به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 بهمن 97 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1397-10-28
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    100
    سطح
    1
    Points: 100, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    دعواهای مکرر و فحاشی زنم به من و خانوادم.

    سلام
    عصر جمعه تون بخیر
    من و همسرم الان 4 سال هست که ازدواج کردیم و چند ماهی هست خدا به ما یه پسر داده.
    دوران نامزدی و زمان دوستیمون زنم با مادرم خیلی رابطه خوبی داشتن تا جایی که اگه من و خانومم بحثمون هم میشد مادرم طرف همسرم رو میگرفت. اما از فردای عروسی و به خاطر اینکه مادرم یه دروغی در رابطه با مراسم عروسی کفته بود دعوایی اتفاق افتاد و جالبه که من حق رو به خانومم دادم و ازش دفاع کردم اما از اون موقع دیگه برخورد همسرم خیلی بدتر و بدتر میشد دیگه به جایی رسید که حتی مادرم یا پدرم اگه چیزی میگفتن که شاید واقعا بد هم نبوده چون زمینه فکری بدی ایجاد شده بود تا مدت ها دعوا تو خونه ما بود.
    من به همسرم گفتم که مشکلش و هر حرفی پیش میاد رو خودش جواب بده و به من ارتباطی نداره رابطشون. البته این رو هم به مادرم گفتم هم به همسرم. جالبه که با اینکه این حرف رو به مادرم زدم بخاطر زندگیم باز هم اگه از خانومم حرفی بزنه ازش دفاع میکنم. و باز با اینکه اینطوری گفتم هنوز که هنوز هست صحبت و دعوای نفر سومی توی خونه ما هست تا جایی که دیگه توی هر دعوایی همسرم به پدر و مادر من بدترین فحش ها رو میده. واقعا با این فشار های اقتصادی و کاری و ... این دعوا ها انرژی خیلی زیادی از آدم میگیره. به جایی رسیده که بریدم.
    جدیدا بخاطر ورشکستگی، پدر و مادرم نتونستن کارهایی که باید برای بدنیا اومدن پسرم انجام بدن رو انجام بدن. تا جایی که خونه و ماشین و ... فروختن اما همسرم میگه باید کادو و ... مناسبی انجام میدادن و سر این مدت هاس دعواس
    جدا نمیدونم دیگه چیکار کنم. به پسرم که نگاه می کنم دلم میسوزه که هنوز چند ماهش هست و همیشه بخاطر اون اگه دعوایی میشه میرم معذرت خواهی میکنم تا دعوا تموم بشه.
    اما هنوز که هنوزه صحبت هایی رو میکنه که 1 سال یا 2 سال یا بیشتر از روشون گذشته و نمیدونم کی قراره اتفاق سال های قبل صحبتش تموم بشه.
    دوستان جدا خسته شدم. لطفا راهنماییم کنید.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوست عزیز.
    گاهی مزمن شدن این اختلافها بخاطر کینه ای هست که از دل آدم رفع بشو نیست مگر اینکه چیزی که موجب اون کینه شده، جبران بشه.
    اون اتفاقی که گفتین دو سال ازش گذشته چی بوده؟
    شاید اگر برای پیدا کردن روشی برای جبران اون اتفاق در ذهن همسرتون مشاوره بخواهید زودتر به نتیجه برسید.

  3. 2 کاربر از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (شنبه 29 دی 97), نیکیا (شنبه 29 دی 97)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    راهش اینه که ایمانتون رو به خدا قوی کنید و خودتون رو دوست داشته باشید و خودتون رو قوی کنید و ارامشتون رو در خودتون جستجو کنید. اصلا اینکه خانمتون و مادرتون چه اخلاقی داشته باشن، نباید ازارتون بده و نباید براتون مهم باشه. در هر محیطی و شرایطی باید شاد و ارام باشید. اخلاق اونا رو که نمیتونید عوض کنید، همینه که هست. برید دنبال خوشی خودتون. برای ارامش و شادی متکی به خانوادتون نباشید. خودتون رو قوی کنید.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.

