به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 69
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها

    ** تا حالا به همچین مشکلی مواجه نشده بودم و همیشه برام مسخره میومد که کسی بخاطر این مسایل محل کارشو یا دانشگاه و.. رو ترک کنه
    سلام
    حالتون خوبه
    قبلا که وقت زیادی داشتم نوشته های شما رو زیاد میخوندم
    مخصوصا جدایی تون با اون آقایی که ....
    طرز فکرتون و قبول دارم و میدونم که خانم عاقلی هستید
    مطمعن هستم که وقتی تصمیم به انجام کاری میگیرید تمام جوانب و در نظر میگیرید و بهترین مسیر و انتخاب میکنید
    فقط یک نکته به نظرم رسید که بهتون بگم
    متاسفانه تو جامعه و مخصوصا اداره ها که افراد مداوم با هم سر کار دارن
    باعث میشه که نسبت به هم دیگه حس اعتمادی پیدا کنن و راحت تر از مشکلاتشون صحبت کنن
    که همین عامل باعث ایجاد هزاران مشکل تو زندگی افراد میشه (در صورتی که افراد و حد و حدود و رعایت نکنن )
    خودم به شخصه یکی از مواردی که تو زندگیم خیلی رعایت میکنم و ازش ترس هم دارم برخورد با خانم های متاهل هست
    که خدایی نکرده یه موقع باعث این نشم که از گفتارم یا رفتارم یه برداشت دیگه ای بکنن
    حتی یه خانمی که واسشون هم خیلی احترام قاعل هستم (ازدواج کردن ) بعد از چند سال بهم پیام دادن
    ولی تو اون لحظه انقدر ترس داشتم که از چی بگم و از چی نگم که باعث شد کلا جوابشون و ندم (از زندگی من کلا برداشت دیگه ای داشتن )
    این ترس هم از عاقبت هستش هم اینکه دوست ندارم تو زندگیم این اتفاق بیفته
    شما الان ناخواسته تو یه جوی قرار گرفتید که واقعا نمیدونید
    امکان داره باعث ایجاد چه مشکلاتی تو زندگی اون آقا بشید(حتی باعث این بشید اون آقا به فکر جدایی از همسرشون بیفتن )
    شاید ایشون تو زندگی مشکلاتی با خانم شون داشته باشن که باعث شده توجه شون به سمت شما جلب بشه
    نوشته هاتون و خوندم که راه های زیادی رو امتحان کردید ولی نتیجه ای نگرفتید
    به نظرم شما کار با ایشون برای مدتی به یه بهانه شخصی قطع کنید
    اگه کوتاه مدت جواب داد که دوباره روال کارتون و از سر میگیرید
    اگه جواب نداد که برای هر دو طرف بهتره که این رابطه کاری قطع بشه و به دنبال شخص دیگه ای برای همکاری باشید
    نوشته بودید که غیر از شما و آقای متاهل یک شخص سومی هم هستن
    به این فکر کردید که کار و با ایشون به صورت دو نفره ادامه بدید ؟

  2. 5 کاربر از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 30 شهریور 97), گیسو کمند (جمعه 30 شهریور 97), نیکیا (جمعه 30 شهریور 97), میس بیوتی (شنبه 31 شهریور 97), آنه ماری (جمعه 30 شهریور 97)

  3. #12
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    آقای ام رضا ممنون که به عنوان یک آقا نظرتون رو گفتید .

    موضوع اینه که من قراردادم کارمندی نیست ، و از همون ابتدای شروع به کارم هم درصدی از پروژه ها و هم ساعتی بخاطر حضورم در دفتر پول میگیرم .

    یعنی به ازای هر ساعت حضورم در شرکت یه حقوق دارم ،
    و به ازای هر پروژه ای که از ابتدا انجام دادم درصدی از کل پروژه (کل پروژه نه سودش ) میگیرم .

