به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    روابط اشفته اخیرباهمسرم بخاطر خانواده

    سلام دوستان گلم ، ایام محرموبه همه شماتسلیت میگم و ازهمتون التماس دعادارم.
    قبلاهم تاپیک هاییی داشتم اینجاو ازنظرات دوستان استفاده کردم والان بازم مشکلات قدیمی ادامه داره.
    چندسال هست که مادرمو همسرم باهم مشکل دارن منم همیشه به همسرم حق میدادم درظاهرو باطن و خودشم بهم میگه توزن خوبی هسی برام و هیچ ایرادی نداری اگه داشتی یه لحظه هم این زندگیو تحمل نمیکردم. مشکل اینه که خانواده من به همسرم احترام نمیزارن سردن فقط میخوان ماااوناروحمایت کنیم وواقعا رفتاراشون گاهی خجالت اوره. مامان خودم نسبت به بقیه مادرا احساس میکنم اصلامنو دوست نداره، امروز کلی باهاش دعوام شد وگفتم توواست همه اولویت دادن بجز دخترت وبعدش اومدن خونه ماکه همسرم سر یه مسله ای بامامانم بدصحبت کرد وخلاصه حالمو گرفت. منم شب کلی دعواکردم باهاش که مهمون بودن و ....
    خودهمسرم میگه شمابابی احترامی هاتون منو جلو فامیل بی ابروکردین و دیگه اعتماد بنفس ندارم ( درست میگه )وحالاهرجوربخوام رفتارمیکنم تا عزت نفسموپیداکنم. ولی من چیکارکنم؟خلاصه همه جور دوداین روابط توی چشم من میره الانم گرفت خوابید ومن خیلی گریه کردم. احساس تنهاییی شدید دارم و دلم میخواد تلافی این بی محبتی های خونوادمو رفتارهمسرمو دربیارم ول کنم برم ازین زندگی.
    تواین مدت من همیشه همراه همسرم بودمو رابطمو باخونوادم خیلی کم کردم ، ولی همش همسرم بهونه گیری میکنه و یه چیزی واسه ناراحتی پیدامیکنه.
    نمیدونم چیکارکنم

  2. کاربر روبرو از پست مفید عطریاس تشکرکرده است .

    نیکیا (چهارشنبه 21 شهریور 97)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لطفاجواب بدین بهم منتظررراهنمایییتون هستم.واقعانگران زندگیمم وقتی اینجوری میشه احساسم یه دفعه نسبت به همسرم صفرمیشه ، نسبت به خانوادم مخصوصامادرم یه حس کینه بخاطر رفتاراش و احساس گناه( بخاطراینکه ادم از مامانش ناراحت نمیشه دارم )ویه احساس تنهایی که داره منومیکشه، کاش مدیران سایت بعداز ۴تاتاپیکم الان یه سربه این تاپیک میزدن

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام



    -یه خورده کلی صحبت کردید - کاشکی بیشتر باز می کردید ( علت بی احترامی ها و سردی ها - علت توقع ها و....)
    چیزی که مشخص هست اینکه تو مهارت های ارتباطی مخصوصا مهارت گفتاری باید بیشتر کار کنید ( هم شما و همسرتون و هم خانواده ها )
    پیش نیاز این مهم اینه که قبول کنید همتون در یه تیم هستید ...( شما - همسرتون - خانواده ها )


    -در یه تیم، هدف یکی ست ! و اون موفقیت کل تیمه !
    تو یه تیم ، هر فرد وظایف مخصوص خودش را داره - مثلا مهاجم نمیره وایسه دروازه - چون وظیفه خودش را می دونه
    پس حد و حدودها باید رعایت بشه و هر فردی وظایف خودش را بدونه .
    مادرزن وظفه خودش را بدونه - داماد وظیفه خودش را بدونه و ....
    این اولین مسئله - اگه به این مهم برسید خیلی از مشکلات حل میشه



    - سعی کنید با هم گفتگو کنید ( اعضای خانواده ) - نذارید جمع بشه تو دلتون
    استاندارهای زندیگتون را به هم بگید - مودبانه با هم مذاکره کنید
    از هم بیشتر بدونید
    مدل های رفتاری همو بدونید





    -تو مهارت ها ی گفتاری مدیریت حل تعارض خیلی مهمه !
    برای حل تعارض طرفین باید سعی کنند طوری رفتار کنند که هر دو برنده بشند ..
    باید بعضی جاها امتیاز بدی ( کوتاه بیای ) - بعضی موقع اجازه بدی طرف حرفش را بزنه - بعضی موقع ها باید قاطع باشی
    یه جوری بازی برد برد !
    برد فقط حمله نیست !
    اگه هر کی بخواد فقط برنده بشه خوب جلو نمیره مسائل




