به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    814
    امتیاز
    25,967
    سطح
    96
    Points: 25,967, Level: 96
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 383
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,293 در 743 پست

    Rep Power
    203
    Array

    تردید خواستگار در ازدواج (لطفا دوستان قدیمی راهنمایی کنند)

    دوستان سلام
    امیدوار م حالتون خوب باشه

    میدونم عنوان تاپیک گویا نیست...ولی درحال حاضر چیز دیگه ای به ذهنم نرسید...چون مسئله ای که میخوام عنوان کنم شبیه یِ تاپیک قدیمی....با این فرق که من الان جای اون دخترم....
    تقریبا شبیه ایم.....نمیدونم ولی یاد اون تاپیک افتادم...اومدم.توصیه کنید که کار صحیح چیه اون دختر انجام بده؟؟

    کاربری بود به نام مبین....رفتن بیرون به عنوان جلسه دوم خواستگاری....اقا پسر بعد از رفت و امد مکرر به خاطر مسایل مالی مدام تردید میکرد...علی رغم اینکه دختر میگفت من پرتوقع نیستم و فلان نترس....بعد گذشت مدتی دوباره پسر تردید میکرد....ترس میومد سراغش....نمیتونست به قطعیت برسه....و خب مسلما تردید مرد برایِ زن دلسردی میاره بد جور!

    فقط اونها چندبار رابطه اشون کات شد و دوباره از سر گرفته شد...ولی خب ما نه....و ی تفاوت های دیگه که لازم باشه میگم...خواستم ی ذهنیتی بدم.....
    حالا من کار درست چیه بکنم....چند بار منظورم و رسوندم که اگر اهل کار باشی ...از نظر من اکی.....روزی رسون خداست و فلان....اون لحظه قبول میکنه ولی یِ مدت دیگه دوباره...میخوام این بار با قاطعیت حرف بزنم....که ترس شما به منم منتقل شده... نه به خاطر مسایل مالی به خاطر بزدل بودن...دیدم اقای مبین هم تو اون تاپیک ...چون حرف ته دلشونو به ما میزدن....واقعا بزدل نبودن....اهل کار بودن ...فقط حالا وسواس ناشی بازی...هردو طرف.....یا هرچی رابطه شونو خراب کرد....می خوام این جوری نشه...همین.
    ...............................
    گفتم اولش یِ خلاصه بگم و یِ کلیتی از کل قضایا...
    که خستتون نکنم...
    حالا از خودمون بگم که از کجا رابطه شروع شد و الان کجاییم...
    یا بهتره بگم چی به سر دلم اورده این شازده!
    بیشتر از یک ماه و نیم اقایی به همراه خانواده خواستگاری تشریف اوردند...حدود 3 سال پیش منو تو مهمونی دیده بودند...زمزمه هاش بود که منو پرسو جو کردن ولی له خاطر سنمون جلو نیومدند....من 8ماه بزرگترم....ولی گذشت تااینکه امسال اومدند....کاملا رسمی...با خانواده....بعد دو هفته شماره هامون ردو بدل شد...خیلی هم تند تند همو میدیدیم....یک بار هم ما به اتفاق خانواده رفتیم خونشون.......تحقیق انجام شد...صحبت هایِ دو نفره انجام شد...جلسه مشاوره بک بار باهم رفتیم....یک بارم من خودم تنهارفتم پبش کسی که همیشه میرم...تابرای تردید های ذهنم راه حل پیدا کنم....در نهایت اینکه مشاوره هم اکی داد....تست دادیم و فلان....
    چیزی که هست از روز اول من دچار تردید بودم چون متوجه یِ سادگی...خامی...در ایشون بودم....ایشون و خانوادشون وا لبته خانواده من مشتاق بودن...تا اینکه منم..با گذشت زمان و سبک سنگبن کردن دلم رضا داد....خودمم هم قران باز میکنم برای کارهای مهمم...باز کردم خوب بود....دلم روشن شد
    ولی از مدتیه تقریبا دوسه روز به جد میگه بیا بیشتر فک کنیم....من میترسم...شاید من نتونم....در اون صورت حلالم کن....شاید ما بهم نرسیم....اگه من تو زندگی کم اوردم از من بدت میاد؟ میدونید بچه ها دچار یِ خود کم بینی هست...حالا لازم بشه بقبه کاراشم میگم که از رو چی میگم اینو....
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : شنبه 04 اسفند 97 در ساعت 11:12

  2. 5 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    Pooh (شنبه 04 اسفند 97), Yoldaş (شنبه 04 اسفند 97), زن ایرانی (شنبه 04 اسفند 97), سرشار (شنبه 04 اسفند 97)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    814
    امتیاز
    25,967
    سطح
    96
    Points: 25,967, Level: 96
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 383
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,293 در 743 پست

    Rep Power
    203
    Array
    دوستان این جارو میخوام یِ دردو دل بکنم...
    نمیدونم الان متوجه حالم شدید یا نه.....من احساسی ام....میدونید با این حذفاش چی به سر دلم اورده؟؟ از طرفی فکر خانواده ام هم میکنم...که فکر نکنن حالا دخترشون افسردگی میگیره و فلان...جلوی اونها خیلی قوی پیش میرم...اخه البته یکم هم سرد شدم...فقط میگم چرا حالا...خدایا جرا الان...پس خانوادش چی....انگار ما دوست پسر دوست دختر بودیم...حالا من دارم به این دلگرمی میدم...که مادیات بذام مهم نبستو....چه میدونم...همکارم میگه بعصی مردا اینطورین....تا وقتی دل ندادی....اونا دنبالتن....بفهمن دلتو بردن...دیگه تو باید بری دنبالشون..طاقچه بالا بذار بذاشون همیشه.....مرد بودم خیلی این حرف بهم برمبخورد...
    ولی نه این جوریمو نبینید...یِ روی قوی هم دارم....پشتم گرمه به خدایی که همبشه منو مببینه و دوسم داره....هر جی بشه بد نمیشه...یا رب
    ...........................

