به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مرداد 97 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    135
    سطح
    2
    Points: 135, Level: 2
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همه کار واسه خانومم میکنم ولی خانومم همیشه میگه لخوشی ندارم و خستم

    با سلام
    من و همسرم 1.5 ساله که ازدواج کردیم و سه ماهه که رفتیم زیر یک سقف تو این مدت خیلی سعی کردم به همسرم محبت کنم و همه جوره کتارش باشم تا به عنوان یه تکیه گاه منو قبول کنه
    ولی گاهی بعضی اشتباه ها باعث شده که از دستم ناراحت بشه و به قول خودش دلش بشکنه
    از روز اول که عقد کردیم بعد چند ماه تا کوچکترین اختلافی پیش میومد میگفت ما نمیتونیم با هم زندگی کنیم و بیا جدا شیم. و من با صحبتهای زیاد قانعش میکردم که این مشکلات طبیعیه و قبول میکرد.
    سعی کردم هیچ کوتاهی در حقش نکنم از ابراز محبت کلامی بگیر تا خرید هدیه به بهانه های مختلف و توجه بهش تو جمع و تنهایی شاید گاهی لحظاتی اونم ناخواسته بهش بی توجهی کردم و بعد که گفته ناراحت شده و دلش شکسته عذرخواهی کردم و سعی کردم جبران کنم.ولی واقعا دیگه خسته شدم من همه جوره تلاش میکنم کنارش باشم ولی باز اون یه چیزای دیگه میخواد و وقتی رفتاری ازم میبینه ناراحت میشه و قهر میکنه و میگه بیا جداشیم یا دلخوش نیستم. و شروع میکنه میگه برو برای خودت دنبال زندگیت تو کنار من خوش نیستی!! در حالی که میدونم خودش ناراحته. بارها بهش گفتم اگه دوستم نداری یا علاقه نداری بهم بگو ولی نمیگه و میگه دوست دارم.بطور مثال بهم میگه دوست دارم فعال باشی و درس بخونی و کار دوم داشته باشی ولی خوب همه اینا که یه دفعه نمیشه و بهش میگم باشه حالا بیا اول زندگی یکم تفریح کنیم شاد باشیم و بگردیم ولی اون میگه تو به حرفم گوش نمیدی در حالی که شروع کردم به خوندن برای ارشد و پیگیر کار هم هستم.یه چیزایی ازم میخواد که واقعا از توانم خارجه و این ناراحتم میکنه.جالبه که من حق ندارم ازش ناراحت بشم و اگه حرفی بزنه و ناراحتیم رو نشون بذم اونم قهر میکنه و دوباره همون آش و همون کاسه.تو ایم مدت تا حالا نشده یه بار قهر باشیم و اون پا پیش بذاره.در هرصورت چه مقصر من باشم و چه اون من باید برم منت کشی.. خیلی سختمه خیلی دوست دارم بهم ابراز علاقه کنه یا به خودش برسه و آرایش کنه لباس خوب بپوشه تو خونه ولی اصلا گوش نمیده و به بهانه های مختلف میگه نمیتونم حتی مسافرت و تفریح رو هم به بهانه های مختلف کنسل میکنه در حدی که یه صبح جمعه کوه نمیاد بریم .نمیدونم ادامه این زندگی به صلاحمه یا نه!
    البته اینم بگم دختر مهربونیه و بقیه بهش محبت میکنن سعی میکنه جبران کنه و احترام خانوادمو جلوشون نگه میداره و حجابشو داره و ...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 مرداد 97 [ 15:28]
    تاریخ عضویت
    1397-3-28
