به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمیدونم که من شکاکم ؟؟؟؟

    سلام و خسته نباشید به اعضا.
    من قبلا هم سوال پرسیدم اماا این بار دلم داره میترکه. من بیست و پنج سالمه و مدتیه که عقد کردم. همسرم دور از من زندگی میکنه (خارج از ایران)من تابستون برای مدت یک ماه پیشش بودم اما هنوز اقامت دایمم نیومده، شوهرمم یک هفته دیگه میاد برای فیلم و عکس فرمالیته مون. مشکلی که من دارم اینه: همسر من یک مرد بسیار مودب و موقر هست و انتخاب خودم بوده اما خانوادم هم موافقت کامل داشتن، من ایشونو خیلی دوست دارم اما ایشون وابستگی شدیدی به دوستانش داره. بارها و بارها سر ارتباطش با دوستاش دعوا کردیم، شدید ترینش این بار بود. ایشون قول داده بود تا اقامت من نیومده و من نرفتم پیششون با دوستاش سفر نره. ( دوستاش متاهلن و با دوستانش و همسرانشون به مسافرت میرفت!) ایشونم پذیرفتن و مسافرتی نرفتن . اما باز سر بیرون رفتنا اختلاف داشتیم . تا این بار. دیشب به من گفتن باید عروسی دوستشون که تو یه شهر دیگع س شرکت کنن اونم به این صورت که از امروز راه افتادن رفتن و فردا شب عروسیه و پس فردا برمیگردن!!!! با همین دوستای متاهلشون . یه خونه گرفتن!!!!!!!! سر همین من دعوای خیلی شدیدی کردم باهاشون و گریه ی زیاد و بهش گفتم منو دوست نداری ، ایشون لایو گرفت که خیال من راحت شه همه خونوادن اما باز بغض گلومو فشار میده😔😔😔😔😔 خیلی حالم بده . همش نگرانم اونجا داره چه انفاقی میفته هر ده دقیقه زنگ میزنم دارم دیوونه میشم😭

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مهر 97 [ 19:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-11
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,263
    سطح
    28
    Points: 2,263, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام منم اخلاقم دقیقا مث شماس همش ب همسرم شک دارم باید بگم با این کار فقط خودم آسیب دیدم چون همسرم نمیدونست ک الان من در چ حالم اما اینکه بگم این اخلاقتو بذار کنار اصلا کار ساده ای نيس پس اول اینکه زیاد تو کار همسرت کنکاش نکن چون هنوز با هم زیر ی سقف نرفتین دو اینکه با همسر یکی از دوستان شوهرتون دوست بشيد اينجوري هم همسرتون شما رو اجتماعی تر میبینه هم اینکه میفهمید همسرتون داره چیکار میکنه رفته رفته ب هم اعتماد میکنید منم خیلی بهتر شدم چون همسرم اعتمادم رو نسبت ب خودش محکم کرده دیشب همسرم عروسی بود من حتی یک بارم بهش زنگ نزدم با اینکه فکرای بدی ب سراغم ميومد اما خودم رو با کتاب خوندن مشغول کردم.ميخوام بگم اینطور رفتارها برای اوایل زندگی عادی اما حواست باشه شوهرت رو با این رفتارت خسته نکنی ک اونم ب سیم آخر بزنه و روتون ب هم باز بشه.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام منم اخلاقم دقیقا مث شماس همش ب همسرم شک دارم باید بگم با این کار فقط خودم آسیب دیدم چون همسرم نمیدونست ک الان من در چ حالم اما اینکه بگم این اخلاقتو بذار کنار اصلا کار ساده ای نيس پس اول اینکه زیاد تو کار همسرت کنکاش نکن چون هنوز با هم زیر ی سقف نرفتین دو اینکه با همسر یکی از دوستان شوهرتون دوست بشيد اينجوري هم همسرتون شما رو اجتماعی تر میبینه هم اینکه میفهمید همسرتون داره چیکار میکنه رفته رفته ب هم اعتماد میکنید منم خیلی بهتر شدم چون همسرم اعتمادم رو نسبت ب خودش محکم کرده دیشب همسرم عروسی بود من حتی یک بارم بهش زنگ نزدم با اینکه فکرای بدی ب سراغم ميومد اما خودم رو با کتاب خوندن مشغول کردم.ميخوام بگم اینطور رفتارها برای اوایل زندگی عادی اما حواست باشه شوهرت رو با این رفتارت خسته نکنی ک اونم ب سیم آخر بزنه و روتون ب هم باز بشه.


