به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 اردیبهشت 01 [ 23:51]
    تاریخ عضویت
    1397-10-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    3,319
    سطح
    35
    Points: 3,319, Level: 35
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    61

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 بی اعتمادی همسرم به من در مسایل مالی

    با سلام خدمت همه دوستان . من به تازگی اینجا ثبت نام کردم و تا الان خوانندا خاموش بودم و بسیار استفاده کردم . مشکلات ریز و درشت کم نداریم اما امروز مساله بی اعتمادی همسرم به من در مسایل مالی خیلی آزرده خاطرم کرده که نیاز داشتم ازتون کمک بگیرم . ممکنه زیاده گویی کنم اما کامل مینویسم
    بنده یه خانم ۲۶ ساله و همسرم ۳۴ ساله هستن‌ ما دوساله ازدواج کردیم و یک نوزاد ۳ ماهه داریم ‌ . بنده کارشناسی ارشد ام و بخاطر مخالفت همسرم نمیتونم شاغل باشم و علت دیگه هم مدل زندگیم هست که به من اجازه شاغل بودن نمیده و عملا خودم رو ناکام میبینم چون بهم این موضوع تحمیل شده.
    همسر من کارشون جوری هست که در ماه همیشه ۱۴ روز مخل کارشون هستن و کارشون چون بسیار از ما دوره و شرایطش خاص هست من و فرزندم نمی تونیم بریم اونجا و این دوری و دلتنگی و حضور نداشتن مرد خونه مخصوصا الان که ما بتازگی بچه دار شدیم بینهایت سخت هست و خیلی از مسائل رو خودم باید انجام بدم و حتی از نظر ذهنی در نبود ایشون مضطرب میشم ‌.
    اینم بگم که در نبود ایشون من همیشه منزل پدرم بودم. منزل پدر با منزل خودمون در دو شهر متفاوت با ۱۰۰ کیلومتر فاصله هست عملا من این بین نمیتونم خونه خودمون حتی سر بزنم و اینکه نمیتونم تو شهر غریب تنها بمونم و همین مساله باعث شده من مجبور بشم منزل پدریم بمونم و در نبود همسرم خیلی از مسائل و مسئولیتهای خودم و فرزندم رو خانوادم حل میکنن.
    متاسفانه همسر بنده آنچنان که باید قدردان خانواده من نیست هیچوقت ندیدم سپاسگذاری شایسته کنه و مثلا بعد از ۱۴ روز که میان دنبال من شاید فقط یک کلمه بگن اونم در حد یک کلمه مرسی !! در تمام این مدت با خانواده من تماس تلفنی ندارن... یکجور حضور من رو اونجا وظیفه خانواده من میدونن ! که باعث دلخوریهای زیادی شده از طرف خانواده شده که میدونم بخاطر من به روی خودشون نمیارن وگرنه براشون بسیار مهم هست و منم از این موضوع آزار میبینم ‌ بارها به همسرم گفتم اما گفت منکه بی احترامی نمیکنم ! یعنی همینکه بی احترامی نمیکنن انگار کافی هست ! یک مثال بزنم ‌امسال بعد از کلی انتظار که آرزوی دیرینه پدر و مادرم بود نوبت حج تمتع شون رسید و بخاطر همزمانیش با زایمان من کنسل کردن سفر به این مهمی رو و همسرم هیچ عکس العملی نشون نداد هیچی !!!
    موضوعی که ناراحتم میکنه اینه که به ازای این ۱۴ روز همسر من مایحتاج خورد و خوراک من رو تهییه نمیکنن . حتی هیچبار اینکارو نکرده که ۱ کیلو مرغ به عنوان مثال بخرن و بیارن بگن چون همسرم کلی اینجاست مصرف کنه !!!
    از ابتدا به من گفته بودن حساب مشترک داشته باشیم و من موافقت کردم .اما حسابی که برای من باز کردن به صورتی نیست که حقوق ایشون توش باشه و مشترک برداشت کنیم ! یک حساب جدا هستن که هردو از خدمات پیامک ان استفاده میکنیم و عملا من برداشت میکنم اما پیامک به ایشون هم میره و مبلغ که درآن میریزن خیلی کم هست شاید ماهی ۲۰۰ هزار تومن که به من اختصاص میدن و همون هم از جزئیات تراکنشش باخبر هست.
    این موضوع ام خیلی ناراحتم میکنه و حس بد بهم داده باهاشون صحبت کردم اما گفتن فرقی نداره و اصلا پیامک رو قطع میکنم اما تا بحال که دوسال گذشته اینکار رو نکرده...
    اینجا لازمه بکم که خداروشکر درآمد همسرم خیلی خوب هست خیلی از سطح درآمد پدرم و پدرخودسون بالاتر هست‌ اینو گفتم که بدونید بخاطر مضیقه مالی نیست.
    به تازگی برای تولد فرزندم مقداری اقوام زحمت کشیدن و هدیه دادن و من این هدیه رو چون در نبود همسرم یکسری داده شده ریختم به حساب خودم که لااقل یک سود روز شمار ناچیزی بهش تعلق بگیره و همه هدیه هارو با جزئیات نوشتم که بدونم چقدر بوده ‌ به همسرم گفتم الان که اوضاع نقدینگی جالب نیست و روز به روز ارزش پول داره پایین میاد چطوره این مبلغ رو طلا بخریم. ... که با واکنش عجیب ایشون مواجه شدم به بنده میگن شما زیرکانه رفتار کردی .. همینکه ریختی به حساب خودت و به من ندادی هم اینکه به ذهنت رسیده طلابخری . با اجازه کی ؟؟ و ... یعنی من به عنوان مادر بچه از نظر ایشون این حق رو ندارم هدیه های فرزندم رو نگهداری کنم ؟؟؟ این که به من گفتن با نقشه پیش رفتی خیلی ناراحتم کرد خیلی خیلی ... و حتی به من گفتن شما با من شفاف نیستی!! درصورتی که من هیچ خرجی برای منزل پدریم از محل اون حساب مشترک ندارم و عملا با هزینه پدر و مادرم هستم . و با اینکه میدونم درامدشون بالا هست هروقت تقاضا کردم بدونم حقوقشون رو یک جوری طفره رفتن و از گفتنش گویی واهمه دارن آیا اینجا ایشون شفاف بوده ؟ من حق ندارم بدونم ؟
    بسیار آزرده خاطر و ناراحتم ‌
    چرا همسرم این جوری راجع به من فکر میکنن ؟؟؟ باور بفرمائید من نه اهل ریخت و پاش ام نه اصراف حتی من رو اقتصادی میدونه ...
    در حال حاصر نمیدونم چکار کنم و چه برخوردی داشته باشم با توجه به سبقه ای که تعریف کردم .
    ممنون میشم راهنمایی کنید

