به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مرداد 00 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    6,094
    سطح
    50
    Points: 6,094, Level: 50
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من بعد از یازده سال از زندگی مشترک هنوز نمیدونم باید چجوری با قهر و خرده گیری شوهرم با خانوادم رفتار کنم.....

    من ۳۱ سالمه و یازده ساله ازدواج کردم،فرزند اول خانواده ام هستم; شوهرم ۳۷ ساله و فرزند دوم خانواده و تقریبا از همون موقع که رفته سرکار دارای موقعیت شغلی بالا در حدرمدیر ارگان دولتی بوده وپراز توانمندی که واقعا هم داره وموفقه فقط زبونش تلخه. و من شاغل بودم و بعلت بیماری دیگه کار نمیکنم.<br>شوهرم فوق العاده مهربونه و عمیقا دوستم داره ولی من در این یازده سال همیشه درگیر روابط و تنش بین شوهرم با پدرم،با خواهرم،با مادرم والان که برادرم بزرگ شده با برادرم هستم رابطه ی ما با خانوادش در ده سال اول ازدواج اصلا خوب نبود و مادرهمسرم مشکلاتی هم برای من هم همسرم و هم بقیه اعضای خانوادش خصوصا پدرشوهرم بوجود آورد و کلا روابط درون خانوادگیشون از هم پاشیده شد و همه با هم قهر بودند و چند ماه پیش مادر همسرم ازم حلالیت خواست و دستم رو بوسید که من اشتباه کردم،هنوز حالتای قبلش رو مادرشوهرم داره و خیلی اوضاع بهتر نشده ولی از قهر و سردی و بی توجهی در اومده تقریبا و کم البته(مادرشوهرم بسیار قهرو و کینه ای هیتند و از رفتار بی منظور حتی منظور مرگیرند و شوهرمم به ایشون رفته و خیلی من و خانوادم رو مادرشوهرم اذیییییییییییییییییییت کرده)......مشکل اصلی من رفتار پر تنش همسرمه،نکات منفی هر کار چه خوب و چه بد به چشمش میاد و دوست داره بین همه دعوا ایجاد کنه<br>مثلا اگر خواهرم تو کار کردن کند باشه یا تنبلی کنه میره میگه من اگه هر خواستگاری بیاد زیراب خواهرتو میزنم که اون هیچی بلد نیست یا به مامانم میگه بدعادتش کردید،در حالت عادی خوبند و صمیمی ولی خدا نکنه سوژه ای دستش بیاد خواهرم میشه بدترین فرد عالم و باهاش کینه میکنه و من باید کلی خواهش کنم تا از موضعش بیارمش پایین وقتی با خواهرم سرد میشه تمام خاتواده هم سردند و جمعمون بی روحه و کسل کننده.به پدر و مادرمم که همیشه در حال گیر دادنه،چرا بابات اینو گفت،چرا اینجوری کرد،چرا ماشینو جابجا نکرد که من ماشینمو بذارم،چرا پدرت منو پایین میاره،من فلان کاره ام و فلان شخصیت رو دارم با کمتراز وزیر نمیشینم،باید صبر کنند من گشنم شد شام بخوریم،تو این یازده سال هر وقت گشنش میشد و کاراش تموم میشد خونه ی پدرم باید سفره پهن میشد بابام انقدر گشنش میشد از گرسنگی میخوابید و بیدارش میکردیم ولی اون حتی عذرخواهی هم نمیکرد،چرا مهنون ما هستیم میاد خونتون و شما بگید ما نیستیم که کسی نیاد،مهمون بیاد میگه من صنمی باهاشون ندارم و بیرون نمیاد،یه کاری براشون بکنه هی میگه تشکر نکردند جرا با وجود این که ده بار تشکر میکنند،براشون برنامه میچینه تعیین و تکلیف میکنه،خونمون بیان بلد نیست چجوری میزبان خوبی باشه،تو سکوت و تو گوشیه،اینی که میگم نه این که همیشه باشه نه ولی اگر یه روز خوب باشه روزای بعد گرفته و عبوسه حتی میاد تو به زور سلام میکنه(ما دور از خانواده هاییم و اونا میان خونمون چندروز میمونند) کلیتمون باهم خوبیم،میگیم میخندیم بیرون میریم و صمیمیییییییی و راحتیم ولی از این داستانا در کنارش زیاد داریم....در واقع همه باید مطابق نیلش رفتار کنند.....<br>تو کارش منت زیاده،هیچ احدی رو قبول نداره و از همه ایراد میگیره،ببینید وقتی ادم خوبیه و با خانوادم مهربونه من خوشبخت ترین زن دنیام چون خیلی دوستم دار وکلا تلاش میکنه اب تو دلم تکون نخوره و منم همینطور <br>ولی متاسفانه کوتاه مدته و تو این چند سال که ما میریم پیش خانوادم یه بحثی هست اونا که میان حتما تنش و ناراحتی هست بابام و مادرم دوست دارند باهاشون حرف بزنه ولی اون یاد یه مساله قدیمی میافته و میره تو قهر و سکوت و به شدت هم تو چشمه رفتارشو منم هی خودخوری و هی تظاهر به شادی جلوی بقیه،وقتی ازش میپرس میگه مامان فلان روز اون کارو کرد و دلم گرفته .........<br>برادرم تو شهر ما کار میکنه و در هفته دوبار میاد خونمون آخرین بار شوهرم وسط چت برادرم تو تلگرام نت رو خاموش کرد و خوابید داداشم پیام داد که کارت درست نبود ومن داشتم کار میکردم<لحن داداشم بد بود و نباید به بزرگترش این لحنو بکار میبرد ولی&nbsp; به شوهرم چنان برخورد که بهم میگفت داداشت برای همیشه کات شده....
    به داداشم من و مامان گفتیم کارت و پیامت محترمانه نبود و بد بود رفت عذرخواهی کرد و شوهرم گفت باشه...ولی هنوز وقتی داداشم میاد حتی جواب سلامشونمیده و باهاش به شدددت سنگینه،بهش که میگم میگه نه خوب میشیمو یا نه خوبه همه چیز ولی جلوی من حتی باهاش سرد مثل دیشب که حتی با منم سرد بود و با وجود این ک; بهش محبت میکردم و سعی میکردم فکر نکنه من طرف داداشمم و اون رو مقصر میدونم با وجود این که از سردیش ناراحت بودم. انگتر دوست نداشت داداشم بیاد حتی با مامانم سنگینه که چرا نیومد بابت کار داداشت عذر خواهی کنه..<br>بخدا خسته شدم از لوس بازیاش و از این کارا کم نداشته و من همش در حال خودخوری و درست کردن رابطه ها و ناز کشیدن بودم....حس میکنم خانوادم دیگه ازش بدشون میاد....من بدتروقتی اینجوریه متنفرم ازش....به من بکید چیکار کنم،پیش هیچ مشاوری نمیاد چون خودش رو عالم میدونه و اصلاح هم نمیشه،تغییرات کوچیک داشته ولی یه چیز رو درست میکنه از یه جای دیگه خرابش میکنه،بهش اعتمادی نیست طوریکه واقعا دوست دارم همش تو خونم باشم و خانوادم نیان و ما نریم من بیماری ام اس هم دارم و دکتر شدیدا منعم کرده از تنش و استرس ولی عامل تنش و استرس و بیماریم اولش خانواده ی شوهرم و بهدش رفتارا و قهرای شوهرم با خانوادم بوده و بعدش هم عدم مدیرت خودم،بچه هم ندارم و خواست خدا نبوده انگار ...<br>مدتهاست تو این انجمن عضوم و همه چیزو دنبال میکنم ولی واقعا وقتی توش گیر میکنم نمیدونم رفتار درست چیه<br>چجوری شوهرمو درست کنم؟چجوری ادم قدرتمند و با اعتماد به نفسی باشم.....کمک میخوام واقعا......
    خواهش میکنم راهکار بدید و فقط بهم از اختلال و مشکل خودم و شوهرم نگید
    ویرایش توسط منیر غریب : سه شنبه 06 شهریور 97 در ساعت 14:19