    دوستان نمیدونم چقدر مهم هاش و گفتم فقط احتمالا میپرسید کارش چیه این شازده و. اینهارم بگم...
    تحصیلاتش شیمی...فوق هم دوترم خونده بعد دیده شهریه زیاده...ادامه نداده....میگه از 15 سالگی همه کار کردم رو پای خودم بودم...دلم میخواد رقابت و پولدار شدن و فلان...کارش فروشندگی..پدرو برادرش هم همین ان....ولی اونها مغازه بهتری دارن...یا حالا اجاره است نمیودونم...ایشون..مغاره کسی دیگه وایمیسته.....که طرف خودش اصلا نمیاد در مغازه...عملا مشتری نداره...بازارش کساده...یعنی فک کنم درآمدی نداره...مقتصد یا خسیس نمیدونم...ولی هست...ی بار گفت ببخسید از قیمت ریاده روی کردم که پرسیدم فک نکنی من خسیسم....نیستم...اخه چون با سختی پول درمیارم..

    ولی من فک میکردم خیلی بچه پولدار بررگ شده...اخه وضعشون از ما بهتره...با دسته گل و شیرینی خوب میومدن همیشه....نمیدونم...بچه بوده کلاسایی رفته که من نرفتم دیدم پس برعکس ما که زیر خط فقریم اینا نبودن....واقعا هم نیستن....پس این ترس چیه نمیدونم...
    منم که دیگه شد 31 سالم....فقط خواهسا زوم نکنید رو سنم....چون برام مهم نیست...تو تاپیک یا پست دیگه ای حرفش و زدم ...پس نگید سنت بالاست رضایت بده هر چیه.....چون نمیدم!
    منم لیسانس و شاعلم.....دلم میخواست مردی که ساپوذت مالیم کنه...ولی دیدم ایشون کار ریشه ای نداره...فهمیدم که باید مسارکت کنم..البنه منم کارم ریسه ای نبست
    میخوام ببینم واقعا مثل اقا مبین تو اون تاپیک دچار وسواس و ناشی بازی شده که رابطه رو خراب میکنه یا نه واقعا بزدل و ترسو...ارزش نداره. ..
    نطرتونو بگید لطفا
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : شنبه 04 اسفند 97 در ساعت 11:49

  4. 3 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    Pooh (شنبه 04 اسفند 97), سرشار (شنبه 04 اسفند 97)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    من اینجور متوجه شدم که ایشون به خاطر مسایل مالی دچار تردید شده اند و این تردیدشون به شما هم منتقل شده از این لحاظ که ایشون به نظرتون ترسو میاد.
    اما متوجه نشدم شما سوالتون دقیقا چیه؟ اینکه بگیم ایشون ترسو و بزدل هستن یا نه؟ یا اینکه بگیم به فرض که بزدل باشه، چه تصمیمی درست تره شما بگیرید؟

    با این حال در کل آقایون از شرایط اقتصادی خیلی میترسن و حق هم دارند با این افزایش قیمت ها. به خصوص کسانی که احساس مسوولیتشون بالاتره و نمیخوان در آینده شرمنده زن و بچشون باشن.

    از یه طرف دیگه هم در یک شرایط نوسانی و نامعلوم، با قطعیت حرف زدن سخته. مثلا توی شرایط اقتصادی فعلی، هیچ پسری (یا خیلی از پسرها) وحشت دارند از تضمین و قول دادن در مسایل مالی، در هر حدش. چه کمش، چه زیادش. یک سال پیش پراید ساده ترین اتومبیل بود. شما فکر کنید کسی که مثلا پارسال رفته خواستگاری و به دختر گفته من تا سال دیگه یه پراید میخرم، حالا واقعا میتونه بخره؟ آیا اینکه الان نتونه بخره یعنی بدقولی کرده و تضمین بیخود و دروغ داده؟ آیا دختری که فرضا این که طرف تا یکسال دیگه ماشین میخره در جواب مثبتش تاثیرگذار بوده، حالا باید فکر کنه گول خوردم و اشتباه کردم که جواب مثبت دادم؟ منظورم اینه که واقعا در شرایط فعلی، به طور کلی نه میشه تضمینی داد از نظر اقتصادی، نه میشه روی چیزی حساب کرد. و این ترسیه که پسرها در گیرش هستن. و حق هم دارند.

    از طرفی دکتر شیری میگفتن که پسرها از یه بله ی 100 در 100 گرفتن، یکم میترسن. چون فکر میکنن طرف روشون حساب کامل باز کرده و این براشون اضطراب آفرینه.

    اما در مورد قضیه شما، اینکه ایشون میگن شاید نتونم و به هم نرسیم و در اون صورت حلالم کن و....، میخوام بپرسم این نگرانی ایشون که میترسن شما آسیب ببینید از کجا نشات گرفته؟ آیا وابستگی عاطفی، ایراز علاقه و امثالهم بینتون بوده و وابستگی عاطفی به ایشون دارید و ایشون لزش آگاه شده؟

    اگر اینطوره که به نظرم قوی باشید مقابلش. همونطور که خودتون گفتید. اینکه ایشون ببینن که به فرض منصرف شدن،، شما آسیب عاطفی نمیبینید، باعث میشه صادقانه تر و منطقی تر تصمیم بگسرن و شما هم به تصمیم نطمین تر باشید. اگر رقت که به سلامت. و اگر هم موند که خیالتون راحته که از عذاب وجدان نبوده که مونده، بلکه به خاطر خودتون بوده که مونده.