    بعد از گذاشتن این مطلب دعوای خیلی شدیدی کردیم . حتی پدرم با من دعوای شدیدی کرد و گفت تو لیاقت این پسرو نداری باید طلاقتو بگیری، خیلی حالم بده، خیلی زیاد اذیت شدم. نمیدونم شاید من بیمارم😔

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مهر 97 [ 19:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-11
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,263
    سطح
    28
    Points: 2,263, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پدرتون قضیه رو از کجا فهمید؟ ب نظرم با همسرتون تماس بگيرين خیلی عادی باهاش صحبت کند اصلا هم راجعبه اون مساله باهاش صحبت نکن اگه چیزی گفت بگو بهتره صحبت نکنیم من زنگ زدم حالتو بپرسم و دلم واست تنگ شده بود همین.بعدشم عزیزم این رو هميشه در نظر داشته باش اگر کسی کاری بخواد انجام بده حتی توی شیشه ام قرارش بدی بازم کار خودش رو میکنه پس با تماس گرفتن های بيخودي و گیر دادن هات خودت رو از چشم و رو ننداز من دقیقا مشکل تورو دارم بخاطر همین درکت میکنم ک وقتی ی فکری سراغت مياد تا حد جنون میکشه اما اگه همسر شما اهل خیانت یا غیره باشه ب نظرت با ی تماس شما دگرگون ميشه و دست از کارش برمیداره.در ضمن ی سوال از همسرتون چیزی ديدين ک بهش شک دارين؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید اذرمیدخت تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 17 مرداد 97)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    پدرتون قضیه رو از کجا فهمید؟ ب نظرم با همسرتون تماس بگيرين خیلی عادی باهاش صحبت کند اصلا هم راجعبه اون مساله باهاش صحبت نکن اگه چیزی گفت بگو بهتره صحبت نکنیم من زنگ زدم حالتو بپرسم و دلم واست تنگ شده بود همین.بعدشم عزیزم این رو هميشه در نظر داشته باش اگر کسی کاری بخواد انجام بده حتی توی شیشه ام قرارش بدی بازم کار خودش رو میکنه پس با تماس گرفتن های بيخودي و گیر دادن هات خودت رو از چشم و رو ننداز من دقیقا مشکل تورو دارم بخاطر همین درکت میکنم ک وقتی ی فکری سراغت مياد تا حد جنون میکشه اما اگه همسر شما اهل خیانت یا غیره باشه ب نظرت با ی تماس شما دگرگون ميشه و دست از کارش برمیداره.در ضمن ی سوال از همسرتون چیزی ديدين ک بهش شک دارين؟


    صدای گریه مو از اتاق بغل شنید و صدای دعوامونو. نه چیزی ازش ندیدم.

  7. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شما که انقدر حساسید با فردی ازدواج میکردید که طبق میلتون بود
    خوب شما هم باهاش م
    یرفتید


  8. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 17 مرداد 97)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط omid12 نمایش پست ها
    سلام
    شما که انقدر حساسید با فردی ازدواج میکردید که طبق میلتون بود
    خوب شما هم باهاش م
    یرفتید




    سلام متاسفانه هنوز اقامت من نیومده تا بتونم برم پیششون .

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 اردیبهشت 00 [ 23:15]
    تاریخ عضویت
    1397-1-08
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    6,509
    سطح
    52
    Points: 6,509, Level: 52
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    233

    تشکرشده 371 در 127 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahshid1372 نمایش پست ها
    سلام متاسفانه هنوز اقامت من نیومده تا بتونم برم پیششون .
    این حسی که شما دارید حتی اگر پیش هم باشید هم مشکل ساز میشه. 24 ساعت شبانه روز که قرار نیست با هم باشید.
    تکلیفتون رو با خودتون مشخص کنید. بهش اعتماد دارید یا خیر؟ اگر اعتماد ندارید بهتره یه تجدیدنظر تو ادامه ی زندگی با ایشون بکنید.

