به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    جدایی بعد از ۷ سال رابطه و خیانت، به معنای واقعی داغونم

    سلام دوستان من قبلا تاپیک با عنوان مخالفت خانواده با ازدواج داشتم، بعضی از دوستان لطف کردن و راهنماییم کردن این هم تاپیک قبلیم
    http://www.hamdardi.net/thread-45173.html
    من ۷ سال با آقایی در ارتباط بودم من ۲۴ ایشون ۲۷ که قرار بود باهم ازدواج کنیم اما خانواده من ناراضی بودن و دلایل مختلفی آوردن خیلی روزای سختی رو پشت سر گذاشتم پیش مشاور هم رفتم. ایشون کامیون داشت و به خاطر کسادی بازار کامیونو فروخت و بی کار شد. در آخر بعد از بحث های طولانی با خانواده نتیجه این شد که کارشو درست کنه و شغل ثابت و پایدار داشته باشه و بیاد خواستگاری این شرط پدرم بود. دلایل شم این بود که شغل به مرد شخصیت و جایگاه اجتماعی میده آدمو از حواشی و محیط های ناسالم دور میکنه و استقلال میده و غیره. من این قضیه رو اول بگم که بتونید بهتر کمکم کنید. بعداز فروش کامیون و مخالفت خانواده من با ازدواج، رفتار پدر ایشون ۱۸۰ درجه با این آقا تغییر کرد به حدی که به خاطر زندگی کردن تو خونه ازش پول میگرفت جدا از خرج خورد و خوراک و گوشت و مواد بهداشتی و بقیه چیزا. واقعا برای من جای تعجب بود که پدر آدم شبی ده هزار تومن به خاطر خوابیدن تو خونش پول میگیره‌. یه روز که داشتم میرفتم کلاس پدرشونو دیدم که ماشینش خراب شده بود برای عرض ادب جلو رفتم و سلام دادم پدرش به شدت با من سرد برخورد کرد و گفت یه خانواده رو معطل خودت کردی با بابات چی کار کردی راضیش کردی؟ گفتم هنوز نه زمان میبره اما راضی میشه یکم به پدرم بد و بیراه گفت و کلی تیکه انداخت که عشقت واقعی نبود جیگر فرار نداشتی و سلام برسون به بابات همه اینا رو با پوزخند میگفت و آخرش گفت من صبرم تا یه حده. به قدری ناراحت شدم که گوشام داغ شده بود. چند روز بعدش این آقا با پدرش دعوای بدی کرد باباش بهش گفته بود باید زن بگیری از خونه من برو بیرون زورم به خوردو خوراک تو نمیرسه و یه سری بهونه و قهرهای الکی. و این آقا به شدت روی پدر و مادرش حساسه خلاصه بعد از صحبت و دلجویی با پدرش معلوم شد که برای ساخت زمینی که تو شمال داره پول کم آورده و یه جورایی مشکلش پوله همه تین رفتارها بهونس و بهش گفته بود من خونه دادم بهت زحمتتو کشیدم توام پولاتو بده من ویلامو بسازم تا پولت دستمه ماهی ۲ میلیون کمکت میکنم بعد که بفروشم پولتو میدم مشتری داره سود خیلی خوبی میکنم. ماهی دو میلیون میده اما خرج زندگی تا اون نونو ازش میگیره
    و این آقا به خاطر حساسیتی که داشت به پدرش دارو ندارشو هرچی داشت داد به باباش حدود ۱۳۰ میلیون.و اینا همه وقتی اتفاق افتاد که بعد از کلی بدبختی بابای من راضی شد به خواستگاری اما با شرط شغل.
    جالبه تا قبل از اینکه پول بده به خانوادش رفتار بقیه خانوادش نسبت به من به کل عوض شد من برای زایمان خواهرش دوتا پیراهن گرون قیمت و پول کادو فرستادم تمام مناسبت ها تولداشون همه چید به اعضای خانوادش تبریک میگفتم و اگه جایی میرفتم سوغاتی میخریدم در حالی که چند روز پیش تولدم بود همه اشون میدونستن دریغ از یه تبریک یا یه پیام!!!!
    من در کمال احترام به این آقا گفتم وقتشه خودتو به خانوادم ثابت کنی ما برای زندگی هم استقلال میخوایم هم شغل پس شروع کن از یه جا. گفتم بابام گفته اگه خونه نداشته باشه اشکالی نداره خودم براتون میخرم ولی شغل ثابت و خوب دست و پا کنه برای خودش‌. این حرفو که زدم شروع به فحاشی کرد که به خانواده تو مربوط نیست و شما پر رو شدین تو مسائل من دخالت میکنید و به شما چه خیلی بی احترامی های شدیدتر.

