به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مرداد 00 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    6,094
    سطح
    50
    Points: 6,094, Level: 50
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 خواستگار خواهرم رو رد کردیم و خواهرم رو هممون موضع گرفته،

    خواستگاری برای خواهرم اومد و قبل از خواستگاری خواهرم و اون آقا همدیگه رو تو سفر دیدند و از هم خوششون اومد...
    خواهرم مذهبیه و اون آقا هم همینطور...خواهرم بچه ی سوم و اون اقا بچه ی سوم و دو فرزندشون ازدواج کردند
    ولی مشکلی که داشت این بود که پنج سال از خواهرم کوچکتر بود و جدای از اون علاوه بر دو فرزند ازدواج کرده ، دو فرزند خانوادشون مشکل ژنتیکی عقب ماندگی دارند و از طرفی طبق شنیده ها و تحقیقات مادر پرخاشگر و خشنی داشتند این آقا(به طوری که گفتند اگر بچه های مریض خانواده نبودند پدرشون تا الان از مادره بارها جدا شده بود) و هنوز هم کاری ندارند وسربازند....
    ولی خواهرم یه دل نه صد دل عاشق رفتار این آقا شده بود و تفاوت ها به چشمش نمی اومد
    خانواده ی پسره اصرار داشتند که بیایم خونتون ولی
    پدر و بقیه مون گفتیم وقتی جوابمون نه باشه چرا باید بیان...یک ماه بیشتر از این قضیه گذشته و چندبار دیگه هم پیگیر شدند که بیان ولی مخالفت دیدند و نیومدند ولی خواهرم اصرار داشت بذارید یه بار بیان از نزدیک ببینید شاید نظرتون عوض شد ولی پدرم میگند چون محیط کوچیکه و اون اقا هم دورادور آشناست رومون نمیشه بگیم بیاید ولی جوابمون نه هست...
    حالا خواهرم رو هممون موضع داره و یه جورایی با همه سنگینه و هممون رو به خدا واگذار کرده و میگه سن یه عدده و من پختگی کامل رو در این آقا میدیدم و شما توجهی به این چیزا ندارید..
    خواهرم ۲۹ سالشه و اون اقا ۲۴ سال و خواهرم از نظر رفتاری به شدت دختر احساسی هستند
    و خواهرم کماکان منتظر یه معجزست که به هم برسند
    و هممون متهم شدیم به بی درکی و خودمختاری و این که تصمیم گیرنده ما هستیم و خودش نقشی نداره
    نمیدونیم باید چی کار کنیم و چطور رفتار کنیم که هم اون اقا از سرش بیافته هم رابطش با ما مثل قبل بشه
    هم توجیه بشه که انتخابش غلط بوده....
    خواهرم میگه من دیگه حرفی نمیزنم و میشینم ببینم کدوم خواستگتر باب میل شماست و شما خوشتون اومده و
    اصلا ما هنوز نمیدونیم با اون اقا در ارتباط هست یا نه....
    باید چی کار کرد واقعا،خسته شدیم و درمانده

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مرداد 00 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    6,094
    سطح
    50
    Points: 6,094, Level: 50
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی کسی نیست جوابمو بده

  3. #3
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    تصمیم برای ازدواج با خواهر شماست.
    اما نظر شما و خانواده هم به خاطر اینکه جوانب مهم را در نظر می گیرید صحیح هست.

    برای اینکه این دو مقوله هر دو با هم انجام شود. یعنی هم تصمیم با خواهر شما باشد و هم نظر شما لحاظ شود. راهش اینست به جای ضربتی و برخورد چکشی باید او را متقاعد کنید. یعنی شما باید سعی کنید احساسات او را تحت کنترل قرار دهید و روش صحیح را به او آموزش دهید.

    برای این متقاعد کردن راههای مختلفی هست. یکی از این راهها اینست که بگویید بله خوب هست بررسی شود و می توانید به اتفاق پدرتون و ایشون ابتدا به یک جلسه مشاوره ازدواج به صورت حضوری مراجعه کنید و موارد از زبان یک متخصص برایشان روشن شود.

    پس حتما باید با ملایمت با او برخورد کنید و ایشان همدلی شما را ببینند.

  4. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    منیر غریب (پنجشنبه 27 دی 97)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مرداد 00 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    6,094
    سطح
    50
    Points: 6,094, Level: 50
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام،چقدرررر خوشحال شدم جناب مدیر که شما جوابم رو دادید،واقعا ممنونم
    ولی واقعا همون رفتاری رو داشتیم که شما فرمودید،بدون دعوا و برخورد ضربتی و چکشی
    فقط یکبار برادرم که ازش کوچکتره باهاش با تندی برخورد کرد و چون اون آقا همسن برادرمه و برادرم اختلاف سنیشون رو بد میدونست باهاش با تشر برخورد کرد و همون یه بارم بود والا تمام اعضای خانواده تا الان طوری رفتار کردیم که احساس کنه در کنارشیم و به صلاحش حرف زدیم و متاسفانه نمیبینه و موضع گیری داره روی هممون،
    سنش رو هم فکر میکنه چون داره میره بالا میترسه دیگه نتونه کسی رو که میخواد پیدا کنه
    نگرانشیم واز این تو خود فرو رفتنش میترسیم واقعا

  6. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,291 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    سلا م
    منیر جان من فک میکنم منظور اقای مدیر اینه که

    اجازه بررسی بهشون بدید خیلی بهتر که ربر نظر یِ روانشناس باشه.....اشنا میشیم همفکری مشورت زیر نظر خانواده ها....
    برخورد شما به قول اقای مدیر چکشیه واقعا...دارید کنترل میکنید ...مدیر گفتن .تصمیم با خودشونه ولی نظر خانواوه ها هم لحاط میشه....ولی شما اجازه ی بار اومدن هم ندادید علی رغم پا پیش گذاشتن خانواده پسر!!

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام عزیزم. گفتنی ها را مدیر محترم به شما گفتند. اما اجازه بده من از دید یک خواهر با شما گفتگو کنم. خواهر و برادر من هر دو ازدواج کرده اند و دارای فرزند هستند. والدین من همیشه به من گوشزد می کردند که من « خواهر » هستم نه « والد » . پس اگر می خواهم با خواهر و برادرم رابطه خوبی تا آخر عمر داشته باشم باید نقش خودم را بپذیرم و پشت سر پدر و مادر قرار بگیرم و سلسله مراتب را حفظ کنم. به هیچ عنوان مستقیما نظری ندهم مگر اینکه خود برادر یا خواهر از من بخواهند. یا اینکه نظرم را به والدینم انتقال دهم. و در هر صورت قبول کنم که « اجازه » و « اختیار » ازدواج آنها با من نیست بلکه به دست خودشان و پدر و مادرمان است. پس حتی در در ذهنم هم نباید چنین تصوری داشته باشم.
    بعد از ازدواج خواهر و برادرم بود که متوجه شدم چقدر آنها درست می گفتند و تا چه اندازه این طرز برخورد به نفع من تمام شده است.
    موفق باشی.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.