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    سلام و وقت به خیر
    اگر خیلی خلاصه بخوام بگم میشه :
    شما خیلی همسرتون و حرف ها و رفتارش رو bold کرده اید یعنی خیلی روی حرکات و رفتارش و صحبت هاش تمرکز کرده اید
    راه حل:
    نه درصدد توضیح رفتار دیگران به شوهرت باش و نه درصدد توضیح رفتار شوهرت به دیگران باش ... نمی خواد مرتب سعی کنی کنترل اوضاع رو بدست بگیری و همه چی رو گل و بلبل کنی ... چون باث میشه فشار زیادی رو متحمل شوی
    بذار همه چیز روال خودش باشه یعنی سردی ، تحویل نگرفتن ، غر زدن ، متوقع بودن و خیلی چیزهای دیگه .... اما شما معمولی باش!
    خیلی خیلی مهم >> حتما باید رفتار شما توام با احترام و معمولی باشد ... که می دونم در اون اوضاع و احوال و قیافه گرفتن شوهرت و ایراد گرفتن هاش و سرد برخورد کردن هاش ، معمولی بودن و عادی رفتار کردن بسیار طاقت فرسا هست
    اما اگر شما بتوانی این رویه را در پیش بگیری به مرور زمان می توانی شاهد اصلاح روش همسرت باشی

