تصمیم درست چیست ?

[zolal]

سلام گیسوکمند عزیز.

به نظر من وقتی شرایط طوریه که ملاقات دوباره اینقدر آزاردهنده هست الزامی به رعایت رسومات حرفه ای مثل درخواست حضوری و ... نیست.
در درجه اول پیشنهاد میکنم اگر میشه فردا خواهرتان بره به محل کار و اگر این آقا نبود و یا اگر هم بود درخواست کتبی شما رو تحویلش بده و بگه شما نتونستید حضوری بیاید.

اگر راه حل بالا مقدور نیست همون اسمس کفایت میکنه. بعدا می تونید توضیحات تکمیلی رو به اون یکی همکار مجرد، در صورت نیاز بگید. و اگر خود ایشون تماس گرفت هم موجز و خلاصه بگید که امکانشو ندارید. حداقل از مکالمه حضوری که بهتره. بعدا هم اگر برای انجام سایر کارهای اداری ببینینشون میگید فرصت ندارم و باید برم.

موفق و پیروز باشی.

[گیسو کمند]

سلام زلال جان
ازتون ممنونم آره واقعا نمیخام هیچ دیدار دیگه ای در کار باشه
فکر نکنم بعدش خاطره خوبی بشه
نمیرم به قول ام رضا مگه خودش خیلی مسئولیت پذیربود که من خوب عمل کنم .
همون آقای مجرد گزینه خوبیه .
آقای ام رضا از شما هم سپاسگزارم قوت قلب بودید .
و باعث شدید ترسم کم بشه .

[هادی60]

سلام خانم گیسوکمند
ضمن احترام به نظرات همه
رفتارهای شما برای اقای متاهل ممکن است به معنای پاسخ منفی بوده باشه،ولی چون جواب و دلیل واضح نبوده،ایشون رفتارهایی رو تنظیم میکنه که نظر موافق شما رو بدست بیاره،و قاعدتا مردها این شکلی هستن،و تمام رفتارهایی هم که از ایون توصیف میکنید برای موجه کردن خودشون هست.شما به این دید نگاه کنید که بفکر ارتباط با شما هستند و دارند برای اون تلاش میکنند.
نکته دوم نوع به پایان رسوندن این ارتباط هست که پر از عوارض روانشناسی است.
اول اینکه پایان یک رابطه حتما باید حضوری باشه
دوم اینکه باید دلیلتون ضمن احترام و خویشتن داری بگین(میتونید از لفظ سوم شخص استفاده کنید،و رفتارهای ازاردهنده ایشون رو نام ببرید و تبیین کنید که بخاطر این رفتارهای شخص مجهول مجبور به پایان همکاری هستین و وضعیت مسئولیتهای واگذار شده رو هم توافق کنید طی یکماه تحویل بدین یا به نیرو جایگزین معرفی بشه)
نکاتی که باید رعایت کنید:نباید جای امیدواری برای بازگشتتون باقی بگذارین،قاطع باشین،هرگز ایرادی بخودتون وارد نکنید تا طرف مقابل رو مجاب کنید،لطفا مهربان و خنده رو هم نباشین.
سوم اینکه:پایان غلط یک رابطه هم برای اون اقا رابطه رو ناتمام معنی خواهد کرد با چراهای بسیار و هم برای شما خودگویی های ذهنی همراه با احساس گناه و کاهش اعتماد بنفستون همراه خواهد داشت.
چهارم:امیدوارم هرگز اینکه قبلا ازدواج کرده بودین رو جایی مطرح نکنید که اینگونه مزاحمتها زیاد میشه،و البته شور و شعف و مهربانی یک دختر سرخوش از موقعیت شغلی تازه، میتواند خلا عاطفی یک مرد متاهل را برجسته کند!
و امیدوارم احساسی نسبت به اون اقای مجرد ته قلبتون نداشته باشین که در اینصورت جداییتون راحت تر میشه.

شاید نکات دیگه ای هم بود که فعلا اینقدر به ذهنم رسید.موید باشین

[میشل]

سلام کمند

احساسات منفیت چه فورانی کرد... علتش رو می دونی؟

اینکه نمی خوای فسخ قراردادت روال عادیش رو طی کنه و حتی نمی تونی یبار دیگه اون آقا رو ببینی، نشونه ی بی مسئولیتی در قبال کارت و همکارهاته. از نظر من به خودت زمان بده تا هیجاناتت فروکش کنه و از عهده ی اینکار به شکل درستش بربیای.

[گیسو کمند]

سلام
آقا هادی و میشل جان ممنون که میخواهید کمکم کنید .