    -سعی کنید برای مشکلاتتون اسم انتخاب نکنید
    تلاش کنید بیاید بیرون
    مثلا طرف میگه من عزت نفس ندارم ...
    خب نداری ، اشکال نداره - مهم نیست - تلاش کن بیا بیرون
    این تلاشه مهمه ! این تعهد مهمه .
    شماو همسرتون و خانواده هاتون باید به این برسید .
    اینکه تیمی باشید - برای تیم تلاش کنید - اینکه اگه وظایف مربوطه را انجام ندیم تیم صدمه می بینه
    موفقیت تیم میشه موفقیت هر فرد در تیم !
    لذا سعی کنید مشاوره حضوری داشته باشید ( هم شما و همسرتون و هم خانواده ها )
    و یا می تونید محصولات آموزشی خریداری کنید در این زمینه و با هم تماشا کنید و تمرین داشته باشید .




    ****
    تغییر را از خودتون شروع کنید ،
    وقتی دیگران تغییرات ما را ببینند ،اونها هم یاد می گیرند تغییر کنند .
    درباره مدیریت تعارض در گفتگو - مهارت های شنیداری - مدیریت احساسات ! در مهارت های ارتباطی .... تمرین داشته باشید .
    یه برنامه ریزی بلند مدت
    موفق باشید.
    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 21 شهریور 97 در ساعت 12:25

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    Cryعزیزممنون که نگاهیی به تاپیکم انداختی.
    علت تعارض باخانوادم اینه که مادرم فک میکنه مااازنظر مالی بالاتریم پس من نباید باهمسرم ازدواج میکردم یامورد بهتری پیدامیشد(بسیار کاملگراس )واحساس میکنم ازینکه من خوشبخت باشم ناراحت میشه البته ازین جنبه که بهمه میخوادثابت کنه حرفش درست بوده، یه بارم گف قدر خودتوندونستی ولی من برعکس مامانم فک میکنم خیلی سطحی ادمارو تقسیم بندی به خوب و بدمیکنه که ابن منوخیلی ناراحت مبکنه. واقعا نمیدوونم چجوری رفتارکنم کاش بیشتر بهم توصیح میدادی. کلاخانوادم محبت کلامی ندادن. ماخیلی کم خونشون میریم چون خیلی تحویل نمیگیرن ، مثه بقیه خانواده هاکه بچه هاو داماداو عرویا تواولویت زندگیشون مااصلا ماااو ابدا اینونمیبینیم و خودممم احساس خشم نسبت به همه دارم چون ازدواجم سنتی بود پس خانواوم باید اکه مخالف بودن میگفتن. هرچی همیشه ازهمسرم و خوبی هاش میگم ۲دقه نشده فراموش میکنه ودایم از دامادای مردم میگه که شانس داشتنو خوبن و فلانن. بعدم که هروقت حرفی میزنم میگه شوهرت یادت داده. میدونین ، ویه بارداشت ازیکی تعریف میکرد و بدجور باهمسرم مقایسه اش کرد که من گفتم باید به همسرمن و شوهرم احترام بزاری حق نداری اینجوری حرف بزنی من بهت اجازه نمیدم و از خونشون اومدم بیرون، ولی تعریف ، دعوا ، کم کردن رفتو اومد، هیچ اثری نداره حتی بخاطر دخترش حاصرنیس کوتاه بیاد. ازونور

    - - - Updated - - -

    همسرم خب خودشو بادامادای دیگه، انواع اداب و رسوم و دعوتو علاقه و محبتو احترام رومیبینه باااینکه نسبت به همه خانواده های دور و بر بیشتر به مامان وبابام محبت کدده ولی جز سردی و کم مهری نصیبش نشده اونوم قاطی کرده دیگه خیلی راحت میکه من شانس نداشتم، خونواده خوبی نداریو ازین حرفا . نمیدونم چی بگم فقط میدونم خانواده خوب تو زندگی بجه ها فوق العاده اهمیت داره و میتونه اینده اوناروعوض کنهمن علاوه براینکه کوچکترین دردو دلو ناراحتیمو ازززندگی مشترک نمیتونم بگه تازه باید. واسه احترام باهمه بجنگم اخرشم ازهمه جارونده میشم

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه هالطفاکمکم کنین. میخوام ایندفعه تاپیکم به نتیجه برسه ، شایدم موضوعم خاص ومهم نیس ولی من نیازبه کمک دارم

