به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 23456789101112
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 115 , از مجموع 115
  1. #111
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 اسفند 97 [ 16:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    5,621
    سطح
    48
    Points: 5,621, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 19 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان یک داستان در مورد کوهنورد گفتن. چه شباهتی بین وضعیت دوست مون و اون کوهنورد هست. آیا رها کردن طناب مساوی با خوشبختی و نجات هست در اینجا؟؟

    چه کسی این شباهت رو اثبات کرده؟؟ سطحی نگری یا دلایل کافی؟؟
    دوست به شدن عمیق نگر و دانا ، اون داستان یه مثال هستش و از قدیم گفتن در مثل جای مناقشه نیست ! بهتره قبل از اینکه شعور دیگرون رو زیر سوال ببرید ، مطمئن باشد منظور مطلب رو درک کردید ! اگر هم هنور براتون درک مطلب سنگینه ، مودبانه تر سوال کنید. اینطوری برای شخصیت خودتون بهتره!

  2. کاربر روبرو از پست مفید firstmomy تشکرکرده است .

    زن ایرانی (سه شنبه 27 آذر 97)

  3. #112
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط firstmomy نمایش پست ها
    دوست به شدن عمیق نگر و دانا ، اون داستان یه مثال هستش و از قدیم گفتن در مثل جای مناقشه نیست ! بهتره قبل از اینکه شعور دیگرون رو زیر سوال ببرید ، مطمئن باشد منظور مطلب رو درک کردید ! اگر هم هنور براتون درک مطلب سنگینه ، مودبانه تر سوال کنید. اینطوری برای شخصیت خودتون بهتره!
    دوست گرامی
    دلیلی برای شباهت داستان تون با وضعیت صاحب تاپیک نداده بودید. در واکنش مجدد تون هم دلیلی نیست. فقط تلاش کردید مسخره بفرمایید، با گفتن چیزهایی مثل به شدن عمیق نگر و دانا. من با شما در اینجا اختلاف نظر دارم و بهتر بود دلیل می آوردید و بحث رو لوس نمی کردید. اینکه فقط بگید در مثل جای مناقشه نیست ، یعنی هر مثالی رو برای هر شرایطی میشه زد. خوب آیا این نوعی سطحی نگری نیست؟

    ظاهرا شما بیشتر از اونکه بخواهید دلیل روشن بیارید، به کل کل تمایل دارید. سن من از این بازی ها گذشته.

    از طرف دیگه ما در یک تالاری داریم صحبت می کنیم که سلیقه ی مدیران تالار به شما نزدیک تر هست تا بنده. پس فضا طوری هست که اگر حتی من محترمانه هم حرف بزنم ، دست آخر این بنده هستم که با حذف پست یا مسدود شدن حساب کاربری مواجه میشم. این مساله رو بارها مثل پست زیر گفته بودم:

    http://www.hamdardi.net/showthread.p...782#post447782
    ویرایش توسط behzzad : سه شنبه 27 آذر 97 در ساعت 11:58

  4. #113
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 اسفند 97 [ 16:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    5,621
    سطح
    48
    Points: 5,621, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 19 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما به بزرگواری خودتون ببخشید ! محض اطلاع ، سن شما یا شخصیت شما اصلا اسباب نگرانی من نیست! برعکس مخاطبین کامنت های توهین آمیز شما از قبیل متهم کردن به سطحی نگری، بیشتر مورد نگرانی من و ظاهرا مدیران تالار هستند. اگر درک ارتباط مثال بنده با این تاپیک براتون مشکله ، میتونید از روش های درست تری بپرسید.

  5. کاربر روبرو از پست مفید firstmomy تشکرکرده است .

