به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مرداد 97 [ 16:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-16
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,076
    سطح
    17
    Points: 1,076, Level: 17
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حساس و زود رنج بودن زنم کلافه ام کرده

    با سلام خدمت شما بند مردی 33 ساله هستم که مدت سه سال است که ازدواج کردم همسرم دو سال از خودم بزرگتر است ، (بنده قبل از ازدواج مشکلات افسردگی داشتم که که سه سال دارو مصرف کردم و خوب شدم) متاسفانه همسرم بسیار حساس و زود رنج است و هرچی که باهاش حرف میزنم ، حتی گاهی وقتا به شدت جنگ و دعوا میکنیم که این رفتارهاشو کنار بذاره اما اصلا تاثیر نداره ...مثلا به رفتارهای پدر و مادر من و برخوردشون حساس اگر چیزی بشنوه مثلا گوش و کنایه یا چیزی ، وقتی برگردیم خونه دونه به دونه همه رو ضبط کرده میاره و برای من پخش میکنه !!! ...مثلا میگه مامانت زیاد با من احوالپرسی نکرد یا اسکان کوچیکه چای رو برای من آورد ،البته با بقیه آدمها هم اینطوریه اما با خانواده من بیشتر ! هر چی بهش میگم گیرم تو راست میگی ، تو که اصلا با اونها زندگی نمیکنی ، هفته ای یکبار اونها رو میبینی نباید برات اهمیتی داشته باشه ، بیا لااقل اگر قراره با هم بحث کنیم راجع به مسایل مهم تر زندگی صحبت کنیم نه این مسائل بی اهمیت ...بخدا کلافه ام کرده ... مشکل دومی هم که همسر من داره اینه که دائم در حال مقایسه خانواده من با خانواده خوشه مثلا اگر خانواده خودش یک وعدع ناهار مارو دعوت میکنه انتظار داره حتما خانواده من هم مارو دعوت کنه اونوقت اگر دعوت نکنن ناراحت میشه اما این ناراحتی رو چند روز بعد نشون میده دو روز تصمیم میگیره که رفتارشو کنار بذاره ، اما بعد از دو روز دوباره اگر رفتاری از کسی ببینه چنان خودش و من رو درگیر این چیزهای بی مورد میکنه که میگم خوشبحال کسی که جدا شد ....کاری بهم کرده که دوباره داروی افسردگی مصرف میکنم و اختلال وسواسی پیدا کردم ، واقعا در محل کار بازدهی کارم رو پایین آورده ،وقتی هم که باهم دعوا میکنیم به من میگه تو دیوانه ای نه من ! .....ایشون حاضر نیست به مشاوره هم بیاد ...حتی اگر هم به مشاوره بیاد حرفشون رو گوش میکنه اما واسه دو روز !!! ...خواهشا بگید چکار کنم ....

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.روزتون بخیر.ببینید این رفتار ومشکلی هست که اکثر زوجها دچارشن.خیلی از خانمها وقتی از خانوادهءشوهر پیش شوهر گلایه میکنن اصلا هدفشون این نیست که یه جنگ راه بندازن یا مثلا آقا پاشه بره سربریدهءخانوادشو برای خانومش بیاره.بیشتر میخوان ببینن عکس العمل شوهرشون چیه.چقد طرف خانوم هست.اگه شما ۱۰هزار بار دیگه هم در جواب گلایه های خانومتون بگید عزیزم اونا که کاری نکردن بیا راجبه مسائل مهم زندگی صحبت کنیم مطمئن باشیدخانومتون برای اثبات خودش وحقانیت خودش هربار این گلایه ها رو به شکل شدیدتری میکنه.همون طور که خودتون میگید صداشونو ضبط میکنه.البته کارشون درست نیست.ولی علاج کارش این حرفهای شما نیست برادر من.
    شما این دفعه که خانومتون بهتون گلایه کرد طرف خانومتون رو بگیرید.مثلا بگید اره واقعا از مامانم انتظار نداشتم استکان کوچیکه رو برای تو بذاره( خداییش خیلی حساسه). یا اینکه مثلا بگید نمیدونم مامانم چرا امروز همچین سلام واحوالپرسی کرد واقعا منم جای تو بودم ناراحت میشدم.به مرور حتی بعد از ۲_۳بار خانومتون وقتی فهمید ومطمئن شد طرفش هستید دیگه کمتر گلایه میکنه.ایشون فقط میخواد شما رو کنار خودش داشته باشه.به نظرم این کارو امتحان کنید شاید نتیجه بخش باشه

  3. 2 کاربر از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده اند .