    راهش اینه که ایمانتون رو به خدا قوی کنید و خودتون رو دوست داشته باشید و خودتون رو قوی کنید و ارامشتون رو در خودتون جستجو کنید. اصلا اینکه خانمتون و مادرتون چه اخلاقی داشته باشن، نباید ازارتون بده و نباید براتون مهم باشه. در هر محیطی و شرایطی باید شاد و ارام باشید. اخلاق اونا رو که نمیتونید عوض کنید، همینه که هست. برید دنبال خوشی خودتون. برای ارامش و شادی متکی به خانوادتون نباشید. خودتون رو قوی کنید.
    سلام خانم Pooh . حس میکنم این پست شما یه انتقاد نمادین هست به نوع راهنمایی‌هایی که خیلی زیاد در فضای تالار از جانب بعضی افراد به مراجعین میشه و در اونجا همه رفتارها و مناسبات افراد پیرامون رو به غلط نادیده میگیرن و عنوان میکنن که همه راه حلها در خودمون وجود داره... ولی ازتون می‌خوام که این انتقاد به جا و صحیحتون رو در تاپیک های ارتباط با مدیران تالار و به شکل مستقیم و غیرنمادین مطرح کنین. در این تاپیک، این فرد مراجعه کننده ممکنه با نظرات من و شما مشکلاتش پیچیده تر بشه یا اینکه راه حل مناسبی که میتونسته دریافت کنه رو ازش محروم بشه.
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  6. 3 کاربر از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 29 دی 97), آنیتا123 (شنبه 29 دی 97), زن ایرانی (شنبه 29 دی 97)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 بهمن 97 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1397-10-28
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    100
    سطح
    1
    Points: 100, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اثر راشومون نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز.
    گاهی مزمن شدن این اختلافها بخاطر کینه ای هست که از دل آدم رفع بشو نیست مگر اینکه چیزی که موجب اون کینه شده، جبران بشه.
    اون اتفاقی که گفتین دو سال ازش گذشته چی بوده؟
    شاید اگر برای پیدا کردن روشی برای جبران اون اتفاق در ذهن همسرتون مشاوره بخواهید زودتر به نتیجه برسید.
    سلام

    ممنون از پاسخ شما
    گفته بودن که مادر خودش رو باهاش رقصیده بود اما من رو بلند نکرده بود باهام برقصه در حالی که با هیچکدوم نرقصیده بود همسرم.

    بله اما الان بحث هایی که مربوط به بدنیا اومدن بچه بود بیشتر هست و نزدیک 1 سال که توی هر صحبتی این موضوع سر باز میکنه.
    ویرایش توسط anonymousPer : شنبه 29 دی 97 در ساعت 11:24