    ببخشید خیلی مختصر برات نوشتم ، ولی ماحصل ده ها صفحه مقاله مهارت ارتباطی میشه همین که گفتم
    آدم ها رو زیاد بزرگ نکنیم
    خیلی حساس نباشیم
    نخواهیم همه چی تحت کنترلمون باشه
    آرام باشیم
    ما رفتار درست رو در پیش بگیریم
    و بنابراین طرف مقابل می بینه در برابر رفتار نادرستش ما از کوره در نمیرویم ، در همین حال بی احترامی هم نمی کنیم ، بحث نمی کنیم ، مرتب درحال توضیح دادن و بگو مگو نیستیم اما در همین حال نوازش و تایید نیز از ما نمی گیرد لذا وقتی می بیند که حس تایید گرفتن و بانک نوازشش از این طریق پر نمی شود ، سعی می کند تغییر رویه دهد که این بخش نیازمند مرحله بعدی در برقرار کردن ارتباط صحیح می باشد
    ====
    پینوشت: دلم چقدر برای همه تون تنگ شده ... ارادتمند همیشگی

  3. 7 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 09 شهریور 97), tavalode arezoo (سه شنبه 06 شهریور 97), گیسو کمند (پنجشنبه 08 شهریور 97), نیکیا (چهارشنبه 07 شهریور 97), نادیا-7777 (چهارشنبه 07 شهریور 97), میس بیوتی (جمعه 09 شهریور 97), میشل (چهارشنبه 07 شهریور 97)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مرداد 00 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    6,094
    سطح
    50
    Points: 6,094, Level: 50
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6

    ممنونم ممنونم بالهای صداقت عزیز که پیامم رو خوندید
    بله قبول دارم و اشتباهی بوده که از یازده سال پیش هم خودم و هم خانوادم تا ۵۰ درصد قضیه به خاطر موقعیت شغلی که داشت مرتکب شدیم و از همون اول جلوی خرده فرمایشات و ایراداش و قهراش به جای بی تفاوتی موضع درست کردن و ساماندهی رو برداشتم و تمام تلاشم رو میکردم که حتی یک دقیقه یا یک روز اعضای خانوادم و همینطور همسرم ناراحت و سرد نباشند،البته همسرم با طعنه و کنایه و حتی مستقیم حرفش و انتقادش و رفتار سرد و قهرش رو نشون میداد و این وسط من و خانوادم بودیم که هم گوش میکردیم و سکوت و هم این که تمام تلاشم رو میکردم که خانوادم از دل اون دربیارند،از طرفی چون همیشه خانواده ی همسرم باهامون بد بودند نمیخواستم متوجه کوچکترین آتویی بشند و تو سرمنو شوهرم بکوبند..۵۰ درصد مشکل شوهرم هم بر میگرده به تربیت خانواده اش و غروری که اهاش بچه ها رو بزرگکردند و همیشه القا کردند که بچه ها یه سر و گردن از بقیه بالاترند و برترند
    تو این چندسال تمام تلاشمو کردم و با هم خیلی خوبیم و شوهرم با خانوادم راحته واقعا ولی خب این موضوعات هم همیشه هست...
    شما میفرمایید محترم و معمولی باش ولی دیشب من همین رفتار رو داشتم وقتی برادرم اومد من محترم و مهربون به شوهرم و بی تفاوت به سردیشون بودم ولی شوهرم روی منم دیشب موضع داشت و باهام سرد و خشن بود و منم بهم برخورد جلوی داداشم،وقت خواب بهش گفتم من کاری کردم یا حرفی زدم که این رفتار رو داشتی؟ و رفتم تو سکوت تا همین الان...
    واقعا معمولی بودن سخته خصوصا جلوی خانوادم چون از بس قهر کرده اونا دیگه هم میخندند بهم هم بی تفاوتند،هم مدتی که باهم هستیم به سردی میگذره هم شوهرم بهم فشار میاره که برای اونا مهم نبست و منو میندازه جلو و هم من واقعا نمیدونم چه جوری با همشون رفتار کنم
    خسته شدم بس که همییشه همه طرف رو باید نگه میداشتم......با وجود بیماریم که تشدیدم شده واقعا نمیکشم ولی شوهرم ول کن نیست
    ما از جای دوری چندروزه میریم پیش خانوادم فکر کنید همینشم به سردی بگذره اصلا نریم بهتره
    اگه بدونید چقدر خودخوری میکنم و تو خودم میریزم......