    Glut.tiny (جمعه 12 مرداد 97), نیکیا (جمعه 12 مرداد 97)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 مرداد 97 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1397-5-02
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    215
    سطح
    4
    Points: 215, Level: 4
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من مشاور نیستم...ولی اینو میدونم ک ادم با خواهره خودش ک از ی خانوادن و تحت ی فرهنگ رشدکردن گاهی دلخور میشه چ برسه ب خانواده ی همسرکه تحت دو فرهنگ متفاوت رشد گردنو هزار جور انتظار از عروسشون دارن و هزارتا سیاست اجرا میکنن واسه همدیگه.خلاصه ک همسرت حق داره ناراحت بشه گاهی.گاهی ام واقعا دچاره سوتفاهم میشه قطعا...من اگه جای شما بودم حرفای همسرمو سعی میکردم گوش کنم..بعد منصفانه و بدون اینکه رفتاره خانوادمو بخوام توجیه کنم،بهش حق میدادم یا بهش میگفتم دچاره سوتفاهم شده...و در نهایت وقتی میبردمش خونمون ،بیشتر حواسمو جمعش میکردم وبیشتر هواشومیداشتم ک کمتر ناراحت بشه.مثلا وقتی براش لیوان کوچیک اوردن ،با لیوان خودم عوضش میکردم ک دلخور نشه...یا اینکه از همسرم میخواستم ک دلخوریاشو تو دلش جم نکنه و سعی کنه همونجا مودبانه بیانشون کنه تا حل بشن.یا اگه موقعیتی بود ک بد میشد بیان کردنش بیاد بمن بگه همونجا ک تا حد توان مانع ناراحتیش شمو ازش حمایت کنم.چون من شوهرشم و پشت و پناهش .باید بدونه همه جا من هستم و هواشو دارم ک اب تو دلش تکون نخوره

  5. کاربر روبرو از پست مفید nazanin_nasimi تشکرکرده است .

    Glut.tiny (جمعه 12 مرداد 97)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مرداد 97 [ 16:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-16
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,076
    سطح
    17
    Points: 1,076, Level: 17
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همه این کارهایی رو که می فرمایید من انجام دادم ، من نمیدونم چند درصد خانم های ایرانی اینطور هستن آیا شما هم اینطور هستید ؟؟! ولی واقعا خانم ها باید این رو بدونن وقتی با یک نفر ازدواج میکنن قطعا اون طرفش هست و خانواده یک جایگاه داره و همسر هم یک جایگاه .و نکته جالب که اگر عکس این قضیه اتفاق بیافته یعنی مرد حساس بشه به رفتار خانواده همسر یا کسای دیگه ، زن چنان موضع میگیره و.....الان چند روزه به همسرم میگم دیگه هر چی دوست داری گلایه کن خودتو خالی کن من ممکنه بشنونم اما اهمییت نمیدم .
    فکر میکنم اتفاقا هر چه بیشتر بهشون اهمیت بدی در مورد این گلایه ها بیشتر دفعه بعد صحلت میکنن ، جالب اینجاست خانمم حاضر نیست به مشاوره بیاد میگه مگه من مشکلی ندارم بقیه باید با من درست رفتار کنن !!

  7. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-24
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,510
    سطح
    30
    Points: 2,510, Level: 30
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من نمیدونم این چه قاعده اییه....زن و مرد نداره...من خودم جرات ندارم جلوی همسرم کوچکترین اعتراضی از خانوادش بکنم....حتی اگه بدترین رفتارا رو بکنن به محض اینکه بخوام چیزی بگم دست پیش میگیره و خودش طلبکار میشه...اگه هم نتونه اخم میکنه و میگه چقد غر میزنی؟ همینه که هست ...مت دیگه هرچی بشه خودم حلش میکنم و حتی نمیزارم بفهمه به من بی احترامی کردن چون ارزش خودم پیشش پایین میاد و یه جورایی میخواد به من ثابت کنه که با همه مشکل دارم ...پس به نفع خودمه که همیشه وانمود کنم خانوادش خیلی بهم احترام میزارن چون اینطوری خودشم ازشون پیروی میکنه...

    باید در جواب نظرتون بگم بله هرچی بیشتر در این باره درک کنید بیشتر حرف میزنه...

    اما اینکه چطور شوهرم(و تمام برادراش) خوب تونسته این مسائل رو حل کنه و بعضی ها نه رو نمیدونم چیه!!!!!