    زن ایرانی (جمعه 30 آذر 97)

  6. #114
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من دیشب رفتم محل کار شوهرم داخل ورودی یه پارکینگی منتظر موندم تا کارش تموم شه و ازونجا رد میشه ببینمش نمیدونستم دقیقا کی تموم میشه بلاخره ساعت نه شب از کنار اونجا رد شد یلحظه برگشت منو دید اما سریع سرشو برگردوند و رفت انگار که اصلا نمیشناسه .. پشت سرش رفتم رسید به ماشینش که دور میدون پارک کرده بود تا برسم سریع نشست تو ماشین قفل درو زد که من باز نکنم .. حتی نزاشت تو ماشینش بیشینم .. چند بار به شیشه زدم تا شیشه ماشینو پایین اورد گفتم نمیخوام وقتتو خیلی بگیرم بزار بشینم چند دقیقه حرف میزنم پیاده میشم گف اصلا حتی حاضر نیستم رو صندلی ماشینم بشینی هر حرفی داره بگو همینجوری .. حالا فکرشو بکنید دور یه میدون کوچیک شلوغ با کمر خم شده رو شیشه ماشین که مردمم رد میشن میبینن و طرف دو دقیقه هم بهت اجازه حرف زدن نمیخواد درست بده چقد میشه حرف زد یا احساسی شد.. فقط تونستم تند تند یه جملاتی بگم .. گفتم بزار بشینم حرف بزنیم اصلا درباره چیزی که تو میخوای حرف میزنیم گف من میخوام بری دادگاه اونجا میام جلوی قاضی حرفامو میزنم گف انقدمم جلوی راه من سبز نشو بار اخرت باشه گفتم من که نمیخوام اذیتت کنم یا ابروریزی کنم بخاطر همین حتی تا بالا تو اموزشکاه نیومدم گفتم من کجا هی جلوت سبز شدم من پنج ماهه نیومدم چون پدرت پدرم مشاور همه میگفتن عجله نکن میگفتن فرصت بده بزار آروم شه .. گفت تو نمیتونی هم منو اذیت کنی همون موقع تو خونتون که روم چاقو کشیدید فقط اذیت شدم همون موقع ابرومو بردید الانم پنج ماهه دارم راحت زندگیمو میکنم اگه راحت نبودم یا اذیت ششده بودم خودم برمیگشتم اما راحتم همینجوزی.. گفتم تو حق داری درک میکنم اصلا هر چی تو میگگی قبول درسته اما من بچگی کردم بی تجربگی کردم معذرت میخوام .. گف بچگی کردی بزرگی کردی هر کاری کردی دیگه برای من همه چی تموم شده فرقی نداره.. گفتم تو بزرگی کن ببخش با انزجار گف برو برو ازین حرفا واسه من نزن..

    خیلی جرفا اماده کرده بودم بهش بزنم اما واقعا تو اون جالت تحقیرر امیزی که منو پشت در ماشین نگه داشته بود و پاشم رو پدال بود که هر لحظه بره واقعا ادم چقد وچجوری میتونه اون حرفارو بگه .. زبونم بند اومده بود اصلا .. تا بیام چیز دیگه بگم شیشه رو داد بالا و رفت ...

    دیشب نصف شب با خط جدیدم تلگرام براش کلی پیام نوشتم از قربون صدقه گرفته تا معذرت خواهی تا اینکه با برادرم اصلا جرف نمیزنم و تا تو نبحشی نمیبخشمش تا اینکه ایرادات خودمو با کمک مشاور دارم حل میگنمو اگه برگردی زندگی قرار نیس مثه قبل باشه و تا حسی که لحظه دیدنش داشتموو اینگه این پنج ماه چقدعذاب کشیدمو .. اخرم کلی اسکرین شات از مکالمه های قدیممون که عاشقانه و قشنگ بود فرستادم تا شاید احساسی که بینمون بود یادش بیاد.. هنوز که نخونده نمیدونم لست سین ریسنتلیه نمیدونم اصلا انلاین شده دیده یا نه ..
    شنبه بازم میرم اون یکی شهر اما اینبار قبل کلاسش میرم ..

    نمیدونم امیدی هس ..؟

  7. 2 کاربر از پست مفید راه برگشت تشکرکرده اند .

    Quality (جمعه 30 آذر 97), نیکیا (پنجشنبه 29 آذر 97)

  8. #115
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,005 در 7,404 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    این تاپیک از حد مجاز تعداد پست بسیار عبور کرده و ضمناً دچار چالش هم شده .... لطفاً مشاوره خصوصی خود با مدیر همدردی را پی گیری کنید و برای جلو پیری از ایجاد تعارض بین مشاوره تخصصی و مشاوره در فضای عمومی ، از ایجاد تاپیک در فضای عمومی بپرهیزید

    این تاپیک قفل می گردد

  9. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 01 دی 97)


 
صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 23456789101112

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.