دل تون پیش رشته کامپیوتر هست و سوالی داشتید بطور خصوصی بهم پیام بدید (نمیدونم این سایت قابلیت پیام خصوصی داره یا نه!!!).

    پیشنهاد آخر: بهار شیراز فوق العاده هست اما احتمالا اونجا هم باید این وقت سال زیبا باشه، بهار رو از دست ندید!!

  10. کاربر روبرو از پست مفید Hamid22 تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (شنبه 10 فروردین 98)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    من تاپیک های قبلی شما رو یادمه.
    ای کاش قبل از مهاجرت یه فکری به حالِ حالت افسردگی گونه‌ت میکردی.

    ولی بازم شرایطت از خیلیا بهتره. اینکه همخونه ایرانی داری و ایرانی اونجا زیاده خیلی هم خوبه.

    ولی در موقعیت فعلی، ورزش بهترین گزینه هست در حدی که میتونه یه جهش روحی بزرگ ایجاد کنه.

    البته ممکنه بعضی دوستان تاپیک منو یادشون باشه و بگن اگه بلدم چرا واسه خودم تجویز نمیکردم.
    من چون ورزش جزو روتین زندگیم هست و کارم مرتبط با ورزش هست واسه من تاثیر خاصی ایجاد نمیکنه.
    ولی برای شما نتیجه عالی میتونه داشته باشه.

  12. کاربر روبرو از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (شنبه 10 فروردین 98)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,832
    سطح
    73
    Points: 12,832, Level: 73
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام ممنون بابت راهنمایی های خوبتون دوستان.
    بله درسته باید ورزش رو جزو برنامه هام قرار بدم. اتفاقا باشگاه دانشگاه هم هست، همه امکانات ورزشی داره، اما من حوصله م نمی شد برم باشگاه (با اینکه خیلی دوست دارم). اما حتما میرم .. ممنون بابت توصیه خوبتون.

    من خودم حس می کنم کمی کمالگرا هستم و مسئله دیگه اینکه فکر می کنم بخاطر کمرنگ شدن ارتباطم با خدا ، این حسِ نگرانی و آشفتگی درونم به وجود اومده.. :((

    ممنون به راهنمایی های خوبتون..

  14. 2 کاربر از پست مفید بانوی آفتاب تشکرکرده اند .

    maryam988 (شنبه 10 فروردین 98), Mvaz (شنبه 10 فروردین 98)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 دی 98 [ 01:40]
    تاریخ عضویت
    1397-10-27
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,295
    سطح
    19
    Points: 1,295, Level: 19
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من همیشه یه چندتا قرائت زیبا از قرآن تو گوشیم دارم. وقتایی که دل تنگ میشم یا از چیزی خیلی دلم میگیره، هندزفری میزارم تو گوشم و میرم تو محله های قدیمی قدم میزنم و قرآن گوش میکنم. اگر شب باشه که دیگه تاثیرش دوچندان میشه. خودم که خیلی حس خوبی به این کار دارم.

  16. 3 کاربر از پست مفید Hamid22 تشکرکرده اند .

    maryam988 (شنبه 10 فروردین 98), Mvaz (شنبه 10 فروردین 98), بانوی آفتاب (شنبه 10 فروردین 98)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 00 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1395-5-01
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    6,733
    سطح
    53
    Points: 6,733, Level: 53
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    127

    تشکرشده 141 در 76 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام
    چندین بار از عدم علاقه به رشته نوشتید اگر بعد از این هم قصد اشتغال تو این زمینه دارید این فشار روانی و عدم رضایت هر روز با خودتون حمل میکنید و دچار مشکلات بیشتری میشید
    میتونید بعد از جمع بندی دقیق تر و تحقیق رشته تون عوض کنید نگران سن نباشید شاید مجبور شدید همین راه چند سال دیگه برید .
    امروزم سالروز مرگ ونگوگ نقاش هلندیه که تازه از سن 27 سالگی شروع به نقاشی کشیدن کرد .هیچ وقت برای شروع کردن دیر نیست

  18. 2 کاربر از پست مفید mohammad29 تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (یکشنبه 11 فروردین 98), بانوی آفتاب (یکشنبه 11 فروردین 98)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 19:00]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    785
    امتیاز
    23,048
    سطح
    93
    Points: 23,048, Level: 93
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 302
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,553

    تشکرشده 1,773 در 731 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام
    من تجربه خارج و مهاجرت ندارم. ولی میدونم که شرایط شما برای مهاجرت یکی از ایده آل ترین هاست که خیلی ها حسرتشو دارند.
    نکته بعدی اینه که خودتون رو هنوز نشناختید. اگر از لحاظ روانی خودتون رو بشناسید تقریبا خیلی از مشکلاتتون حله. حداقل یه تست شخصیت mbti از تو اینترنت بزنید و بعدش شخصیت اتون رو مطالعه کنید در موردش. ادمهای موفق شخصیت اتون رو بشناسید. جالبه که همه 16 شخصیت توشون ادم های موفق و معروف هست.
    همزمان پرسشنامه کمالگرایی هیل که تو همین همدردی هست رو بزنید و اگر جوابش این بود که کمال گرایید مقالات ذیل سوالات رو بخونید و لازم بود حتما مشاوره بگیرید.
    -------
    به نظرم با چندتا دختر که حس میکنید راحت هستین در مورد روز های ورودش به کشور غریب و راه های برون رفتشون سوال کنید.
    در مورد رشته معماری، پیشنیاز ها، استعداد های مورد نیاز، تازه های رشته، ادمهای موفقش مطالعه کنید. حتما جذب میشید، اگر بهتون انگیزه نداد. بیاد اینجا بگید یا با مشاوره های شغلی مشورت کنید.
    در مورد خدا هم سعی کنید خیلی دور نشید. حتی شده روزی یک رکعت بخونید، نگذارید رشته محکمی که با خدا داشتید از تار مو نازک تر بشه.
    همین حس هایی که دارید از خداست. خدا هنوز عاشقتونه و گرنه شب حس گمشدگی نداشتین که. اون شما رو دوست داره.
    راستی تو دانشگاه مشاور ندارید؟

  20. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (یکشنبه 11 فروردین 98)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.