به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 43
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 بهمن 97 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1397-9-02
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    380
    سطح
    7
    Points: 380, Level: 7
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دختردلشکسته

    سلام دختری هستم ک تموم شرایط یه دخترایده ال رو دارم.زیباتحصیلکرده مدرس دانشگاه کارمند.مهربون.
    پارسال با پسری اشناشدم ک ۲ماه اول اشنایی خیلی خوب پیش رفت.تماس مکرر.بیرون رفتن هفته ای چندبار.ازمن خواستگاری کردن وقول حلقه ازدواج دادن.گفت چون دنبال اقامت خارج کشوره بایدنامزدکنیم فعلا .بعد که برگشتم ازدواج.منم گفتم باشه.ازطرف منم علاقه ایجادشدووابستگی.طوری ک اگه روزی ازش بیخبربودم داغون میشدم کم کم این بی توجهی هازیادشد.مخصوصاتعطیلات.که هرچیم میگفتم بایه ببخشیدتموم میشد ومیگفت گرفتارم خیلی.البته گرفتاریش واقعازیادبود.مادرش مریض بودومسئولیت خانواده باهاش.پدرش خارج کشوربود.اولین بارخودم دستاشوگرفتم اونم اتفاقی.کلا میخام بگم اهل حاشیه نبود.قبلا هم شکست عشقی خورده بودبهش خیانت شده بود.یه بار۲هفته ازش خبرنداشتم.یه شب دیگه خیلی بهم فشاراومد وپیام خداحافظی دادم.جواب داد که مریض هس وعمل کرده شکمش رو.پشیمون شدم ازپیامم وعذرخواهی کردم.بازمثل سابق شدرابطه.دوماه هموندیدیم چون نمیتونس ب خاطر عملش رانندگی کنه.بعد۲ماه بازقرارگذاشتیم وگفت جبران میکنه.مسئله رسمی شدن رو پیش کشیدم گفت ک نمبتونیم نامزدکنیم تابعداینکه بره خارج وبیاد.خیلی سختم بودقبول کردنش.منطقشم این بود اگه نامزدکنیم مادرش نمیذاره بره خارج.به هرحال گذشت.کلا حس میکردم کم اهمیت وبی توجه شده.هربارم من ازش میخاستم هموببینیم.گاهی تا۱شب سرکاربودولی من دلتنگ.کم کم کارم کشید به دکتراعصاب.شبایی ک پیام میدادم وجواب نمیداد ازخواب میپریدم تپش قلب گرفته بودم.حالت تهوع وغیره.
