سلام
در شرایط کنونی به شما و کسانی که در شرایط مشابه شما هستند، ( از جمله خودم) حق میدم که احساسات ناخوشایندی رو تجربه کنند. شرایط دشوار شده و غول ناامیدی اونقدر بزرگ شده که هر لحظه ممکنه ما رو با خودش ببره.
اما
به نظرم نباید تسلیم شد. قوی باشید. بله. امیدوار بودن و انگیزه داشتن در چنین شرایطی خیلی جسارت و مثبتاندیشی میخواد. باید این جسارت رو در خودمون ایجاد کنیم. ما جوان هستیم و دست کم نیمی دیگر از زندگی رو در اختیار داریم. حتی به نظر من با احتساب سالهای خامی کودکی و نوجوانی، بیش از دو سوم زندگی آگاهانه ما هنوز پیش روی ماست.
چه کنیم؟
قسمت زیادی از احساسات بد ما به خاطر پارامترهایی است که نمی تونیم کنترلشون کنیم، مثلا خبرهای ناخوشایند در مورد گرانی و دلار، یا بسته شدن فضای کسب و کار و ...
اما یک سری پارامترها هست که کاملا در اختیار ماست. مثلا اینکه سعی کنیم تا حدی از خودمون محافظت کنیم. سعی کنیم بیش از بیش سرمایه رو حفظ کنیم و مصرفگرا نباشیم. سعی کنیم بهترین فرد ممکن در شغل و جایگاه خودمون باشیم و ...
راهکارهای زیر کمک کننده ست:
1) از شبکه های اجتماعی فاصله بگیریم، دست کم در ابتدای روز.
موج ناامیدی تزریقی در این شبکه ها خیلی بالاست، خبرهای بد خیلی شدید و به سرعت پخش میشه ولی خبرهای خوب، به هیچ وجه. شکل همدلی هم در این شبکه ها اونقدرها مثبت نیست که فایده ای داشته باشه.
2) نشست و برخاست با افراد منفیگرا رو کم کنیم و به حداقل برسونیم. ما معمولا میانگین افرادی میشیم که دور و برمون هستند. اگر خیلی جو همنشینان ما منفی و بی انگیزه باشه، ما هم واگیر میکنیم، ولی در مقابل قرار گرفتن بین آدمهای کوشا و مثبت بین، شور زندگی رو در ما تقویت می کنه. دوستان نق نقو رو بریزید دور و به جاش آدمهای شاد و مفید رو جایگزین کنید.
3) انتظاراتمون از آدم ها و اتفاقات و غیره رو تعدیل کنیم. بر خلاف چیزی که تبلیغ میشه، ما کنترل چندانی روی اتفاقات زندگی مون نداریم!
مثلا قرار نیست همه راننده ها درست و طبق مقررات رفتار کنند. قرار نیست همه کارهای ما به نتیجه برسه. ما فقط پارامترهای محدودی برای موفقیت در اختیار داریم و یک عالمه پارامتر هست که در به نتیجه رسیدن یا نرسیدن کارهای ما دخیله، ولی ما کنترلی روشون نداریم. مثلا شاید پنج سال برای یادگرفتن روش تولید یک محصول زمان بگذاریم و درست در لحظه ای که ما قراره نتیجه بگیریم، قانون عوض شه و واردات اون محصول آزاد بشه.
4) ورزش کنیم، حتی اگر لازمه، خودمون رو مجبور کنیم. سرمایه گذاری برای سلامتی خودمون در آینده یکی از بهترین کارهاست که در چنین موقعیتی باید انجام بدیم. غیر از وجه سلامتش، هیجانات مثبتی که بعد از ورزش در بدن ما اتفاق می افته، خیلی کمک کننده است. ورزشی رو پیدا کنید که ازش لذت می برید. اولش سخته، ولی کافیه این سد ذهنی ناامیدی رو بشکنید.
5) یک برنامه شخصی بریزیم و بهش پایبند باشیم.
این برنامه می تونه خیلی ساده باشه، مثلا من با خودم قرار می گذارم هر روز چند صفحه کتابی که خوشم میاد رو بخونم. یا مثلا هر روز صبح، درست بعد از بیدار شدن، تختم رو مرتب کنم. یا هر روز ده دقیقه موسیقی آرام بخش گوش بدیم و تنفس عمیق داشته باشم.
6) به خودمون احساس مفید بودن بدیم. این احساس می تونه خیلی ساده درست بشه، مثلا لبخند زدن به کسی که در خیابان و مترو به شما نگاه می کنه. گوش کردن به درد دل کسی که توی اتوبوس با شما هم مسیره. کمک کردن به کسانی که نیاز به کمک ما دارند. کمی بیشتر از انتظار کار کردن، تحویل پروژه ها، کمی بالاتر از استاندارد مورد انتظار. شما چطور احساس مفید بودن می کنید؟
آقای وحید عزیز، دوست گرامی
منتظر دستی نباشید که برای ما بلند شه، اتفاقا درست فکر می کنید و دنیا هم پوجتر، بیهدف تر و بی معناتر ازین حرفهاست که بخواد قدمی برای ما برداره. اما عزم ما بایدبرای کمک به خودمون جزم بشه. راهی نداریم به جز تکیه به قدمهای شخصی خودمون.
سهم شادی و جوانیتون رو از دنیا بگیرید. تمام و کمال.
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
مولانا
علاقه مندی ها (Bookmarks)