    نمیدونم چقدر درسته این حرف. اما من اگر جای شما بودم، وقتی اصرار میکنه بیا بازم فکر کنیم، بهش میگفتم باشه، قبول، فکر کنیم، تا حد کافی از اخلاق و منش و شرایط مختلف همدیگه و توقعات هم خبر داریم. یک ماه بدون هیچ تماسی فکر کنیم. ضمن اینکه شما کاملا راحت و آزادانه تصمیم بگیرید چون من به دنبال یک انتخاب منطقی و عاقلانه هستم و هر چیزی که به صلاحم باشه رو انجام میدم و خوشحال میشم که هر چی خیر و صلاحمه اتفاق بیفته و اگر هم این وصلت انجام نشد و هر کدام از ما یا هر دو منصرف شدیم، حتما خیری داشته و دلیلی هم یرای ناراحتی نیست. یک اشنایی بوده که به بهترین سرانجام خودش رسیده. پس هر دومون ازادانه فکر کنیم و تصمیم بگیریم.

    ارتباط رو مدتی قطغ کتید، و تاریخ نشخص تعیین کنید برای تعیین تکلیف. و بگید نظر نهاییشون رو از طریق خانوادشون رسما در اون تاریخ اعلام کنن و نظر شما رو هم یک هفته بعدش جویا بشن.

  6. 4 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    tanhaman (دوشنبه 06 اسفند 97), الهه زیبایی ها (شنبه 04 اسفند 97), زن ایرانی (یکشنبه 05 اسفند 97), سرشار (شنبه 04 اسفند 97)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام الهه خانم

    بنده با اجازتون نظر شخصی خودم رو میگم :

    اینکه ایشون تردید دارن میتونه دلایل زیادی داشته باشه که خب دلیل این تردید اصلا مشخص نیس . اینکه ایشون برای تردیدشون دلیل تراشیدن و اون رو به مسایل شغلی ربط میدن ، به نظر من در سطح یه بهونه باقی مونده و نمیتونه قانع کننده باشه . کسی که وارد یه رابطه هدفمند شده صد در صد قبل از استارت ، خودش رو از لحاظ مسائل مادی سنجیده و بعد تصمیم به دادن پیشنهاد گرفته . مخصوصا اگه اون پسر سی سال سن داشته باشه و از همه نظر به یه بلوغ نسبی رسیده باشه. در غیر اینصورت باید به عقل اون بنده خدا شک کرد .

    بعضی از آقایون که عموما سن و سال کمی دارن ( مثلا بین ۱۸ تا ۲۵ ) به زندگی نگاه ماورایی دارن . ( و البته تعداد بیشتری از خانما که مورد بحث نیس ) به طور مثال طرف با خودش میگه من ازدواج میکنم و این ازدواج به من انگیزه میده که به اهداف ماورایی خودم برسم و بیشتر تلاش کنم . یعنی پیش خودش خیال میکنه که ازدواج اونو تبدیل به آدم قوی تر و بهتری میکنه . ولی وقتی وارد رابطه شد و چند قدم در این رابطه به جلو قدم برداشت ، متوجه میشه که این ازدواج نه تنها مسیر رسیدن به اهدافش رو هموار نمیکنه ، بلکه سدی در برابر خواسته ها و اهداف ماورایی اوست. در واقع این آدم در نهایت کمالگرایی دست به انتخاب زده و بعد از مدتی متوجه شده که بر خلاف اونچه که توقع داشته این شخص مورد نظر متضاد با خواسته های ذهنی اوست یا اصلا ممکن است به این نتیجه کلی برسه که ازدواج محدودیت است و برای مدت زیادی قیدش رو بزنه .

    یکی از دلایل تردید یه آقا ( یا خانم ) میتونه این باشه که طرف معتقده گزینه های بهتری هم روی میزه و تصور میکنه که در صورت ازدواج شانس خودش رو سوخته و تا آخر عمر پشیمانی حاصل از این ازدواج رو به دوش خواهد کشید .

    یه عده دیگر هم هستن که به دنبال یه خانوم قدرتمند و خاص میگردن و وقتی که دست به انتخاب میزنن متوجه میشن این خانم بر خلاف تصوراتشون خیلی هم ضعیف و نا توانه و کلی هم توی ذوقشون میخوره . واسه همین سعی میکنن از همونجا جلوی ضرر رو بگیرن .

    اینا فقط چند نمونه از دلایل مردد شدن فرد بودن . خب قصدم از بیان این موارد چی بود ؟! کسی که دچار چنین موارد تردیدی شده ، نمیاد به طور مستقیم از این دلیل پرده برداری کنه . بلکه شروع به بهانه تراشی میکنه . بعضی از بهانه ها قابل تشخیص نیستن و خیلی واقعی جلوه میدن . ولی با توجه به این موضوع که شرایط ایشون قبل و بعد از خواستگاری تغییر نکرده ، نشون میده که به دنبال بهانه جویی هستن و شاید منطقی ترین بهانه ممکن هم همین باشد .

    بیا بیشتر فک کنیم....من میترسم...شاید من نتونم....در اون صورت حلالم کن....شاید ما بهم نرسیم....اگه من تو زندگی کم اوردم از من بدت میاد؟
    به نظرم این جملات نشانه خود کمتر بینی ایشون نیس . ایشون از علاقه شما نسبت به خودش مطمئنه و در عین حال خودش هم با وجود علاقه نسبی ای که به شما داره از تصمیمش مطمئن نیست .یه جورایی بین زمین و هوا معلقه . از هر طرف که با خودش حساب میکنه میبنه این انتخاب هم سود داره ، هم ضرر . ممکنه اون ضرر و زیان از دید من یا هر کس دیگری خیلی ناچیز باشه ولی به نظر ایشون نقطه ضعف های بزرگی باشن . چون ایشون به شدت کمالگرا هستن . کوچکترین کمبودی رو توی ذهنشون به شدت بزرگ جلوه میدن.

