به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 37 , از مجموع 37
  1. #31
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-24
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,510
    سطح
    30
    Points: 2,510, Level: 30
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    Somebody عزیز خوبی؟؟؟
    میدونم دفه ی پیش حرفام ناراحتت کرد. قصدم فقط کمک به خودت بود گلم...مشکلی که توضیح دادی اینه که میخواستی زن اول زندگی شوهرت باشی...واسه همین گفتی من اصلا نمیخوام مادرشو رها کنه....درسته عزیزم...این حس فوق العاده ایه که زن اول همسرت باشی....فقط یادت نره که الانم همینطوری...الانم تو ذهن شوهرت تو ملکه ی خونشی....ملکه ی عشقشی....اون به هیچ زن دیگه ای فکر نمیکنه.....قبلا گفتم دوباره هم بخاطر روی گلت میگم....اون مادرشو به چشم یه زن نمیبینه .... عشقی که به مادرش داره درست مثل عشقیه که به خودش داره....وقتی تو بخوای کمش کنه اون در واقع اینکار رو نمیکنه ...این مثل رفیق بازیش نیست دیگه که ترک کنه....ولی دور از چشم تو انجام میده ....یا برای رهایی از غرغرهات یا بخاطر روی گلت.....اما کم نمیکنه.....
    اما بیا درباره ی خودت و احساست حرف بزنیم...نترس دختر ... تو براش فرق داری...عشقش به تو از یه جنس دیگست....لذت زندگیتو ببر ... اون مرد زندگیته....اصلا تمرکزت رو زندگیت باشه ....بازم میگم اون مادرشو یه زن نمیبینه....مادرش براش فرازمینیه....شاید تو احساست به مادرت اینقدر قوی نباشه....خب اون حسش قویه ...و به همین شدت به زنش هم حس قویی داره...و به همین شدت عاشق بچش میشه .... اصلا بعدا که دختر دار شدین و دیدی چقدر عاشقشه بازم میگی نفر اول زندگیش من نیستم؟؟؟؟ نمیگی....چون میدونی نگاهش به دخترش با نگاهش به زنش یه دنیا فرق داره.....درمورد مامانشم همینه.....
    و یه توصیه جدی....هیچوقت نگو حس میکنم هوو دارم...این کلمه رو بکار نبر ...خدای نکرده از بس استفاده میکنی این کلمه رو تو زندگیت جذب میشه....اینقد نگو جدایی.....اگه تنها مشکلت با همسرت همینه باید بهت بگم تو خیلی خوشبختی..
    عزیزم....ترست از یه کمبودی ناشی میشه....بزار دنیا رو به پای مادرش بریزه ...مگه حق مادرش این نیست...اون مرد زندگیه مادر خودشم هست....داره دنیا رو به پای تو هم میریزه‌.... به رابطه ی خودتون تمرکز کن و اصلا حرفی از رابطش با مادرش نزن بخصوص وقتی باهمین....الان درسته یخورده باهم بهم زدین و حرفایی رد و بدل شده وه دل هردوتون شکسته ولی در کل بنظرم مستعد یه زندگی فوق العاده این....امیدوارم موفق باشی عزیزم

  2. کاربر روبرو از پست مفید توانا تشکرکرده است .

    Somebody20 (دوشنبه 08 مرداد 97)