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    سوال اول
    حالا که محل کار همسرت توی شهر محل زندگی نیست چرا منزلتون رو به این شهر نمیارید منظورم شهر محل زندگی پدر مادرت هست
    من اگر جای شما باشم احتمالا میرفتم توی منزلم می موندم و هزینه ها رو هم تمام کمال از همسرم می خواستم پرداخت کنه (ترجیحا منزل رو هم به شهر محل زندگی پدر مادرم منتقل می کردم)
    و اینکه الان هم در فرصت مناسب با لحن مناسب و با صراحت از همسرم می خواستم به ازای روزهایی که منزل پدرم هستم هزینه های حدودی رو به نحوی پرداخت کنه

    و استدلالهای مختلف هم می آوردم و سعی می کردم قانعش کنم

    اینکه حقوقش رو به شما نمی گه مسئله خاصی نیست خیلیها نمیگن
    در رابطه با هدیه ها هم زیاد مهم نیست یادش میره و شما هم یادت میره

    مسئله مهم شما همون نصف ماه هست که بدون خرج منزل پدر هستید که باید این روند رو به نحوی عوض کنید
    قرار هم نیست هزینه ماندن خونه پدر از سود پولی بیاد که هدیه تولد فرزند بوده بلکه همسر شما باید پرداخت کنه