    بالهای صداقت عزیز من همین ارام بودن رو بلد نیستم،در ظاهر و در رفتار ادم ارومی به چشم میام و همه در مورد خصوصیت اخلاقیم همینو میگن ولی واقعا آروم نیستم و خودخوری میکنم و همین باعث بیماریم شده
    اذیتایی که خانواده همسرم و همسرم با توقعات بالاش تو این چندسال به سرم آوردند....
    ویرایش توسط منیر غریب : سه شنبه 06 شهریور 97 در ساعت 21:43

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    https://www.chetor.com/73306-%D8%A8%...-%D8%A7%DB%8C/

    - - - Updated - - -

    منم مشکلی شبیه شما ولی شدیدتر دارم این لینکی که گذاشتم رو بخونید شاید براتون مفید باشه
    ویرایش توسط tavalode arezoo : سه شنبه 06 شهریور 97 در ساعت 23:47

  6. کاربر روبرو از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده است .

    گیسو کمند (پنجشنبه 08 شهریور 97)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مرداد 00 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    6,094
    سطح
    50
    Points: 6,094, Level: 50
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا هیچ کارشناسی نمیاد کمک کنه ،من به امید رفع مشکلم از شما کمک خواستم،منو شوهرم فقط در حد ضرورت با هم حرف میزنیم و فردا عیده و اگه همینطور پیش بره برای عید به کسی تبریک نمیگه از خانوادم،اونوقت اونا نمیگند چیشده بینشون؟یا باز چرا تو قهره ؟
    واقعا باید با شوهرم ور چه حدی باشم،احترام میذارم ولی خب در سکوتم و ناراحتم عمیقا

  8. کاربر روبرو از پست مفید منیر غریب تشکرکرده است .

    گیسو کمند (پنجشنبه 08 شهریور 97)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام

    گاهی تنش هایی به وجود میاد که از ابتدا کوچیکه
    ولی بعدش اطرافیان با رفتار نسنجیده این توپ کوچولو رو بزرگ و بزرگترش میکنن ،

    بدتر اینکه بعد ازینکه کار بیخ پیدا کرد و با یه مساله پیچیده مواجه شدیم تازه متوجه میشیم که مساله ی اولیه خیلی راحتتر بود و قابل هضم ،
    و یادمون میاد اون موقع خیلی کارها میشد کرد که نکردیم .

    در مورد رفتارهای اینطوری بهترین واکنش بی تفاوتی همراه احترام هست .
    بعدشم کنار کشیدن خودتون از تصمیم همسرتون با اون نفر سوم .
    بذارید خودش با نفر سوم مشکلش رو حل کنه .

    مثلا همسرتون میگه من از فردا خونه مامانت نمیرم

    شما دنباله ی این حرف رو نگیر ،
    اینکه بگی " چرا مگر مادر من چه کرده چرا نمیری " یا بعدا درد دل میکنی " یعنی آخر هفته خونه مامانم نمیریم دیگه ؟! "
    یا آخر هفته رسیده اصرار پشت اصرار اصرار

    کارو بدتر میکنه

    این حرفها و این کار ناخواسته ایشونو وادار به انجام اونچه بدون فکر و فی البداهه گفته میکنه .

    وقتی اینطور گفت شما انگار نشنیدی یا جدی نگرفتی
    در این حد که خیلی کوتاه بگی " مامانم تو رو دوست داره و مگه طاقت میاره تو نری خونشون ؟ " با لبخند و مهربون
    یا اصلا چیزی هم نگفتید بازم بهتر از پیگیری حرف ایشونه .