    کاری فعلا به سود و زیان شرکت ندارم
    و درصدمو میگیرم ،
    موازی هم سیستم مدیریتی رو داریم نظم میدیم
    هم نظارت بر اجرا رو که البته چیزی که میگیرم بیشتر از یه ناظره .
    در مورد سهام باید تکلیف خواهرم مشخص بشه چون خواهرم مایل نیست پروژه های شخصیش رو به اسم شرکت تموم کنه .

    درواقع الان بحث فلان پیامک نیست ، بحث نیت و احساس طرف مقابلم هست
    پیامکو میشه جلوشو گرفت اما
    دوست دارم وقتی در اتاقش حضور دارم با امنیت روانی و آرامش کار کنم .
    یا وقتی باید مکالمه ای انجام بشه .
    و برام مهمه که اخلاقی ترین کارو انجام بدم ، و منافع همسر ایشونم در نظر بگیرم .

    در مورد سوالاتون :
    بحث فرهنگی رو قبول دارم؛ ولی شما فرهنگ ایشونو بهتر از ما میدونید آیا با توجه به خلقیات(برونگرایی درونگرایی و...) و فرهنگش این قبیل رفتارها رو عادی قلمداد میکنید؟
    نه . تناقض داره .
    همون پیر خرابات رند رو خوب گفتید . شایدم خودش نمیدونه داره بیراهه میره .

    یکبار که داشتن کاری رو توضیح میدادن مثلا این اندازه رو باید + 7.4 کنیم ، من نمیفهمیدم
    خیلی هم شبیه خنگا شده بودم و کلی هم توی اون کار سوتی دادم
    اما ایشون بعدش کلی تعریف از هوش و ذکاوت و پشتکار و نبوغ و فضایل و..

    یعنی موندم اینهمه استعداد رو توی اونهمه سوتی کی دید .
    بارها ازین تعریفای بی جهت و بی سر و ته میگن.

    بعدش برای یه اشتباه همکارم جریمه در نظر گرفتن . برای یه اشتباه خواهرش کلی ناراحت . برای اشتباه من ذوق مرگ .
    برای یه تذکر به من کلی عذرخواهی درصورتیکه من با تذکر دادن نکات کاری مشکلی ندارم بهشونم گفتم .

    یه مثال دیگه اینکه کافیه به طریقی از یه قرار من با خبر بشه مثلا قرار کاری با خواهرم
    بیشتر از خودم حواسش هست دیر نشه برسم نرسم چی شد در صورتی که من خیلی کم اطلاعات میدم
    و هم اینکه جمله به جمله ای که از دهان من خارج میشه حفظ میکنه
    یا بعدا نقل قول میگیره با پیاز داغ فراوان و آب و تاب .
    یعنی پشیمون میشم یه جمله اینور اونور صحبت کنم .

    و اینکه خواهرم قبلا باهاش کار کرده بود ، کار همو راه انداخته بودن و خواهرم بهش اعتماد داشت
    و معتقد بود آقای متاهل کاملا حواسش به رفتارش هست . پس یعنی برخوردش با خواهرم کلا یه طور دیگه ای بوده .

    الهه جان یادم رفت بهت بگم ایشون 4-5 سال بزرگتره .
    خودمم دقیق نمیدونم . گاهی به اطمینان میرسم گاه به دودلی .

    همکارانم چه طراح چه نیروی دفتری برخوردشون کاملا رسمی و مبادی آدابن . و همین باعث شده محیط طوری باشه که خانمها میپسندن .
    محیط سالمه من یه رفتار نسنجیده و حاشیه هم ازشون ندیدم .
    و صحبتهای آقای متاهل که گفتم عموما برای وقتیه که کسی نمیشنوه .

    و یه نکته دیگه بچه های طراح یا نیروی دفتری به ایشون وفادارن و عرق کاری دارن نسبت به اونجا .
    از آقای متاهل هم کمال تشکر رو دارن .