    چندماه بعدگف میرم کوهنوردی ده روز.گفتم باشه.دیگه منتظرش بودم بیاد که یه شب اتفاقی توی واتساپ دیدم انلاینه.توی پرانتزکه این مدت حتی تماس نکرفت وپیامام هم جواب نمیداد.ترسیدم براش اتفاقی افتاده باشه.ولی شک کردم ودرنهایت فهمیدم اقاخارج بوده به من دروغ گفته.وقتیم ک یرگشت هنوزکارش روتوجیه میکرد که کوه بوده.ولی بهش ثابت کردم دروغش رو.بعدگفت به خدافقط رفتم سفارت .به خاطراینکه دلخورنشی بهت نگفتم.بخشبدمش.روز تولدم رو یادش رف.بهم کادو نداد.میگف گوشیم ک دزدیدن داخلش زمان تولدت سیو کرده بودم که یادم رفت وجبران میکنم.تولدش شد بهترین کادو و گل براش گرفتم.
    به روز بهم گفت بیا شرکتم.رفتم.فکرمیکردم برام میخادتولدبگیره ولی نه.بهم نزدیک شد ولمسم کرد.رابطه جنسی نداشتیم ولی درهمون حدکمش هم عذاب وجدان گرفتم وشب گریه کردم تاصبح.چون تاحالا اینکارو نکرده بودم.ازم عذرخاهی کردگفت دیگه ناراحتم نمیکنه.ولی رابطمون منحرف شد.بازاون قضیه تکرارشدیکم پیشرفته تر. حتی بهم پیشنهاد دادومیگفت خیلی خوبه وانجام بدیم.قبول نکردم.درحدخیلی کم اونم نمیدونم توی شرابط قرارگرفتم.بعداون ماجرا.۳روزتعطیلی نبودوکلا تماس وپیامام رد میکرد
    بعدکه میومد میگفت خونه خواهرم شهرستان بودم شلوغ بود.
    هیچی نگفتم.باردیگه تکرارشدوازش توضیح خواستم بازرفتم محل کار.بهم گفت ک چون یک شب زنگ زدی وخواهرزادم کلمه لاو روی گوشیم دید جوابت ندادم.گفتم اسمم گوشیت نشونم بده طفره رفت.تماس گرفتم روی گوشیش اسم من فامیلم سیو کرده بود.ناگفته نماندازش پرسیدم چراکادو تولدبهم نداد.گفت ک سفارش دادم برات.برگشت خورد.
    وقتی دیدم بهم دروغ گفته واسمم توی گوشیش چیزدیگه ای.ناراحت شدم
    وبهش بعداپیام دادم گفتم ناراحتم دروغ گفتی.ازپنج شنبه تاشنبه جوابمونداد.کلا قیدش وزدم وهرچی حرف تودلم بودگفتم ک توخائنی ودروغگو.وبای گفتم.بعدپیام دادکه گرفتار مریضی پدرمادرش بوده چندروز.که این همه من تماس گرفتم وجواب نمیدادورد میکرد وپیامام بدون جواب.بعدفرداش گفت ک این چندروز خیلی فکرکردم ک رابطمون ازاین حدبیشتره نره جلو اسیب میبینیم.درحددوست بمونیم.ومیگفت حرفات بدبوده وتوی ۳روزبیخبری این همه حرف نثارم کردی اگه یک ماه خارج کشورخبری ازم نشد چی.منم عذرخواهی کردم وخواهش.ولی فایده نداشت دیگه جوابم رو نداد.محل کارم بودم بغضم ترکیدگریه کردم شدیدتاچندروزحالم بوبود.فقط بهش پیام داد به خداتاقیامت نمیبخشمت بهم بدکردی.بعدیکسال که قول ازدواج دادی بهت وفادادبودم.حالا من موندم یه دنیاحسرت.لطفاکمکم کنید