    درمورد این راهکار دوستمون که گفتن : دفه بعد حق رو بهشون بدید و بگید آره اونجاش مادرم اشتباه کرد
    باید بگم این راهکار رو هم به زن میدن و هم به مرد ...بنظرم راهکاریه که به آدمای ضعیفی مثل ما میدن که از درد خودمون افتادیم دنبال مشاوره...والا چرا همسرامون راحت دارن زندگیشونو میکنن و دنبال مشاوره نیستن....من به همسرامون و به همسر شما حسودیم میشه که راحتن و حل مشکلات رو سپردن به ما....واقعا ناراحتم

    ببخشید تو تاپیکتون اینجوری نظر دادم.....نمیتونستم نگم
    ویرایش توسط توانا : پنجشنبه 11 مرداد 97 در ساعت 18:57

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 مرداد 97 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1397-5-02
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    215
    سطح
    4
    Points: 215, Level: 4
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farid65 نمایش پست ها
    همه این کارهایی رو که می فرمایید من انجام دادم ، من نمیدونم چند درصد خانم های ایرانی اینطور هستن آیا شما هم اینطور هستید ؟؟! ولی واقعا خانم ها باید این رو بدونن وقتی با یک نفر ازدواج میکنن قطعا اون طرفش هست و خانواده یک جایگاه داره و همسر هم یک جایگاه .و نکته جالب که اگر عکس این قضیه اتفاق بیافته یعنی مرد حساس بشه به رفتار خانواده همسر یا کسای دیگه ، زن چنان موضع میگیره و.....الان چند روزه به همسرم میگم دیگه هر چی دوست داری گلایه کن خودتو خالی کن من ممکنه بشنونم اما اهمییت نمیدم .
    فکر میکنم اتفاقا هر چه بیشتر بهشون اهمیت بدی در مورد این گلایه ها بیشتر دفعه بعد صحلت میکنن ، جالب اینجاست خانمم حاضر نیست به مشاوره بیاد میگه مگه من مشکلی ندارم بقیه باید با من درست رفتار کنن !!