    کاش آقای مدیر اینجا رو میدیدن و میگفتن اگه من دخترشون بودم (کاملا بیطرفانه ) چه توصیه ای بهم میکردن .
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  4. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 30 شهریور 97), میس بیوتی (شنبه 31 شهریور 97), آنه ماری (جمعه 30 شهریور 97), الهه زیبایی ها (جمعه 30 شهریور 97)

  5. #13
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    7 جان و آقای گلت تاینی
    پستمون همزمان شد .
    خوبم ممنونم .
    ممنونم که وقت گذاشتید .

    وقتی اینجا تمام اونچه از ایشون دیدم رو کنار هم میذارم یه دید منفی ایجاد میشه و با اطمینان میشه گفت کنار بکش به چه قیمت ؟ .
    اما وقتی مجموعه رفتارها رو کنار هم میذارم و به مجموعه اتفاقات فکر میکنم به شک میوافتم که نکنه اشتباه میکنم .

    در مرام من نیست که به آقای مجرد پیشنهاد کار بدم
    و اگر ازونجا هم برم بازم معتقدم آقای مجرد باید بمونه اونجا و مشکلاتشونو با هم حل کنن ، اونجا رو توسعه بدن و...

    خوب میفهمم که روزی رسون خداست و روزی من نه دست آقای مجرده نه متاهل نه هیچ کس .
    برای همینم نمیتونم یه احساس منفی رو ندید بگیرم و خودمو بزنم به اون راه .

    7جان خوب میفهمم منطورت از مسئول بودن چیه عزیزم .
    کاش هممون مسئول بودیم و کارو برای هم سخت نمیکردیم .
    این آقا اگر از روز اول بجای جانماز آب کشیدن و نگاهشو دزدیدن خود واقعیشو رو میکرد منم الان اینهمه زحمت نکشیده بودم و به مردم قول نداده بودم .
    اما مساله من روزی نیست ،
    چندتا چیز با هم قاطی شد و باعث شده اشتباه کنم هر چند حق نداشتم .

    انشاالله که تصمیم درستی میگیرم .
    ---------------------------------------------
    یعنی توی این چند روز یک لحظه خیلی مطمئن میگم نه دیگه باید بیخیال شم معلومه حتما باید بیخیال بشم
    یه لحظه میگم بابا گیسو بیخیال حالا مگه چی شده یه چیزی گفت اهمیت نده اصلا از کجا معلوم توی فکرش چیه .

  6. 5 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 30 شهریور 97), نیکیا (جمعه 30 شهریور 97), میس بیوتی (شنبه 31 شهریور 97), آنه ماری (جمعه 30 شهریور 97), الهه زیبایی ها (شنبه 31 شهریور 97)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    موضوع اینه که من قراردادم کارمندی نیست ، و از همون ابتدای شروع به کارم هم درصدی از پروژه ها و هم ساعتی بخاطر حضورم در دفتر پول میگیرم .

    یعنی به ازای هر ساعت حضورم در شرکت یه حقوق دارم ،
    و به ازای هر پروژه ای که از ابتدا انجام دادم درصدی از کل پروژه (کل پروژه نه سودش ) میگیرم .
    بیشتر منظورم این بود که از ابزارهای شغلیتون برای رسمی شدن حداکثری استفاده کنید.
    طبق توضیحی که میدید قرارداد شما پیمانکاریه (اگر چیزی امضا کرده باشید) ولی بابت حضور فیزیکیتون توی شرکت کارمند هم هستین(طبق تعاریف بیمه). در واقع طبق چیزی که میگید باید یا دو تا قرارداد داشته باشین؛ یا یک قرارداد پیمانکاری بین شرکت و یه شرکت دیگه ای که شما از سمت شرکت دوم مامورید در این شرکت فعالیت کنید و...؛ حالا این مسائل خیلی ربطی به ماجرا نداره.

    نه . تناقض داره .
    خب ، در این صورت قابل بررسیه.

    حالا به یه چیز دیگم فکر کنید.

    اگه یه دوربین تو این شرکت بود و همسر آقای متاهل فیلم این دوربین رو میدید، به عنوان یه خانم ، فکر میکنید چه واکنشی نشون میداد؟ اگر واکنش منفی نشون میده لازمه اقدام کنید.

