به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظر من شما همسرت رو در رابطه با خودت بی مسئولیت کردی
    به هرحال ایشون باید در رابطه با هزینه های شما احساس مسئولیت کنه

    و اینکه این زندگی دنگی اگر یه جورایی طلبکارانه نباشه و اجباری هم توش نباشه مشکل ساز نیست
    ولی اینکه طرف مقابل توقع داشته باشه که هر ماه فلان مبلغ رو همسرش بده اصلا جالب نیست

    و استقلال مالی که میشل گفت رو هم من تا حدی قبول دارم

    همسر من از اول ازدواج زیاد توی قید و بند اینکه چی به اسم من یا ایشون باشه نبود
    هر چیزم که خریدیم به دلیلی به اسم من شد
    مثلا وام ماشین می خواستیم بگیریم همسرم قبلا گرفته بود وام رو به اسم من گرفت و ماشین به نام من شد
    یه خونه تعاونی از شرکت بهشون می دادن به شرطی که خونه نداشته باشن
    بنابراین خونه هم که خریدیم به نام من شد

    از طرفی مبلغی که پس انداز می کردیم هم کلا توی حساب من بود نه حتی حساب مشترک
    مثلا خودش حوصله نداشت بره ببینه کدوم بانک بهتره، به من می گفت خودت برو بپرس و حساب باز کن و هر ماه مبلغ پس انداز رو اونجا می ریخت

    همه اینا بود
    ولی من و پس انداز من کلا توی ذهن همسرم نبود
    از تمام حرفها متوجه می شدم که درسته همه چیز به نام من هست ولی ایشون کلا به این مسئله فکر نمی کنه که من هم مشارکت داشتم
    و از طرفی خانوادش هم خیلی برامون هزینه های غیر منطقی ایجاد می کردن
    و وقتی اون پول از حساب من خارج می شد احساس خیلی بدی داشتم

    به این نتیجه رسیدم که ما نیاز به یک استقلال نسبی مالی داریم

    از همسرم خواستم خودش حساب باز کنه
    کل پس انداز رو به حساب ایشون ریختم ولی از اون به بعد تمام حقوقم رو به حساب خودم می ریختم تا میزان پس انداز من هم مشخص باشه
    هیچی هم خرج خونه نکردم تا یه مدت
    لباس خودم و بچه ها رو هم گذاشتم ایشون بخره
    نهایتا پس انداز من از مال ایشون بیشتر هم شد
    که در نهایت یه خونه گرفتیم
    الان مشخصه که از حساب هر کس چقدر خارج شده و چه سهمی در خرید اون خونه داشته
    ولی قبلا همسرم فکر می کرد من مبلغ ناچیزی رو وارد کار کردم

    نمیگم مدیریت من خوب بوده ولی تجربه من اینه و در حال حاضر نظرم اینه که
    مرد باید هزینه های خونه رو بده و بقیه درآمدش رو پس انداز کنه
    زن باید پس انداز کنه (و البته مواردی که دلش میخواد و شاید کمی بیش از حد باشه رو از حقوقش بده) و موقع خرید کالای سرمایه ای پس اندازش رو هزینه کنه و ترجیحا هر چیز که خریده میشه فارغ از بحث اینکه کی چقدر پس انداز داشته باید نصف نصف به نام زده بشه

    البته در مورد شخص من الان که دیگه تقریبا همسرم متوجه شد که من هم از نظر اقتصادی نقش زیادی داشتم و از طرفی هزینه های خانوادش رو هم تا حدودی مدیریت کرده که بیش از حد و غیر منطقی نباشه، من خرید هم برای خونه زیاد انجام میدم. ولی به دلخواه خودم نه به اجبار همسرم.
    وقتایی که همسرم وقت نداره یک سری خریدها رو خودم انجام میدم و اصلا بحث مالیش رو هم مطرح نمی کنم
    یعنی توی ذهنم هم دیگه برام مهم نیست

    البته تا الان توی هیچ مرحله ای از زندگیم نشده که بگم من فلان قدر هزینه کردم اونو باید به من بدی
    یا چیزی رو نمی خرم و میذارم خودش بخره یا اگر بخرم اصلا به اینکه چقدر پول دادم یا چرا من دادم فکر نمی کنم

