سلام.
من 8 ماه با دختر خانمی در رابطه بودم و بعد 8 ماه از هم جدا شدیم.علتش تردید های من بود. 2 ماه بعد از جدایی من احساسم کلا تغییر کرد. تردیدهام کلا رفت و تازه فهمین اون دختر همه زندگی من بوده و هست. کلی تلاش کردم که برشگردونم.خودم رفتم جلو.برنگشت. بعد از یک ماه خانواده که دیدمد حال من خیلی خرابه اصرار کردند برنگشت و حتی نذاشتند من حرف بزنم.الان 4 ماه میگذره و من فقط تلاش میکنم روزها کمی درد و رنجش کمتر باشه. احساس پشیمانی و اینکه تنها عشق زندگیتو از دست دادی اونم توسط خودم باعث درد قلب در من شده.خوابم کلا بهم ریخته و شبها چندین بار بیدار میشم. هر شب شده عین یک فیلم تکراری که هی خواب میبنم من در تلاشم برگرده و به این در و اون در میزنم ودر اخر اون برمیگرده و یهو از خواب میپرم و میبینم تنهام.فکرش اصلا از ذهنم بیرون نمیره.از خودم بدم میاد و از خدا فقط میخوام این زندگیو برام تموم کنه تا نیاز نباشه من کاری بکنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)