  11. کاربر روبرو از پست مفید scarface تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 17 مرداد 97)

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 فروردین 01 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1397-4-29
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    3,885
    سطح
    39
    Points: 3,885, Level: 39
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 48 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahshid1372 نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشید به اعضا.
    من قبلا هم سوال پرسیدم اماا این بار دلم داره میترکه. من بیست و پنج سالمه و مدتیه که عقد کردم. همسرم دور از من زندگی میکنه (خارج از ایران)من تابستون برای مدت یک ماه پیشش بودم اما هنوز اقامت دایمم نیومده، شوهرمم یک هفته دیگه میاد برای فیلم و عکس فرمالیته مون. مشکلی که من دارم اینه: همسر من یک مرد بسیار مودب و موقر هست و انتخاب خودم بوده اما خانوادم هم موافقت کامل داشتن، من ایشونو خیلی دوست دارم اما ایشون وابستگی شدیدی به دوستانش داره. بارها و بارها سر ارتباطش با دوستاش دعوا کردیم، شدید ترینش این بار بود. ایشون قول داده بود تا اقامت من نیومده و من نرفتم پیششون با دوستاش سفر نره. ( دوستاش متاهلن و با دوستانش و همسرانشون به مسافرت میرفت!) ایشونم پذیرفتن و مسافرتی نرفتن . اما باز سر بیرون رفتنا اختلاف داشتیم . تا این بار. دیشب به من گفتن باید عروسی دوستشون که تو یه شهر دیگع س شرکت کنن اونم به این صورت که از امروز راه افتادن رفتن و فردا شب عروسیه و پس فردا برمیگردن!!!! با همین دوستای متاهلشون . یه خونه گرفتن!!!!!!!! سر همین من دعوای خیلی شدیدی کردم باهاشون و گریه ی زیاد و بهش گفتم منو دوست نداری ، ایشون لایو گرفت که خیال من راحت شه همه خونوادن اما باز بغض گلومو فشار میده خیلی حالم بده . همش نگرانم اونجا داره چه انفاقی میفته هر ده دقیقه زنگ میزنم دارم دیوونه میشم
    عزیز دلم رفتار تو از دلتنگیه دلت میخواد کنارش باشی اروم باش و با رفتارای غیرمنطقی اونو زده نکن
    موفق باشی

  13. کاربر روبرو از پست مفید shirinam تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 17 مرداد 97)

  14. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    رفتار و انتظار شما صددرصد غلطه. ایشون که نمی تونه زندگیش را تعطیل کنه و خودش را تو خونه زندانی کنه تا شما کارتون جور بشه.

    مگه خود شما مهمونی و مسافرت و تفریح ندارید؟ صبح تا شب می شینید خونه به اسم تعهد به همسر؟

    به قول دوستمون، شما پیش هم باشید هم قرار نیست 24 ساعت به همسرت وصل باشی.

    دوست نداشتم اون موضوع را یادآوری کنم، ولی فکر می کنم شما چون خودتون خیانت کردید و چون تو رفت و آمد با دوستاتون این اتفاق افتاده، ترس دارید که همسرتون هم این کار را بکنه.
    البته وقتی در فضا و شرایطش قرار بگیری احتمالش کمی بیشتر می شه، ولی معمولا اگه کسی اهلش نباشه، توی یه مهمونی کارش به رابطه جنسی نمی رسه.
    شما یه ضعفی داشتی که تو مهمونی به این مرحله از خیانت رسیدی.
    همسرت اگر مرد قوی ای باشه، با مسافرت رفتن با دوستاش و همسراشون اتفاق خاصی براش نمی افته.
    خب یه حد و حدودی داره ... ولی وقتی دوستها دعوت شدن عروسی دوستشون، چند تاییشون هم متاهلن، باید همسر شما نره؟

    در مورد مشکل خودتون پیش مشاور و روانشناس رفتید؟
    برای خودتون حلش کردید؟

  15. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    میس بیوتی (چهارشنبه 17 مرداد 97)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من شوهر از کجا بیارممممممممممممم؟؟؟؟
    توسط بیتا الف در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 تیر 94, 18:31
  2. با بدبینیم چکار کنم؟؟؟؟
    توسط آرام 91 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 مرداد 91, 00:06
  3. چطور میشه فراموشش کرد؟؟؟؟
    توسط صدف سدنی در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 مرداد 91, 12:51
  4. چطور خانوادمو برای ازدواج راضی کنم؟؟؟؟
    توسط sarina در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 02 مرداد 91, 22:07
  5. با این همه بحث چی کار کنم؟؟؟؟
    توسط sareh.s در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 اردیبهشت 91, 14:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.