    و هیچ وقت هم بحث من و تو رو نیاوردم توی زندگیم
    همون موقع هم که کل هزینه ها رو به گردن همسرم انداختم، لیست خرید بهش می دادم و می گفتم نیاز داریم
    بدون هیچ جبهه گیری خاصی

    *****مریم جان من این مطالب رو قبل پست آخر شما نوشتم

    در رابطه با پست آخرت فکر می کنم بهتر باشه با همسرت صحبت کنی و بگی این زندگی دنگی و این اجبار اذیتت می کنه
    حتی پیش مشاور برید تا براش تشریح کنه که زنها نیاز به حمایت شدن دارن
    یه نیاز فطری
    یا حداقل فرهنگی

    از نظر قانون هم که البته اینو برای خودت میگم نه برای اینکه بری به همسرت بگی
    از نظر قانون مرد باید به زن نفقه بده چه زن شاغل باشه و چه نباشه

    شاید بهتر باشه به نوعی این زندگی شکل و شمایل دنگی رو از دست بده و همسر شما در رابطه با کل هزینه های زندگی احساس مسئولیت کنه

    ****بیشتر از کانال احساسی سعی کن متقاعدش کنی که نیاز به حمایت همه جانبه داری چه مالی چه عاطفی
    بهش بگو اصلا بحث من و تو و چندرغاز پول نیست. این شیوه زندگی من رو عذاب میده. باید عوضش کنیم


    ***** و اینم به نظر من میاد که شاید به خاطر اینکه پولت رو به مادرت دادی همسرت یه جورایی داره عکس العمل نشون میده و میخواد تحت فشار بذاردت
    ویرایش توسط فکور : دوشنبه 20 اسفند 97 در ساعت 10:24

  2. 4 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    maryam.mim (دوشنبه 20 اسفند 97), میشل (دوشنبه 20 اسفند 97), آنیتا123 (دوشنبه 20 اسفند 97), بی نهایت (دوشنبه 20 اسفند 97)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام مریم جان
    فقط پست های شما و خانم فکور رو خوردم.
    پس اگر مطلبم تکراری هست ببخشید.
    با پست خانم فکور کاملا موافقم.
    نیاز فطری زن آینه که تامین بشه و نیاز فطری مرد این هست که تامین کند.
    اگر این قانون جابه جا بشه، می شه نتیجه اش احساس خلاء عاطفی.
    نتیجه اش می شه جابه جایی نقش ها و مسوولیت ها.
    خرج و مخارج باید به عهده همسرت باشه. و پس انداز به عهده شما.
    و زمانی هم که از این پس انداز برای مخارج کلان استفاده می شه نباید هیچ منتی روش باشه.
    یک نکته دیگر، این زندگی فقط یک کلمه در آون معنا داره، «ما» ، مراقب باش هیچ زمان سمت من و تو نره.
    همیشه با این دید که قراره تا لحظه آخر کنار همدیگر زندگی کنید برنامه های زندگی ات را بچین.
    حتی فکر اینکه زن باید ذخیره داشته برای روزی که شاید همسرش او را تنها بگذارد موجب رفتارهای آسیب زا خواهد شد، نمی گم که آینده نگری نداشته باش، اما با دید مثبت.
    پست خانم فکور را چند بار بخوانید، خیلی خوب توضیح داده اند. و حتما از این حالت دنگی خارج کنید.
    اما برای اینکه حداقل تنش را داشته باشه زیر نظر مشاور این کار را انجام بده، چون همین تغییر، اگر بدون مهارت صورت بگیرد ممکنه ایجاد یک بحران کنه.
    موفق باشی.
    ویرایش توسط بی نهایت : دوشنبه 20 اسفند 97 در ساعت 11:55

  4. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    maryam.mim (دوشنبه 20 اسفند 97), فکور (دوشنبه 20 اسفند 97), میشل (دوشنبه 20 اسفند 97)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    دوستان عزیزم واقعا از راهنمایی هاتون ممنونم.