    والا من فکر میکنم اینکه بهش بگی هرچی میخوای بگو من ممکنه بشنوم ولی اهمیت نمیدم، اوضاع رو خراب تر میکنه! اگه دنبال درست کردن اوضاع هستید این راهش نیست اما اگه قصد کشیده شدنه کار به لج و لجبازی و ناراحتی و دعوا دارید این دقیقا کاریه ک باید انجام بدید.
    امیدوارم دوستانی ک تجربه ی بیشتری در این زمینه دارن بیان و نظر کارشناسی تر و عملی تری ، نسبت ب من و این دوستمون ک میگه چون همسرمون بی اهمیته و ب فکره درست کردن اوضاع نیست ماهم باید بیخیال شیم و هرجور ک خودمون راحت تریم عمل کنیم یا هرچی بیشتر درک کنید شریک زندگیتونو این حرفا بیشتر میشن!!!!!!، بهتون بدن.شاید همسرتون هم داره از سمت دیگه ای تلاش میکنه واس زندگیش ویا حتی شاید به زعم خودش بیشتر از شماهم داره تلاش میکنه .
    من خودم بشخصه چیزی ک تجربه ی شخصیمه میگم ولی خب مسلما این ی راهکاره همه شمول نیست!مثلا تو خانواده های ما ب مردا بیشتر اهمیت میدن..وقتی همسرم میاد خونه ی ما،خیلی شیک ومجلسی میشینه کناره پدرم و میوه و چایی و شیرنیش ب راهه و با بابام بحثای سیاسی و ...میکنن و از خدماتی ک بهشون میرسه لذت میبرن...تا ده سال بعد هم اوضاع همینه و همه ،همه جوره مراقبن ک داماد ناراحت نشه ک زندگی دخترشون پرتنش نشه.بایدم از شرایط راضی تر باشه و کمتر موقعیت ناراحت شدن پیدا میکنه...ولی کلا ب خانوم ها کمتر اهمیت داده میشه...البته من الان عقدم و اولای این رابطه هامو رو چشمه همشون جادارم ولی تجربه نشون داده بعد از یکی دوسال این شرایط عوض میشه...مثلا اگه میوه ی خوبی وجود داشته باشه اول مردا حق اسنفادشو دارن بعدا خانوم ها.کلا چیزهای خوب اولب افراد دیگه ی خانواده میرسه..درواقع مادرشوهرا چون عموما فداکار ترین عضو خانواده ان،بعد ازچند وقت و خودمونی شدن ،عروس رو هم مثل خودشون میدونن و تو فدا کاریا و کارها ب زور شریکشون میکنن������
    من بااینکه هنوز خیلی درگیر این مسایل نشدم،ولی همون چندباری ک دچاره مشکل شدم با خانواده ی همسرم و به همسرم گفتم موضوع رو،همسرم شروع کرد به توجیه کردن رفتاره خانوادش!مثلا من حالم گرفته بود،همسرم گفت چی شده؟؟منم براش تعریف کردم ک زنداییت داشت ظرفارو میشست،مامانتم بهش گفت بیا کنار نازنین میشوره!!یکم ب دلم اومد...وهمسرم شروع کرد ب توجیهات بی ربط ک مامانم اخه این فکرو کرد و اون فکرو کرد وفلان و....
    من واقعا از حرف مامانش اونقدراام ناراحت نشده بودم ی چندتا ظرف بود دیگه ولی خب یکم بهم برخورده بود ک چرا از من مایه میذاره شاید من دوسندارم اینکارو بکنم ..تو اون شرایط از حرفای همسرم اروم ک نشدم هیچ،بیشترم حرص خوردم و منتظر بودم موقعیت علنی تر و محسوس تری پیش بیاد تا ب همسرم ثابت کنم ک من حساس نشدم و مادرش واقعا داره کاره اشتباهی انجام میده...دیگه قضیه جدی تر شده بود برام و بیشتر رفتارای مادرش ازارم میداد..درحالیکه شاید اگه منصفانه نگا میکردم و بی لجبازی واقعا جانداشت ناراحت بشم از اون رفتارا...حالا فک کنید اگه همسرم میگفت واس من اهمیتی نداره چی میگی دیگه چقدر برای من ناراحت کننده میشد...
    تا اینکه بالاخره خودم به این دید رسیدم ک تا وقتی منتظرم نیما و این و اون ازم حمایت کنن و حقم رو بگیرن و از ناراحت شدنم جلوگیری کنن،اوضام هرروز بد و بدتر میشه!پس دوتا تصمیم مهم گرفتم ک باعث شده تو ۶ماهه اخیر هیچ گله و شکایتی به همسرم نکنم از خانوادش،
    ۱.تصمیم گرفتم خودم از حق خودم دفاع کنم و اگه از چیزی ناراحت شدم راهه درسته بیانشو پیدا کنم و همونجا تو لحظه ی وقوع حلش کنم و نذارم کینه بمونه تو دلم و قضیه کش دار بشه...ک گاهی موجب ناراحت شدنشون میشه البته ولی من ترجیح میدم ناراحت بشن و آگاه تا خوشحال بمونن و آزار دهنده..اگه ام تو اون لحظه حرف مناسبو پیدا نکردم میام تو خلوتم با خودم تمرین میکنم ک دفعه ی بعد چی بگم ک هم حرفمو گفته باشم همم سوتفاهم و ناراحتی پیش نیاد.
    ۲.تصمیم گرفتم مادر همسرم و بعنوان مادرشوهر نگا نکنم بعنوان مادر هم بهش نگا نمیکنم چون باعث میشه تو یسری شرایطا بدجور بخوره تو ذوقم و به اعتقادم فقط ی مادر وجود داره واسه ادم پس بهتره الکی خودمو گول نزنم...
    جدیدا بهش ب چشم ی دوست نگا میکم...ی دوستی ک مثل بقیه ی ادما امکان داره خطا کنه یا رفتار اشتباهی ازش سربزنه و میتونم راحت تو موقعیتای مختلف ناراحتیمو بهش بگم و ناراحتیاشو بشنوم.الان شرایطم بهتر شده و جبهه گیریام رفع شده...
    البته اینم بگم ک همسرم شدیدا هوامو داره...اونقدر براش توضیح دادم ک ادم باید از همسرش همه جوره حتی پیش خانوادش حمایت کنه ک الان دمش گرم،چشش نزنم،همیشه هوامو داره وقتی حرفی میشه ..
    درواقع شما خیلی موقعیتتون حساسه بعنوان شوهر...شما اید ک باید تا حدی مدیریت کنید این رابطه رو بین خانواده و همسرتون...ی رفتاره نادرست شما میتونه روابط بین همسرتون و خانوادتونو ب راحتی تیره کنه و بالعکس...نمیشه ب راحتی خودتونو راحت کنیدو از وسط این روابط پاتونو بکشید بیرون