میدونستم به همین راحتی تموم نمیشه
میدونستم درست نیست حضوری برم ولی الانم کار پیچیده تر شد
امروز روز خیلی بدی بود و هرگز این روزو فراموش نمیکنم کاش زودتر تموم بشه این کابووس

خوب راه درستش چیه ؟

اول اینکه پایان یک رابطه حتما باید حضوری باشه

اینکه با پای خودم برم روبروی کسی وایسم که قراره بهم یه سری حرف احساسی تحویل بده ؟
هی من بگم روی من حساب نکنید به هیچ عنوان شرایط کار کردن رو ندارم نه اینجا نه هیچ جا ،
بعدش طرف هی سماجت کنه هی پیشنهاد بده هی سوال کنه هی بگه حداقل بگید فلان موضوع هست یا خیر
یعنی حتما بعضیا باید بهشون توهین بشه
اون وقت خوب میشد ؟ اونوقت اعتماد به نفسم پایین نمیومد ؟

باید جای امیدواری برای بازگشتتون باقی بگذارین،قاطع باشین

چرا فکر میکنید قاطع نبودم ؟
دیگه به چه زبونی میگفتم نمیخوام کلا کار کنم
اگر همه اینجا رو هم به من بدید مشکلم ربطی به مجموعه نداره و کاملا شخصیه و
بحث کمک کردن شما و عدد و رقم نیست و نمیتونم هیچ قولی بدم و نمیتونم تلفنتونو و هیچ پیامی رو جواب بدم و.... کلا دیگه روی من حساب نکنید .

لطفا مهربان و خنده رو هم نباشین..
شور و شعف و مهربانی یک دختر سرخوش از موقعیت شغلی تازه....

چرا فکر میکنید رفتارم تا این حد نسنجیده بوده که به همچین مشکلی خوردم ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!

چرا فکر کردید توی اجتماع سرخوش و سرمست و خرامان و .. ظاهر میشم ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

احساسات منفیت چه فورانی کرد... علتش رو می دونی؟

بله میشل جان جدا فوران کرد
نمیدونم علتشو
فقط میخوام یه دل سیر گریه کنم

بخاطر آبروی اون آقا به خواهرم چیزی نگفتم اما او از صبح داره پیامهای اون آقایون و پیشنهادهاشونو برام میفرسته

پیامهایی از همه همکارام
امروز کسی نموند که تماس نگیره
2برابر حقوق شهریورمو برام واریز کردن
بهم گفتن حکم چک سفید امضارو داری...
من میرم تو بیا بشو مدیر فنی ..
من میرم تو بیا..
یعنی منو انقد مادی دیدن ؟ ولی بازم ازینا نمیسوزم
دیر یا زود این اتفاق باید می افتاد
وقتی تصمیممو گرفتم تا حدی پیش بینی این وضعیتو میکردم

امروز هر کی هرچقد تونست خوردم کرد
یه سری از نصابا بیکار و معطل موندن چون بهشون گفته بودن نقشه کارا و مستنداتشون دست منه
نصابا هم تماس گرفتن

تماس نبود که بی پاسخ موند
شدم شبیه آدمای بی مسئولیت که طاقچه بالا میذارن دبه میکنن بدقولی میکنن همه چیزو بهم میریزن

تا جایی که میتونستن بهم عذاب وجدان تزریق کردن
به زودی ما هم میریم و باعثش تویی

بله میشل جان احساس میکنم خیلی ضعیف و مفلوکم
احساس میکنم باید بلند شم برم اون یارو رو پرت کنم بیرون انقد بزنمش تا بمیره
بهش بگم خیییلییییی بی عرضه ای برو گمشو خودم میدونم کی کجا بره چیکار کنه
بیشعور مظلوم نما حیفه اونجا که دست دو تا گربه نه نه است

نه دیگه ازش نمیترسم کلا ترسم ریخت
امروز خیلی قدرت پیدا کردم پاشم برم محل کارم و هر برنامه ای لازمه بددم دست نصاب و طراح و مشتری و حسابدار و بانک و مسئول دفتر و فروشگاه و..
اما به همین اندازه هم قدرت دارم اون دو تا چلمنگو بندازمشون توی جوب

از صبح داره از هر کانال ارتباطی که به ذهنش میرسه اوضاع اونجا رو گزارش میده فلانی 2ساعته منتظره فلانی بیکاره فلان اندازه ها رو چیکار کنن
اتود فلان کار کجاست
فلانی فرامید خواست یا کوفته قلقلی
اصلا انگار حالیش نیست گفتم من نیستم اصلا شاید من جدی جدی به یه مشکلی خورده بودم این باید اینقدر بیشعور میبود

میشل اگه بدونی امروز چیا شنیدم
چهطوری حضوری میرفتم
الان که توی عمل انجام شدن همشون عزا گرفتن و هر چی به ذهنشون میرسه پیغام میکنن
اگه قرار بود کارو تحویل میدادم که باید دست کم 2ماه دیگه ام ادامه داشت و همین حرفارو توی دو ماه میشنیدم

گوشیمو خاموش کردم تلفنو جواب نمیدم یه واسطه دیگه میفرستن
یعنی امروز اعصابی ازم خورد شد
حالا سانس بعدی فشارا مونده

واقعا باید چیکار میکردم چه گلی به سر میگرفتم

[hamed-kr]

سلام
ان شاء الله درست میشه ولی راه سختی بوده و هست.

