به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    الهه جان مضطرب نباش
    اتفاقی نیافتاده که .

    همه صحبتا یه راهکار هستن ،
    یه نظریه .

    میتونیم بهش فکر کنیم . تامل کنیم .
    میتونیم هم بیخیالش بشیم و رد شیم .
    به همین راوحتی .

    میگم شما که یکی ازون فیلما رو دیدی
    چند تا هم فیلم جنگی و وسترن ببین ،،
    که با چند تا سوال و جواب ساده اینجوری فشارت نیوافته

  2. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (شنبه 21 مهر 97), خادم رضا (پنجشنبه 19 مهر 97)

  3. #22
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وااااا الهه چرا اینجوری شدی
    دختر جان روحیت حساس شده
    به نظرم یک مدت کتاب رقص عقاب ها رو بگیر بخون
    روزی خواندم عقاب‌ قبل از شروع طوفان متوجه نزدیک شدنش می‌شود بر خلاف تمام پرنده‌ها به فکر پیدا کردن سرپناه نمی‌افتد بلکه تصمیمی دیگر می‌گیرد، او به سوی نقطه‌ای بلند پرواز می‌کند و منتظر رسیدن طوفان می‌شود، طوفان که از راه می‌رسد بال‌هایش را باز می‌کند و بر آن سوار می‌شود و بر باد‌هایی پرواز می‌کند که هر پرنده‌ای از آن می‌گریزد.
    ا

  4. 2 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (شنبه 21 مهر 97)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    سلام
    از من هم یاد کرده بودی واسه همین سرو کله من هم پیدا شد
    الهه جان یک زمانی بود در رفاه کامل بودم و سر کار می رفتم هر روز صبح از یک مسیری رد می شدم که قسمت فقیر نشین شهر بود و خونه هاش را با حلبی ساخته بودند و هر جایی اش یک سازی می زد.
    پیش خودم می گفتم خدا یا من از آینده خبر ندارم اگر یک روز من جای اینها باشم زندگی برام تمامه.
    همیشه با آینده نگری و اینکه نکند
    تصمیم اشتباهی بگیرم که این رفاه و آرامش وآسایش از من گرفته بشه در استرس و اضطراب بودم و یک کنترل گری شدیدی داشتم.
    اما نتیجه اینکه، اشتباهاتی داشتم، تصمیم های اشتباهی هم گرفتم اتفاقا فقیر هم شدیم، نیازمند هم شدیم، به مرحله ای رسیدیم که در مقابل همه ادعاهامون، غرورمون، فرو ریختیم.
    آون موقع ها هدف من به دست آوردن آسایشی بود در خور جایگاه اجتماعی و اقوام و فامیل.
    همه چیز برآیم قابل نقد بود و دارای اشکال. از همسرم بگیر تا روش زندگی و...
    الان.....
    گاهی اشتباه های ما زمینه ساز چندین برابرخیر و برکت هایی است که اگر به خدا پناه ببری.
    زندگی یعنی همین بالا و پایینی ها، یعنی زمین خوردن و دوباره بلند شدن، یعنی در هر شرایطی بتونی شکر گذار باشی و لذت ببری.
    یادمه دو سال پیش هزینه خرید یک دفتر هزار تومانی را نداشتیم، از دفاتر برگه ها را جدا کردم دفتری ساختم، جلدش کردم و تزیینش کردم و برای پسرم یک دفتر درست کردم. در آون زمان نه مثل الان وضع دلار و بازار به هم ریخته بود و نه آنقدر استرس و نگرانی از آینده.
    اما من در سختی بودم، گذشت
    اتفاقا آون دفتر جزو برترین دفتر کار در مدرسه انتخاب شد و از اداره جایزه گرفت.
    اما امسال که بازار به هم ریخته بود و قیمت ها نجومی بود درست در همین زمان رزق ما پر رونق بود و توانستیم بهترین خرید مدرسه را برای بچه ها داشته باشیم.
    نمی دانم توانستم مطلب را برسانم یا نه.

    - - - Updated - - -

    الان توی جاده هستم ببخشید نتوانستم مطالب رو درست دسته بندی کنم و خیلی پراکنده گفتم ولی دلم می خواست از تجربه خودم برات بگم و در نهایت بگم خودت را بسپار به خدا.