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    400
    سطح
    7
    Points: 400, Level: 7
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط morteza_bn نمایش پست ها
    با سلام
    من و همسرم 1.5 ساله که ازدواج کردیم و سه ماهه که رفتیم زیر یک سقف تو این مدت خیلی سعی کردم به همسرم محبت کنم و همه جوره کتارش باشم تا به عنوان یه تکیه گاه منو قبول کنه
    ولی گاهی بعضی اشتباه ها باعث شده که از دستم ناراحت بشه و به قول خودش دلش بشکنه
    از روز اول که عقد کردیم بعد چند ماه تا کوچکترین اختلافی پیش میومد میگفت ما نمیتونیم با هم زندگی کنیم و بیا جدا شیم. و من با صحبتهای زیاد قانعش میکردم که این مشکلات طبیعیه و قبول میکرد.
    سعی کردم هیچ کوتاهی در حقش نکنم از ابراز محبت کلامی بگیر تا خرید هدیه به بهانه های مختلف و توجه بهش تو جمع و تنهایی شاید گاهی لحظاتی اونم ناخواسته بهش بی توجهی کردم و بعد که گفته ناراحت شده و دلش شکسته عذرخواهی کردم و سعی کردم جبران کنم.ولی واقعا دیگه خسته شدم من همه جوره تلاش میکنم کنارش باشم ولی باز اون یه چیزای دیگه میخواد و وقتی رفتاری ازم میبینه ناراحت میشه و قهر میکنه و میگه بیا جداشیم یا دلخوش نیستم. و شروع میکنه میگه برو برای خودت دنبال زندگیت تو کنار من خوش نیستی!! در حالی که میدونم خودش ناراحته. بارها بهش گفتم اگه دوستم نداری یا علاقه نداری بهم بگو ولی نمیگه و میگه دوست دارم.بطور مثال بهم میگه دوست دارم فعال باشی و درس بخونی و کار دوم داشته باشی ولی خوب همه اینا که یه دفعه نمیشه و بهش میگم باشه حالا بیا اول زندگی یکم تفریح کنیم شاد باشیم و بگردیم ولی اون میگه تو به حرفم گوش نمیدی در حالی که شروع کردم به خوندن برای ارشد و پیگیر کار هم هستم.یه چیزایی ازم میخواد که واقعا از توانم خارجه و این ناراحتم میکنه.جالبه که من حق ندارم ازش ناراحت بشم و اگه حرفی بزنه و ناراحتیم رو نشون بذم اونم قهر میکنه و دوباره همون آش و همون کاسه.تو ایم مدت تا حالا نشده یه بار قهر باشیم و اون پا پیش بذاره.در هرصورت چه مقصر من باشم و چه اون من باید برم منت کشی.. خیلی سختمه خیلی دوست دارم بهم ابراز علاقه کنه یا به خودش برسه و آرایش کنه لباس خوب بپوشه تو خونه ولی اصلا گوش نمیده و به بهانه های مختلف میگه نمیتونم حتی مسافرت و تفریح رو هم به بهانه های مختلف کنسل میکنه در حدی که یه صبح جمعه کوه نمیاد بریم .نمیدونم ادامه این زندگی به صلاحمه یا نه!
    البته اینم بگم دختر مهربونیه و بقیه بهش محبت میکنن سعی میکنه جبران کنه و احترام خانوادمو جلوشون نگه میداره و حجابشو داره و ...
    سلام
    گفتید یکی از اخلاق های خانمتون اینه که مهربونه... من که از حرف های شما برداشتی از مهربونی ایشون نکردم
    سوالم اینه که اگه به خانمتون بگید بیا از هم جدا بشیم چه جوابی میده؟
    خیلی مهمه که جواب ایشون در واقعیت و حالت عادی چی هست