    اگه نظر کلیمو بخوام بگم خیلی دیدم مثبت نیست ولی تلاشم در این تاپیک اینه که شما بتونید بین برنامه ریزی های مالیتون، وضعیت آقای متاهل، هنجارها و اصولی که بهشون پایبندید، تصمیم لازم رو بگیرید.
    ویرایش توسط m.reza91 : جمعه 30 شهریور 97 در ساعت 23:46

  8. 3 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 31 شهریور 97), نیکیا (شنبه 31 شهریور 97), آنه ماری (شنبه 31 شهریور 97)

  9. #15
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    یه قرارداد داریم تحت عنوان قراردادهمکاری که هر دو مورد توش لحاظ شده ،
    اونجا ثبت شرکت نیست و بیمه اش کارگاهیه . اما سایت و کلا کارای هویتشون با اسم شرکت ایکس تعریف شده .

    هرچند انبار و کارگاه مکان فیزیکی جدا دارن .
    یه خونه سه طبقه است حدودا سیصد متری که یک طبقه مادرش زندگی میکنه
    یک طبقه خواهرش و یک طبقه هم که ماهستیم .
    اما هرماه باید به مادرشون اجاره بدن .

    علت دودلی من همینه که اگه یه دوربینی یا نفر سومی شاهد باشه اونهم دقیق نمیتونه چیزی بفهمه .
    همه چی انگار یه حسه ، و همونطور که گفتم در ابهام ، مرزش نامشخصه
    گاهی مطمئنم که اشتباه کردم گاهی مطمئنم که چیز خاصی نیست
    اما در کل حس من منفیه به ایشون و دوست ندارم باهاش مواجه بشم ، اخیرا هم استرس میگیرم ، از دعوتش به یه چایی هم بدم میاد .

    بچه ها میگم حالا که بیشتر توضیح دادم بازم نظرتون همیناست که نوشتید ?
    خانم آنه ماری نظرتونو بازم میگید ?

  10. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 31 شهریور 97), آنه ماری (شنبه 31 شهریور 97), الهه زیبایی ها (شنبه 31 شهریور 97)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 شهریور 00 [ 17:32]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    7,864
    سطح
    59
    Points: 7,864, Level: 59
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 325 در 136 پست

    Rep Power
    43
    Array
    گیسو جان ممکنه چون هنوز ابتدای موضوعه دو دل باشی که ایا احساست درسته یا نه.

    همیشه اولش با یه سری سیگنالها شروع میشه و شما هم که جوابی به این سیگنالها ندادی پس موضوع جلو نرفته که شخص مطمعن بشه قضیه چیه.

    شاید من یه مقدار بدبینانه به مسئله نگاه کرده باشم بخاطر ضربه ای که از این موضوع تو زندگیم خوردم.
    ولی یه چیزی را مطمعنم اگر مردی به زنی گفت با همسرم مشکل دارم یا راضی نیستم از زندگیم یا با رفتارش اینو نشون داد و به اون خانم توجه داشت حتما یه ریگی تو کفشش هست.

    نمی دونم همچین چیزی را به شما گفتن یا فقط احساس کردید( چون توی بخش اول صحبتاتون گفته بودید) ولی این اولین نشونه خطره.

    یه چیز دیگه هم اینه که وقتی مسئله ای پنهانی بشه باز هم یعنی توش اشکال است.
    مثلا اگه جلوی شخص سومی میگفت نگران حالتون شدم خیلی فرق داره با اینکه تو خلوت گفته باشه. و شما هم تکرار کردید که بیشتر این صحبتها زمانیه که کسی نمیشنوه.

    شاید این اقا واقعا منظوری هم نداره (اگر چه با رفتارش با دیگران نشون داده که این سبک رفتارش نیست )ولی مطمعنن ادامه این رفتارهاش نتیجه خوبی نخواهد داشت به همین دلیله که شما دارید مقاومت میکنید چون احساستون این زنگ خطر را براتون به صدا دراورده.