    فکور عزیز خیلی ازت ممنونم واقعا راهنمایی های خوبی کردی و کاملا حق با شماست . ولی مشکل اینجاست که همسر من با همسر شما خیلی فرق می کنه. این موضوع رو که اولویت پول براش حتی از من هم بالاتره رو دارم بهش می رسم. نمی گم دوستم نداره یا چیزی ازش خواستم نخریده فقط می ترسه دستش خالی شه و من مهریه ام رو بذارم اجرا و ایشون بره زندان. این رو نه اینکه از رفتار من و یا از حرفهای من بهش رسیده باشه بلکه پدر و مادرش تو مغزش کردند. در این مورد هم مطمئنم چون خودش دوران آشناییمون بهم گفت و علت مخالفت خونوادش این بود که به دلیل اینکه من از اهل یه شهر دیگه هستم حتما می رم و مهریه ام رو می ذارم اجرا چون پسرخاله فلان کس مامانش زنش اهل اون شهر بوده و پسره رو انداخته زندان. نه فقط خودش مادرش هم چندین بار گفت. که من هم در جواب کفتم دایی فلان کس ما هم اهل شهر شما بود و 3 تا زن گرفت یعنی باید بیام تهمت بزنم بگم پسر شما هم این شکلیه. مهریه ام هم چیز عجیب و غریبی نیست گفتم که پدرشون خیلی حسابگره حتی دو تا سکه هم می کردم می گفتن زیاده کلا دنبال بهانه بودن از اول که علتش رو فقط خودم ومادرش می دونیم.

    خلاصه فکور عزیز این مشکل سر دراز داره و فقط سعی کردم با همسرم همدردی کنم به خودم گفتم می ترسه ؟ باشه اشکال نداره من که نمی خوام مهریه بگیرم ازش بذار خودش بعد یه مدت می فهمه. اخلاقم میاد دستش. دوباره می شه همون آدم دوران آشناییمون. خودش قبل از ازدواج باهام حرف زد و گفت که می خواد من توی خرج خونه کمکش کنم و بتونه پس انداز هم داشته باشه و اینکه فقط همسرش پس انداز کنه رو دوست نداره منم اون موقع قبول کردم گفتم حقوقش از من بالاتره منم خرج آنچنانی ندارم همین که لباسامو خودم تهیه کنم خودش کمک به ایشونه. بعد ازدواج نشست برنامه ریزی کرد که همه چیز مربوط به خرجی خورد و خوراک نصف. اجاره خونه با خودشه و خرجهای لباس و اینای منم از همون پولی که واسه خرجی می دم می خرم. سفر هم خواستیم بریم یا خرج های بزرگ که پیش میاد من هرچقدر می تونم کمک کنم. که معمولا به دادن بیشتر پس انداز من در اون دوره ختم شده. اینکه شما می فرمایید کاملا ایده آل منه و شاید با هر فرد دیگه ای ازدواج کرده بودم همین روال رو می رفتم جلو ولی انگار مسائل مالی و خرج کردن برای من و نداشتن پس انداز از خط قرمز های ایشونه. در مورد مسائل مالی یه بی اعتمادی بدی نه فقط به من به همه غیر از پدرش داره. یه بار تو یه جروبحث از دهنش در رفت تو اگه همیشه پس انداز کنی موقع خونه خریدن می خوای همه رو به نام خودت بزنی. در صورتی که من همچین روحیه ای ندارم ولی مادرش داره. کلا فکر می کنه همه مثل مادرشن چون مشاورش پدرشه. این حرف من نیست مشاور قبل از ازدواجمون بهم گفت . چشماش کلا روی خیلی خصوصیت های خوبه من بستست. یه مثال دیگه غیر از مسائل مالی اینکه وقتی با یه خانم صحبت می کنه مثلا همسر دوستش سریع میاد به من توضیح می ده که چی می گفته منم چون هم خودش و هم اون خانم رو می شناسم نیازی نمی بینم بیاد توضیح بده (تو دلم می گم به من ربطی نداره که) ولی می فهمم ترسی رو که از مادرش داشته از من هم داره و فکر می کنه من به خاطر صحبت با یه خانم دیگه از او عصبانی می شم. در صورتی که من بیشتر اوقات می خندم. و کم پیش میاد قیافم عصبانی یا جدی داشته باشه.