    چون اگه حرفش واااقعا جدایی باشه و با نظر شما موافق باشه و بگه باشا جدو بشیم باید بگم که ناگزیر باید طلاقش بدین
    مگه اینکه بگه در صورت براورده شدن نیازهام باهات زندگی میکنم که اینجا دیگه به شما مربوط میشه که تا چه حد میتونید بله قربان گو و اطاعت کن ایشون با تمام وجودتون باشید و هر انتظارری داشت چه معقول و چه نامعقول را براورده کنید

    با این حال نظر من اینه که اگه ایشون الان که اول زندگیه و تا تقی به توقی میخوره حرف از جدایی میزنه شما چه اصراری برای نگه داشتن این زندگی دارید؟

  3. 3 کاربر از پست مفید نارجیس 2 تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (یکشنبه 31 تیر 97), میس بیوتی (سه شنبه 23 مرداد 97), بارن (دوشنبه 01 مرداد 97)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 مهر 97 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1396-7-21
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 90 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    خیلی سادست... "این خانوم" از این زندگی راضی نیست... حالا چندین و چند دلیل میتونه داشته باشه
    1) ممکنه حسی که به شما داره فقط یه دوس داشتن معمولی باشه نه عشق"
    2) مورد بعدی اینه که من در اکثر موارد دیدم بعد از ازدواج یه برهه زمان افسردگی برا یه سری پیش میاد چه مرد چه زن.... حس میکنه انتخابش درست نیست. یا مثلا چیزی که میخواد نیست...
    الان یکی از دوستام با اینکه بیشتر از یه سال از عروسیش میگذره هنوزم حالش بده.... حرفاش پر از تناقضه... فهمیدم حس شور و شوق به اون زندگی رو نداره....
    و این خیلی بده. حتی بهش توصیه کردم تا حالش خوب نشده بچه دار نشه. چون این همه بچه طلاق انصاف نیست....
    3) نمیخواستم اینو بگم ولی ادم راحتی ام هدفمم جز کمک چیزی نیست. برا تموم دوستان....
    ببینید خانوم شما قبل از اشنایی با شما کسی تو زندگیش بوده؟ یه عشق ناکام؟؟؟؟؟؟ اکثثر موارد اقا یا خانوم بعد تا عروسی کلی ذوق و شوق داره.... تو فضای مجازی جار میزنه ازدواج کرده
    برا عروسی خوشحاله اما به محض رفتن زیر یه سقف بی قراری شروع میشه. چون قبلا دلش رو جایی جا گذاشته.... و این بدترین درده.... اگه مورد سوم باشه
    که انشالله نیست. باید بهش زمان بدیدتا خودش رو پیدا کنه. تا تصمیم بگیره
    حتی میتونید مثل یه دوست خوب پایه حرفاش باشید... چه اشکالی داره همسر ادم بشینه از غمش بگه حتی اگه اون حس قدیمی به دیگری باشه. نه نه من ادم بی غیرتی نیستم برعکس فوق العاده روشن فکرم. شاید خییل ها باهام مخالف باشن اما اینا عقیده منه میتونید مث من نباشید. ولی من معنقدم انسان بودن خیلی از بهتر انسان نما ولی حیوان بودنه....
    میشه مث یه دوست ناب نشست کنارش و بهش اطمینان داد که به تموم حرفاش گوش میدید. اتفاقا ابن میتونه شمارو تو ذهنش به یه ادم خاص تبدیل کنه.
    یه ادم که همیشه میشه بهش اعتماد کرد.
    و راه حلی که من میدم اینه که:
    ببین شما باید کمی هنر به خرج بدی. اگه اون زنو دوس داری اگه عاشقشی اگه میخوای باهات بمونه.... پس نباید تسلیم شی... بذار کج خلقی کنه. صبوری کن... هی با خودت تکرار کن قراره بعنوان یه پزشک یه نفرو درمان کنی... پزشک تا صبور نباشه نمیتونه برا بیمار کاری کنه. پزشک بودن به مدرک و سالهای طولانی درس خوندن نیست. میشه تو خونه هامونم پزشک باشیم.

    حالا شما: با این هنری که به خرج میدی باید اونو عاشق کنی... دوس داشتن خالی قبول نیست...
    نباید براش تکراری باشی. خییلی نزدیک نشو... خیلی هم دور نباش...
    ادما با خیلی دور بودن بی احساس میشن و با خییل نزدیک بودن بی حس...
    هنر عاشق کردن رو یاد بگیرید
    موفق باشید
    ویرایش توسط dr-samira : یکشنبه 31 تیر 97 در ساعت 00:28

  5. 2 کاربر از پست مفید dr-samira تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (یکشنبه 31 تیر 97), morteza_bn (پنجشنبه 04 مرداد 97)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام مرد مهربان.