    - - - Updated - - -

    به خودت حق اشتباه کردن بده، اما از خدا بخواه که اگر جایی را هم اشتباه رفتی به فضل و کرمش بهترین راه را حتی در همون مقطع جلوی پات بگذارد و زمینه های رشد خودت را در این شرایط بهتر می تونی محک بزنی

  6. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (دوشنبه 23 مهر 97), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 19 مهر 97)

  7. #24
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,292 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    با سلام و سپاس فراوان

    خانم بی نهایت عزیز

    نمیدونید حرفاتون چقدر ارامش بخش بود....بی نهایت ممنونم

    بله ...تو اشتباهاتمون هم حتما خدا با ماست و کمکمون میکنه

    کما اینکه گاهی ما فک میکنیم اشتباه کردیم، صلاح کار تو همین اشتباه کردن بوده

    و موندن تو خوف و رجا ...

    کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
    کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم

    .................................................. .
    دوستان دیگه می خوام تاپیک و تموم کنم قرار بود دیشب تمومش کنم که حالا موند برای الان
    هرچند ی سری ریزه کاریها میمونه...ولی کلیت قضیه برام حل شد به لطف خدا و کمک شماها
    .............................................
    گیسو جان اگه از دست من سرتو نمیزنی به دیوار یا به غار فرار نمیکنی:)) می خوام

    بازم ی توضیحاتی بدم....


    من میگفتم
    مفهوم عرفان :))و توکل و معنویت درست سرجاش...شالوده زندگی بشر...

    هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ......از یمن دعای شب و ورد سحری بود

    اینو من واقعا بهش رسیدم که میگم هیچم شعار نیست ...

    خب تا اینجا؟؟

    (نزنید می خوام ی ولی بگم:))

    ولی از کجا معلوم من دارم وظایفم و درست انجام میدم...اون بخش اختیارو که دست خودمونه میگم...نکنه دارم اب تو هاون میکوبم..منظورم از خواب خرگوشی و ولی اما ها این بود.

    کنار هم اتفاق افتادن بعضی چیزها پررنگ کرده بود برام...بعد نمیدونستم باید چی کار کنم میگفتم چقدر زندگی سخته...میگفتم نکنه من باید عوض شم!!

    قبل اینکه بیام تاپیک بزنم از خدا طلب خیر کردم....وسطهاشم گفتم خدایا نکنه دارم وقت خودم و مردم و میگیرم!!
    سه شنبه اول صبحی که دیدم ی تیتر به تیترهای پست اولم اضافه شد

    فکرم خیلی مشغول شد...کلی یا جزیی گفتنش فرقی تو اصل قضیه نمیکرد برای من،
    در هر حال گفتید
    به خودم گفتم می خوای ی چیزی بگیری دستت بعد دنبال راههایی باشی تا به اون برسی؟یا می خوایی به راههایی فک کنی بعد ببینی به چی میرسی؟؟

    گفتم خدایا مابقی بهونه بود منو کشوندی که اینها رو بهم بگی؟!
    از این بترس نه از اونا!!

    من روز اول انتظار جوابهایی دیگه داشتم، میگفتم پس حتما نتونستم منظورم و برسونممیترسیدم حرفایی بزنید که در تایید والدم باشه...و از طرفی همونها رو می خواستم!!!!!
    ولی دیدم اصلا خیلی متفاوته جوابها ...

    خلاصه به فال نیک گرفتم

    والدم هم دیگه چند روزه ساکت شده ...فک کنم از شما ترسیده:))

    حالا نمیدونم واقعا نخواستید بگید (جوابهایی که من انتظار داشتم)یا راهکار ندونستید که بگید...بیشتر احساساتم و دوست داشتنم و تایید کردید و البته اینکه تاحالا درست اومدم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    الهه جان تو فرزنده پدر و مادرت هستی ،
    در این مقام تلاش میکنی بهترین باشی . خونه رو تا جایی که میشه شاد نگه میداری ، 2تاگوش هستی برای درد دل خانواده .
    کمکشون میکنی و...


    تو یه کارمندی ، وظایفت رو به بهترین نحو انجام میدی و حقوقت رو در راه درستش هزینه میکنی .
    اسراف نمیکنی ، برنامه ریزی میکنی ، ورزش میکنی به سلامت جسمی و روانیت اهمیت میدی و به اندازه طبیعی براش هزینه میکنی و. .