    از این جمله ها مشخصه که ایشون علاوه بر اینکه کمالگرا هستن ، به شدت احساساتی و دل رحم هم هستن ! به حساب خودشون دارن با این جمله ها شما رو آماده میکنن که ممکنه نظرشون در موردتون منفی باشه . بهتر بگم ایشون با توجه به شناختی که از شخصیت شما دارن و میدونن که چقدر بهشون علاقه مندین ، دارن شما رو از نظر ذهنی آماده میکنن که اگر خدایی نکرده جواب منفی بود ، آسیب های احتمالی کمتر دامن شما رو بگیرن و ...

    به نظرم اون دوستتون پر بیراه هم نگفته . البته نظرشون در مورد خیلی از خانوما هم کاربرد داره . در کل بهتره جاذبه و دافعه رو با هم داشته باشین . باید جوری رفتار کنین که طرف مقابلتون همیشه برای به دست آوردنتون تلاش کنه حتی بعد از ازدواج .این موضوع باعث میشه که همیشه برای هم تازگی داشته باشین . نیاز به سیاست و آگاهی و مطالعه بیشتری دارین در این مورد.

    پسر عموی منم از ۶ سالگی همراه پدرش می رفت کارگری و الانم بعد از سی سال هنوز همراه پدرش میره کارگری . درسته کار عار نیس ولی مهم تر از کار کردن ، پیدا کردن راه پیشرفته حتی توی کارگری ، رفتگری و ... . اینکه هنوز بعد از ۱۵ سال کار کردن واسه یه نفر دیگه کار میکنه ، صورت خوشی نداره و این نشون میده که ایشون نسبت به شغل و نحوه کسب درآمدشون کم مسئولیت بودن .

    در نهایت به نظرم الان مسئله بالا رفتن سنتون و پول دو تا مسئله بسیار بسیار بسیار مهم برای شما هستن و نمیدونم چرا میخواهین اونا رو برای خودتون و ما کم اهمیت جلوه بدین ، با اینکه کاملا مشخصه که خیلی بهشون توجه دارین . خلاصه یه جوری تصمیم بگیرین که نه سیخ بسوزه ، نه کباب .





    ویرایش توسط سرشار : شنبه 04 اسفند 97 در ساعت 16:27

  8. 5 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    فکور (دوشنبه 06 اسفند 97), Yoldaş (شنبه 04 اسفند 97), الهه زیبایی ها (شنبه 04 اسفند 97), بامداد روشنایی (شنبه 04 اسفند 97)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام الهه
    ای کاش وارد فاز احساسی نمی شدی
    راستش یاد ازدواج خودم افتادم
    همسرم بعد از کلی رفت و آمد و اینکه قضیه رو از طرف خودش کاملا اوکی نشون می داد یه بار بهم گفت که راستش من همون اولها استخاره کردم و بد اومد (مثلا فکر کن سه ماه قبل اعترافش)
    من راستش عصبی شدم از این بابت که این همه وقت منو تلف کرده
    دیگه نذاشتم ادامه بده بهش گفتم من با کسی که برای هر چیزی بخواد استخاره کنه نمی تونم ازدواج کنم
    با کسی که قبل اینکه یه پیشنهادی رو بده وقتی به استخاره اعتقاد داره نمیره استخاره کنه بعد پیشنهاد بده نمی تونم ازدواج کنم

    البته بعدش گفت راستش انقدر استخاره کردم تا خوب اومد

    که اصلا من نفهمیدم منطق کل این قضیه چی بوده و گفت که اینجورم نیست که همش استخاره کنم و یه جورایی ماست مالی کرد رفت پی کارش

    بعدا که دیگه همه چیز نهایی شد و حتی تاریخ عقد مشخص شده بود و آزمایش خون هم داده بودیم دقیقا بعد از اینکه جواب آزمایش رو گرفتیم جلوی من داشت با دوستش صحبت می کرد که یکهو گفت که نمی دونم چرا انقدر مردد هستم تو هم همینجور بودی؟ که بعدش که منو رسوند خوابگاه، به زور جواب خداحافظیش رو دادم
    خیلی بدم اومد از این تردیدش

    خوب تردید داشتن طبیعیه من هم داشتم ولی هر چیزی زمانی داره دیگه و همینطور حدی

    دوباره چندین بار تماس گرفت و معذرت خواست و گفت منظوری نداشته و ...
    راستش انقدر بدم اومده بود که فقط به خاطر خانوادم ادامه دادم و اینکه فکر می کردم شاید زشت باشه الان که همه فامیل می دونن به هم بزنم موضوع رو (افکار یه دختر 21 ساله بی تجربه)

    حالا جالبترش رو بگم
    اینکه بعد ازدواج، خواهرش برام تعریف کرد و البته همسرم هم تایید کرد که در حین پروسه آشنایی ما دو سه جای دیگه هم رفته بودن خواستگاری

    البته خواهرش می گفت هر جا می بردیمش هزار تا ایراد میذاشت و ادامه نمی داد

    *****یعنی موضوعی که ما این همه جدی می گیریم و خودمون رو متعهد می دونیم که در حین این پروسه، به شخص دیگری مجال خواستگاری ندیم و ... برای مردها به این شکل دنبال میشه