    شما و همسرتون چند ساله هستید؟ تحصیلات و وضعیت اشتغال شما و خانمتون چیه؟

    در دوره عقد هم مشکلات مشابه داشته اید؟

    وضعیت تغذیه خانمتون چطوره؟ فعالیتهاش چیاست؟ در کل درونگراست یا برونگرا؟ روابط خصوصیتون چطوره؟

    کم خونی، کمبود ویتامین دی و ویتامین های گروه بی رو در ایشون چک کرده اید؟

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 آذر 97 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1397-4-25
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    323
    سطح
    6
    Points: 323, Level: 6
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر میاد خانومتون مقداری افسردگی داره
    و همینطور انتظاراتی از رابطه با شما داره که برآورده نمیشه.
    منظورم از انتظارات،، انتظارات روزمره و خرید هدیه و این چیزها نیست..
    انتظارات رفتاری و احساسی از طرف شما داره که احتمالا نمیتونه بیان کنه و ریشش در رفتارهای شما با ایشون هست.
    آیا رابطه جنسی خوبی با همدیگه دارید؟ ایشون راضیه در این زمینه؟
    به نظر میرسه همسر شما دنبال یکسری رفتارهای احساسی-جنسی از سمت شماست که بهش نمی‌رسه یا اونجوری که میخواد نیست و این نارضایتی بشکل بهانه گیری و افسردگی در سایر زمینه ها نمود پیدا می‌کنه
    شایدم برداشتم اشتباهه، اگه مثال های بیشتری بزنید میشه بهتر درک کرد
    ویرایش توسط گل*یخ : سه شنبه 02 مرداد 97 در ساعت 16:51

  8. کاربر روبرو از پست مفید گل*یخ تشکرکرده است .

    morteza_bn (پنجشنبه 04 مرداد 97)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مرداد 97 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    135
    سطح
    2
    Points: 135, Level: 2
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نارجیس 2 نمایش پست ها
    سلام
    گفتید یکی از اخلاق های خانمتون اینه که مهربونه... من که از حرف های شما برداشتی از مهربونی ایشون نکردم
    سوالم اینه که اگه به خانمتون بگید بیا از هم جدا بشیم چه جوابی میده؟
    خیلی مهمه که جواب ایشون در واقعیت و حالت عادی چی هست

    چون اگه حرفش واااقعا جدایی باشه و با نظر شما موافق باشه و بگه باشا جدو بشیم باید بگم که ناگزیر باید طلاقش بدین
    مگه اینکه بگه در صورت براورده شدن نیازهام باهات زندگی میکنم که اینجا دیگه به شما مربوط میشه که تا چه حد میتونید بله قربان گو و اطاعت کن ایشون با تمام وجودتون باشید و هر انتظارری داشت چه معقول و چه نامعقول را براورده کنید

    با این حال نظر من اینه که اگه ایشون الان که اول زندگیه و تا تقی به توقی میخوره حرف از جدایی میزنه شما چه اصراری برای نگه داشتن این زندگی دارید؟
    نسبت به بقیه دل مهربونی داره. اگه کسی از خانواده من یا خودش بهش محبتی کنن یا کاری واسش انجام بدن سعی میکنه در اسرع وقت تشکر و جبران کنه.
    در مورد سوالتون اگه بهش بگم بیا جدا شیم فکر میکنم سریع قبول کنه البته تا حالا بهش اینو نگفتم. ولی گفته اگه جدا شیم من نمیتونم فراموشت کنم و فقط برات آرزوی خوشبختی میکنم.
    میدونم یه تصوری از زندگی و همسر آینده داشته که برآورده نشده.همسر من به نظر کمال گرا هست و هر چیزی باید خوبش رو داشته باشه و گرنه سریع تغییر میده و هیچ وقت به فکر تعمیر نیست.اینو از رفتارش با سایر چیزایی که داره فهمیدم.تصور یه شوهر همه چی تموم رو داشته و حالا که من نقصهای زیادی دارم تو پرش خورده!!!
    ولی من واقعا دوسش دارم و میخوام با رفتارم یکاری کنم که بهم علاقمند بشه ولی واقعا نمیدونم باید چکار بکنم!!!