  8. 2 کاربر از پست مفید anonymousPer تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 29 دی 97), اثر راشومون (یکشنبه 30 دی 97)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.چرا یه خانوم سرد و گرم چشیده باید یه همچین دروغی بگه؟ قصد بی احترامی به مادر محترمتون رو که احترامش در هر حالی واجبه ندارم اما خیلی زیاد خانومتون رو درک میکنم هر چند که میدونم رفتاراش درست نیست. خانومتون اعتماد و احساس امنیتش رو نسبت به مادرتون از دست داده هر لحظه فکر میکنه مادرتون داره برای خراب کردن رابطه ی شما نقشه میکشه ، فکر میکنه مادرتون خیر و صلاح زندگیتون رو نمیخاد و بالاخره یه روزی با محبت و نفوذ مادریش به هدفش میرسه.خانومتون خودش هم داره به اندازه ی شما عذاب میکشه. نمیدونم چرا رفتارهای خانواده ی شوهر انقدر توی ذهن زن ها ماندگاره(آقایون و مجردها هرگز نمیتونن این بخش از احساسات زنانه رو درک کنند و هر چی بگن از سر عدم درک مساله است)
    جایی خونده بودم آدما برای اینکه خانواده ی شوهر خوبی باشن یا عروس خوبی باشن باید یک پله از انسان خوبی بودن بالاتر رفته باشن. من عمیقا به این جمله اعتقاد دارم. راه حل ها تا حدی بهتون گفته شد امیدوارم عشق شما بتونه به همسرتون احساس امنیت بده و حالش رو خوب کنه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    اثر راشومون (شنبه 29 دی 97)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام. برای تولد کوچولوتون تبریک می گم. قصد نداشتم فعالیتی تو این سایت داشته باشم حداقل تا مدت ها ولی از اونجایی که مشکل شما رو تو زندگی مشترک خودم تجربه کردم فکر کردم شاید بد نباشه تجربیات خودم رو بیان کنم. هرچند من هیچ وقت و به هیچ کس فحاشی نکردم و این قبیل رفتار رو تحت هیچ شرایطی تایید نمی کنم، اما متاسفانه سال های ابتدایی زندگی مشترکم که می تونستن پر از اتفاقات خوش سپری بشن رو به خاطر افراد دیگه ای که سر خونه و زندگی خودشون بودن برای خودم تلخ کردم. شکر خدا از یه جایی به بعد همسرم خیلی خوب قضیه رو مدیریت کرد و وقتی من مطمئن شدم مرد خونم کنارمه و دیگران می بینن ما جدا از هم نیستیم و البته با گذر زمان دیگه اهمیت خیلی چیزا برام از بین رفت.

    شما وقتی همسرتون گلایه هاش رو بازگو می کنه بهش می گید این حق تو بوده که مثلاً خاطره خوشی از ازدواجت برات باقی بمونه؟ یا مادر شدنت؟ بد نیست این حرف رو بهش بزنید و بدون دفاع از هیچ کس بهش بگید بیا به خاطر گذشته حال و آینده رو هم تلخ نکنیم. ببینید همسر شما تازه مادر شده و خستست و دلش دلگرمی می خواد. بد نیست گاهی با یه دسته گل کوچیک برید خونه و از این که از فرزندتون مراقبت می کنه تشکر کنید. بهش اجازه بدید براتون درددل کنه و خالی بشه و شما فقط شنونده باشید. بعید می دونم اگه شما چیزی نگید ایشون خشمگین بشن و فحاشی کنن. همسر شما داد می زنن چون حس می کنن صداشون شنیده نمی شه. یکی دو بار بذارید هرچی که توی دلش هست رو بگه و شما فقط سکوت کنید و اگه شد بعدش هم همسرتون رو در اغوش بگیرید. باور کنید ایشون فقط می خواد شما رو حس کنه.

    گاهی مراقبت از بچه رو به عهده بگیرید و بگید تو یه کم استراحت کن.

    لازم نیست به مادرتون بی احترامی کنید. فقط از این بحثها بیرون بیاید و اجازه ندید مادرتون پیش شما از همسرتون بدگویی کنه. حالا مدتی هم ارتباط دو نفره همسرتون با مادرتون کمرنگ تر شد، بی خیال بشید و به این فکر کنید که از این که احترام ها از بین بره که بهتره! با مدتی صبوری انرژی های منفی رو از اطراف خودتون دور کنید و به اطرافیان خودتون فرصت بدید تا به آرامش برسن.
    مطمئن باشید اگه به اتفاقات رخ داده بال و پر ندید تموم می شن.

  12. 2 کاربر از پست مفید Parastou تشکرکرده اند .