    در مورد مادرم هم ایشون خیلی از مادرم محبت دیده بیشتر از مادر خودش نباشه کمتر هم نبوده و قبل ازدواج با همسرم قرار هم گذاشته بودم که بعد از ازدواج چون مادرم درآمدی نداره من بهش کمک کنم و سر این موضوع توافق کرده بودیم که البته مادرم خودش هیچ وقت کمکی از من قبول نمی کنه و این پول رو هم قرض گرفتن که پس بدن.

    در هر صورت فکور عزیز می خوام با همسرم صحبت کنم که خرجی رو به تناسب حقوقمان بذاریم (من نصف ایشون بذارم) و من هر ماه ملزم هستم مبلغ مشخصی رو پس انداز کنم برای یه هدف تعیین شده (مثلا خرید خانه) و اگر از بی پولی هم به قرض بیفتیم من به این پس انداز دست نمی زنم. در مورد سفرها هم تا 30 درصد مبلغ رو کمک می کنم درصورتی که اون سفر به صلاح باشه اگر مخالفش باشم هیچ هزینه ای نمی کنم. به نظر شما این شرایط با اخلاق شوهرم و موقعیت من بهتر هست (خودم می تونم باهاش کنار بیام) . چون بحث اینکه من فقط پس انداز کنم رو اصلا قبول نمی کنه اینو به این دلیل می گم که قبل از ازدواج بهم گفته بود و منم قبول کرده بودم. به این شرط که خرید خانه یا ماشین باید به نام هردو باشه. فعلا هم که انقدر درگیر مسائل اقتصادی هستیم نه می تونیم ماشین بخریم نه خونه معلومم نیست دیگه کی بتونیم با این اوضاع.

    بی نهایت عزیز خیلی ممنونم از راهنماییت خیلی سعی می کنم جاهامون جابه جا نشه چون مشاور هم بهم گفت یه روحیه حمایت کننده دارم که می خوام حامی کسی باشم که دوستش دارم و خیلی دارم این رو کنترل می کنم تا حدی هم موفق بودم. از نظر مالی هم تا الان که بحران نداشتم مشکل عدم تامین رو نداشتم. هروقت سفری می خواستیم بریم چیزی که خارج از برنامه نبود براش برنامه ریری می کردم هم به همسرم کمک می کردم هم سفر می رفتیم. تا زمانی که برنامه ریزی داشتم همه چیز خوب بود البته از نظر مالی بیشتر حس خلا عاطفی دارم. این باعث می شه که مسائل مالی برام بزرگ شه . و از خود گذشتگی هامو نکنم و ولش کنایی که برای زندگی مشترک می گم رو دیگه نگم. تامین نشدنم رو توی پستم گفتم علتش مادی نیست معنویه. خیلی پیش میاد احساس تنهایی کنم با اینکه صبح تا شب هم با همسرم هستم. یه حس بی توجهی داره بهش می گم و ارش می خوام یکی دو ماه خوبه دوباره همون آش و همون کاسه.

    بی نهایت عزیز چیزی که پدرم از بچگی من بهش اصرار داشت همون مفهوم ما بودنه واسه همین خیلی از خواسته های همسرم برام عجیبه هیچ درکی از ما نداره و این حس رو خود همسرم درمن به وجود آورده (به علاوه حرفهای پدر و مادرش) که داره به روزهای بدون من فکر می کنه وگرنه روزی که من بعله رو گفتم در بدترین شرایط زندگی بود و به خودم گفتم تو این شرایط تونستم کنارش باشم تو بدتر از اینم حتما می تونم تا زمانی که همدیگرودوست داشته باشیم. ولی وقتی روز به روز با رفتارهای انفرادیش و من وتو هاش منو از خودش دور می کنه منم واقعا اذیت می شم و می گم به قکر روزهای تنهایی باشم که شوکه نشم حداقل.

    حرفهای شما رو مادرم هم خیلی بهم گفته بودن اما نمی شه 100% پیاده اش کرد توی زندگی. همسرم اخلاق خاصی توی زمینه مالی داره فقط باید یه برنامه بچینم استثنا باشه و فقط مختص زندگی خودم باشه که خودمم راضی باشم و حس استسمار نداشته باشم.