    تو یه رفیق هستی ، ....
    تو در این ساعت یه آدم بیکار هستی ...
    تو در این ساعت یه شهروند هستی ...و...

    خوب نه خدا از تو بیشتر ازین انتطار داره ، نه تو وسع ات بیشتر از اینه .

    با همین پست گیسو دیگه باید اعلام میکردم تاپیک به نتیجه رسید...ولی مقاومت میکردم ...میگفتم حتما منظورم و نرسوندم!!

    و ی چیز مهم
    دیدم چیزهایی که من میترسیدم ، حتی تو این تاپیک هم اتفاق نیفتاد!!

    پس با توجه به نیت اولم قبل از تاپیک زدن...خدا میگه همین فرمونو برو...نترس من هستم
    .................................................. ..

    اجازه بدید اینم بگم
    موافقید که به خودم حق بدم اگه گاهی خسته بشم؟؟...بخوام خستگی ناپذیر باشم تو تله کمال گرایی میافتم...نه؟؟گاهی باید وایستم راه اومده رو چک کنم و خسته بشم حتی...اه و ناله و فغان راه بندازم:)) فقط قول میدم زیاد توش نمونم...باشه؟
    .................................................
    در مورد پست اخر گیسو و کاربر خادمرضا گرامی هم

    خادم گرامی منظورتونو از "چرا اینجوری شدی؟" متوجه نشدم...مگه چه جوری شدم؟!!

    احتمال میدم شما بعد از پاک شدن پست ها اومدید...و در جریان نیستید...

    و خب ادم گاهی حوصلش نمیکشه دقیق بخونه حرفهارو

    و از طرفی چندمین باره تو همدردی میبینم لحن کلام (که اینجا نمیبینیم از هم و با لحن

    خودمون می خونیم پستهارو)چقدر مهمه...و چقدر میتونه دچار سو برداشت کنه ادم و.

    چرا فک کردید روحیه ام حساس شده ..چه جمله ایم شما رو به این نتیجه رسوند؟؟؟

    و شما گیسو خانم
    چوخ بیلمیش دی یرم سنه...مگه فشارم و اندازه گرفتی؟!!!

    که اتفاقی نیافتاده که!!!! آخی همش ی سوال و جواب ساده!!!!
    مثل همون بزنید به دستتون!!!!نه؟؟

    این سوال و جواب ساده !!!!از ظهر به این ور تا شب رگبااااری مسلسل وار تاپیک و به

    صفحه سوم رسونده بود!!!!تا من بیام ارسال و بزنم مثل مووووشک چند تا پست میومد بالا!!!دی سن گه این دی ده بیز ساواشاخ..السون سوال و جواب ساده

    این بزنید به دستتون کاری کرده با ما..... شده تیکه کلام بینمون

    تو صف وایستادم طرف از بستنیش میریزه رو یقه اش...بوغازیمی تووخ کیمین اوزادیام میگم خیالی نیست بزنید به دستتون...راه میرم پرنده از تو هوا عنایتی میکنه رو لباس طرف...بزنید به دستتون....کلا بزنید به دستتون

    فعلا برو به همون بزنید به دستتون فک کن منم برم ی فیلم وسترن ببینم..باشه؟
    .................................................. .....
    خب دیشب هم رفع ابهام شد...
    دوستان خسته نباشید...خیلی طولانی شد

    اینها م برداشت های خودم بود از تاپیکم...
    توضیحاتم تموم شد گیسو جان خواستی میتونی بیای بیرون از غارت

    اگه راهنمایی فرمایشی نظری حتی مخالف دارید، خوشحال میشم بهم بگید...

    اگرنه که از همگی بینهایت ممنونم و با اجازتون دیگه امضامم که فعلا کنا رگذاشته بودم تا تکلیفم با خودم روشن شه، دوباره راه اندازی میکنم
    .................................................. .........
    امشب و باید برم خیلی دور خدا بگردم

    من دعای کمیل و خیلی دوست دارم بچه ها...امشب داشتم می خوندم به یاد همتون بودم
    گفتم
    الهی و سیدی و مولای
    با منو دوستانم چنان کن که خود اهل انی
    در پناه خدا باشید

  8. 2 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (دوشنبه 23 مهر 97)

  9. #25
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,005 در 7,404 پست

    Rep Power
    1093
    Array




    فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ


    بعدش :