    گیسو تو دختر قوی و عاقلی هستی که قبلا هم با اقایون ارتباط کاری داشتی پس خوب میدونی احساست داره راست میگه یا نه ولی عجله نکن و اینقدر استرس به خودت راه نده وقت زیاده برای تصمیم گیری.

  12. 3 کاربر از پست مفید آنه ماری تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 31 شهریور 97), نیکیا (شنبه 31 شهریور 97), میس بیوتی (شنبه 31 شهریور 97)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام گیسو کمند عزیز
    تصمیم گیری در موقعیتی که درش قرار داری سخته
    فقط مراقب باش به این تعریف تمجیدهای الکی عادت نکنی
    اینکه کار رو کلا ترک کنی شاید ساده ترین راه حل باشه ولی احتمالا شما آسیب می بینی
    اون آقا که سر کارش هست این شمایی که بیکار میشی
    باید دید چقدر این موضوع اذیتت می کنه انقدری هست که بخوای به خاطرش بیکار بشی

    ولی اگر میتونی اوقات دو نفری تون رو به صفر برسون
    با خواهرت یا خواهر زادت باش بیشتر وقتها

    دعوت به چای یا هر چیز دیگه رو اصلا نپذیر
    بگو ممنون میل ندارم یا مثلا اینجوری راحت ترم
    اگر خواست راجع به خانمش بد بگه بگو ببخشید من تمایل ندارم وارد مسائل شخصی همکارانم بشم اگر نیاز به مشورت دارید بهتره با یک مشاور در میون بگذارید راستشو بخواین من تخصصی هم ندارم و خیلی در این زمینه قاطع و انعطاف ناپذیر رفتار کن

    در عین حال به دنبال کار جدید هم باش که اگر باز هم دیدی خیلی اذیت هستی جا به جا بشی

    ولی فکر کنم اگر بدون پیدا کردن کار جدید اونجا رو ترک کنی به خودت از نظر روانی آسیب برسه

    اینکه گفتم مراقب باش عادت نکنی
    داستان داره
    یه دوستی دارم خانم فوق العاده خوب و منطقی و خونگرمیه
    زمان مجردی یه خواستگاری داشتهبهه ردش کرده
    الان با اون خواستگار همکاره
    هر دو ازدواج کردن و بچه هم دارن
    حالا میگه اون آقا به من پیام میده که اگر درخواست منو پذیرفته بودی من الان در کنارت خوشبخت بودم و مجبور نبودم به ازدواج دیگه ای تن بدم که ازش راضی نیستم
    این دوست من هم به حساب خودش هی به اون آقا دلداری می داده که نه خانمت خوبه و فلان و فلان

    بهش گفتم من اگر جات بودم خیلی قاطع ازش می خواستم دیگه پیام شخصی برای من نفرسته و حتی تهدیدش می کردم که در صورت تکرار به حراست ارجاع میدم و واقعا هم تهدیدم رو عملی می کردم اگر اون آقا با خانمش مشکلی داره بره پیش روانشناس یا اصلا جدا بشن به هر حال نباید خدشه ای به روح و روان تو و زندگیت وارد کنه

    دوستم مدتی فکر کرد و گفت نمی دونم از طرفی یه حس دلسوزی نسبت بهش دارم از یه طرف اون منو خیلی تایید می کنه توی حرفاش و حالا که فکر می کنم این حس برام شیرینه چون من این حس تایید رو از همسرم نمی گیرم و حالا که خوب فکر می کنم من هم یه جورایی به همین پیامها وابسته شدم

    اینکه گفتم سعی کن با تاییدهاش و تعریف تمجیدهاش عادت نکنی به خاطر این اتفاق در رابطه با دوستم هست