  6. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    فکور (دوشنبه 20 اسفند 97)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    درسته که قبل ازدواج با هم صحبت کردید و شما قول مشارکت دادی که نباید می دادی ولی الانم می تونی صحبت کنی و ایشون رو قانع کنی اگر آدم منطقی باشه

    معلومه که وقتی یه مرد به خانمش میگه دنگت رو باید بدی خلا عاطفی پیدا می کنه
    اصلا جدا از بحث پولش

    شما با همسرت یک جا کار می کنی؟

    به همسرت نگو نیاز به پس انداز داری
    فقط بگو از اینکه اجبار باشه برای خرج کردن توی خونه خسته شدی و این شرایط آزارت میده

    حتما شما یه لحظات عاطفی داری در کنار همسرت
    زمانهایی که بتونی درد و دل کنی

    شاید لازم باشه پیش یه مشاور برید دو نفری
    تا یک سری مسائل رو توضیح بده برای همسرت

    خلاصه که خشت اول رو کج گذاشتی
    این رویه توی فرهنگ ما درست نیست

  8. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    maryam.mim (دوشنبه 20 اسفند 97)

  9. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    فکور عزیز ممنون از جوابت و وقتی که می ذاری

    بله ما همکار هستیم و متاسفانه به دلیل شغلمون از همه مبلغ حقوق من هم مطلع هستن ایشون.
    مشاور که رفته بودیم مشاور گفتن همین رویه (همونی که تو پست قبل گفتم) خوبه و من به اعتبار حرف مشاور قبول کردم مشارکت داشته باشم. و پذبرفتم که به این شکل باشه. متاسفانه مشاوری هم که رفته بودیم کمی مردسالارانه برخورد می کرد من خودم با همسرم در مورد همکاری در کارهای منزل به توافق رسیده بودیم ولی مشاور می گفت تو مخارج مشارکت کن کارهای منزل هم که زیاد نیست روزهای تعطیل می تونی انجام بدی نیاز به کشمکش با همسرت نداری که بخوای برات کاری کنه :| دیدم هر چی هم رشته بودم اون خانم داره پنبه می کنه و همسرم به دلیل اینکه مشاور جانبدارانه متمایل به ایشون صحبت می کرد به شدت با ایشون موافق بود. کلا جوری شده که چشمم از مشاور ترسیده.

    در مورد اینکه با ایشون صحبت کنم بارها این کار رو انجام دادم و ایشون می گن چون شاغلی و از کارهای منزل می زنی باید توی مسائل مالی مشارکت کنی وگرنه کار نکن و بشین خانه داری کن. این دلیلی هست که میاره برای اینکه خرج کردن برای خونه آزارم نده. در واقع اینجوری توجیه می کنه قضیه رو.

    کلا اگر می شد برگردم عقب که خیلی چیزها رو عوض می کردم و متاسفانه اخلاق ایشون در مورد مسائل مالی بعد از ازدواج خیلی عوض شد. توی دوران آشنایی زمانی که شاید دخالت خانواده اش مطرح نبود خیلی اوضاع بهتر از این بود. حتی دوران نامزدی کادوهای بهتری هم می خرید و اصلا بخثی نبود و به خوبی وظیفه اش رو می دونست که رستوران می ریم ایشون باید حساب کنه یا هر جای دیگه ایشون باید دست توی جیبش کنه. این مسائل همه بعد از ازدواج به وجود اومد.

    بذار اینجوری بگم فکور عزیز . خیلی کارها می کنه مثلا کادو می خره یا اهل تفریحه اما یه جورایی مثل از سر باز کردنه. کادوی به صرفه و اقتصادی یا قسطی می خره. تفریحی که میریم چون تخفیف خورده میریم حرف بزنم یا اعتراضی کنم می گه بگو ایراد من چیه خوب می خوری خوب می گردی کلا توی بحث باهاش بازنده ام آخرش. اگر حرفم رو بشنوه مثلا بگم احساس خلا عاطفی دارم یکی دو ماه خوبه توجه می کنه بعد اوضاع دوباره عوض میشه و میشه مثل قبل دوباره من تحمل می کنم تا لبریز شم بعد یه جر و بحث بعد ایشون دوباره خوب می شه و دوباره از اول.