    یکم طولانی شد امیدوارم بتونه کمکت کنه واز دوستان مشاوری ک واقعا خوب مشاوره میدن و راه های علمی و عملی و همه شمول تری رو ارایه میدن خواهش میکنم بیان و نظر و راهکار بدن چون واقعا برام جالب شد ک بدونم تو این شرایط بهترین کار درک کردن همسره یا بی توجهی بهش.
    راستی حالا ک همسرتون راضی ب اومدن پیش مشاور نیست،میتونید با این سایت اشناش کنید..من چندین تا از تاپیکای این سایت و خوندم واقعا بیشتره حرفایی ک توسط اساتید زده میشه،اگه بکار گرفته بشه میتونه تو بهبود شرایط تاثیر بسزایی داشته باشه...البته نحوه ی اشنا کردنش با سایتم مهمه ها اگه یجوری بهش بگید ک ناراحتش کنه دوباره جریان میوفته تودوره لجبازی..بنظرم باید بدونه که شما براتون مهمه این زندگی و بهبود این رابطه و حتی کلی وقت گذاشتید برای حل کردن مشکلاتتون و ب چشم ی مرد بیتوجه و بی احساس و بی مسولیت بهتون نگاه نکنه
    ویرایش توسط nazanin_nasimi : جمعه 12 مرداد 97 در ساعت 02:41

  9. کاربر روبرو از پست مفید nazanin_nasimi تشکرکرده است .

    نیکیا (پنجشنبه 15 شهریور 97)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    زندگی با همسری -که ازین ناراحتی هایی که خانواده ها براشون ایجاد میکنند- و اصلا نشون نمیده که چی بهش گذشته واقعا ارامش بخش هست و برعکسش مثل همسر شما که واگویی میکنه متقابلا ویران کننده هست.
    کاش یه همچین وضعیتی شروع نشه تا مجبور به مدیریت نشویم.

    بنظر شما اگر شما اون اتفاقات تلخ برای همسرتون رو ببینید و حواستون به رفتار مخرب دیگران باهاش باشه و بعد این موضوع رو در ارتباطات بعدی لحاظ کنید
    و همسرشما متوجه بشه که شما بخاطر صیانت از خانوادتون :
    ،ازین پیشامدها چشم پوشی نمیکنید،
    ازینکه به همسرتون بی احترامی بشه چشم پوشی نمیکنید،
    ازینکه به همسرتون خوش نمیگذره بی اعتنا نیستین،
    شریک زندگیتون اولویت دوم شما نیست.
    چه نیازی داره که بیاد وقایع رو برای شما گزارش بکنه؟!


    حالا فرض بگیریم همسر شما از نظر شخصیتی زودرنج هستند و بخاطر دوران رشدشون توانایی مدیریت رفتارهای ازار دهنده رو هم نداشته باشند، و مدام بعداز هر دیدار اوقات تلخی بکنند:
    شنونده خوبی هستین؟
    میتونید بهش اطمینان بدین ایشون حق دارند و اونا رفتار نادرستی داشتند؟
    میتونید چاشنی رفتاری رو برای دیدار بعدیتون با اون افراد انتخاب کنید که همسرتون متوجه بشه،اونا بخاطر ازردگی همسرتون،توجه سابق شما رو ندارند؟

    وقتی تونستین این اعتماد رو به همسرتون بدین و همسرتون گاردش رو پایین اورد میشه به مشاوره هم فکر کرد.

    البته منظورم این نبود مثل دعوای بچه ها برین و به شکل علنی رفتاری بکنید که معلوم بشه همسرتون چیزی گفته و شما عکس العملی نشون داده که هم برای همسرتون بداموزی داره و هم تو جمع براتون بد میشه.پس سعی کنید خودتون هوشیار باشین و اون لحظات ازار رو شکار کنید و رفتار مناسب نشون بدین و همسرتون به منصف بودن شما و اهمیتش برای شما پی ببره. اروم میشه و بقیه هم رفتارشون رو اصلاح میکنند.تعداد رفتارهای نادرست کم بشه و شماهم پشتیبان همسرتون باشین سعی میکنه یاد بگیره مابقی رو هم مدیریت کنه.موفق باشین

  11. کاربر روبرو از پست مفید هادی60 تشکرکرده است .