    من اگر جای شما بودم در پاسخ به این فرد نه قاطع و منطقی حرف می زدم و نه با اصرار و التماس
    تقریبا چیزی نمی گفتم (یا نهایتش با کمی دلخوری می گفتم هر جور صلاح می دونی) و هیچ قولی هم نمی دادم و صحبتی هم نمی کردم ولی بعد از اون هم تماسی نمی گرفتم و میذاشتم خودش مجدد بیاد

    مسلما مجدد میاد
    ولی بذار یه مدت با خودش تنها باشه و یه ذره هم احساس کنه شما رو دلخور کرده و ممکن هم هست نظرت تغییر کنه به خاطر این دلخوری (منظورم این نیست که با بداخلاقی مثلا بهش بگی که چرا اینجوری و فلان منظورم این هم نیست که بهش یه زمان مجاز بدی که اون با خیال راحت از اینکه بعد از فکر کردن قطعا شما همچنان هستید هر چقدر دلش خواست کش بده موضوع رو، منظورم اینه که با سردی و کمی دلخوری بگی هر طور راحتی و تماسی نگیری)

    بذار خودش هم احساس کنه که ممکن هم هست شما رو از دست بده و در اون شرایط فکر کنه

    البته اینها نظرات شخصی من بودن و الزاما درست نیستن

  10. 6 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    roodabeh_persian (شنبه 11 اسفند 97), نیکیا (شنبه 04 اسفند 97), Yoldaş (شنبه 04 اسفند 97), الهه زیبایی ها (شنبه 04 اسفند 97), زن ایرانی (یکشنبه 05 اسفند 97), سرشار (شنبه 04 اسفند 97)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 اسفند 97 [ 17:48]
    تاریخ عضویت
    1397-11-13
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    64
    سطح
    1
    Points: 64, Level: 1
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    4
    تشکرشده 4 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام الهه خانم


    ایشون قبل از تصمیم گرفتن برای ازدواج فکر نکرده ، قبل از خواستگاری فکر نکرده قبل از آشنایی فکر نکرده ؟
    الان یادش افتاده اگه نتونم ، اگه وسعم نرسه ؟!
    ( حتی اگر واقعا شرایط مالی هم سخت باشه ) ، به نظر نمیاد دقیقا علت تردیدشون وسع مالی باشه .

    رابطه شما دو نفر دوستی نبوده که ایشون در حین دوستی بخواد تصمیم به ازدواج بگیره و شرایطشو بسنجه تا شما بخواهید حق بدید یا ندید یا شرایط اقتصادی و خانوادگی و.. رو بسنجید .
    بلکه ایشون با توجه به شرایطشون ، تصمیمی رو از قبل گرفتن حالا مونده فاز آشنایی با شخصیت شما و پسندیدن و به دل نشستن .

    دقت کنید موضوع این نیست که چرا ایشون تردید کرده بلکه موضوع اینه که این مساله رو با علتش داره به شما بیان میکنه بعدش تا حدی توپ رو میندازه توی زمین شما .
    " اگه من فلان کارو نکنم ازم بدت میاد ؟ " انتظار داره چی بشنوه ؟ چرا میپرسه ؟

    کسی که میره بازار نگاهی کنه ببینه میتونه یه لباس که خیلی چشمشو میگیره بخره
    بعدش میره بازار ، هر لباسی رو میبینه از قیمت و رنگ و کاربردش ایراد میگیره ( معیارها )
    ممکنه لباسهایی به نظرش خوب بیاد از فروشنده میپرسه بهم تخفیف میدی ؟ ( همون سوالای خواستگار ، یعنی اگه نخریدم تو تخفیف ندادی )
    نهایتا میگه من نمیخوام این اندازه هزینه کنم ( شرایطشو ندارم )

    اینجا دو حالت پیش میاد :
    یا یه لباس میبینه واقعا چشمش میگیره و حاضره حتی دو برابر قیمت هم هزینه کنه و تمام بهانه های قبلی کنار میره !
    یا هر لباسی ببینه آخرش نمیخره !! ( کمال گرایی ، وسواس ، یا عدم تطابق معیارها )

    در واقع ایشون هم حق داره در این فاز عقب نشینی کنه و نپسنده یا تصمیم بگیره که ادامه نده
    ممکن شما علی رغم تمام محاسنتون اما مطابق معیارهای او چه ظاهری چه شخصیتی نباشید ، که مهم نیست .
    مهم اینه که ایشون بخواد اشتباه کنه و بیشتر رابطه را ادامه بده و شما هم فریب بخورید و همراهی کنید .

    پس مراقب باشید درگیر سهل انگاری یا تردید و وسواس و کمال گرایی و اهمال کاری و ... این افراد نشید . که نهایتش همون جمله ی لوس " حلالم کن " هست .

    نکته مهم اینکه شما اصلا به خودتون نگیرید که " من چی کم داشتم یا چرا تردید کرد " چون ربطی به شما نداره و شما قطعا دختر شایسته ای هستید .
    وگرنه دختر خوب و پخته هم الان کیمیاست .
    اینو از روی تجربه خواستگاری رفتن اقوام میگم .


    در حال حاضر به ایشون بفرمایید به اندازه کافی برای این رابطه و شناخت اولیه زمان گذاشتید ،
    فلذا لزومی به صرف وقت بیشتر نمیبینید .

    تصمیم نهایی برای بله و خیر هم که با خودتونه اگر ایشون پیگیر بودن .
    این آقا اگر بخواد باز میره دورهاشو میزنه و میاد سراغ شما . یا با عقب نشینی شما همین جا تصمیمشو میگیره ، حتی با همون تردیدهاش .


