به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها نمایش پست ها
    دوستان خوبم سلام
    نمیدونم چطوری ازهمتون تشکرر کنم با خوندن حرفاتون خیلی انرژی میگرفتم......بهم روحیه میدادید....چیزی ک تو شرایط فعلی خانوادم نایاب شده تو خونه الان....
    کمال تشکر رو دارم

    گیسو جونم سلام خیلی خوشحال شدم اسمتو دیدم...کجا بودی اخه....انقدذ سخت میگذره این روزها......بی حوصله شدم.....چند دفعه بد داد زدم تو خونه.....

    حیف اشتتراک ندارم خیلی دلم می خواست بیام اون پشت مشت ها باهم دوتایی آنا دیلی صحبت کنیم.


    گفتم بیام بگم که
    دوستان رابطه ما دیروز کلا تموم شد سر ی موضوع دیگه.....اون جوری نگام نکنید
    من کات نکردم ایشون کات کرد منم گفتم اخ جون ان شاالله بعدی
    نگران موضوع تاپیک هم نباشید خدا بخواد برای همیشه حل شد...یادم افتاد من پارسال ی خواستگاری داشتم ک تو همون اوایل اشنایی با ایشون ب ی اقای دیگه برخوردم ک دقبقا اونی بود ک من می خوام و از طرفی هی پالس می فرستاد ولی هیچی نمی گفت......تو دلم می گفتم کاش این بیاد جلو...وای خدااااا.... بعد به خودم گفتم تو الان با یکی دیگه ای درست نیست به این حتی نگاه هم بکنی.....اگه اونم اینحوری کنه خوشت میاد؟؟ گفتم اخه این بهتره.....بعد گفتم نه این بهتر نیست اون بهتره...ب خاطر ی امتیاز بزرگش .....اونم اینکه علی رغم همه سختگیریات جا نزده مردونه اومده جلو ولی این فقط پالس میفرسته!!!!

    الانم همین و گفتم ب خودم......کلا اون تصویر و تو ذهنم زیرابش و زدم......با خاک یکسان شده الان

    ادم هرچقدر عقلش بیشتر رشد کنه(ب واسطه تجربه هایی ک بدست میاره..)نظر دلش هم همسوتر میشه با عقلش.

    قربون دلم برم ک بدست اوردنش کار سختی نیست

    گیسو جونم میدونم 8سال زیاد نبست.....اشکال کار اینجاست ک چون من کمتر نشون میدم و ایشون بیشتر..... من ب ی چیز بیشتر از 8سال میرسیدم... تو ذهنم ی مرد سن و سال دار بود ک بهم دیگه نمی خوردیم....ک بله درس میگی این چیزهاسرخوشی میاره خوشبختی نه...

    خلاصه اینکه تموم شد شمارشونو حتی سیو هم نکرده بودم ک حالا بخوام پاک کنم فقط از اشنایی با ایشون چندتا نکته یاد گرفتم ک ب درد می خوره

    می خوام برگردم ب روال عادی زندگیم....ی قرار دورهنی با دوستام میزارم....خیلی لازمه الان....هر وقت با دوستام ام حالم بهتره.....چند تا اشتباه مهلک داشتم تو محل کار ک فقط خدایی بود به خیر گذشت.....چند روز پیش هم دستگه خود پرداز کارتم و ضبط کرد چون ب موقع برش نداشتم....یعنی انقدر وضعم خرابه ها....البته داشتم بایکی حرف میزدم یادم رفت کارت و وارد کردم

    دوستون دارم
    سلام

    الهه جان منظورت از "پالس میفرسته " چیه ?
    مگه خواستگاری نیست ?! پس پالس برای چی ?!
    منظورت از سختگیریت چیه ? اگر منطقیه که اسمش سختگیری نیست .

    تاپیکت رو ادامه بده
    درمورد این مسائل که در تاپیکت گفتی بیشتر فکر کن ،
    (بیبی فیس و سختگیریات ..)
    به یه چارچوب منسجم تری برس ،

    به پست قبلیم بیشتر فکر کن
    ممکنه الان گزینه ای رو رد کنی که مناسب باشه ،
    ممکنه چیزی برات امتیاز مثبت باشه که بعدا در زندگی بفهمی چنین مشخصه ای
    هیچ امتیازی برات محسوب نمیشه .
    تا حالا با مدیر یا یه مشاور خوب درمورد معیارات صحبت کردی ?