    اینکه واسه خرج کردن اجبار باشه اینجوری نیست که بگه بیا حتما پول این ماه رو بده یا دونگتو بده اگه اینجوری بود که شاید به 3 سال هم نمی کشید اما وقتی کمک مالی نمی کنم یا تو حساب مشترک خرجی رو نریزم می گه چقدر پول داری این ماه من دیگه هیچی ندارما و این ماه استثناعا گفتم هیچی ندارم که واویلا شد و بعدش که طلبم جور شد می گفت کی می ریزن به حسابت که بریزی واسه خرجی.و این من رو عصبانی کرد.مشکل اصلی اینه خودش بهم در مورد پول نداشتن دروغ می گه و وقتی من واقعا ندارم باورش نمیشه. کلا اینکه می گه من دیگه هیچی ندارم جدیدا رو مخمه چون می دونم پس انداز می کنه اگر واقعا هیچی نداره پس حتما پولاشو می ده به کس دیگه که نمی تونه بهش دست بزنه. یا مثلا واسه سفر می گه من اینقدر دارم تو چقدر می تونی بدی بعد حساب می کنم می بینم تقریبا نصف هزینه رو میگه داره. ماشالا همسر من تو رفتارش خیلی سیاست داره. یه جوریه که همیشه تو بحثی که باهاش مخالفی چوب دو سر باخت میشی.

  10. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    فکور (سه شنبه 21 اسفند 97)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    دوباره سلام
    اون دیگه چه مشاور عتیقه ای بوده
    نمی تونی یه مدت مرخصی بگیری مثلا دو سه ماه
    تا یه خرده این روال عوض بشه
    بگو همونجور که گفتی می خوام به کارهای خونه برسم
    یه جوری یه مدتی پولی نیاد دستت




    اگر ایشون این اجازه رو داره که از شما بپرسه چقدر پول داری و ...
    شما هم متقابلا این اجازه رو داری که بپرسی پس انداز رو چکار می کنه و چرا در حالی که فلان قدر حقوق گرفته میگه که پول نداره


    و یک سوال دیگه
    در کل آیا امکان عوض کردن محل کارت رو نداری؟

    *******در رابطه با اینکه گفته بودی همسرت از مادرت محبت زیاد دیده باید بگم همسر من هم از مادرم محبت زیاد دیده و همیشه هم میگه، ولی بحث پول یه بحث دیگه است. مثلا در رابطه با مادر همسرم، ایشون هر ماه از حقوقش به طور ثابت پول می ریزه به حساب چون بیمه نبودن و حقوق هم ندارن همه بچه ها ماهانه پول میدن. علاوه بر اون مثلا دو سال پیش یکهو خونشو فروخت و بعد خونه های بالاتر می رفت می دید و نهایتا با یک سری کشمکش تقریبا نفری 10 میلیون از هر کدوم از بچه ها گرفت و خونه جدید رو خرید ( در صورتی که بهشون اجازه می دادی نفری 100 میلیون هم راضی بودن که بگیرن ولی چون بچه ها محدودیت گذاشتن به همون خونه رضایت دادن). بعدا مثلا تماس گرفتن و شارژ چند ماه ساختمون رو از همسر من گرفتن. بعدا گفتن فرشمون مشکل پیدا کرده و باید فرش بخرید
    این آخری رو من نگذاشتم و البته جاریهام هم همینطور
    (اینم بگم همون موقع مادرشون پول توی دستشون بود فقط می گفتن پسرها باید فرشو بخرن)

    حالا چند وقت پیش من به همسرم گفتم یکی از وسایل مادرم اینا خراب شده، به نظرت چطوره اگر بگم بهشون برن وام بگیرن و اون وسیله رو بخرن و قسطش رو هم ما بدیم (به عبارتی من بدم)
    همسرم گفت برام خیلی جالبه که یه چیزایی برای شما مجازه و برای من نیست مثلا مادرم که فرشش مشکل پیدا کرده بود شما و جاریهات نذاشتید ما بخریم براش