    نکته آخر اینکه خواستگارتون رو تا اخرین لحظه فقط یه گزینه ببینید
    گزینه ای که ( حتی اگه تمایل زیادی نشون بده اما خودشم داره شما رو بررسی میکنه ) پس شما هم بررسی کنید .
    بقیه اش رو بسپارید به خدا .
    امضاتون رو با همه ی وجودتون مرور کنید و پاش وایسید .
    ویرایش توسط Yoldaş : شنبه 04 اسفند 97 در ساعت 17:47

  12. 4 کاربر از پست مفید Yoldaş تشکرکرده اند .

    فکور (دوشنبه 06 اسفند 97), الهه زیبایی ها (شنبه 04 اسفند 97), بامداد روشنایی (شنبه 04 اسفند 97)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    814
    امتیاز
    25,967
    سطح
    96
    Points: 25,967, Level: 96
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 383
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,293 در 743 پست

    Rep Power
    203
    Array
    دوستان خوبم سلام مجدد
    ار همگی بینهایت ممنونم...وقتی که برام گذاشتید ارزش داره...متشکرم
    نمیتونم یکی یکی رو کامنت ها نظر بدم چون هم با موبایلم...هم نمیتونم شب بیدار بمونم...یِ ازمونی دارم (دعا کنید خوب بدم)
    ولی حرفایی داشتم دلم میخواست بگم.........فعلا بماند تا ببینم

    الان به حسی رسیدم که شد شد نشد نشد....میخوام حسم و حفظ کنم...و اگه قرار باشه ادامه بدیم باید کامل دلم و ترمیم کنه....از دیشب هم که حرف میزدیم دیگه نرفتم پیامهاش و باز کنم که سین بشه...ولی دیدم صبح هم پیام داده بود.... دیگه هم همین کارو میکنم...حال دلم هم ارومه....دعا میکنم مستدام بمونه...چون یِ دلسردی برام اورده...
    یِ چیز مهم یادم رفت صبح بگم...اطرافیان ظنشون به این میره....چون ایشون به شدت تحت کنترل مادرشون هستند....و مادرشون اخلاقهای خیلی خیلی به خصوصی دارن....

    همون چندسال پیش میگفت اگه زن بگیره بره پس دیگه کی به من کمک کنه..حدودا70 ساله ان...و پسر بزرگترشون هم به عقیدشون عروس برده و دیگه نمیخوان این یکی هم اینطور شه...دختر هم ندارن..اهان اینو میگفتم که نظر اطرافیانم چیه......میگن که همه تعلیمات مادرشه تا تو برگردی بگی...حقوق من هست یا من هیچی نمیخوام...نه مهریه نه خرج انچنانی.....و در کل راحت و ارزون بدست بیارن....چون ز زدن خونمون که دیگه ما بیایم برای یِ بله برون خصوصی..ولی خواهر بذادرها نباشن فقط پدرمادر!!که ..مادرم هم گفتن اصلا نمیشه برادرهایش خواهرش نباشن.....که گفتن باشه خبر میدم....ولی تا امروز خبری ندادن...برداشتمون این بود که چون میخواست تو تنهایی و خلوت خوب چونه بزنه...و شنیدن که طذف ما مهریه تاریخ تولد(اشتباهی سو تفاهم شده....هیچ کس هم نه من!!)وخب ب نگراننن..و رسمشون هم اینه که مهریه رو میدن...عروس شون 100تا سکه شو گرفته تا حالا تو این 20 سال....110 تا هم بوده مهرش
    احتمال خودم همون بود که مثل اقا مبین هستن و...
    درهر حال هر کدوم از این احتمالها برای من چندان فرقی نمیکنه...و اینکه خب پس چرا خودم تمومش نمیکنم.....به چند دلیل...اول اینکه ویرگی هایی داشتن که تا اینجاهم لایق ادامه دیدم...و چیزهای دیگه دوستانم گفتن و...
    همین ها فعلا...
    بازم از تک تکتون ممنونم...و التماس دعا دارم
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : شنبه 04 اسفند 97 در ساعت 22:50

  14. 3 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    roodabeh_persian (شنبه 11 اسفند 97), فکور (دوشنبه 06 اسفند 97), بامداد روشنایی (شنبه 04 اسفند 97)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 98 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1395-12-03
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    3,601
    سطح
    37
    Points: 3,601, Level: 37
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 258 در 107 پست

    Rep Power
    34
    Array
    اول اینکه شرایط شما و کاربر مبین با هم فرق میکنه، اونجا مبین شغلش خوب بود و درآمدش هم خوب بود منتها خانواده دختر مورد نظرش از نظر اقتصادی بالاتر بودن و مبین نگران این بود که شاید بعدا این اختلاف باعث سرخوردگی دختر خانم بشه.

    ولی مثل اینکه خواستگار شما کلا از نظر خرج و مخارج زندگی نگرانه و تا اونجایی که من از تاپیکت متوجه شدم اینکه سطح اقتصادی خانوادگی اونها بالاتره پس نگرانی و تردید مبین قابل مقایسه با کیس شما نیست.

    دوما اینکه این نگرانی و تردید رو همه پسرها و دخترها در هنگام ازدواج دارن و مخصوصا با این خرجهای کمرشکن نگرانیش تا حدی طبیعیه ولییییی تو الان نباید برای رفع این نگرانیهاش قدمی برداری چون بعدها که وارد زندگی مشترک شدین ازتون توقع همکاری در مسائل مالی داره و حتی ممکنه سرکوفت هم بشنوی که خودت منو با همین شرایط مالی قبول کردی!

    سوما اینکه به نظر میاد که وابسته شدی و مضطرب به نظر میرسی، کمی از این احساسات فاصله بگیر.