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ادامه:
    گفت تکلیفتو مشخص میکنم خیلی رو دار شدی نشستی نقشه مال و اموال منو میکشی تاجری. من بهش گفتم ما ازدواج میکنیم که آرامش داشته باشیم مسائل مالی هم به ما تو این شرایط فشار میاره از یه جایی شروع کن بعدش تا بابات بخواد بسازه بفروشه یکی دو سال طول میکشه. گفت ربطی نداره فکر کنید اون پولو نداشتم گفتم خب بگرد دنبال کار برو سر کار گفت منو میشناسی به خاطر چندرغاز منت کسیو نمیکشم دارم زندگی میکنم ناشکری خونه هست ماشین هست بابات منو همین طوری قبول کنه.گفت دخترا خیلی خودشونو توقعاتشونو بالا میگیرن همینه ازدواج نیست. من واقعا قاطی کرده بودم و بهش گفتم ما اول راهیم باید دست ما رو بگیرن به کمک کنن خب آدم به جیبش نگاه میکنه قدم بر میداره نمیشه با پول دیگران بسازه سود کنه ماهم استقلال میخوایم. گفت من پدرم بکم خونمو بده میدم اول تو زندگیم پدر و مادرنم بعد حتی بچه هام. گفت فکر نمیکرده دختری با این خصوصیات باشم و کلی بی احترامی که تاجرم می خوام معامله کنم‌.
    همون دختری که چند ماهه بهش زنگ میزنه رو برام مثال زد گفت باباش گفته بیاد مغازه به نامش میکنم. گفت منو به خاطر خودم میخواد نه مال و ثروتم گفت خیلی از تو بهتره خیلی خانومه برام گوشی ۷ میلیونی خریده اولش فکر میکردم که این طوری میگه منو تحریک کنه.
    چند روز بهش محل ندادم که بفهمه از حرفاش ناراحتم بهم پیام داد و گفت اون دختررو دوست نداره از سر لجبازی رفته باهاش ولی از من خیلی بهتره بعد از چتاش تو تلگرامش اسکرین شات گرفته بود. گفت که خیلی بی ریاست خیلی خوشگله و خانومه از تو بهتره و براش یه استیکر فرستاده بود که مثلا بغل هم خوابیدن. احساس کردم از تو سوختم احساس کردم قلبم آتیش گرفته به قدری گریه کردم که چشمام پر از خونه.
    خواهشا کمک کنید. واقعا من بد گفتم؟ من معامله نکردم فقط خواستم شوهر زندگیم کار داشته باشه اختیار مال خودشو داشته باشه. پدری که اگه واقعا بزرگتری بلد بود ما به اینجا نمیرسیدیم و معلوم بود که در آینده بازهم خواسته های نامعقولی داشت؟ من سخت گرفتم؟ اشتباه از من بود؟
    ۷ سال خاطره سخته نمیتونم فراموش کنم دارم آتیش میگیرم من هیچ چشم داشتی به پولش نداشتم تا به حال حتی یک قرون ازش نخواستم و اگه برام خرجی کرد کادویی خرید گوشه ای از کمکایی که بهش کردم نبوده.
    لطفا کمکم کنید حالم خیلی بده

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    سلام
    اگر می‌خوای بیشتر از این داغون نشی، زودتر خودت رو از این رابطه بیمار نجات بده.
    الان می‌تونی از موضع برتر جدا بشی و رنج کمتری رو متحمل بشی و غرورت رو نگه داری، ولی وقتی وارد زندگی با این آدم شدی، دائم پس زده می‌شی و با احساس آویزون بودن، علاوه بر دردهای کنونی، جدا خواهی شد.
    زودتر خودت و دلت رو خلاص کن.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  4. 4 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (شنبه 03 شهریور 97), نیکیا (شنبه 03 شهریور 97), نادیا-7777 (یکشنبه 04 شهریور 97), میشل (شنبه 03 شهریور 97)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    یکم خودتو از این مساله دور کن و دیگه درگیرش نباش
    هم خود اقا پسر هم خانوادشون رفتارای غیر معقول و عجیبی دارند
    بنظرم پدرتون بیراه هم نمیگفتن که از نظر فرهنگی مناسب هم نیستید
    چه بهتر که قبل ازدواج این مسایل مشخص شد

