سلام
من 28 سال سن دارم و همسرم 32 سال. همسرم یک برادر و یک پدر داره. برادرش 23 سالشه.
من تو شهر همسرم تنها هستم خانوادم شهر دیگه ن. ما هر هفته میریم خونشون بیشتر برای دل شوهرم و پدر شوهرم اینکارو میکنم وگرنه سالی یکبارم نمیرفتم.
برادر شوهرم نماد کامل یک فرد غیر قابل تحمله. بلند بلند صحبت میکنه. سریع داد میزنه و دعوا میکنه سر موضوعات خیلی مسخره مثل عوض کردن کانال تلویزیون.. رفت دانشگاه غیر انتفاعیه کاردانی نصفه ول کرد نتونست واحدا رو پاس کنه. شرایط مالی پدر شوهرم خیلی سخت بود همه شهریه ها رو به باد داد. الان 4 ساله تو مغازه کار میکنه ریالی پس انداز نداره هنوز مثل بچه ها با پدر شوهرم میرن عید براش لباس میخرن. اضافه وزنه بالایی داره و مشکلات جسمی زیادی داره چون مداوم غذاهای فست فود و بی کیفیت میخوره.
رفتارش وقیحه. احترام هیچ کسو نگه نمیداره هر هفته که میبنمش یه دعوایی بالاخره هست.
سربازی نمیره چون میترسه. بارها از دوستاش سر مسائلی کتک خورده و شوهر من رفته ازش دفاع کرده هیچ ثبات شخصیتی نداره . انقدر تند و تند و بلند بلند و بی منطق حرف میزنه تا طرفش ساکت شه. منو به اسم کوچیک صدا میزنه بدون هیچ خانم یا چیزی. همه فامیل و دوست و آشنا تا حالا اومدن نصیحتش کنن برای رفتارش ولی انقدر زود قاطی کرده و ادا دروورده که طرف تو دلش کنه به درک هر کاری میخای بکن.
چند روز پیش با من بحث میکرد که شما چرا توی مراسمات هی میرید شهر خودتون .منم بش گفتم تو بچه ای متوجه نمیشی. اما انقدر بی شرمه که میدونم پس فردا تو فامیل جلو همه از من و شوهرم بد میگه.
گاهی که باخوادم رو در رو میشن همش مواظبم به کسی توهین نکنه. هیچی حالیش نیست به بابام پوزخند میزنه با خواهرام و مامانم بلند بلند حرف میزنه.
هر چی میخریم میگه بده بهتون انداختن زشته...
به شوهرم چندبار اعتراض کردم اونم دلش میسوزه میگه چیکار کنم.
پدر شوهرمم آدم بی اقتداریه همیشه جلوش کم میاره تا داد نزنه. مدام بش باج میده از هر جهت مالی و غیره
....
خونوادشون کوچیکه مادرشونم طلاق گرفته واسه همین دلم میسوزه فقط.
نه میشه براش زن گرفت چون هیچ ویژگی مثبتی نداره. جز اینکه معتاد و خلافکار نشده.
نه میشه برای پدرشوهرم زن گرفت چون یه پسر مجرد بزرگ و بی تربیت تو خونه داره.
موندیم رو هوا
علاقه مندی ها (Bookmarks)