    هرجه نمی دونی چه کنی توقف کن تا راه روشن شود و یا راهنمایی بگیر .... این راهکار امام صادق علیه السلام است .... که هرگاه دچار شبهه شدی توقف کن


    بعدش :

    بدان که لایکلف الله الا وسعها

    بعدش یه ماجرا جونم برات بگه که کمال گرائیت را از رو ببره :

    شیخ مفید در زمان خود مرجع تقلید شیعیان بود روزی مردی با او مراجعه می کند و می گوید همسر 9 ماهه حامله اش فوت کرده آیا باید فرزند را از شکمش بیرون آورده جدا دفن کنیم یا همسرم را همانگونه که هست دفن کنیم . شیخ می گوید تکلیفی برای بیرون آوردن بچه ندارید همانگونه دفن شود ... چند سال بعد مرد همراه کودکی نزد شیخ می رود و می گوید ای شیخ این فرندم است که آن روز آمدم و شما اول چنان فتوا دادید ... بعد که رفتیم میانه راه جوانی در پی ما فرستادید که گفت شیخ گفته شکم را پاره کرده بچه را بیرون آورید و جدا دفن کنید ... ما چنین کردیم و بچه زنده بود و این کودک همان بچه آنروز است ... شیخ می گوید من کسی را دنبال شما نفرستادم آن جوان امام زمان بوده ... و بعد شیخ می گوید درب منزل را ببندید و کسی برای فتوا مراجعه نکد .... وقتی با یک فتوای اشتباه داشتم جانی را می گرفتم یعنی صلاحیت فتوا ندارم .... بعد از چند روز فردی به درب منزل می آید ... خدمتکار شیخ می گوید شیخ پذیرا نیست و فتوا نمی دهد و .... آن شخص توقیعی می دهد که به شیخ داده شود که در آن نوشته است شما به کارتان ادامه دهید هرجا اشتباهی شد ما کمک می کنیم ...

    یعنی عزیز دلم ...

    ما مامور به تکلیفیم نه نتیجه ... یعنی ماموریم به آنچه می دانیم عمل کنیم بقیه با خود خدا ... نشنیدی می فرماید یهدی من یشاء ؟

    وقتی می گوید یهدی من یشاء و یضل من یشاء ...

    ما هم می گوئیم آخدا:
    لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

    و همینطور :

    اهدنا صراط االمستقیم ........ والضالین


    داشته باش که ما به هرچه مصر باشیم خدا راه را باز می کند ... در مسیر شر و خطا تاخیر می کند و گوشزد می کند ... حجت تمام می کند ... آنوقت اگر ما اصرار کردیم بر راه اشتباه ... یضل من یشاء پیش می آید

    پس خواست و قدم ماست و اراده الهی ... وقتی بخواهیم حول حالنا الا احسن الحال را و در مسیرش قدم برداریم و عمل گرا باشیم ... او هم بهترینها را رقم می زند

    دیگر چه جای دغدغه می ماند جان دلم ؟؟؟!!!!!

    امام صادق علیهم السلام می فرماید :

    شما به دانسته هایتان عمل کنید ... خدا نادانسته ها را برای شما روشن می کند ....

    کافیست ما در مسیر باشیم و تقوی بورزیم ... خدا بصیرت می دهد ، راه برون رفت از مشکلات و رنجها را نشان می دهد (
    وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا) ....

    خود وعده کرده که به اهل تقوی فرقان می دهد ... ( قدرت تشخیص )... مگه شوخی داره .. یا زبانم لال کذب میگه ....

    این وسوسه های ترس آور و کمال گرایی های همراه با استرس ... از سوی ابلیس علیه العنه است ....



    وقتی اینجوری وارد می شود و یاس می آفریند و ترس و دغدغه ، بهش بگو :

    ان الله معنا ....

    اعوذ بالله منک


    فقط کافیست پای بند موازینی که خدا تعین کرده باشیم ..... همه چیز حل می شود

    جمله زیر را شاید شنیده باشی ... من یادآوریش میکنم ... زیباست و پر مغز:

    به خدا نگو من مشکل بزرگی دارم ... به مشکلات بگو من خدای بزرگی دارم

  10. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (دوشنبه 23 مهر 97), الهه زیبایی ها (شنبه 21 مهر 97)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.