    nazanin_nasimi (جمعه 12 مرداد 97)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مرداد 97 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    135
    سطح
    2
    Points: 135, Level: 2
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farid65 نمایش پست ها
    با سلام خدمت شما بند مردی 33 ساله هستم که مدت سه سال است که ازدواج کردم همسرم دو سال از خودم بزرگتر است ، (بنده قبل از ازدواج مشکلات افسردگی داشتم که که سه سال دارو مصرف کردم و خوب شدم) متاسفانه همسرم بسیار حساس و زود رنج است و هرچی که باهاش حرف میزنم ، حتی گاهی وقتا به شدت جنگ و دعوا میکنیم که این رفتارهاشو کنار بذاره اما اصلا تاثیر نداره ...مثلا به رفتارهای پدر و مادر من و برخوردشون حساس اگر چیزی بشنوه مثلا گوش و کنایه یا چیزی ، وقتی برگردیم خونه دونه به دونه همه رو ضبط کرده میاره و برای من پخش میکنه !!! ...مثلا میگه مامانت زیاد با من احوالپرسی نکرد یا اسکان کوچیکه چای رو برای من آورد ،البته با بقیه آدمها هم اینطوریه اما با خانواده من بیشتر ! هر چی بهش میگم گیرم تو راست میگی ، تو که اصلا با اونها زندگی نمیکنی ، هفته ای یکبار اونها رو میبینی نباید برات اهمیتی داشته باشه ، بیا لااقل اگر قراره با هم بحث کنیم راجع به مسایل مهم تر زندگی صحبت کنیم نه این مسائل بی اهمیت ...بخدا کلافه ام کرده ... مشکل دومی هم که همسر من داره اینه که دائم در حال مقایسه خانواده من با خانواده خوشه مثلا اگر خانواده خودش یک وعدع ناهار مارو دعوت میکنه انتظار داره حتما خانواده من هم مارو دعوت کنه اونوقت اگر دعوت نکنن ناراحت میشه اما این ناراحتی رو چند روز بعد نشون میده دو روز تصمیم میگیره که رفتارشو کنار بذاره ، اما بعد از دو روز دوباره اگر رفتاری از کسی ببینه چنان خودش و من رو درگیر این چیزهای بی مورد میکنه که میگم خوشبحال کسی که جدا شد ....کاری بهم کرده که دوباره داروی افسردگی مصرف میکنم و اختلال وسواسی پیدا کردم ، واقعا در محل کار بازدهی کارم رو پایین آورده ،وقتی هم که باهم دعوا میکنیم به من میگه تو دیوانه ای نه من ! .....ایشون حاضر نیست به مشاوره هم بیاد ...حتی اگر هم به مشاوره بیاد حرفشون رو گوش میکنه اما واسه دو روز !!! ...خواهشا بگید چکار کنم ....
    سلام.اتفاقا یکی از مشکلاتی که من با همسرم دارم هم مثل مشکل شماست.و با اینه دو سال از ازدواج میگذره هنوز باهاش درگیرم.البته اوایل که همسرم از خانواده ما شناخت نداشت مشکل خیلی بود و لی الان کمتر شده و هنوز رفع نشده و منم موندم چه رفتاری نشون بدم.متاسفانه اوایل همش رفتارای خانوادمو توجیح میکردم و چون میدونستم همسرم دچار سوتفاهم شده سعی مسکردم سو تفاهم ر برطرف کنم.ولی همین کار باعث شد نه تنها همسرم اروم نشه بلکه بهم بگه تو هم منو دوس نداری و هیچ وقت پشتم نیستی و همش از اونا حمایت میکنی در حالی که من فقط میخواستم ارومش کنم.بعدها اومدم فقط شنونده شدم وهر چی میگفت گوش میکردم و باهاش همدردی میکردم و این خیلی برام سخت بود چون مطمئن بودم باز هم دچار سو تفاهم های وحشتناک شده.گوش دادن به حرفاش باعث میشد مدت زمان ناراحتیش از چند روز به چند ساعت تقلیل پیدا کنه.ول بازم ناراحتیش رو داره و من هر چی میگم خودتو انقد اذیت نکن.حیف عمرت نیست که اینجوری بگذره و...ولی بازم نمیتونه ناراحت نشه.واقعا موندم چکارکنم تا انقد حرف رو رفتار بقیه اذیتش نکنه.چند بار بهش گفتم برو ناراحتیت رو با خانوادم مطرح کن تا حل بشه چون اونا فکر میکنن با تو رفتتر مناسبی دارن و متوجه نیستن که تو انقد زود از رفتاراشون و شوخیاشون ناراحت میشی ولی میگه نه من خودمو کوچیک نمیکنم و به منم گفته حق نداری راجع این موضوع به خانوادت چیزی بگی!!!واقعا دیوانه شدم دیگه نمیدونم به کدوم سازش برقصم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin_nasimi نمایش پست ها
    والا من فکر میکنم اینکه بهش بگی هرچی میخوای بگو من ممکنه بشنوم ولی اهمیت نمیدم، اوضاع رو خراب تر میکنه! اگه دنبال درست کردن اوضاع هستید این راهش نیست اما اگه قصد کشیده شدنه کار به لج و لجبازی و ناراحتی و دعوا دارید این دقیقا کاریه ک باید انجام بدید.
    امیدوارم دوستانی ک تجربه ی بیشتری در این زمینه دارن بیان و نظر کارشناسی تر و عملی تری ، نسبت ب من و این دوستمون ک میگه چون همسرمون بی اهمیته و ب فکره درست کردن اوضاع نیست ماهم باید بیخیال شیم و هرجور ک خودمون راحت تریم عمل کنیم یا هرچی بیشتر درک کنید شریک زندگیتونو این حرفا بیشتر میشن!!!!!!، بهتون بدن.شاید همسرتون هم داره از سمت دیگه ای تلاش میکنه واس زندگیش ویا حتی شاید به زعم خودش بیشتر از شماهم داره تلاش میکنه .
    من خودم بشخصه چیزی ک تجربه ی شخصیمه میگم ولی خب مسلما این ی راهکاره همه شمول نیست!مثلا تو خانواده های ما ب مردا بیشتر اهمیت میدن..وقتی همسرم میاد خونه ی ما،خیلی شیک ومجلسی میشینه کناره پدرم و میوه و چایی و شیرنیش ب راهه و با بابام بحثای سیاسی و ...میکنن و از خدماتی ک بهشون میرسه لذت میبرن...تا ده سال بعد هم اوضاع همینه و همه ،همه جوره مراقبن ک داماد ناراحت نشه ک زندگی دخترشون پرتنش نشه.بایدم از شرایط راضی تر باشه و کمتر موقعیت ناراحت شدن پیدا میکنه...ولی کلا ب خانوم ها کمتر اهمیت داده میشه...البته من الان عقدم و اولای این رابطه هامو رو چشمه همشون جادارم ولی تجربه نشون داده بعد از یکی دوسال این شرایط عوض میشه...مثلا اگه میوه ی خوبی وجود داشته باشه اول مردا حق اسنفادشو دارن بعدا خانوم ها.کلا چیزهای خوب اولب افراد دیگه ی خانواده میرسه..درواقع مادرشوهرا چون عموما فداکار ترین عضو خانواده ان،بعد ازچند وقت و خودمونی شدن ،عروس رو هم مثل خودشون میدونن و تو فدا کاریا و کارها ب زور شریکشون میکنن������
    من بااینکه هنوز خیلی درگیر این مسایل نشدم،ولی همون چندباری ک دچاره مشکل شدم با خانواده ی همسرم و به همسرم گفتم موضوع رو،همسرم شروع کرد به توجیه کردن رفتاره خانوادش!مثلا من حالم گرفته بود،همسرم گفت چی شده؟؟منم براش تعریف کردم ک زنداییت داشت ظرفارو میشست،مامانتم بهش گفت بیا کنار نازنین میشوره!!یکم ب دلم اومد...وهمسرم شروع کرد ب توجیهات بی ربط ک مامانم اخه این فکرو کرد و اون فکرو کرد وفلان و....
    من واقعا از حرف مامانش اونقدراام ناراحت نشده بودم ی چندتا ظرف بود دیگه ولی خب یکم بهم برخورده بود ک چرا از من مایه میذاره شاید من دوسندارم اینکارو بکنم ..تو اون شرایط از حرفای همسرم اروم ک نشدم هیچ،بیشترم حرص خوردم و منتظر بودم موقعیت علنی تر و محسوس تری پیش بیاد تا ب همسرم ثابت کنم ک من حساس نشدم و مادرش واقعا داره کاره اشتباهی انجام میده...دیگه قضیه جدی تر شده بود برام و بیشتر رفتارای مادرش ازارم میداد..درحالیکه شاید اگه منصفانه نگا میکردم و بی لجبازی واقعا جانداشت ناراحت بشم از اون رفتارا...حالا فک کنید اگه همسرم میگفت واس من اهمیتی نداره چی میگی دیگه چقدر برای من ناراحت کننده میشد...
    تا اینکه بالاخره خودم به این دید رسیدم ک تا وقتی منتظرم نیما و این و اون ازم حمایت کنن و حقم رو بگیرن و از ناراحت شدنم جلوگیری کنن،اوضام هرروز بد و بدتر میشه!پس دوتا تصمیم مهم گرفتم ک باعث شده تو ۶ماهه اخیر هیچ گله و شکایتی به همسرم نکنم از خانوادش،
    ۱.تصمیم گرفتم خودم از حق خودم دفاع کنم و اگه از چیزی ناراحت شدم راهه درسته بیانشو پیدا کنم و همونجا تو لحظه ی وقوع حلش کنم و نذارم کینه بمونه تو دلم و قضیه کش دار بشه...ک گاهی موجب ناراحت شدنشون میشه البته ولی من ترجیح میدم ناراحت بشن و آگاه تا خوشحال بمونن و آزار دهنده..اگه ام تو اون لحظه حرف مناسبو پیدا نکردم میام تو خلوتم با خودم تمرین میکنم ک دفعه ی بعد چی بگم ک هم حرفمو گفته باشم همم سوتفاهم و ناراحتی پیش نیاد.
    ۲.تصمیم گرفتم مادر همسرم و بعنوان مادرشوهر نگا نکنم بعنوان مادر هم بهش نگا نمیکنم چون باعث میشه تو یسری شرایطا بدجور بخوره تو ذوقم و به اعتقادم فقط ی مادر وجود داره واسه ادم پس بهتره الکی خودمو گول نزنم...
    جدیدا بهش ب چشم ی دوست نگا میکم...ی دوستی ک مثل بقیه ی ادما امکان داره خطا کنه یا رفتار اشتباهی ازش سربزنه و میتونم راحت تو موقعیتای مختلف ناراحتیمو بهش بگم و ناراحتیاشو بشنوم.الان شرایطم بهتر شده و جبهه گیریام رفع شده...
    البته اینم بگم ک همسرم شدیدا هوامو داره...اونقدر براش توضیح دادم ک ادم باید از همسرش همه جوره حتی پیش خانوادش حمایت کنه ک الان دمش گرم،چشش نزنم،همیشه هوامو داره وقتی حرفی میشه ..
    درواقع شما خیلی موقعیتتون حساسه بعنوان شوهر...شما اید ک باید تا حدی مدیریت کنید این رابطه رو بین خانواده و همسرتون...ی رفتاره نادرست شما میتونه روابط بین همسرتون و خانوادتونو ب راحتی تیره کنه و بالعکس...نمیشه ب راحتی خودتونو راحت کنیدو از وسط این روابط پاتونو بکشید بیرون