    پ.ن: بالاخره شرایط اقتصادی خیلی سخت شده. من از شرایط این آقا خبر ندارم ولی شغلش با توجه به سنش متناسب نیست. بذار خودش تصمیم قاطع بگیره که آیا این توانایی رو در خودش میبینه یا نه.

    پ.ن۲: وقتی که دامادمون به خواستگاری خواهرم اومده بود، ایشون هم دچار تردید شده بود (البته تردیدش طبیعی بود و همه دخترا و پسرا هنگام ازدواج یک تردیدی دارند) و اینو به خواهرم گفت و خواهرم هم خیلی شیک همون شب جواب منفی داد. این قاطعیت خواهرم باعث شد همسرش سریعا برای جلسه بله برون وقت بگیره! بله اینجوریاست. اگه آقایون بفهمن طالب هستی واست ناز میکنن

  16. 2 کاربر از پست مفید خندون تشکرکرده اند .

    roodabeh_persian (شنبه 11 اسفند 97), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 16 اسفند 97)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-22
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    6,450
    سطح
    52
    Points: 6,450, Level: 52
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    31

    تشکرشده 43 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با درود

    سلام الهه خانم

    بنده با اجازتون نظر شخصی خودم رو میگم :

    اینکه ایشون تردید دارن میتونه دلایل زیادی داشته باشه که خب دلیل این تردید اصلا مشخص نیس . اینکه ایشون برای تردیدشون دلیل تراشیدن و اون رو به مسایل شغلی ربط میدن ، به نظر من در سطح یه بهونه باقی مونده و نمیتونه قانع کننده باشه . کسی که وارد یه رابطه هدفمند شده صد در صد قبل از استارت ، خودش رو از لحاظ مسائل مادی سنجیده و بعد تصمیم به دادن پیشنهاد گرفته . مخصوصا اگه اون پسر سی سال سن داشته باشه و از همه نظر به یه بلوغ نسبی رسیده باشه. در غیر اینصورت باید به عقل اون بنده خدا شک کرد .

    بعضی از آقایون که عموما سن و سال کمی دارن ( مثلا بین ۱۸ تا ۲۵ ) به زندگی نگاه ماورایی دارن . ( و البته تعداد بیشتری از خانما که مورد بحث نیس ) به طور مثال طرف با خودش میگه من ازدواج میکنم و این ازدواج به من انگیزه میده که به اهداف ماورایی خودم برسم و بیشتر تلاش کنم . یعنی پیش خودش خیال میکنه که ازدواج اونو تبدیل به آدم قوی تر و بهتری میکنه . ولی وقتی وارد رابطه شد و چند قدم در این رابطه به جلو قدم برداشت ، متوجه میشه که این ازدواج نه تنها مسیر رسیدن به اهدافش رو هموار نمیکنه ، بلکه سدی در برابر خواسته ها و اهداف ماورایی اوست. در واقع این آدم در نهایت کمالگرایی دست به انتخاب زده و بعد از مدتی متوجه شده که بر خلاف اونچه که توقع داشته این شخص مورد نظر متضاد با خواسته های ذهنی اوست یا اصلا ممکن است به این نتیجه کلی برسه که ازدواج محدودیت است و برای مدت زیادی قیدش رو بزنه .

    یکی از دلایل تردید یه آقا ( یا خانم ) میتونه این باشه که طرف معتقده گزینه های بهتری هم روی میزه و تصور میکنه که در صورت ازدواج شانس خودش رو سوخته و تا آخر عمر پشیمانی حاصل از این ازدواج رو به دوش خواهد کشید .

    یه عده دیگر هم هستن که به دنبال یه خانوم قدرتمند و خاص میگردن و وقتی که دست به انتخاب میزنن متوجه میشن این خانم بر خلاف تصوراتشون خیلی هم ضعیف و نا توانه و کلی هم توی ذوقشون میخوره . واسه همین سعی میکنن از همونجا جلوی ضرر رو بگیرن .

    اینا فقط چند نمونه از دلایل مردد شدن فرد بودن . خب قصدم از بیان این موارد چی بود ؟! کسی که دچار چنین موارد تردیدی شده ، نمیاد به طور مستقیم از این دلیل پرده برداری کنه . بلکه شروع به بهانه تراشی میکنه . بعضی از بهانه ها قابل تشخیص نیستن و خیلی واقعی جلوه میدن . ولی با توجه به این موضوع که شرایط ایشون قبل و بعد از خواستگاری تغییر نکرده ، نشون میده که به دنبال بهانه جویی هستن و شاید منطقی ترین بهانه ممکن هم همین باشد .

    بیا بیشتر فک کنیم....من میترسم...شاید من نتونم....در اون صورت حلالم کن....شاید ما بهم نرسیم....اگه من تو زندگی کم اوردم از من بدت میاد؟
    به نظرم این جملات نشانه خود کمتر بینی ایشون نیس . ایشون از علاقه شما نسبت به خودش مطمئنه و در عین حال خودش هم با وجود علاقه نسبی ای که به شما داره از تصمیمش مطمئن نیست .یه جورایی بین زمین و هوا معلقه . از هر طرف که با خودش حساب میکنه میبنه این انتخاب هم سود داره ، هم ضرر . ممکنه اون ضرر و زیان از دید من یا هر کس دیگری خیلی ناچیز باشه ولی به نظر ایشون نقطه ضعف های بزرگی باشن . چون ایشون به شدت کمالگرا هستن . کوچکترین کمبودی رو توی ذهنشون به شدت بزرگ جلوه میدن.