    حالا مورد شما فرق می کنه شما همکار نیستید بلکه ایشون یه جورایی رییس شما هست
    اگر شما با ایشون در دفتر کار باشید باز هم فکر نمی کنم اجباری باشه که کل وقت رو ایشون با شما هم کلام باشه
    یه جورایی کلامشو قطع کن و به مسائل کاری بپرداز
    و تا می تونی با شخص سومی در اون دفتر حضور پیدا کن
    به ظاهر مذهبی آدمها هم دل خوش نکن آدمهای مذهبی هم یه راه میانبر برای روابط موازی دارن به اسم صیغه موقت
    مراقب روح و روان خودت باش
    اولویت اول خودتی

    با گوشی نوشتم احتمالا غلط املایی داشته باشه پستم

    از این بابت عذرخواهی می کنم

  14. 4 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 31 شهریور 97), نیکیا (شنبه 31 شهریور 97), میس بیوتی (شنبه 31 شهریور 97), آنه ماری (یکشنبه 01 مهر 97)

  15. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    هر وقت توی زندگیم احساس کردم مردی مشکل داره ازش دور شدم حتی اگر سند و مدرکی هم نداشتم بعدها گاهی چند سال بعد از طرق دیگه ای فهمیدم احساسم نسبت به اون شخص کاملا درست بوده
    واقعا تخصصی ندارم بهتون بگم چیکار کنید امیدوارم راهنمایی بقیه براتون مفید باشه تنها چیزی که برات دارم اینه که به احساست اعتماد کن

  16. 2 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 31 شهریور 97), آنه ماری (یکشنبه 01 مهر 97)

  17. #19
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام بچه ها خیلی ممنون که وقت گذاشتید
    از صمیم قلبم خوشحالم که کمک میکنید

    بچه ها بیش از پیش دو دل و درموندم
    چون شما از ارتباطای خیلی ناهنجار تر صحبت کردید که اصلا قابل قیاس نیست
    انگار همه یکصدا میگن رها کن چون اگر تا این حد ناهنجاره
    درحالی که مشکل من بیشتر با تناقض این آقاست

    وگرنه آدمی نیستم که بشینم پای درد دل یکی دیگه
    یا بذارم بشینه بدگویی کنه و منم بشم دوتاگوش یا ناجی یا ..
    فکور جان منم اگه جای دوستت بودم هیییچ ارتباطی با اون آقا نمیگرفتم چه رسد به اینکه نقش ناجی رو هم بازی کرده و هم به همسر خودش خیانت کرده .
    هرچند میدونم منظورت اینه که از همیجا ها شروع میشه
    و این ره گرچه حالا در ترکستان نیست ولی پایانش همونجاست .

    بچه ها این آقا رییسم و همکارم نیست وگرنه خیلی راحت بود کارم
    دقیقا راه حل جملات پست آقای ام رضا میشد .

    طبق توافقات اولیه قرار بر این شده بود تا پایان سال 97 درصدی و پروژه ای کار کنیم
    بعدش واگذار بشه به ما
    حالا یا بخشی از سهام فقط واگذار بشه یا کلا مدیریت هم واگذار شه ، اینجاش اونور سال معلوم میشد .

    من هیچ احتیاجی به درآمد اونجا ندارم ،
    همین الانش با خواهر یا شوهرخواهرام پروژه میگیریم هم سودش بیشتره هم دردسرش کمتره .
    تازه اگر دردم این بود بازم راحت بود ، نهایتش یه مدت بیکار میشدم دیگه .
    یا کمی قناعت میکردم و به حقوق کمتر راضی میشدم .
    اونجا منو از نظر روانی ارضا میکنه
    اون سه سال سابقه ام که دوستش میداشتم کنترل پروژه بود
    این توی خونمه ، اونجا شده مثل بچه ام ،
    نمیدونید ازینکه تونستم شرکتی که هجده سال سابقه کار داشت ولی داشت جمع میشد ، زنده نگه دارم چقد احساس خوبی بهم داده
    ازینکه نیرویی که داشت میرفتو راضی نگه دارم
    میخواستن تمرکز کنن روی کارای دیگشون رستوران و تولید مصنوعات چوبی و اونجا رو تعطیل کنن ، خودشونم اگه تاحالا موندن چون به مرور کارا نظم پیدا کرده

    اگه این بابا مدیریتم واگذار کنه فقط سهمش بمونه شاید بشه خیلی کارا کرد .