    و یک سوال شما 3 ماه راجع به اون هدیه ها به همسرت چیزی نگفتی؟ خوب باید یه اشاره ای می کردی! ولی زیاد مهم نیست و می تونی بگی فکر کردی که گفتی چون همسرت 14 روز هست و 14 روز نیست دیگه یادت نیست چی رو گفتی و چی رو نگفتی

    کلا مسائل رو حل کن ولی زیاد جدی نگیر خیلی مسئله پیچیده ای نیست

  3. 3 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Samin28 (سه شنبه 02 بهمن 97), نیکیا (دوشنبه 01 بهمن 97), شیدا. (دوشنبه 01 بهمن 97)

  4. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اخه دیگه شوهر نبود رفتید همسری رو انتخاب کردید که 14 روز 14 روز از هم دورید
    میشه حتمی حتمی حتمی برید پیششون. هر جا هستند شما هم باهاشون برید
    این نوع زندگی صورت و معنی خاصی نداره اون ادم حتی حس مسئولیت رو نچشیده چجوری توقع دارید هزینه شما رو پرداخت کند اون حتی احساس واقعی پدر شدن هم نچشیده چون هیچ وقت مسئولیت نداشته
    مثلا اگر با هم باشید برید خرید به هر چی که شما خوشتون میاد میخره چون لذت حس مسئولیت رو میچشه ولی وقتی در کنارش نیستید اون حس دیگه نداره
    ویرایش توسط خادم رضا : دوشنبه 01 بهمن 97 در ساعت 15:55

  5. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    Samin28 (سه شنبه 02 بهمن 97)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 اردیبهشت 01 [ 23:51]
    تاریخ عضویت
    1397-10-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    3,319
    سطح
    35
    Points: 3,319, Level: 35
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    61

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان ‌ مرسی که وقت گذاشتید . فکور عزیز در روز خواستگاری ایشون ذکر کردن که چون شرایط زندگی من اینجوری هست محل زندگی رو هرجا که خانم بگه من حرفی ندارم یعنی اگه محل زندگی پدر و مادرم ام می بود ایشون موافق بود و این درصورتی بود که ایشون نو شهر خودشون یک آپارتمان صفر داشتن که به تازگی کلی هزینه براش کرده بود برای نصب کابینت و شوفاژ و .... و من فقط به این دلیل که اول زندگی ایشون هزینه مجدد نداشته باشه قبول کردم برم اونجا . فقط به این دلیل ... الان اما میبینم واقعا واقعا برام سخت هست با این شرایط و غریب بودن و حضور نداشتن همسر . حالا الان که بهشون میگم بیایم شهر محل زندگی خانوادم بهانه هایی از این قبیل میاره که اونجا شهر کوچیکتریه و امکاناتش کمتره و سخته و .... اصلا جدی بهش نگاه نمیکنه و من واقعا نمیدونم دیگه چجوری بهش بگم. یک جورایی پشیمون هستم که چرا اون اول برای راحتی ایشون خودم رو سخت کردم .
    فکور عزیز من راجع به هدیه ها و اینکه کی چقد داده و درمجموع چقد شده به ایشون اطلاع دادم حتی هدیه افراد رو جایی نوشتم که اگر خواستیم ماهم به اون افراد هدیه بدیم بیرونیم کی داده و کی نداده !!
    الان من تصمیم گرفتم همه هدیه بچه رو از حسابم در بیارم و بدم به ایشون
    واقعا برام خوشایند نیست که بابت نگهداریش بهم بگه آدم غیر شفاف
    و احتمالا از این موضوع برای خودش استفاده کنه و مسائل زندگیمون رو به این بهونه عیرشفافیت من بهم اطلاع نده . میخواستم ازتون بپرسم دارد هدیه به ایشون کار درستیه؟ یا اشتباه ؟
    .
    درمورد موندن من و بچمون در منزل پدریم. از این ناراحتم که چرا ایشون خودش به فکر نبوده و احساس میکنم گفتن من یکجور حقیر کردن خودم هست قبلا هم یکبار سربسته بهش گفتم ایشون به حالت غیرجدی و استهزا گفتن باشه اصلا دوتا مرغ از یخچال بردار ببر !!!! خوب چرا باید اینجوری باشه ؟؟؟ من چقد اصرار کنم. اینکه برای خودش این مساله درونی نشده و جا نیفتاده ناراحت کننده هست ! خیلی ناراحت ام