یه سئوال مهم این که دلیل نرفتن تون رو چی بیان کردین؟ کمی در این مورد و حرف هایی که رد و بدل شد رو اگه می تونین بیشتر بگین ، یه موقع توی این بخش از قسمت حرف ها آچمز نشدین که !!!

و یه مورد دیگه این که فکر می کنین بتونین موضوع رو با پدر تون در میون بذارین تا ایشون طرف حساب شما باشن ، این جوری با یه اشاره -و حتی بدون توضیح ایشون -هم خواهرتون و هم بقیه اعضای خانواده مجاب میشن و هم ظرفیت با تجربه بودن و سن و اقتدارشون باعث میشه که مسیر از این شکل شلخته تا حدی خارج بشه.

[zolal]

سلام عزیزم.

میشه بگی امروز بالاخره چطور عمل کردی؟ اسمس دادی؟ با همکار مجرد صحبت کردی؟

وضعیت کاری اونجا طوری بوده که فقط شما کارو میدونستی و هندل میکردی؟

درست میشه، الان به خاطر اتفاقات امروز مضطرب و عصبانی هستی. حق داری ناراحت باشی اما خیلی بزرگش نکن. شما با اطمینان از اینکه مشکلی پیش نمیاد نرفتی و اونا هم نگران شدن که نتونن کارو پیش ببرند بدون شما. خب ممکنه همینطور باشه، بنابراین میتونی تا اتمام وظایفی که بر عهده ات بوده اونجا بمونی. اما دیگه تکلیفت با اون آقا روشنه و چون دیگه نمیخوای اونجا باشی پس جلسات دو نفره و... هم نمیپذیری و فقط بودنت در اونجا تا اتمام مسئولیتت هست و حرف اضافه ای دیگه نیست. چون علی رغم میلت مجبور شدی به خاطر فقط و فقط انجام مسئولیت اخلاقی و حرفه ای خودت بیشتر بمونی.
بنابراین از جهتی برخوردهای امروزشان به نفع شما برای قطع و یا کاهش ارتباط با اون آقا شده .
من فکر میکنم اگر حضوری میرفتی با توجه به اینکه نمیتونستی موضوع رو علنا به طرف بگی، فعلا تا تحویل دادن کار هی استرس اینکه تو رودربایستی بمونی و حرفاشو داشتی. حداقل الان دیگه راحت تر میتونی ازش فاصله بگیری.

[zolal]

به علاوه اینکه به نظرم دیر یا زود و کم یا زیاد ممکن بود با این حرفا روبرو بشی.. کلا هر استعفایی حتی به مقدار کم هم حالت تدافعی ممکنه ایجاد بکنه. پس تا حدی هم طبیعیه.

از خدا کمک بخواه و به خودش توکل کن. با توجه به اینکه در شرایط سختی بودی و هدفت وجدانی بوده، خدا حتما کمکت میکنه.

موفق باشی.

[tavalode arezoo]

سلام گیسوی عزیزم.باتوجه به شرایطتت بهترین تصمیمو گرفتی.خب طبیعیه هرکاری صددرصد نه خوبه نه بد،این شرایط آدمه که باعث میشه تصمیمی اتخاذ کنه که آرامشش در اونه.
حالایکی مثل میشل جان میتونه محکم ومصمم حرفشو بزنه یکی مثل شما میتونه حرف بزنه ولی ترجیح میده کمتر مضطرب شه یکی هم مثل من اصلانمیتونه حرف بزنه فقط فرار میکنه.هرکدوممون باتوجه به روحیات خودمون برخورد میکنیم این که دیگه ناراحتی نداره عزیزدلم.

این رفتارهای اطرافیان هم طبیعیه که براشون جای سوال داشته باشه وگاهی تهمت وغیبت هم پشت سرت داشته باشن پس لطفا خیلی سخت نگیر درباره رفتارطبیعی دیگران.من جای شماباشم به همین روند موبایل خاموش بودنم ادامه میدم تافضولیهای افراد فروکش کنه،اعصابمم آروم شه.
ازنظرمن تلفن همراه وسیله راحتیه منه نه بقیه《ببخشید شاید پستم غیر کارشناسی،نامسئولانه بود》

پ ن:آرزو به دلم موند یه دفعه یه پستی بنویسم وسطش مجبور نشم دوباره لاگین بشم

[آویژه]

سلام
همچنان به نظرم تصمیم بد و هیجانی گرفتی و خیلی خیلی هیجانی هم عملی‌ش کردی. سر فرصت بنشین فکر کن ببین چه اتفاقاتی افتاد و چرا.
گذشته از اینها می‌تونستی حضوری بگی و اعلام کنی مثلا یک هفته دیگه اونجا رو ترک می‌کنی و این یک هفته اون سیستم وقت داشت که مسئول رو تغییر بده و با این شرایط کنار بیاد. کارت کاملا غیرحرفه‌ای بود. امیدوارم این واکنش هیجانی اثر مشاوره‌های اینجا نبوده باشه!
موفق باشی.