    نیکیا (چهارشنبه 03 بهمن 97), اثر راشومون (پنجشنبه 04 بهمن 97)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 بهمن 97 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1397-10-28
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    100
    سطح
    1
    Points: 100, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Parastou نمایش پست ها
    سلام. برای تولد کوچولوتون تبریک می گم. قصد نداشتم فعالیتی تو این سایت داشته باشم حداقل تا مدت ها ولی از اونجایی که مشکل شما رو تو زندگی مشترک خودم تجربه کردم فکر کردم شاید بد نباشه تجربیات خودم رو بیان کنم. هرچند من هیچ وقت و به هیچ کس فحاشی نکردم و این قبیل رفتار رو تحت هیچ شرایطی تایید نمی کنم، اما متاسفانه سال های ابتدایی زندگی مشترکم که می تونستن پر از اتفاقات خوش سپری بشن رو به خاطر افراد دیگه ای که سر خونه و زندگی خودشون بودن برای خودم تلخ کردم. شکر خدا از یه جایی به بعد همسرم خیلی خوب قضیه رو مدیریت کرد و وقتی من مطمئن شدم مرد خونم کنارمه و دیگران می بینن ما جدا از هم نیستیم و البته با گذر زمان دیگه اهمیت خیلی چیزا برام از بین رفت.

    شما وقتی همسرتون گلایه هاش رو بازگو می کنه بهش می گید این حق تو بوده که مثلاً خاطره خوشی از ازدواجت برات باقی بمونه؟ یا مادر شدنت؟ بد نیست این حرف رو بهش بزنید و بدون دفاع از هیچ کس بهش بگید بیا به خاطر گذشته حال و آینده رو هم تلخ نکنیم. ببینید همسر شما تازه مادر شده و خستست و دلش دلگرمی می خواد. بد نیست گاهی با یه دسته گل کوچیک برید خونه و از این که از فرزندتون مراقبت می کنه تشکر کنید. بهش اجازه بدید براتون درددل کنه و خالی بشه و شما فقط شنونده باشید. بعید می دونم اگه شما چیزی نگید ایشون خشمگین بشن و فحاشی کنن. همسر شما داد می زنن چون حس می کنن صداشون شنیده نمی شه. یکی دو بار بذارید هرچی که توی دلش هست رو بگه و شما فقط سکوت کنید و اگه شد بعدش هم همسرتون رو در اغوش بگیرید. باور کنید ایشون فقط می خواد شما رو حس کنه.

    گاهی مراقبت از بچه رو به عهده بگیرید و بگید تو یه کم استراحت کن.

    لازم نیست به مادرتون بی احترامی کنید. فقط از این بحثها بیرون بیاید و اجازه ندید مادرتون پیش شما از همسرتون بدگویی کنه. حالا مدتی هم ارتباط دو نفره همسرتون با مادرتون کمرنگ تر شد، بی خیال بشید و به این فکر کنید که از این که احترام ها از بین بره که بهتره! با مدتی صبوری انرژی های منفی رو از اطراف خودتون دور کنید و به اطرافیان خودتون فرصت بدید تا به آرامش برسن.
    مطمئن باشید اگه به اتفاقات رخ داده بال و پر ندید تموم می شن.
    خانوم پرستو سلام و روزبخیر
    وقتی پاسخ شما رو میخوندم با خودم میگفتم جالبه که همه این کار هارو انجام دادم.
    الان چند ماهی هست که همسرم با مادرم هیچ صحبتی نمیکنن و حرفی که من به مادرم و همسرم میزنم این هست که این مشکل بین شما هست و باید خودتون حلش کنید.
    باور کنید هر موقع صحبت می کنیم میگم حق با توئه، مادرم نباید این کار رو میکرد، یا مثلا میگم اشتباه از مادرم بوده و ... . دفاع؟ مگه میشه به همسرم گفت تو اشتباه کردی؟ چه برسه به دفاع.
    اما باورتون میشه که همسرم اینقدر کش میده مساله رو که دیگه خسته کننده میشه؟ دسته گل؟ شاید یه وقت هایی من هر هفته با یه شاخه گل یا دسته گل برم خونه.
    همین دیروز بود که خیلی آروم صحبت می کردیم چون یه ایرادش رو گفتم در رابطه با تبعیض رفتاری خونواده خودش و من. بدترین فحاشی هایی که به ذهنتون برسه رو به خودم و خونوادم شنیدم و بعدش با مادرم تماس گرفت و بدترین بی احترامی ها. در صورتی که اصلا هیچ ارتباطی به اون نداشت. هر چی بخاطر بچمون تلاش کردم که آرومش کنم چون از جیغ دادی که میکرد پسرم میترسید فایده ای هم نداشت. جدا بخاطر پسرم هست که این شرایط رو تحمل می کنم.
    من توی خانواده ای بزرگ شدم که هیچوقت هیچ حرف زشتی رو و بدل نشده چه رسد به فحش. اما تنها چیزی که برای همسرم اهمیتی نداره حرمت ها هست.
    متاسفم که شما دوستان رو هم ناراحت می کنم.