    یکم طولانی شد امیدوارم بتونه کمکت کنه واز دوستان مشاوری ک واقعا خوب مشاوره میدن و راه های علمی و عملی و همه شمول تری رو ارایه میدن خواهش میکنم بیان و نظر و راهکار بدن چون واقعا برام جالب شد ک بدونم تو این شرایط بهترین کار درک کردن همسره یا بی توجهی بهش.
    راستی حالا ک همسرتون راضی ب اومدن پیش مشاور نیست،میتونید با این سایت اشناش کنید..من چندین تا از تاپیکای این سایت و خوندم واقعا بیشتره حرفایی ک توسط اساتید زده میشه،اگه بکار گرفته بشه میتونه تو بهبود شرایط تاثیر بسزایی داشته باشه...البته نحوه ی اشنا کردنش با سایتم مهمه ها اگه یجوری بهش بگید ک ناراحتش کنه دوباره جریان میوفته تودوره لجبازی..بنظرم باید بدونه که شما براتون مهمه این زندگی و بهبود این رابطه و حتی کلی وقت گذاشتید برای حل کردن مشکلاتتون و ب چشم ی مرد بیتوجه و بی احساس و بی مسولیت بهتون نگاه نکنه
    چقد منطقی و حساب شده و با فکر رفتار میکنید.کاش همسر منم اینجوری تصمیم میگرفت باشه تا خیلی از مشکلاتمون حل بشه!!