    گفتم ما خونه خریدیم برای مادر شما، خونه رو بعد چند سال عوض کردیم، مبل خریدیم، وسایل دیگه خریدیم، هر ماه پول میدیم بعدا حالا چون فرش نگرفتیم هیچ کار نکردیم

    خلاصه که آخرش چندان رضایتی نداشت که من اون کارو انجام بدم

    *****همسر من آدم مادی نیست حسود هم نیست اصلا و رابطش هم با خانوادم خیلی خوبه با این حال سر مسائل اقتصادی موضع می گیره و سخته براش که بخوایم برای خانوادم هزینه ای انجام بدیم (مگر اینکه خودش به نظرش اومده باشه که فلان کارو براشون بکنه و پیشنهاد خودش باشه)
    اینکه میگم این فشار از سمت همسر شما ممکنه به این خاطر باشه که پول رو به مادرت دادی به همین خاطر هست و از روی تجربه شخصی میگم
    ویرایش توسط فکور : سه شنبه 21 اسفند 97 در ساعت 11:45

  12. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    maryam.mim (سه شنبه 21 اسفند 97), آنیتا123 (سه شنبه 21 اسفند 97), زن ایرانی (سه شنبه 21 اسفند 97)

  13. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    فکور عزیزم سلام

    ممنون از اینکه وقت می ذاری و راهنمایی می کنی ایشالا خدا هرچی از دنیا و آخرت می خوای بهت بده.

    در مورد عوض کردن کارم نه نمی تونم چون برای رسیدن به این جایگاه و این شغل خیلی زحمت کشیدم و نمی خوام از دستش بدم می گم زحمت یعنی واقعا پوستم کنده شده. هم کارم رو دوست دارم هم محیط ش خوبه ایراد داره اما ایراداش رو همه شرکت ها دارن به علاوه اینکه حسن هاشو جاهای دیگه نداره. چند بار قبلا به خاطر مدیرمون که کمی مشکل اخلاقی داشت می خواستم کارم رو عوض کنم ولی شرکت های در حد شرکتی که کار می کردم رفتم هر کدام ایرادهای اساسی داشتند با دستمزد پایین تر و البته چون خودم قسط دارم تا یه حدی در روی در آمدم حساب کردم. و کاری با در آمد پایین تر برام نمی صرفه.

    ولی تا آخر عمرمم نمی خوام اینجا بمونم برنامه هایی دارم که جابجایی کاری ام در حال حاضر خرابش می کنه.

    در مورد مادرمم شاید حق با تو باشه ولی این پول قرضه یعنی بعد از چند ماه بر می گرده اگر این علت موضع گیری ایشون باشه واقعا غیر منطقی ایه.

    راستش من با همسرم دیروز صحبت کردم یه دوست داره که خیلی صمیمی هستن. دوستشون هم مثل خودشون خیلی حسابگرن و دو دو تا 4 تا زیاد دارن خانمشون هم شاغلن. من گفتم با این برنامه خرجی مشکل دارم حس بدی دارم هر چقدر هم از طرف شما منطقی باشه حس خوبی به من نمی ده. همسرم گفتن خوب چیکار کنیم یه راه حل بده که هم تو راضی باشی هم من. گفتم ببین دوستت چیکار می کنه همون کارو بکنیم. و با خانومشون دوستم و می دونم ایشون گاهی خودش برای خودش وسایل می خره اما بقیه خرجها با مرد خونه است و همسرمم قبول کرد بپرسه. منم اینجوری راضی تر خواهم بود مسلما. حداقل یه مدل درست حسابی تر از مشاور قبلی پیدا می کنیم که دارن زندگی شونو می کنن و مشکلی هم ندارن.