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام

    بیش از هر کسی از ما که کمک کنه نیاز به کمکی هست که شما باید به خودتون بکنین ، تا وقتی که آمادگی درک اشتباه تون و پذیرش اون رو توی خودتون ایجاد نکنین تسلسل اتفاقات بد و احساس قربانی بودن در شما ادامه پیدا می کنه ، حتی با وجود حرف های کسی که به شما قصد کمک داشته باشه.


    پس اگر می خواید به خودتون کمک کنین ابتدا سعی کنین ذهن تون رو منطقی تر کنین و از تصمیمات سخت نترسین چون علی القاعده راهنمایی ها با مسیری که طی کردین و به اون وابسته شدین فاصله جدی داره .

    از طرفی فارغ از این کیس خاص شما نیازمند خودشناسی و تقویت جدی مهارت های ازدواج هستین که حتما باید سعی کنین بیشتر در موردشون اطلاعات کسب کنین تا نگاه واقع بینانه به این موضوع داشته باشین .

    موفق باشین.

  3. 2 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    Pooh (شنبه 03 آذر 97), نیکیا (شنبه 03 آذر 97)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    چند سالتونه؟ و اون اقا؟از دو حالت خارج نیست عزیزم یا ایشون مشغله زیاد داشتن و شما حساس بودین و پیام و تماس مکرر که مجبور به دروغ میشدن
    یا ایشون قصدشون ازدواج نیست دارن شما سرمیدوانند و این همه مشغله و توجیه هم دروغه قسمتیش
    وگرنه میشد خیلی راحت شما در جریان این مسایل بذارن بعد برن سراغش نه دروغ و پنهون کاری
    به نظرم دیگه با ایشون هیچ ارتباطی نگیرید .اگر هم برگشتن قبول نکنید رابطه ادامه بدین
    خودتون هم سرزنش نکنید اتفاق عجیب غریبی نیفتاده ، شما در یک رابطه بودین که به سرانجام نرسیده ، لمس و... ( درسته توکشور ما نکوهیده و کلی ذهنیت منفی برامون ساختن اما طبیعیش همینه که تو یرابطه احساسی این اتفاق میفته و اگر تمایل و تماسی نباشه عجیبه )
    فقط حس می کنم زیادی منفعل بودین و کوتاه اومدین و گذشت کردین در برابر رفتارهای اون اقا . طوری که در اخر هم ایشون طلبکار شدن .روی این وجه شخصیتتون کار کنید.

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 بهمن 97 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1397-9-02
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    380
    سطح
    7
    Points: 380, Level: 7
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من متولد۶۷هستم.اون آقا۶۲.
    آره من زیادی حساس بودم.ولی رفتارشم واقعا تغییرکرده بود.نمیدونم الان چیکارکنم.حتی ازمم خداحافظی نکرد.همش میگفت دوستت دارم.اخه این چه دوس داشتنیه.به نظرشمابرمیگرده؟؟اگه برگشت چیکارکنم.واقعادوسش دارم

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آذر 97 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1397-1-20
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 82 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .
    اگه دوباره باهاتون تماس گرفتن ازشون بخواید به صورت رسمی به خواستگاریتون بیاد و ازدواج کنید . اگر نپذیرفت رابطه تون را باهاش ادامه ندید توی این رابطه فقط شمایید که ضرر می کنید اگر قصدش سوء استفاده باشه خودش رابطه را قطع می کنه
    مطمئن باشید اگر پسری دختری را دوست داشته باشه باهاش ازدواج می کنه رابطه ی شما داره به جاهای بدی کشیده میشه .

    پسرایی که قصد سوء استفاده دارن از روز اول نمیرن سراغ حاشیه اول شما را وابسته می کنند بعد رابطه را کم و زیاد می کنند تامیزان اشتیاق شما را بفهمند وقتی مطمئن شدند توی دام افتادید رابطه را قطع می کنند و به شما عذاب وجدان می دهند که شما باعث این جدایی بودید وقتی شما سراغش برین و همه جوره رامش بشید به هدفش میرسه .

    امیدوارم این آقا قصد سوء استفاده نداشته باشند ولی به نظرم شما دیگه سراغش نرید . عذاب وجدانم نداشته باشید اگر شما را واقعا بخواد از دستتون نمیده .

    موفق باشید .

  7. 4 کاربر از پست مفید minno تشکرکرده اند .

    nahid-111 (یکشنبه 04 آذر 97), نیکیا (شنبه 03 آذر 97), نادیا-7777 (چهارشنبه 14 آذر 97), ستودنی (یکشنبه 04 آذر 97)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 بهمن 97 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1397-9-02
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    380
    سطح
    7
    Points: 380, Level: 7
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من غرورم هرگزاجازه نمیده سراغش برم دیگه.به اندازه کافی غرورم رو له کردم و ازخودم گذشتم.الان دارم خودم رو پیدامیکنم.ولی دوسش دارم.دلم میخادبرگرده.چون به نظرم انسانیت داشت

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آذر 97 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1397-1-20
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 82 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی خوبه که سراغش نمی رین . الان سعی کنید فکرتون را از ایشون منحرف کنید . به خودتون برسید . ورزش کنید . سینما برید .رابطه تون را با خدا تقویت کنید . اوایل فکرش و خاطراتش سراغتون میاد ولی کم کم همه چیز براتون کمرنگ میشه .