    - - - Updated - - -

    خادم رضا عزیز مرسی وقت گذاشتید.
    دیگه الان وضعیت زندگی من اینجور هست که همسرم نیمی از ماه رو نیست ... من و بچه هیچوقت نمی تونیم بریم پیش ایشون چون محل کارسون وسط دریاهای آزاد هست و ابدا شرایط زندگی برای من و بچه وجود نداره .
    درمورد احساس مسولیت ایشون با شما موافقم ‌. اما ای کاش چاره ام به من میگفتید...
    اما کلا طرز تفکر ایشون اینجوری هست که چون شرایط کارش سخت هست من هم سختی های زندگی رو باید همینجوری تحمل بکنم و اعتراض نکردنم برابر هست با درک کردن ایشون .

  7. کاربر روبرو از پست مفید Samin28 تشکرکرده است .

    فکور (سه شنبه 02 بهمن 97)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    سمین عزیز پول رو به حساب مشترکتون بریز و بگو به خاطر اینکه فکر نکنی شفاف نیستم با اینکه این حساب سود نمیده ریختم توی این حساب

    در رابطه با خونه
    به همسرت بگو دیگه بعد از وجود بچه دوست داری خونه خودت باشی
    اینکه گاهی میخوام بچه رو بخوابونم سر صدا هست
    گاهی بچه سر صدا می کنه بقیه میخوان استراحت کنن و من معذبم و ...

    بگو میخوام خونه خودم باشم
    و اینکه چون به حمایت خانوادم نیاز دارم میخوام توی این شهر باشم
    اگر احیانا شما روزهایی که میای استراحت هر چند روزی که خواستی خانوادت رو ببینی با هم میریم پیش اونها به جاش اون 14 روز که نیستی من توی خونه خودم باشم
    نهایتا گاهی شبها یکی از اعضای خانوادم بیاد پیشم

    اگر هیچ کدوم از این صحبتها جواب نداد برو همون شهر خانوادش و بگو پس می مونم خونه خودم و خانوادت حمایت کنن
    در هر صورت این بار مالی رو از روی دوش پدرت بردار

    البته من نمی دونم شرایط شما چطوریه ولی من باشم یه مقدار سختی رو تحمل می کنم برای اینکه به همسرم ثابت کنم در ماه وقتایی هم که نیست هزینه من و بچم فلان قدر هست و همش هم به عهده خودشه

    الان هزینه های پوشک و قطره آهن و دکتر و ... روزهایی که همسرت نیست چه جوری تامین میشه؟
    و اینکه همسرت روزهایی که هست برای خرج خونه چطور برخورد می کنه ؟ کلا خسیس هست یا فقط وقتهایی که نیست خرج نمی کنه؟
    ویرایش توسط فکور : سه شنبه 02 بهمن 97 در ساعت 15:18

  9. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    Samin28 (سه شنبه 02 بهمن 97)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 اردیبهشت 01 [ 23:51]
    تاریخ عضویت
    1397-10-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    3,319
    سطح
    35
    Points: 3,319, Level: 35
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    61

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکور عزیز ممنونم از وقت و حوصله و راهنمایی شما . در مورد مسایلی که گفتید باهاتون کاملا موافقم که البته مسائل استقلال خودم و موندن تو خونه خودم رو بارها و بارها بهش گفتم حتی قرار شد پرستار بگیرن که من منزل خودمون بمونم ولی در حد حرف موند و هربار که تا پای مصاحبه با پرستار می رفتیم ایشون این بهونه رو میاورد که بچه کوچیکه و ... من اعتماد نمیکنم و ... یکم دیگه صبر کن و... و کلا کنسل میکردن اما این سری قراره جدی تر و مصر تر باشم که مشکلم رو حل کنه.