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مهر 97 [ 19:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-11
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,263
    سطح
    28
    Points: 2,263, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ب نظر من برید خونه مامانت و بهش بگو که از نظرشما من خوشبخت نشدم و لیاقتم بیشتر از این بوده و داماد مردم بهتر از داماد شماست. حالا ب نظرتون چیکار کنم آیا نظرت طلاقه؟ببینید مزه دهنش چيه ب ما هم بگيم شاید تونستيم کمک تون کنیم.اما در رابطه با شوهرتون بهشون بگيد فکر میکردم وجود خودم برای خوشبختی دو تامون کافی باشه اگر من طرفدار مادرم بودم الان باید با هم اختلاف داشتیم اما من تو و زندگيمون رو دوست دارم پس رفتارها و کارهای خانوادم رو با خوبی و عشق من جایگزین کن و زندگيمون رو درگیر این حواشی نکن اگر نمیتونید رو در رو بگين اس ام اس بدین تاثیرش خیلی بيشتره.

  8. کاربر روبرو از پست مفید اذرمیدخت تشکرکرده است .

    میس بیوتی (پنجشنبه 29 شهریور 97)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام ب نظر من برید خونه مامانت و بهش بگو که از نظرشما من خوشبخت نشدم و لیاقتم بیشتر از این بوده و داماد مردم بهتر از داماد شماست. حالا ب نظرتون چیکار کنم آیا نظرت طلاقه؟ببینید مزه دهنش چيه ب ما هم بگيم شاید تونستيم کمک تون کنیم.اما در رابطه با شوهرتون بهشون بگيد فکر میکردم وجود خودم برای خوشبختی دو تامون کافی باشه اگر من طرفدار مادرم بودم الان باید با هم اختلاف داشتیم اما من تو و زندگيمون رو دوست دارم پس رفتارها و کارهای خانوادم رو با خوبی و عشق من جایگزین کن و زندگيمون رو درگیر این حواشی نکن اگر نمیتونید رو در رو بگين اس ام اس بدین تاثیرش خیلی بيشتره.
    ممنون ازت عزیزم. بایدبکم یه مشاوره دیگه اینوبهم گف که وانمود کنم مشکل دارم وطلاق تامامانم راضی شه ولی مامانم گف حالاکه عروسی کردیو همه پلهای پشت سرتو خراب کردی اومدی این حرفومیزنی و نظرش این بودکه بایدادامه بدم. انگار ۱۰۰سال پیشه.به همسرم گفتم. بلافاصله پشیمون میشه از حرفش و گف مشکلی باتوندارم وهمه چی خوبه. ولی کلااانگار بدبین شده و بی اعتماد بنفس. دلم براش میسوزه

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مهر 97 [ 19:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-11
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,263
    سطح
    28
    Points: 2,263, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.

  11. کاربر روبرو از پست مفید اذرمیدخت تشکرکرده است .