  3. #32
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط توانا نمایش پست ها
    Somebody عزیز خوبی؟؟؟
    میدونم دفه ی پیش حرفام ناراحتت کرد. قصدم فقط کمک به خودت بود گلم...مشکلی که توضیح دادی اینه که میخواستی زن اول زندگی شوهرت باشی...واسه همین گفتی من اصلا نمیخوام مادرشو رها کنه....درسته عزیزم...این حس فوق العاده ایه که زن اول همسرت باشی....فقط یادت نره که الانم همینطوری...الانم تو ذهن شوهرت تو ملکه ی خونشی....ملکه ی عشقشی....اون به هیچ زن دیگه ای فکر نمیکنه.....قبلا گفتم دوباره هم بخاطر روی گلت میگم....اون مادرشو به چشم یه زن نمیبینه .... عشقی که به مادرش داره درست مثل عشقیه که به خودش داره....وقتی تو بخوای کمش کنه اون در واقع اینکار رو نمیکنه ...این مثل رفیق بازیش نیست دیگه که ترک کنه....ولی دور از چشم تو انجام میده ....یا برای رهایی از غرغرهات یا بخاطر روی گلت.....اما کم نمیکنه.....
    اما بیا درباره ی خودت و احساست حرف بزنیم...نترس دختر ... تو براش فرق داری...عشقش به تو از یه جنس دیگست....لذت زندگیتو ببر ... اون مرد زندگیته....اصلا تمرکزت رو زندگیت باشه ....بازم میگم اون مادرشو یه زن نمیبینه....مادرش براش فرازمینیه....شاید تو احساست به مادرت اینقدر قوی نباشه....خب اون حسش قویه ...و به همین شدت به زنش هم حس قویی داره...و به همین شدت عاشق بچش میشه .... اصلا بعدا که دختر دار شدین و دیدی چقدر عاشقشه بازم میگی نفر اول زندگیش من نیستم؟؟؟؟ نمیگی....چون میدونی نگاهش به دخترش با نگاهش به زنش یه دنیا فرق داره.....درمورد مامانشم همینه.....
    و یه توصیه جدی....هیچوقت نگو حس میکنم هوو دارم...این کلمه رو بکار نبر ...خدای نکرده از بس استفاده میکنی این کلمه رو تو زندگیت جذب میشه....اینقد نگو جدایی.....اگه تنها مشکلت با همسرت همینه باید بهت بگم تو خیلی خوشبختی..
    عزیزم....ترست از یه کمبودی ناشی میشه....بزار دنیا رو به پای مادرش بریزه ...مگه حق مادرش این نیست...اون مرد زندگیه مادر خودشم هست....داره دنیا رو به پای تو هم میریزه‌.... به رابطه ی خودتون تمرکز کن و اصلا حرفی از رابطش با مادرش نزن بخصوص وقتی باهمین....الان درسته یخورده باهم بهم زدین و حرفایی رد و بدل شده وه دل هردوتون شکسته ولی در کل بنظرم مستعد یه زندگی فوق العاده این....امیدوارم موفق باشی عزیزم
    تواناى عزيز من از حرفات ناراحت نشدم، ولى نميتونم راجه به شوهرم لااقل و چيزايى كه دارم ميبينم حرفاتو بپديزم، همه ما مادرمونو دوس داريم، دليل نميشه ما نتونيم سه روز از مادرمون دور باشيم، يا صب تا شب با عذاب وجدان به سر ببيرم، يا شغل هممه مون بايد كنار مادرمون باشه اگه نه نميتونيم شغل ديگه ايى داشته باشيم چون بايد كمتر به مامانمون سرويس بديم،
    عشق به مادر درسته ولى نه در حدى كه زندگى رو از حالت عادى خارج كنه

    بايد بهت بگم حتى روانشماس هم نگفت شوهرت يه فرد طبيعيه كه داره عشق ميريزه پاى مادرش، بلكه گفت وابستگى مرض گونه داره،
    منم بهت حق ميدم زندگى مستقل بخواى مثه هر فود ديگه اى، اما ازونجا كه ٧ سال با اين ادم زندگى كردى، بايد ببينى موندن با حفظ ارامشت كمتر بهت اسيب ميزنه يا جدايى.


    توانا جان پس اتقد سعى نكنيد عشق مادر و پسرى رو طبيعى جلوه بدين، هزچيزى از حد خارج بشه صخبح نيست، حالا عشق به مادر يا فرزند يا هرچى، ميتونه اسيب زننده باشه

    بچه ها از حرفاتوت دو تا چيزو راجه به خودم خيلى خيلى قول داوم،
    مهرطلبي خيلى زيادم
    وابستگى ذهنى به همسرم كه باهث شده همه جا منفهل عمل كنم و اقتدار نداشته باشم،
    ميشه براى حلش كمكم كنيد؟

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  4. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    نیکیا (چهارشنبه 10 مرداد 97), بارن (سه شنبه 09 مرداد 97)

  5. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    در مورد حل مشکل وابستگیت اول باید دلیل و ریشش مشخص شه .ولی سعی کنید در نبود همسرتون خودتون مشغول کنید .ذهنتو درگیر کنی . سعی کنید یکم لذت یک نفره با خانواده با دوستان یا هر فعالیت دیگه ای که شادت میکنه تجربه کنی. حتی یه پیاده روی ساده یا خوندن کتاب مورد علاقه، یاد گیری یه حرفه ، رقصیدن .درست کردن نوشیدنی و کیک مورد علاقت .خلاصه هر چی شادت میکنه
    کم کم از قوی شدن خودت لذت میبری .تکنیکای توقف ذهن هم خوبه هر وقت فکرت سمت رابطه همسرت و مادرت رفت میتونی ازونا برای متوقف کردنش کمک بگیری
    همسرتون هم که هست تووجه و ابراز دلتنگی داشته باشین و بهش محبت کنید ولی غر نزنید
    این روش زندگیتون اروم میکنه اما فکر نمیکنم وابستگی همسرتون کمتر کنه مگر در بلند مدت

  6. 2 کاربر از پست مفید mahtaban تشکرکرده اند .