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 27 بهمن 97 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1397-11-24
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    36
    سطح
    1
    Points: 36, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 47.0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط anonymousPer نمایش پست ها
    ؟ دسته گل؟ شاید یه وقت هایی من هر هفته با یه شاخه گل یا دسته گل برم خونه.
    همین دیروز بود که خیلی آروم صحبت می کردیم چون یه ایرادش رو گفتم در رابطه با تبعیض رفتاری خونواده خودش و من. بدترین فحاشی هایی که به ذهنتون برسه رو به خودم و خونوادم شنیدم و بعدش با مادرم تماس گرفت و بدترین بی احترامی ها. در صورتی که اصلا هیچ ارتباطی به اون نداشت.
    متاسفم که شما دوستان رو هم ناراحت می کنم.
    تا حالا از خودت پرسیدی چرا شما نمیتونی این رفتار رو متقابلا انجام بدی ؟ جواب روشنه چون جرأت عمل نداری و اینجوری رشد نکردی. این همون چیزیه که بهش میگن علت همون حلقه مفقوده.
    تجربیات زنانه و پیچیدن نسخه زندگی شخصی برای دیگران همون مرهمیه که مخصوصا خانم ها ازش برای دیگران استفاده میکنن. با جملات تکراری ( به همسرت محبت کن، بهش توجه کن، احترام بذار، مقصر مادرته، مقصر تویی، گل بخر، هدیه بده، سفر ببرش و ... ) . وقتی یه آدم بزرگ بخودش اجازه بی احترامی و فحاشی میده و خط قرمزها رو رد میکنه قطعا منتظر عواقبش هست اما از اونجایی که ضعف طرف مقابلشو میبینه سعی میکنه این رفتار روعادی و به فرهنگ حاکم بر خونه تبدیل کنه.
    زندگی مشترک چیزیه که نمیشه بخاطر فرزند و والدین و مردم تحملش کرد، اقدام اساسی و قاطعیت لازمه.
    ویرایش توسط night.sky : چهارشنبه 24 بهمن 97 در ساعت 13:12

  15. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینو توی گوشتون باشه هر وقت خودت توجیه شدی دیگران هم توجیه میشن
    شما خود ازاری داری با همچین زنی دارید زندگی میکنید و هیچ عکس العملی ندارید ؟؟؟
    با ادمیکه مرض داره نمیشه مرض دار برخورد کرد چون تو هم مثل اون میشی وهم اون هر روز بد تر میکنه
    و نمیشه سکوت کرد چون حالش هر روز بدتر میشه
    چیزی که به ذهنم میرسه
    شما چند بار در ماه شهر بازی میرید
    استخر و شنا در عمق زیاد
    موسبقات رالی
    دویدن
    دو با مانع
    کوهنوردی
    کلاغ پر عالیه
    توی یه جایی که کسی نباشه ببرید ایشون هر چقدر دوست داره جیغ بزنه
    غذای خیلی بد مزه بعضی وقتا بخوره خودش بپزه و خودشم بخوره


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.