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مرداد 97 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    135
    سطح
    2
    Points: 135, Level: 2
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط dr-samira نمایش پست ها
    سلام.
    خیلی سادست... "این خانوم" از این زندگی راضی نیست... حالا چندین و چند دلیل میتونه داشته باشه
    1) ممکنه حسی که به شما داره فقط یه دوس داشتن معمولی باشه نه عشق"
    2) مورد بعدی اینه که من در اکثر موارد دیدم بعد از ازدواج یه برهه زمان افسردگی برا یه سری پیش میاد چه مرد چه زن.... حس میکنه انتخابش درست نیست. یا مثلا چیزی که میخواد نیست...
    الان یکی از دوستام با اینکه بیشتر از یه سال از عروسیش میگذره هنوزم حالش بده.... حرفاش پر از تناقضه... فهمیدم حس شور و شوق به اون زندگی رو نداره....
    و این خیلی بده. حتی بهش توصیه کردم تا حالش خوب نشده بچه دار نشه. چون این همه بچه طلاق انصاف نیست....
    3) نمیخواستم اینو بگم ولی ادم راحتی ام هدفمم جز کمک چیزی نیست. برا تموم دوستان....
    ببینید خانوم شما قبل از اشنایی با شما کسی تو زندگیش بوده؟ یه عشق ناکام؟؟؟؟؟؟ اکثثر موارد اقا یا خانوم بعد تا عروسی کلی ذوق و شوق داره.... تو فضای مجازی جار میزنه ازدواج کرده
    برا عروسی خوشحاله اما به محض رفتن زیر یه سقف بی قراری شروع میشه. چون قبلا دلش رو جایی جا گذاشته.... و این بدترین درده.... اگه مورد سوم باشه
    که انشالله نیست. باید بهش زمان بدیدتا خودش رو پیدا کنه. تا تصمیم بگیره
    حتی میتونید مثل یه دوست خوب پایه حرفاش باشید... چه اشکالی داره همسر ادم بشینه از غمش بگه حتی اگه اون حس قدیمی به دیگری باشه. نه نه من ادم بی غیرتی نیستم برعکس فوق العاده روشن فکرم. شاید خییل ها باهام مخالف باشن اما اینا عقیده منه میتونید مث من نباشید. ولی من معنقدم انسان بودن خیلی از بهتر انسان نما ولی حیوان بودنه....
    میشه مث یه دوست ناب نشست کنارش و بهش اطمینان داد که به تموم حرفاش گوش میدید. اتفاقا ابن میتونه شمارو تو ذهنش به یه ادم خاص تبدیل کنه.
    یه ادم که همیشه میشه بهش اعتماد کرد.
    و راه حلی که من میدم اینه که:
    ببین شما باید کمی هنر به خرج بدی. اگه اون زنو دوس داری اگه عاشقشی اگه میخوای باهات بمونه.... پس نباید تسلیم شی... بذار کج خلقی کنه. صبوری کن... هی با خودت تکرار کن قراره بعنوان یه پزشک یه نفرو درمان کنی... پزشک تا صبور نباشه نمیتونه برا بیمار کاری کنه. پزشک بودن به مدرک و سالهای طولانی درس خوندن نیست. میشه تو خونه هامونم پزشک باشیم.

