نوشته اصلی توسط
paiize
سلام الهام جان
به نظر منم این سفر رو نرو!!یعنی چی که اون و دوستش وهمسرش به هدفشون برسن واسه دور کردن تو از شوهرت!
به شوهرت بگو اگه وجود من اینقدر آزارت میده چندروزی میرم خونه بابام یا اگه دوستی،اقوامی مطمئن داری برو.ولی باهمسردوستت نرو.
این سفر دوتا نتیجه داره!یکی اینکه همسرت بعدا بهت میکه تو بااون خانم مشکل دار رفتی ومعلوم نیست چکار کردین باهم پس به خودش اجازه میده خط قرمزها رو مثل گذشته رد کنه ورفیق بازی ودیدار با دوست دختر های دوستاش و....
یکی هم اینکه از این طریق دوستش وخانمس میخواد کنترلت کنه ودر جریان باشه کجایی وچکار میکنی!
برو جایی که ندونه چکار میکنی،خوشی یا ناخوشی!بزار بهت فکر کنه.
توی این مدت هم خوب فکر کن ببین واقعا اگه نمیتونی اینقدر روزهای جوونی ات رو هدر نده.هر چقدر هم که ایراد داشته باشی توی خیلی از موارد حق با توئه!اگه همسر من که معتقدم به پدر ومادرش وابسته ست یک درصد از کارهای همسر تورو انجام میداد یک لحظه هم نمیتونستم تحمل کنم.همسر من بااینکه وابسته ست اما کم کم یادش دادم که الویت اولش باید من باشم.ازش احترام خواستم توی جمع!خیلی روی این مسئله حساسم!خداروشکر خیلی رعایت میکنه.
یعنی چی که همسر آدم بره این طرف واون طرف پشت سرش حرف بزنه.ببخشیدها ولی شعور وغیرت هم خوب چیزیه والا.من نمیدونم مادر ایشون کی میخوان دیگه در حقش مادری کنن!!وقتی پیر شد دیگه نه زن مونده واسش نه بچه؟؟؟؟
منظورم از سفر رفتن، با اون خانم نيست، تنها ميرم خونه خواهرم، مطمعنم اونم خوشحال ميشه و اصنم چز غير طبيعى نيس ك برم پيشش، يعنى فك نميكنه دعوامون شده يا چيزى.
چون دقيقا دو تا هدفى كه از سفر گفتى رو قبول دارم. دقيقا.
براى همين دوس دارم جايى باشه كه ندونه چيكار ميكنم و دفه بعدى ازين خواسته ها ازم نداشته باشه، بدونه قرار نيست من هميشه جاى امن باشم و اونم با دوستاش خوش باشه و هركار ميخواد بكنم.
يا راهي خواهم يافت
يا راهي خواهم ساخت
علاقه مندی ها (Bookmarks)