  6. 5 کاربر از پست مفید mahtaban تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (شنبه 03 شهریور 97), نیکیا (شنبه 03 شهریور 97), نادیا-7777 (یکشنبه 04 شهریور 97), میس بیوتی (یکشنبه 04 شهریور 97), میشل (شنبه 03 شهریور 97)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    خانم صادقیانی عزیز همیشه کارشناسها میگن سرنخهای کوچیک قبل ازدواج رو جدی بگیرین ولی سرنخهای شماکاملا بزرگ وواضحه که سرانجام خوبی براتون نداره.خاطرات خوب گذشته قطعا براتون خوشبختی نمیاره.
    لطفا خونوادتون رو مقصر ندونین در وضع پیش اومده،این آقا وخونوادش خودواقعیشون اینی هست که الان دارین میبینین نه اونی که درگذشته دیدین

  8. 4 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 03 شهریور 97), نادیا-7777 (یکشنبه 04 شهریور 97), میس بیوتی (یکشنبه 04 شهریور 97), میشل (یکشنبه 04 شهریور 97)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    عزیزم من در جریان تاپیک قبلیت هستم.از شخصیتت خوشم میاد دختر قوی منطقی و باهوشی هستی.مشخصه که درست تربیت شدی و پدر و مادر فهمیده ای داری....هر چه سریعتر ازین رابطه بیا بیرون و بیشتر از این وقت و جوونیت رو حروم نکن.تو لیاقتت یه ادمی خیلی خیلی بهتر از این اقاست.رفتار و خواسته تو و خانوادت کاااااملا درست و به حقه عزیزم.مشخصه که هییییچ ادم عاقلی دخترش رو به یه ادم بیکار و بی مسوولیت نمیده! توقع ین اقا و خانوادش خیلی زیاد و غیر منطقیه!

  10. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    نیکیا (دوشنبه 05 شهریور 97), نادیا-7777 (سه شنبه 06 شهریور 97)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    22
    Array
    شما ۷ سال تو رابطه بودی یعنی از ۲۴ سالگی و الان ۳۱ سالته؟
    یا الان ۲۴ هستی و ۷ ساله تو رابطه ای؟

    ببین عزیزم بنظر من رابطه ای که ۷ سال توش بودی رو خیلی سریع و راحتم نمیشه تمومش کرد
    نه که نشه ها
    میشه اما به این راحتیا نیس
    باید همه جوره فکر کنی و مشاوره تخصصی بگیری
    اما قبل از فکر و مشاوره هیچ اقدامی واسه تموم کردن رابطه نکن
    چون بهرحال کلی خاطره داری و سالهای عمرتو تو این رابطه گذروندی
    اولش دقیق حساب کتاب کن بعدش پشیمون نشی

    میدونی چیه؟
    رابطه ای که خراب بشه دیگه درست کردن به این راحتیا نیس و البته رابطه ای که توش عشق و اعتماد واحترام دوطرفه نباشه و اخرشم به ازدواج نرسه ادامه دادنش اشتباس
    یعنی خاصیتی واست نداره

    درسته من مشاور نیستم اما مث خودت انسانم و میتونم درکت کنم
    اگه حال روحی مساعدی داشتم شاید ایده های بهتری به ذهنم میرسید و پیشنهاد میدادم

    تو دختر پاک و خوش طینتی بنظر میای و دوس ندارم راهی که توش قدم گذاشتی به بن بست بخوره خدانکرده

    من قصد بی احترامی به طرف شما رو ندارم
    کلی میگم
    رابطه هایی که سر کاری باشن و به ازدواج نرسن حتی تو بهترین حالتشم هیچ ثمر ندارن
    جز هدر رفتن عمر ادمو اعصاب خوردیای الکی


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.