    از این جمله ها مشخصه که ایشون علاوه بر اینکه کمالگرا هستن ، به شدت احساساتی و دل رحم هم هستن ! به حساب خودشون دارن با این جمله ها شما رو آماده میکنن که ممکنه نظرشون در موردتون منفی باشه . بهتر بگم ایشون با توجه به شناختی که از شخصیت شما دارن و میدونن که چقدر بهشون علاقه مندین ، دارن شما رو از نظر ذهنی آماده میکنن که اگر خدایی نکرده جواب منفی بود ، آسیب های احتمالی کمتر دامن شما رو بگیرن و ...

    به نظرم اون دوستتون پر بیراه هم نگفته . البته نظرشون در مورد خیلی از خانوما هم کاربرد داره . در کل بهتره جاذبه و دافعه رو با هم داشته باشین . باید جوری رفتار کنین که طرف مقابلتون همیشه برای به دست آوردنتون تلاش کنه حتی بعد از ازدواج .این موضوع باعث میشه که همیشه برای هم تازگی داشته باشین . نیاز به سیاست و آگاهی و مطالعه بیشتری دارین در این مورد.

    پسر عموی منم از ۶ سالگی همراه پدرش می رفت کارگری و الانم بعد از سی سال هنوز همراه پدرش میره کارگری . درسته کار عار نیس ولی مهم تر از کار کردن ، پیدا کردن راه پیشرفته حتی توی کارگری ، رفتگری و ... . اینکه هنوز بعد از ۱۵ سال کار کردن واسه یه نفر دیگه کار میکنه ، صورت خوشی نداره و این نشون میده که ایشون نسبت به شغل و نحوه کسب درآمدشون کم مسئولیت بودن .

    در نهایت به نظرم الان مسئله بالا رفتن سنتون و پول دو تا مسئله بسیار بسیار بسیار مهم برای شما هستن و نمیدونم چرا میخواهین اونا رو برای خودتون و ما کم اهمیت جلوه بدین ، با اینکه کاملا مشخصه که خیلی بهشون توجه دارین . خلاصه یه جوری تصمیم بگیرین که نه نه کباب.

    ################################################## #################################################

    مطالب سر شار عزیز بسیار هوشمندانه و واقع بینانه نوشنه شده است اگر همین مراحل را به ترتیب و توازن اجرا کنید حتما به نتیجه خواهید رسید ،بهتر است به جای خوش بینی و احساسات واقع بینانه فکر وعمل کرد . اون فر صت یک ماه pooh عزیز نیز مد نظر داشته باشید که فرصت و بستری است برای نیل به نتیجه.

    [/QUOTE]

  18. کاربر روبرو از پست مفید tanhaman تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (پنجشنبه 16 اسفند 97)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظرم پیامها رو نگاه کنی بهتره
    بر اساس محتوای پیام ها ببین چه واکنشی بهتره نشون بدی
    شاید جواب ندی بهتر باشه
    شایدم جواب بدی بهتر باشه

    اینکه شما اصلا پیامها رو سین نکنی شاید کمی این برداشت رو ایجاد کنه که هیچ اهمیتی برای ایشون و ادامه این رابطه قائل نیستی
    اگر محتوای پیامها از احتمال تمام شدن رابطه نوشته بود
    می تونی بنویسی هر طور صلاح می دونید

    ولی باز هم اگر پیام فرستاد بخون
    البته اگر خودت تمایلی به ادامه رابطه داری
    یعنی کاری کن همه اشکالات به ایشون وارد بشه
    و از طرفی راه ارتباط رو نبند

    درسته که ایشون باید یه ترسی برای از دست دادن شما داشته باشه ولی نه اینکه حتی پیامهاشو نخونی
    البته اگر تصمیم به قطع ارتباط گرفتی و میخوای فراموش کنی در اون صورت کارت درسته و می تونی با همین روال پیش بری

    ضمنا این رو هم بگم حداقل 50 درصد آدما فرق پیام سین شده و سین نشده رو نمی دونن
    وقتی یه پیامی رو می فرستن فرض رو به این میذارن که اون فرد دیده

    در رابطه با مهریه
    راستش اگر پسر بودم یا اگر برای پسرم بخوام برم خواستگاری واقعا بیشتر از 100 یا نهایتا 200 سکه رو نمی پذیرم
    واقعا چه مفهومی داره سکه به اندازه سال تولد
    100 تا سکه هم الان 470 میلیون تومن هست که هیچ جوون بیچاره ای نداره حالا 1000 تاش که میشه 4 میلیارد و خرده ای که رقم وحشتناکیه
    و باید از خودمون بپرسیم که پدرای ما بعد این همه سن و کار کردن و ... اینقدر سرمایه دارن که بخوایم ازیه جوون توقع یه همچین چیزی رو داشته باشیم و اینکه اگر پدرای ما اینقدر سرمایه هم بر فرض دارن حاضرن همش رو بدن به همسرشون به عنوان مهریه
    که اصلا معقول نیست
    مهریه فقط یک عدد نیست
    مهریه یه تعهده که هر لحظه ممکنه نیازبه اجرا داشته باشه
    پس باید میزان این تعهد با عقل جور دربیاد

    در رابطه با مادرش ولی مراقب باش
    اینکه کسی بخواد صد در صد به حرف مادرش باشه اصلا رویه جالبی نیست
    هر کسی باید برای خودش نظر و اقتدار داشته باشه و بعد ازدواج بدونه که یه زندگی مستقل داره
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  20. 6 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    maryam.mim (شنبه 18 اسفند 97), tanhaman (سه شنبه 07 اسفند 97), آویژه (پنجشنبه 09 اسفند 97), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 16 اسفند 97), زن ایرانی (دوشنبه 06 اسفند 97)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.