    طبیعیه که هنوز دوسش دارید باید احساساتتون را کنترل کنید تا بتونید عاقلانه تصمیم گیری کنید . اون وقت اگه برای ازدواج با شما اقدام کرد شما می تونید خیلی قوی و محکم با عقلتون درباره آینده تون تصمیم بگیرید .

    گاهی وقتا شده که من با تمام وجودم چیزی از خدا خواستم ولی بهم نداده و سالها بعد با تمام وجودم حکمتش را درک کردم شما هم به خدا توکل کنید ضرر نمی کنید.

  10. 2 کاربر از پست مفید minno تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 03 آذر 97), عسل28 (شنبه 03 آذر 97)

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 شهریور 99 [ 15:21]
    تاریخ عضویت
    1396-10-08
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,714
    سطح
    38
    Points: 3,714, Level: 38
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1

    تشکرشده 11 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط b.h نمایش پست ها
    من غرورم هرگزاجازه نمیده سراغش برم دیگه.به اندازه کافی غرورم رو له کردم و ازخودم گذشتم.الان دارم خودم رو پیدامیکنم.ولی دوسش دارم.دلم میخادبرگرده.چون به نظرم انسانیت داشت
    صرفا طبق این چیزایی که شما گفتی ،این اقا مثل نقل و نبات بهت دروغ گفته ، الافت کرده ، باب لمس بدن و رابطه جنسی رو هم که گشوده ، واقعا این همه انسانیتو از کجا اورده؟؟؟
    شما هم مثل بسیاری دیگران ، خیلی خوشبینانه بگم ، تو اب نمکی . گزینه اصلیش اصلا نیستی. اخر رابطه شما از روز روشن تره.
    عذر میخام کمی رک بودم‌‌‌. عبرتها چه بسیارند و عبرت پذیران چه اندک.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط b.h نمایش پست ها
    من غرورم هرگزاجازه نمیده سراغش برم دیگه.به اندازه کافی غرورم رو له کردم و ازخودم گذشتم.الان دارم خودم رو پیدامیکنم.ولی دوسش دارم.دلم میخادبرگرده.چون به نظرم انسانیت داشت
    صرفا طبق این چیزایی که شما گفتی ،این اقا مثل نقل و نبات بهت دروغ گفته ، الافت کرده ، باب لمس بدن و رابطه جنسی رو هم که گشوده ، واقعا این همه انسانیتو از کجا اورده؟؟؟
    شما هم مثل بسیاری دیگران ، خیلی خوشبینانه بگم ، تو اب نمکی . گزینه اصلیش اصلا نیستی. اخر رابطه شما از روز روشن تره.
    عذر میخام کمی رک بودم‌‌‌. عبرتها چه بسیارند و عبرت پذیران چه اندک.

  12. 4 کاربر از پست مفید reza.here تشکرکرده اند .

    Quality (شنبه 03 آذر 97), نیکیا (شنبه 03 آذر 97), نازنین2010 (جمعه 30 آذر 97), عسل28 (شنبه 03 آذر 97)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 آذر 97 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1396-5-22
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    2,650
    سطح
    31
    Points: 2,650, Level: 31
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    88