    Somebody20 (پنجشنبه 11 مرداد 97), نیکیا (چهارشنبه 10 مرداد 97)

  7. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    بچه نا واقعا نميتونم با همسرم ارتباط برقرار كنم، همه ش بديهاش مياد حلو چشمم، اصن كلى حس بدى دارم بهش،حس ميكنم كسيه ك زندگيمو خراب كرده، همه ش حرفاى بدشو و بديهاشو با خودم تكرار ميكنم،
    براى همين ديگه اعصابشو ندارم، روزى دو ساعت فقط خونه س اونم من دارم باهاش دعوا ميكنم اينو نذار اينجا ، اونو بذار اونجا و ....
    حس ميكنم دارن بهم زور ميگن.

  8. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 مرداد 97 [ 15:28]
    تاریخ عضویت
    1397-3-28
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    400
    سطح
    7
    Points: 400, Level: 7
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزییز
    سه تا از بدی های شوهرت که میاد جلو چشمت چیا هستن؟
    حالا سه تا از خوبی های شوهرتو بگو

    مشکل اصلی به نظر من وابستگی شوهرت به مادرش نیست.. لطفا در مورد رابطتون با هم برامون بیشتر بگید
    تحصیلات خودت و شوهرت؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس 2 تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 24 مرداد 97)

  10. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.من کلا تو فن بیان مشکل دارم و نمیتونم منظورم رو برسونم و پیچیده جمله بندی بندی میکنم.مشکل گیج شدن بخاطر نقص تاپیک بنده بوده و متاسفم.با اینحال این دو تا لینک رو براتون میگذارم که فکر کنم دریچه جدیدی در مدیریت خودتون هست و البته خودتون هم بخوبی به اون پی بردین و شاید غالب ادمها کمابیش با اونها درگیر باشند.http://drkalantar.com/%D9%85%D8%B9%D...7%D8%A8%D8%B3/

  11. کاربر روبرو از پست مفید هادی60 تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 24 مرداد 97)

  12. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مهر 97 [ 19:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-11
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,263
    سطح
    28
    Points: 2,263, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من نوشته هاتون رو هميشه دنبال کردم ب نظر من ی راه حل ب ذهنم ميرسه اونم اینکه اول از همه نذاريد مادر شوهرتون احساس کنه ک شما ازش بدتون مياد بذار فک کنه دوستش دارين مثلا ازش بخواين باهم برین بیرون و برای خریدتون نظر بده بعد ب همسرتون بگيد این روسری خیلی بهم مياد مامانت انتخاب کرده ب طور مثال من تا حالا روسری بنفش نداشتم نمیدونستم انقد بهم مياد از این ب بعد رنگ بنفشم میخرم بعد عکس العمل شوهرتون رو ببینید.راه دوستی رو باهاشون باز کنید مادر شوهر شما از اون آدمايي هستن ک اگه بفهمه شما دوست ندارید همسرتون زیادبهشون سر نزنه با شما بیشتر لج میکنه یا ب قولی روتون کم میکنه و ميگه حالا دیدی من زورم از تو بيشتره و اما راه حل دوم اینکه تمام زندگی همسرتون اينه که مادرم در چ حالی و ب نظرم شما نصف مسوليت همسرتون رو ب عهده بگیرید یعنی هر روز ب مادرش سر بزنيد اگه کاری داره براش انجام بدین خریدی داره برین واسش انجام بدین ب شوهرتون زنگ بزنید بگيد من خونه مامانتم یکم خرید داشت رفتم و اومدم ميخوام برم خونه میای خونه یا باز ميخوای بیای خونه مامانت منتظر بمونم از اینجا با هم بریم خونه.مادر شوهر شما ميخواد شما رو خط بزنه و همش دونفری با هم باشن اما اجازه نده با هم تنها بمونن این رو هم بگم شاید اوایل مادر شوهرتون روی خوش ب شما نشون ندن(با توجه ب شخصیتی ک از ايشون تو این مدت شناختمشون البته باصحبت های شما) اما شما سرسختی نشون بده تو این چن سال شما همش روب رو با همسرتون و مادرش جنگیدی اما اينا درکنارشون و از راه دوستی وارد شو.گاهی اوقات دعوتشون کن و مثلا یکی دو روزی نگهشون دار و ببینید مشکل خونه اومدن همسرتون حل ميشه يا نه؟ حداقل این ی راهم امتحان کنید جوابشم ب ما بدین.


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.