    بعدش رد شو
    پی اش رو نگیر
    بذار آخر هفته بیاد و ایشون ممکنه بره خونه مادرتون
    اگر نرفت اونوقت بعد از نرفتن ایشون برای مهمونی یا دعوت بدی فکر کنید :

    توپ رو بندازید در زمین خودش و خودتون رو از رابطه داماد و مادر زن بیرون بکشید،
    او میدونه و مادر شما .

    یعنی اینکه بعد ازینکه نرفت و آخر هفته بعدی رسید مادرشما میتونه به ایشون زنگ بزنه و بگه هفته قبل نیومدید دلمون تنگ شده
    این هفته اگر برنامه دیگری ندارید منتظرتون باشیم .

    دقت کنید مادر شما یا اون نفر سوم قرار نیست متوجه بشن همسرتون چه تهدید یا توهینی پشت سرشان گفته .

    مثلا برای مثال بالا شما به مادرت میگی همسرم امروز درگیر کاری بودن و خسته ان نمیتونیم بیاییم .


  10. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    hamed-kr (چهارشنبه 07 شهریور 97), میس بیوتی (جمعه 09 شهریور 97), میشل (چهارشنبه 07 شهریور 97)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    منیر جان بالهای صداقت از کارشناسان تالار هستند. اگه بتونی به توصیه ی ایشون و گیسوکمند (که هردو یکسان هستند و تنها راه حل موجود برای شما) عمل کنی، همین دو تا پست برای حل شدن مشکلت کافیه. اگر هم می خوای مشخصا نظر مدیر همدردی رو بدونی، باید عضویت انجمن آزاد رو تهیه کنی و اونجا تاپیک بزنی.


    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت نمایش پست ها
    شما خیلی همسرتون و حرف ها و رفتارش رو bold کرده اید یعنی خیلی روی حرکات و رفتارش و صحبت هاش تمرکز کرده اید
    راه حل:

    آدم ها رو زیاد بزرگ نکنیم
    خیلی حساس نباشیم
    نخواهیم همه چی تحت کنترلمون باشه
    آرام باشیم
    ما رفتار درست رو در پیش بگیریم
    تمرکز شما کاملا روی همسرت و رویکرد ایشون در مناسبت پیش رو هست. بنابراین در مسیر حل شدن مشکلت نیستی. تغییر رویه دادن سخته، اما راه حل شما همینه.

    پینوشت: بالهای صداقت، دل ما هم برات تنگ شده.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (پنجشنبه 08 شهریور 97), میس بیوتی (جمعه 09 شهریور 97), بالهای صداقت (شنبه 28 مهر 97)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مرداد 00 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    6,094
    سطح
    50
    Points: 6,094, Level: 50
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام گیسو کمند عزیزم،
    دارم مقاومت میکنم فعلا ،امروز روز عید بود و به هیچ کی زنگ نزد نه به خانواده من نه به خانواده ی خودش،مامانامون زنگ زدند ولی به هیچ کدومشون زنگ نزد که چی کار داشتید یا ممنون که زنگ زدید،منم نه قهر کردم نه چیزی گفتم و اصرار کردم،ولی واقعا اذیت میشم چون باباها منتظرندوو بزرگتر ،من دیدم زنگ نزده منم زنگ نزدم به باباهامون... و میدونم دلگیر میشند و با پیام مشغولیات شوهرمو بهانه کردم و خودمو هم مشغول کتاب خوندن کردم و موسیقی گوش میدم
    صبح که پاشد یکم خوب بود ولی دید دارم کتاب میخونم دوباره رفت تو قیافه،دیشب رفتم پیشش و عید رو تبریک گفتم و کاملا معمولی ام ولی خیلی صمیمی هم نیستم
    نمیدونم رفتارم درسته یا نه......
    گیسو کمند جان من اگه چیزی نگم اون تا مدت ها تو قهر مینونه حتی اگه دلیلی نباشه
    از اون طرف خانوادم ازم میپرسند از اون طرف خودش هلم میده که چرا بهشون نمیگی و اونا براشون مهم نیست.....

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مرداد 00 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    6,094
    سطح
    50
    Points: 6,094, Level: 50
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 9 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم میشل عزیزم.بله درست میگید و منکر مهارت و تخصص بالهای صداقت و کیسو کمند عزیز ندودم و نیستم فقط دوست داشتم کارشناسای بیشتری بیان تاپیکم رو بخونند.
    دارم سعی میکنم که عمل کنم
    ممنونم از توجهتون


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.