    تشکرشده 115 در 65 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام دوسته عزیزم
    به تالار همدردی خوش اومدی
    من راهنمایی ها رو خوندم و مینو جون تمام و کمال راهنمایی کردن
    دقیقا حرف منم همین است
    رفتار اغلب پسرای سواستفاده گر همین است
    یکی از همون اول نمیاد بگه سلام من قصد دوستی و رابطه جنسی دارم هستین یا نه، به طبع اونوقت شما عقب نشینی میکنین
    این جماعت با هدف ازدواج و جلب اعتماد میان جلو بعد که از وابستگی شما مطمئن شدن ، به بهانه های واهی عقب نشینی میکنن بعد برای ادامه درخواست های نامشروع دارن
    عزیزم من یه دوست دختری داشتم عاشق یه پسری بود ، البته اولش پسره رو قبول نمیکرد با اصرار پسر قبولش کرد پسره 24 ساعته ابراز علاقه و کادو و...
    حتی مادر پسره زنگ میزد وقت خواستگاری تعیین میکرد
    دیگه اعتماد دوستم به اون پسر صد درصد شده بود که این با بقیه فرق داره ، خیلی آدم درستیه .....
    اما اون اقا هم یهو بهونه هاش شروع شد و ازش رابطه جنسی خواست بعد هم فلنگو بست
    پس نگو ماله تو فرق میکرد و انسانیت داشت و ...
    شگرد همه پسرای نااهل اولش از ازدواج شروع میشه بعد رابطه جنسی میکشه بعد میگن فقط دوستیه ساده و...
    وگرنه پسری که اهل ازدواج باشه از راه درستش وارد میشه . خواستگاری میکنه بعد هم آشنایی رو زیر نظر خانواده ها ادامه میده
    برای کسی که شما رو اندازه یه سرگرمی میخواد نه زن زندگیش ، و دیدش به شما دقیقا عینه ......
    میخوای غصه بخوری
    همچین ادمی حتی مستحق یک لحظه فکر کردن نیست چه برسه غصه خوردن
    به خودت ارزش قائل شو
    کاملا باهاشون قطع رابطه کن
    شما کم آدمی نیستی ، باید منتتو بکشن
    اگه اومدن و اصرار کردن هم
    ادامه رو مشروط به اطلاع خانواده ها و خواستگاری قرار بده
    موفق باشین
    ویرایش توسط عسل28 : شنبه 03 آذر 97 در ساعت 10:41

  14. 2 کاربر از پست مفید عسل28 تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (جمعه 30 آذر 97), نادیا-7777 (چهارشنبه 14 آذر 97)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 بهمن 97 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1397-9-02
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    380
    سطح
    7
    Points: 380, Level: 7
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی
    ایقدری که بهش محبت کردم حتی ذره ایش توی چشمش نبود.نمیدونم واقعا این روزا مهربونی ومحبت جرم شده.چه شبایی ک تاصبح به انتظارش به عشقش بیداربودم.جوابم رو نمیداد فرداش میگف خوابم برد.چه شبایی ک اشک ریختم تاصبح وفرداش نمیرفتم سرکار.زندگیم شده بود جهنم
    چرااینجوری سرم اومدخدایاااا چی کم گذاشتم.
    پسرا دنبال چی هستن واقعا.مگه جزدخترپاک معصوم خوشگل مهربون ومستقل چیزی دیگه میخان؟؟؟
    چرا دنیااینجورشده.چرا مردها ایقدرخائن شدن ودرکغگو
    چرااسم بچه هامون هم انتخاب کرد؟!!به عشق زندگی باهاش زندگیم رو باختم.به عشقش شادی میکردم.روزانه به خودم میرسیدم.عطرمیزدم لاک میزدم.ورزش میرفتم.دنس میکردم.شادوخوشحال همش میخندم بی علت.ازوقتی بی توجهیش شروع شد اعتمادبه نفسم رو ازدس دادم.خدایا مگه من جزانسانیت چیزی دیگه خواستم.این همه سختی کشیدم حقم این نبود.ظلم شد درحقم.ایم همه درس بخون وپاک بگرد.بعدیکی بیاد ازوجودت سوء استفاده کنه وراحت کنارت بزنه.
    چقدر لباس میخریدم ک همدیگرو ببینیم جدیدباشم وتازه.چقدر خواستگارازدس دادم.حتی ۵دقیقه هم فرصت به یکیش ندادم حرف بزنه.میگفتم متعهدم به کسی باهمه وجود.ولی اون؟!!!!!
    فقط میگم هرجایی خداازت نگذره.قطره قطره اشکام ک زیر چشام گودشد رو تاوانش رو بدی.
    زندگیم رو به هم ریخت..
    ویرایش توسط b.h : شنبه 03 آذر 97 در ساعت 23:06


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.