    در مورد هزینه پوشک بچه که من وقتی میام لوازم مورد نیاز بچه رو میارم . بحث من هزینه ای هست که خودم در منزل پدرم دارم . الان دو سال شده ته همین جور هست . حتی در ایام بارداری من که چقد به مواد مغذی نیاز داشتم و همش اینجا توسط خانوادم تامین میشد!!! الان این وضع بخواد ادامه پیدا کنه شما تصور کن من نصف سال رو منزل پدرم هستم !!! خوب چرا ایشون به خودش نمیاد که خانم من نصف سال در منزل پدر خانم قراره چه کنه....
    از طرفی خانواده من یجور حجب و حیا دارم ک اصلا به روی من و خودشون نمیارن اما وجدان همسرم کجا رفته ؟؟؟ من دارم عذاب میکشم
    احساس حقارت میکنم و بی ارزشی
    احساس میکنم برای همسرم مهم نیستم حتی خدمات خانوادم ام براش مهم نیست. آدمی که به این مسایل اعتقاد نداره من چجوری میتونم باورش رو عوض کنم ؟؟؟ کلی توضیح دادم براش اما تا الان بیفایده بوده . تغییر نکرده و من آسیب دیدم . خیلی درمانده ام

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 17 اسفند 98 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1397-8-20
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,130
    سطح
    18
    Points: 1,130, Level: 18
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 10 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خدماتی که خانواده ت به شما میده در تفکر همسرت وظیفه اونا تلقی میشه و هرگز بابت اون از شنا تشکر نخواهد کرد... دوم اینکه شما با ادامه کارتون بهش این اطمینان رو دادید که جاتون خوبه و بهترین روش برای 14 روز نبودنش انتخاب کرده لطفا اصلاحش کنید خانواده تون چه گناهی کردن... یکبار برای همیشه سر حرف تون بمونید و توی خونه تون باشید ایشون نمی تونه شما رو مجبور کنه که خونه رو ترک کنید و برید خونه پدرتون فقط در این شرایطه که حرفای شما رو جوی میگیره و براش دنبال راه حل میگرده سوم اینکه با خودش برید و با اون پول برای بچه طلا بخرید اینطوری اعتمادش جلب میشه
    صحبت های خانم samin28 هم خیلی خوب بود

  12. کاربر روبرو از پست مفید ستودنی تشکرکرده است .

    Samin28 (چهارشنبه 03 بهمن 97)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من مشکلتون رو خوندم.فکر میکنم برای سالهای اول زندگی نفهمیدن همسرتون از زحمات خانواده تون طبیعی باشه من ۱۷ سال هست زندگی کردم فرزند اولم که مادرم ۱۰ روز پیش من بودن شوهرم گفت که مگه چیکار کردن!! بعد چون شاغلم تو فرزند اولم ۲ سال خانوادم نگه داری کردن از فرزندم و باز این مشکلات بود ولی من یک راهکار مناسب پیدا کردم به شما پیشنهاد میدم به جای ناراحتی و حرص خوردن به فکر راهکار مناسب باشی شما الان بهترین دوران رو تجربه میکنی مادر شدن مادر یک بچه ۲ ماهه حیف نیست به این مسایل بی ارزش فکر کنی‌.من وقتی فرزند دومم دنیا آمد بعداز مزخصی زایمان برنامه ریزی کردم هفته ای ۲ روز مادرم نگهداری میکرد۲ روز خانواده شوهرم.بعدش گذاشتم مهدکودک و شاید هفته ای یکبار به اصرار مادرم میزاشتم پیششون.شما الان ۲۶ سالتون هست یک انسان عاقل و بالغ هستی بایستی قبل از اینکه دلخوری پیش بیاد جلوشو بگیری.اصلا چرا میخوای اصرار کنی شوهرت زحمات خانوادت رو بفهمه تو جلوتر باش خب مثلا چه عیبی داره یک غذایی بپزی موقع رفتن ببری خونه مادرت یا حتی همون دو مرغ از یخچالت رو ببری.. خب میگن شما هم انجام بدین سعی کنید زیاد نق نزنین.به نظر من شما خونتون رو اصرار کنید ببرید یا نزدیک خونه مادرتون یا مادرشوهر بعد خونه خودتون سکونت داشته باشید آدم همیشه توی خونه خودش راحته.اونجور که من متوجه شدم هزینه دارو و وسایل بچه رو میدن درحال حاضر اگر مقدور نیست بردن منزل هر موقع میرید خونه پدر بگید نیاز به پول دارید خیلی از مردا متوجه نمیشن.من با اینکه درآمد دارم خیلی مواقع به شوهرم میگم پول بدهند شاید اصلا ایشون نگن ولی من میگم هیچ غرورم هم نمیشکنه مثلا بگین یک لباسی دیدین میخواهین بخرین و میخواهین برین رستورانی و ... با درایت و خوش برخوردی و مهربانی مشکلاتتون حتما حل میشه.