  13. کاربر روبرو از پست مفید morteza_bn تشکرکرده است .

    نیکیا (پنجشنبه 15 شهریور 97)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام فرید عزیز
    لطفا وقت کردی به تایپیکها و مشکلات من سری بزن چون عین خودته! ( دارم می بازم و کاری ازم ساخته نیست1 و 2 ))راه حل خانم اناهیتا که میگفت حق رو به همسرت بده رو من امتحان کردم و جواب معکوس داد ! نمیدونم بگم چیکار کن چون خودم بدجوری تو مشکلم فقط فرید جان تا مشکلت حل نشده بنظر من به هیچ عنوان بچه دار نشید ! اونوقت مثل من گیر میکنی تو دو تا مشکل
    در مورد من که خانمم از خانوادش کمک فکری میگیره در مورد تو نمیدونم . امیدوارم مثل من نشی ...

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 شهریور 97 [ 22:18]
    تاریخ عضویت
    1397-6-14
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    14
    سطح
    1
    Points: 14, Level: 1
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    عکس العمل شما به این رفتارهای همسرتان چه بوده؟از ابتدا تا کنون.

    آیا غیر از این مشکل دیگری با همسرتان دارید؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. اهای جماعت من زود زود میگ میگی وابسته میشم.کمکم کنید
    توسط gheryeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 خرداد 92, 15:29
  3. من آدم حساس و زودرنجی شدم چی کار کنم؟
    توسط saharnaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 شهریور 90, 17:34
  4. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.