    فکر می کنم باید هر از گاهی این بحثی که پولتو چیکار می کنی باشه که ابهامات من رو برطرف کنه وگرنه استقلال مالی ایشون برابره با دادن پول به پدرش کاش پدرشون نیاز داشت یا انقدر سر مسائل مسخره و پیش و پا افتاده مالی من رو اذیت نکرده بودن اینجوری دلم نمی سوخت. به پدرش پرداخت می کنه ایشون هم ار اونور پسر دیگشونو می فرستند مدرسه غیر انتفاعی. برای همسرشون ماشین می خرنن خوب ما نمی تونیم از این بریز و بپاش ها داشته باشیم ؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    فکور (چهارشنبه 22 اسفند 97)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    من اگر جای شما بودم احساس خودم رو می گفتم
    اینکه حس بدی پیدا می کنی از اینکه در رابطه با هزینه کردن شما اجبار وجود داشته باشه
    می گفتی با ذات من و شاید بیشتر خانمها هماهنگ نیست
    من دلم میخواد احساس کنم مورد حمایت همسرم هستم چه مالی چه عاطفی
    حالا هر وقت شد هم هزینه می کنم توی خریدای خونه یا برای خرید مسکن و ماشین و یا چیزهای دیگه
    چون در نهایت من هم هدفم از کار کردن اعتلای سطح زندگی مشترک هست و قرار نیست پولم رو حبس کنم و بذارم توی کوزه
    اینکه الزاما شما بخواین از زندگی دیگران الگو بگیرید زیاد جالب نیست
    شاید اون خانم کل حقوقش رو بده به همسرش اصلا و از اون پول تو جیبی بگیره
    یا شاید حالتهای دیگه ای وجود داشته باشه
    به هر حال زندگی ها با هم فرق دارن

    چرا با هم هدف مشترک نمیذارید؟ مثلا خرید خونه یا ماشین
    یه چند تا وام بگیر و حقوقت رو درگیر دادن اقساط کن

  16. 5 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    maryam.mim (شنبه 25 اسفند 97), آنیتا123 (پنجشنبه 23 اسفند 97), الهه زیبایی ها (جمعه 24 اسفند 97), بهاره جون (پنجشنبه 23 اسفند 97), زن ایرانی (پنجشنبه 23 اسفند 97)

  17. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام فکور عزیز

    ممنونم از جوابت و راهنماییت.
    هدف مشترک رو موافقم و خودمم بهش فکر کرده بودم.

    در مورد الگو گرفتن از زندگی دیگران فکر کنم اشتباه برداشت کردید. منظورم این بودچون هر دو اون خانواده رو می شناسیم و همسرم قبولشون داره (حتی گاهی بیشتر از حرف من) از طریق اونا می تونم حرفم رو بهش بفهمونم. و می دونم که خانومشون توی خرجی مشارکتی نداره. به همین دلیل اونها رو پیشنهاد دادم .
    در مورد گفتن احساس باید بگم که بارها احساسمو گفتم بارها در موردش حرف زدم تو لحظه های عاطفی تو بحث های به قول خودشون منطقی حتی گاها با دعوا. مرغ ایشون توی مسائل مادی یه پا داره متاسفانه و من به همین دلیل می گم این رفتار خودش نیست چون توی هر زمینه دیگه ای کاملا منطقیه و می شه باهاش حرف زد عیر از مسائل مادی. به همین دلیل می گم این خودشون نیستن که این رفتار رو دارن یا کنترل پدرشونه یا ترس از پدرشون.

    در مورد وام هم این کار رو کردم و دارم قسط می دم که قسطشم زیاده.

    فکورجان بابت راهنمایی های خوبت باز هم ممنونم عزیزم. این مشکل رو فعلا حل کردم و فکر می کنم هر بار باید یه هفته فکرم درگیر شه تا مسائل این چنینی رو حل کنم این فعلا مرهم درده ولی درمان دردم نیست. در مورد این مساله قاطع گفتم من کمکی برای خرجی نمی کنم و به اون پولی هم که به حسابم اومده کاری نداشته باشند. و به ایشون گفتم اون مبلغی رو که از من انتظار دارن بهشون بدم واسه خرجی نمی دم دست خودم می مونه دو قسمت می شه نصفش پس انداز نصفش خرج خودم (آرایشگاه و لباس و .. ) هر موقع هم کم آوردم (چون دیگه چیز زیادی نمی مونه) شما لطف می کنید و بهم می دید.

    حداقل اینجوری خودم راضی ترم. فردا هم بگه پولتو چیکار می کنی همه چی رو براش روشن کردم. اجاره و خورد و خوراک هم تماما با خودشه. ولی خرج های برنامه ریزی نشده پیش بیاد باز هم باید بشینیم صحبت کنیم.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.