    ** تا وقتی خواستگار زنگ خونتونو نزده یا از بزرگترت اجازه نگرفته
    یا بزرگترشو نفرستاده بهتره اصلا نبینیش ( اهمیت ندادن ، لحاظ نکردن )
    هر وقت تصمیمشو گرفت و پیگیر بود بهش فکر کن ،
    پالس مالس رو هم بذار به در و دیوار بفرسته .



    ................................................
    منم خوبم عزیزم ، دل به دل راه داره .
    حالا دیگه پیشنهاد شرط بندی میدی :) ای مجرم
    خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش
    حتما باید ببری ?
    حالا چی میشد به احترام حس ششم من یکم خبرت رو دستکاری میکردی :)
    ویرایش توسط گیسو کمند : سه شنبه 13 شهریور 97 در ساعت 00:36

  2. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 13 شهریور 97), الهه زیبایی ها (سه شنبه 13 شهریور 97)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 فروردین 01 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1397-4-29
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    3,885
    سطح
    39
    Points: 3,885, Level: 39
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 48 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشکلی ک دارین به خاطر اینه که یا کسیو دوست ندارین
    یا تو گذشته خیلی عاشق کسی بودید و الان فراموشش،کردین
    قلبتون ناخودآگاه پس میزنه ادمای جدیدو
    هیچوقت انقد راحت نمیتونی تصمیم بگیری،از،کسیربدت بیاد یا ن
    اما رک بگم ک اگ دوس داری،شوهر کنی جدی نگاه کن ب انتخابت شاید انتخابش،کردی
    چون سنت داه وارد یه دوره دیگه ای میشه که خواستگاراتون کم تر میشن
    الان حتی مردای ۴۰ساله هم میتونن یه دختر ۲۵ساله بگیرن اما یه خانوم دیر میشه واسش
    پس سخت نگیر و فکر کن

  4. کاربر روبرو از پست مفید shirinam تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (سه شنبه 13 شهریور 97)

  5. #13
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,580

    تشکرشده 2,292 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    سلام
    ممنونم ازتون ک وقت میذارید
    برای وقتی که گذاشتید ارزش قایلم
    ولی الان نمیتونم جواب بدم....چون اصلا حال خوبی ندارم
    و تو این حال بدم اون اقا دوباره زنگ زد و میگه ادامه بدیم
    و من اصلا حوصله ندا رم
    فقط می خوام گریه کنم....

    شاید بعدا دوباره اومدم

    - - - Updated - - -

    اخه من چیرو سخت گرفتن ک ب من میگید سخت نگیر من و گفتم من کات نکردم...الان زنگ رد نمیدونم چب کار کنم
    اون بخش دوتا ستاره رو تو همدردی نمیشه جواب داد
    منو از سنم نترسونید
    40 سالهها برن 20 ساله ها بکیرن زندگی من از اوونا جداست
    همون بگید. زود ازدواج کن چون ازدواح حوبه
    ببخشید حرفامو بذارید به حساب این روزام...

    - - - Updated - - -

    شاید بهش بگم فعلا ی مشکل خانوادگی تدارمم بعدا بیا
    ولی نمیدونم چه جمله ای بگم
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : سه شنبه 13 شهریور 97 در ساعت 20:59

  6. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 13 شهریور 97)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام الهه زیبایی

    اره ادمهایی که بهم اعتماد میکنند و باهم صادق هستند وهمدیگر رو اولویت میدونند و پارامترهای اشتراکی موافق دارند،نسبت به هم حس جنسی دارند و گفتگو موفقی دارند، عاشق هم میشن.

    اما در کل ازدواجها زمانی اتفاق میفتند که مقداری از پارامترهاتون را فراموش کرده باشین،یعنی یا اگاهانه یا ناخوداگاه غافل بشین یا بعبارتی مجذوب بشین یا معامله کنین

    یا اینکه تعقل کنین چهارتا شرط کلیدی که تو زندگی مهم هستند و برای شما اهمیت بیشتری دارند رو بپردازین.

    وگرنه ادم کامل مطابق با همه جزییاتتون پیدا نمیکنید که هیچ،بعداز اینکه زیر یک سقف میرید میبیند اونی که فکر میکردین 70 درصد شناختین رو در واقع 30 درصد درست شناختین!

    مابقی زندگی نحوه تعامل مثبته برای قسمتهای ناشناخته.(سازگاری بزرگترین امتیاز همسران هست.)