    میس بیوتی (پنجشنبه 29 شهریور 97)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 02 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1395-10-17
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    5,686
    سطح
    48
    Points: 5,686, Level: 48
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.
    خیلی ممنون عزیزم. قرص که دارم میخورم. چشم میگم. ولی اخه اوایل که طرفداری نمیکردم واقعا زندگیم بدبود الان دیگه مستقیم مامانم بدایشونونمیگه ولی سردی و بی عاطفگی و نگاه پرحسرتش به بقیه انگار ماچقدر بدبختیم خیلی ادیتم میکنه. نمیدونم شاید نمیتونم درست حسمو منتقل کنم ولی خوب چاره ای هم ندارم دیگه خانوادمو که نمیتونم عوض کنم یاااخلاقشونو عوض کنم. ممنون از لطفتون به تاپیکم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.
    خیلی ممنون عزیزم. قرص که دارم میخورم. چشم میگم. ولی اخه اوایل که طرفداری نمیکردم واقعا زندگیم بدبود الان دیگه مستقیم مامانم بدایشونونمیگه ولی سردی و بی عاطفگی و نگاه پرحسرتش به بقیه انگار ماچقدر بدبختیم خیلی ادیتم میکنه. نمیدونم شاید نمیتونم درست حسمو منتقل کنم ولی خوب چاره ای هم ندارم دیگه خانوادمو که نمیتونم عوض کنم یاااخلاقشونو عوض کنم. ممنون از لطفتون به تاپیکم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.
    خیلی ممنون عزیزم. قرص که دارم میخورم. چشم میگم. ولی اخه اوایل که طرفداری نمیکردم واقعا زندگیم بدبود الان دیگه مستقیم مامانم بدایشونونمیگه ولی سردی و بی عاطفگی و نگاه پرحسرتش به بقیه انگار ماچقدر بدبختیم خیلی ادیتم میکنه. نمیدونم شاید نمیتونم درست حسمو منتقل کنم ولی خوب چاره ای هم ندارم دیگه خانوادمو که نمیتونم عوض کنم یاااخلاقشونو عوض کنم. ممنون از لطفتون به تاپیکم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.
    خیلی ممنون عزیزم. قرص که دارم میخورم. چشم میگم. ولی اخه اوایل که طرفداری نمیکردم واقعا زندگیم بدبود الان دیگه مستقیم مامانم بدایشونونمیگه ولی سردی و بی عاطفگی و نگاه پرحسرتش به بقیه انگار ماچقدر بدبختیم خیلی ادیتم میکنه. نمیدونم شاید نمیتونم درست حسمو منتقل کنم ولی خوب چاره ای هم ندارم دیگه خانوادمو که نمیتونم عوض کنم یاااخلاقشونو عوض کنم. ممنون از لطفتون به تاپیکم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.
    خیلی ممنون عزیزم. قرص که دارم میخورم. چشم میگم. ولی اخه اوایل که طرفداری نمیکردم واقعا زندگیم بدبود الان دیگه مستقیم مامانم بدایشونونمیگه ولی سردی و بی عاطفگی و نگاه پرحسرتش به بقیه انگار ماچقدر بدبختیم خیلی ادیتم میکنه. نمیدونم شاید نمیتونم درست حسمو منتقل کنم ولی خوب چاره ای هم ندارم دیگه خانوادمو که نمیتونم عوض کنم یاااخلاقشونو عوض کنم. ممنون از لطفتون به تاپیکم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.
    خیلی ممنون عزیزم. قرص که دارم میخورم. چشم میگم. ولی اخه اوایل که طرفداری نمیکردم واقعا زندگیم بدبود الان دیگه مستقیم مامانم بدایشونونمیگه ولی سردی و بی عاطفگی و نگاه پرحسرتش به بقیه انگار ماچقدر بدبختیم خیلی ادیتم میکنه. نمیدونم شاید نمیتونم درست حسمو منتقل کنم ولی خوب چاره ای هم ندارم دیگه خانوادمو که نمیتونم عوض کنم یاااخلاقشونو عوض کنم. ممنون از لطفتون به تاپیکم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.
    خیلی ممنون عزیزم. قرص که دارم میخورم. چشم میگم. ولی اخه اوایل که طرفداری نمیکردم واقعا زندگیم بدبود الان دیگه مستقیم مامانم بدایشونونمیگه ولی سردی و بی عاطفگی و نگاه پرحسرتش به بقیه انگار ماچقدر بدبختیم خیلی ادیتم میکنه. نمیدونم شاید نمیتونم درست حسمو منتقل کنم ولی خوب چاره ای هم ندارم دیگه خانوادمو که نمیتونم عوض کنم یاااخلاقشونو عوض کنم. ممنون از لطفتون به تاپیکم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام پس در صورت تکرار رفتارشون ب مادرتون بگين حالا که نمیخوای طلاق بگیرم پس ديگه سرکوفت نزن و رفتارت رو اصلاح کن ب نظرم یکم باهاش جدی تر صحبت کن و بگو اگه ب کارات ادامه بدی رابطمو قطع میکنم چون شما دارين تو زندگی من آتیش ب پا میکنید و این آتیش فقط دامن من رو ميگيره و این منم ک همش دارم اشک میریزم شبا خوابم نمیبره. الکی بگين دارم قرص میخورم شاید این بار از طریق مظلوم جلوه دادن خودتون رفتارش اصلاح بشه ب نظرم طرفداری شوهرتون رو پیش مادرتون نکنید و طرفداری مادرتون رو پیش شوهرتون نکنید شاید مادرتون از اینکه میبینه شما انقد شوهرتون رو دوست دارين و بخاطر اون تو روی مادرتون می ایستید حسادت میکنه سعی کن دلشو ب دست بياري و حس حسادتش رو کمرنگ کنی.
    <br>
    خیلی ممنون عزیزم. قرص که دارم میخورم. چشم میگم. ولی اخه اوایل که طرفداری نمیکردم واقعا زندگیم بدبود الان دیگه مستقیم مامانم بدایشونونمیگه ولی سردی و بی عاطفگی و نگاه پرحسرتش به بقیه انگار ماچقدر بدبختیم خیلی ادیتم میکنه. نمیدونم شاید نمیتونم درست حسمو منتقل کنم ولی خوب چاره ای هم ندارم دیگه خانوادمو که نمیتونم عوض کنم یاااخلاقشونو عوض کنم. ممنون از لطفتون به تاپیکم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.