    بچه ها مشکل من اینه برای این شراکت و این راهی که در پیش داشتم یه ارتباط میخواست بر پایه آرامش و اعتماد
    و من فکر کردم شاید میشد این ارتباط رمزآلود رو شفاف و مطمئن کرد .

    ولی اشتباه رفتم
    حالا دارم تصمیممو میگیرم با همین اطلاعات ناقص .
    نیکیا جان میخوام به احساسم اعتماد کنم .
    ویرایش توسط گیسو کمند : شنبه 31 شهریور 97 در ساعت 19:52

  18. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 31 شهریور 97), آنه ماری (یکشنبه 01 مهر 97), الهه زیبایی ها (شنبه 31 شهریور 97)

  19. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    کمند جان کجا رو اشتباه رفتی؟ من اشتباهی در تو نمی بینم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    مشکل من اینه برای این شراکت و این راهی که در پیش داشتم یه ارتباط میخواست بر پایه آرامش و اعتماد
    آره خیلی عالی می شه اگه روابط انسانی ای که در مسیر رسیدن به اهدافمون هستند، مبتنی بر آرامش و اعتماد باشن. اینجوری ما هستیم و توانایی ها (ی بعنوان مثال حرفه ای) و اهدافمون.

    اما همیشه فضا اونجوری نیست که ما دوست داریم باشه. بعضی وقتا هم اینجوری می شه.

    اینوقتاست که باید یه فکری هم به حال مسئله ی روابط انسانی بکنی. و در کنارش توانایی روانی خودت رو بالاتر ببری که با وجود عوامل نامطلوب (مثلا یه کم یا یه زیاد کمبود اعتماد و آرامش)، به اون چیزی که مطلوبت هست برسی.

    در مجموع، از نظر من اولا حالا که می بینی شرایط اونجوری نیست که باید می بود، و یه جور دیگه ست، به جای ترک موقعیت، بایدهات رو ترک کنی. چیزی که "هست" رو بپذیر. و اگه لازمه یه تیپ شخصیتی و اعتقادی جدید به مجموعه ی تیپ هایی که تا حالا می شناسی اضافه کن.

    نمی دونم، به هرحال کاری کن که این شرایط و این آدم برات عجیب غریب نباشه.

    دوما، مسئله ی موجود رو حل کن. ازش فرار نکن.

    من در این مورد کمک خاصی نمی تونم بکنم، چون شخصیت خودم صریحه. و اگه به چنین مشکلی بربخورم، از راه مستقیمش مسئله رو مطرح و حل می کنم و بعدشم معذب نمی شم (مثلا می گم میل ندارم در خارج از ساعات کاری بهم پیام بدید). ولی اینطور که از این تاپیک معلوم می شه تو مثل من نیستی. ولی فوق فوقش مجبور می شی مثل من رفتار کنی دیگه.

    تاپیک نازنین آریایی و shad رو هم مطالعه کن. اونها هم مشکل مشابهی داشتن که حل کردن.

    در مورد راهکار محمدرضا هم بیشتر فکر کن. درسته که شکل قراردادت اونطور نیست، ولی می تونی با سبک بیان مشابه، خطوط کاری رو اونقدر پررنگ کنی که طرفت متوجه بشه هیچ ارزشی غیر از کار برات نداره.

    در ضمن من هم با بچه ها موافقم که به حست اعتماد کن. در مورد درست یا غلط بودنش لازم نیست خیلی به خودت گیر بدی، با فرض درست بودنش،مشکل رو حل کن.

    موفق باشی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : شنبه 31 شهریور 97 در ساعت 21:04

  20. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 31 شهریور 97), نیکیا (یکشنبه 01 مهر 97), آنه ماری (یکشنبه 01 مهر 97), الهه زیبایی ها (شنبه 31 شهریور 97)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.