    30 سال سنی نیست که پنج سال هم جا دارین،اون اقا هم 38 سال چندان عددی نیست،مردا ممکنه شور و اشتیاق 20 سالگی رو نداشته باشند ولی واقعیتش اینه که وقتی روابط خصوصی میشه حقایق شور و اشتیاق زنان و مردان رو میشه فهمید!سن و سال که میره بالا سازگاری سخت تر میشه وگرنه سن و سال 40 هم باشه،میشه ازدواج موفق داشت.

    از رابطه ها نترسید،هرچقدر در رابطه تون پیگیر باشین دلگرم تر میشین و نسبت به انتخابتون در اینده مطمئن تر.

    فرار نکنید.باهم حتما سفر کوتاه برین.حتما غذا بخورین.حتما محل اجتماعی که رفت و امد دارین برید.

    اگر خوب باشه اینا بهتون اطمینان میده.

    ولی خداییش اگر بفکر زندگی از جنس دیگه ای هستین،اینکه اون اقا رو به اون سمت هل میدین رو از سرتون بیارین بیرون.

    و البته اگر دوست خوب و صمیمی و فهمیده ای دارین،بخواین براتون بگه که بنظرش شما چه شوهری را میپسندین،دوستان ما از بیرون بهتر ما رو میبینند.

    دلگرم باشین

  8. 2 کاربر از پست مفید هادی60 تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (چهارشنبه 14 شهریور 97), الهه زیبایی ها (جمعه 16 شهریور 97)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    الهه جان انشالله حال بدت به زودی به یه حال واقعا خوب تبدیل بشه.
    من تقریبا درکت میکنم که منظورت چیه.این که طرفت باید به دلت بشینه ومنظورت این نیس که یه زیبایی افسانه ای داشته باشه درحدی که تناسب حداقلی باخودت داشته باشه یه جوری که ازبودن درکنارش حداقل یه حس بد نداشته باشی.
    اگه میبینی یه شرایط حداقلی با معیارهای عاقلانه ات داره یه فرصت دوباره برای آشنایی بده.

  10. 2 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (چهارشنبه 14 شهریور 97), الهه زیبایی ها (جمعه 16 شهریور 97)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    الهه جان آروم باش
    نهایتش میگی نه دیگه ،
    غصه نخور

    اگر آروم نباشی نمیتونی درست تصمیم بگیری .
    چی اذیتت میکنه ? صحبت با اون آقا برات اذیت کننده است ? فشار خانواده ? یا.?

    انگار داری از یه چیزی اذیت میشی یا در فشار هستی .

    کلا رمزی و تاحدی مبهم نوشتی برای همین نمیشه فهمید مساله اصلی چیه .
    پست شماره 10 خودت اشاره کردی که " علی رغم سخت گیریهات یکی بود که مردونه جلو اومده بود "
    اگر خواسته ات منطقیه ، پس سختگیری نیست .

    درمورد این آقا با این پیش فرض که تضمینی به جواب مثبت ندادی ، برو باهاش صحبت کن ،
    تا چند جلسه صحبت نکنی نمیتونی پرونده اش رو کامل ببندی .
    شاید حتی با یک جلسه دیگه نظرت به کلا منفی یا به مثبت برگشت .
    یا با دید بازتر ، آماده تر و آروم تر ادامه بدی .
    به هر حال
    یکجوری ادامه بده و تمومش کن که پروندشو کامل ببندی .
    یعنی توی ذهنت سوالی نمونه بلکه برات تجربه مفیدی باشه .

    خود اون آقا هم ظاهرا نتونسته تصمیم کامل بگیره که یکبار میگه نه بعدش میخواد ادامه بده پس شاید بهتر باشه اگر نسبت بهش حس دافعه نداری
    یک جلسه دیگه صحبت کنی تا به یه نتیجه مشخصی برسید .

    *فکر کنم با دوستات میخواستی بری بیرون هنوز نرفتی هواخوری .

  12. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (جمعه 16 شهریور 97), الهه زیبایی ها (جمعه 16 شهریور 97)

  13. #17
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,580

    تشکرشده 2,292 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    دوستان خوبم سلام
    واقعا مثل اینکه خیلی بد تاپیک و بردم جلو....مبهم حرف زدم و...عذرخواهی...الان درستش میکنم