  14. 2 کاربر از پست مفید elsay تشکرکرده اند .

    terme00 (چهارشنبه 03 بهمن 97), زن ایرانی (چهارشنبه 03 بهمن 97)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 اردیبهشت 01 [ 23:51]
    تاریخ عضویت
    1397-10-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    3,319
    سطح
    35
    Points: 3,319, Level: 35
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    61

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ستودنی عزیز ممنونم که مشکلم رو خوندید و راهنماییم کردید ‌ اره فکر خوبیه من همیشه کلامی نارضایتی ام رو نشون میدادم مثلا اونجا راحت نیستم همه وسایلم تو چمدونه وسایل بچه زیاده جای درستی نداره جای خواب خانواده رو اشغال کردم ‌ گریه های بچه مزاحم استراحت بقیه اس خودم استقلال ندارم و.... اما این سری قراره جدی باشم و نیام. امیدوارم چاره ای بکنه

  16. کاربر روبرو از پست مفید Samin28 تشکرکرده است .

    ستودنی (پنجشنبه 04 بهمن 97)

  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام ثمین جان،

    از نظر من ریشه ی مشکل شما اینه که شرایط زندگیت رو نپذیرفتی.

    شما با مردی ازدواج کردی که نصف ماه رو خونه نیست. بنابراین باید این توانایی رو در خودت بوجود بیاری که نصف ماه رو تنها زندگی کنی. و در اون نصفه از عهده ی مسئولیت های مرد و زن همزمان بربیای.

    شما یک خانم مستقل هستید. دلیلی نداره که نصف ماه رو خونه ی والدینت باشی. که این مسائل پیش بیاد.

    نه اینکه ندونم سخته. می دونم سخته که با یه بچه ی چند ماهه تنها باشی. اما شرایط زندگی شما اینه. باید توانایی ها و مهارت هات رو طوری ارتقا بدی که شرایط زندگیت رو پوشش بده.

    البته در کنارش خوبه که از همسرت بخوای شهر محل زندگیتون رو تغییر بده. ولی حتی اگه در شهر خونوادتون ساکن باشید، نمی شه که مدام کسی پیش شما باشه یا شما برید خونه ی دیگران. اینجوری انگار شما هنوز خونواده ی مستقلی تشکیل ندادید.

    زندگی کردن درجایگاه همسر یک دریانورد یا خلبان یا ... شرایط خاص خودش رو داره که اگه یه خانم نتونه بپذیره یا نخواد خودش رو وفق بده، عملا انگار زندگی مستقلی تشکیل نشده.

    برات آرزوی موفقیت دارم.
    ویرایش توسط میشل : شنبه 06 بهمن 97 در ساعت 00:55

  18. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (چهارشنبه 10 بهمن 97), Samin28 (سه شنبه 16 بهمن 97)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.