چرا من اینقدر بدبختم چرا ادم های بدبخت همیشه بدبختن شوهرم بهم اصرار کرد بریم خونه خواهرش براش دلیل اوردم گریه کردم خودمو زدم گفتم نمیتونم گفت بریم پیش مشاور مشاور بهش گفت اگه خانمت خواهرتو ببینه منتظر بیمار شدنش باش تا خواهرت نیومد شما دلیلی نداره برین چون شما کار اشتباهی نکردین دیروز ظهر شوهرم دیر اومد بهش زنگ زدم چرا نیومدی برای ناهار گفت به تو چه من کجام مدیریت زندگیم افتاد دست تو مگه من متوجه شدم رفت پیش خانوادش وقتی اونجا میره اینجوری میشه اومد گفت پیش خواهرم بودم منم گریه کردم گفتم تمام اذیتایی که کرد باز تو رفتی پیشش اونم داد و بیداد و شروع کرد به فحش دادن به من منم 5 تا الپروزلام خوردم تا الان خواب بودم....نمیتونم کسی که این همه اذیتم کردو ببینم به خدا طاقت ندارم خستم دوس دارم بمیرم دوس دارم خودمو بکشم لعنت به زندگیم