    اون روز سه شنبه واقعا روز بدی بود ک با گریه و سردرد تموم شد
    فقط اصلا به موضوع تامیک و اون اقا ربط نداشت...مسایل کاری و خانوادگی بود.....ی تامیک قبل این تاپیک داشتم....که بخشیش تقصیر خودم بود اگه قویتر بودم و تو فاز منفی و نوازش خواهی از دیگران نمیموندم اون جوری نمی شد...ببخشید گمراهتون کردمجملگی فک کردید به خاطر اون اقا و موضوع تاپیک اذیت میشم....نه واقعا...فقط تو اون حال اشوبم ایشونم زنگ زد....ک نمیدونستم چی کار کنم...اصلا نمیتوتستم فک کنم ک چی بگم و اگر قانعم نمیکرد برای ادامه....قبول نمیکردم
    حالا ی قرار برای اخر ماه گذاشتم ک تا اون موقع یکم خودمو جمع و جور کنم
    موضوع تاپیک تو همون پست 10 حل شد برام

    سعی میکنم در مورد مواردی ک دوستان مطرح کردن خلاصه جواب بدم ک پستم طولانی نشه

    اول اینکه از برکت دعا و انرژی مثبتتون حالم خوبه
    ان شالله شمام خوب باشید
    اقای هادی بزرگوار
    حرفاتونو قبول دارم...خصوصا نکته مهمی که فرمودید...ممنونم
    واقعا سازگاری خیلی مهمه.. و اجازه بدید نکته مرتبطی اضافه کنم
    مردها تو این سن شدیدا دنبال درجه بالایی از مصالحه و سازش در طرف مقابل هستن تا مطمئن شن زندگیشون از روال بی دردسری مجردی خارج نشه.... ..نمیشه اونارو با پسرها ی جوون که شور و احساسات و هیجانات تو تصمیم و انتخابشون دخیله مقایسه کرد

    اتفاقا همیشه نظر دوستام و هر کی ک به من نزدیکه برام مهمه
    چون بدونم که ازبیرون چطوری دیده میشم....از نظرشون مثبت اندیش و رمانتیکم و ی عیبی که بهم وارده اینکه نظرم و صاف و پوست کنده و در مواردی تحکمی میگم که حتی باعث ازار بقیه میشه.....تا حدی قبول دارم نظرشونو....و هر دفعه میگم که چیزی که باعث تشدید این خصلت شده کارمه.....چون مجبورم قاطع و یک کلام حرف بزنم....

    گیسو جونم معیارهامو نوشتم همیشه مکتوب دارم و
    علی رغم بی پولی که این ماه دچار شدم وقت مشاوره گرفتم دارم میرم....من که از معیارهام کوتاه بیا نیستم
    فقط میرم برای نحوه بیان و پیدا کردنشون تو طرف مقابل
    مثلا اینجارو.... بهم میگن اینجوری حرف نزن
    مرسی از یاداوریت

    در مورد بیبی فیس و پالس مالس همواضح بود دیگه چیرو بگم.....در مورد معیارهای شخصی خودم برای همسر سخت گیر نیستم به قول خودت منطقیه...حتی سر همین اقا دوستم میگفت شماره منو بده بهش بهم زنگ بزنه بگم تو فقط خود طرف برات مهمه
    از نظر خودم چارچوبم منسجمه...نظر تو جیز دیگه ایه؟؟!!!
    بگو ای نارسیست از خود متشکر:))

    اره دوست دارم معیارهامم تو همدردی بررسی کنم و شخصیت خودمو حتی ...دوستایی مثل تو کمکم کنن....فک کنم قابل اتکا باشه...چون مدتی از عضویتم میگذره به شتاختی رسیدید از من
    هر جقدر بیشتر خودم و بشناسم خوبه

    ارزو جان هر چقدر بگم که از جمله اولت چقدر ممنونم کم گفتم
    امیدوارم حال همگی به حال شیرین ارزوها تبدیل شه

    خانوم شیرین عزیز از شما هم ممنونم
    بچه ها باورتون نمیشه بگم من سنم که بیشتر میشد خواستگارامم بیشتر میشد چیزهایی ک تو روال طبیعی که ادم تو ذهنش داره فرق میکنه
    و ی نقدی هم به این سن ازدواج ِِِِِِِِ دختر که تو ذهنهاست و تعداد خواستگار ک امتیاز محسوب میشه. هم از نظر بعضی دخترا هم پسرا....دارم که حالا نه این تاپیک جاشه نه همدردی اجازه این بحث هارومیده
    از طرفی حالا دیگه واردش نمیشم وگرنه مجبور میشید تا فردا صبح همینجوری به خوندن ادامه بدید
    پ.ن
    گیسوجونمورق برگشت..... احتمالش هست تو ببری
    امیدوار باش دوست من
    درضمن ما مخلص شما و حس شیشمتون هم هستیم
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : جمعه 16 شهریور 97 در ساعت 21:43

  14. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    هادی60 (یکشنبه 18 شهریور 97)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.