    حالا شما: با این هنری که به خرج میدی باید اونو عاشق کنی... دوس داشتن خالی قبول نیست...
    نباید براش تکراری باشی. خییلی نزدیک نشو... خیلی هم دور نباش...
    ادما با خیلی دور بودن بی احساس میشن و با خییل نزدیک بودن بی حس...
    هنر عاشق کردن رو یاد بگیرید
    موفق باشید
    ممنونم از حرفاتون واقعا خوب بود.تلاش میکنم این هنر رو یاد بگیرم.من فکر میکردم خیلی باید بهش نزدیک بشم و همیشه کنارش باشم.شاید اشتباه من این بوده.
    همسر من یه مردادیه مستقل هست و اصلا به هیچ کس وابسته نیست و من همیشه تلاش میکردم به خودم وابستش کنم چون یه زن وابسته رو دوس داشتم ولی نشد و بدتر شد.
    اینم بگم میدونم که کسی تو زندگیش نبوده و دلبسته کسی نشده.
    من سعی میکنم یه مردی باشم که همه جوره تامینش کنم.مثلا بهش میگم هر کاری دوس داری بکن من کنارتم و کمکت میکنم اگه میخوای درس بخونی.اگه میخوای کار بکنی . اگه میخوای تفریح کنی . میخوای خرید کنی. همه جوره من هستم و هرچی بخوای بهت میدم پول ، وقت ، عشق ،....
    ولی باز میگه تو به حرفم گوش نمیدی .
    ازم میخواد یه مرد باکلاس با ابهت که سرش خیلی شلوغ باشه و تلاشش زیاد باشه و درآمدش بالا باشه و در عین حال مطیعش باشم.البته این ویژگی ها رو بهم نگفته و خودم حس کردم.
    خوب به دست آوردن اینا یه دفعه واقعا سخته و باید مرحله به مرحله به همش برسم.
    تا بهش میگم بیا بریم مسافرت میگه تو همش به فکر خوش گذرونی هستی و به فکر زندگی نیستی
    بهش میگم خوب تفریحم جزیی از زندگیه و میگه برا تفریح وقت زیاد ما باید الان تلاش کنیم و کار کنیم و ولخرجی نکنیم!!
    من اصلا اینجور تصوری از زندگی ندارم و هیچ وقت زندگیم رو فدتی کار نکردم و همیشه سعی کردم از اوقاتی که دارم بیشترین لذت رو ببرم ولی همسرم نظرش کاملا با من مخالفه!

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام مرد مهربان.

    شما و همسرتون چند ساله هستید؟ تحصیلات و وضعیت اشتغال شما و خانمتون چیه؟

    در دوره عقد هم مشکلات مشابه داشته اید؟

    وضعیت تغذیه خانمتون چطوره؟ فعالیتهاش چیاست؟ در کل درونگراست یا برونگرا؟ روابط خصوصیتون چطوره؟

    کم خونی، کمبود ویتامین دی و ویتامین های گروه بی رو در ایشون چک کرده اید؟
    من 30 سالمه و ایشون 27من سرکارم و خانومم خانه دار با مدرک کارشناسیه

    در دوران عقد هم خاتلافاتمون زیاد بود تو خرید وسایل و رفت و آمد و خیلی چیزای دیگه...
    تغذیش خوبه و درونگراست
    جدیدا آزمایش نداده و لی سال گذشته چکاپ کرد و وضعیتش خوب بود.
    روابط خصوصیمون خوبه.
    ولی قهر کردناش به نسبت زیاده

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط گل*یخ نمایش پست ها
    به نظر میاد خانومتون مقداری افسردگی داره
    و همینطور انتظاراتی از رابطه با شما داره که برآورده نمیشه.
    منظورم از انتظارات،، انتظارات روزمره و خرید هدیه و این چیزها نیست..
    انتظارات رفتاری و احساسی از طرف شما داره که احتمالا نمیتونه بیان کنه و ریشش در رفتارهای شما با ایشون هست.
    آیا رابطه جنسی خوبی با همدیگه دارید؟ ایشون راضیه در این زمینه؟
    به نظر میرسه همسر شما دنبال یکسری رفتارهای احساسی-جنسی از سمت شماست که بهش نمی‌رسه یا اونجوری که میخواد نیست و این نارضایتی بشکل بهانه گیری و افسردگی در سایر زمینه ها نمود پیدا می‌کنه
    شایدم برداشتم اشتباهه، اگه مثال های بیشتری بزنید میشه بهتر درک کرد
    روابط جنسی هم خوبه و مشکل خاصی نیست

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    گفتید همسرتون شخصیت مستقلی داره و به هیچ کس وابسته نیست. ممکنه بیشتر توضیح بدید؟

    من فکر میکنم (اینکه چقدر درست باشه رو نمیدونم) که دو تا مساله عمده در مشکل شما وجود داره:
    1- زیادی مهربان بودن شما.
    2-عدم رضایت ایشون از شخص خودش

    طبق توضیحاتی که دادید، فکر میکنم یکم زیادی محبت میکنید. ببینید، یک زن، از مرد خصوصیات مردانه اش رو میخواد و دوست داره و جذبش میشه. یکی از این خصوصیات، جذبه و غرور مردانه است. وقتی شما مقصر نیستید در بحثی، لزومی نداره شما عذرخواهی کنید. یا کلا اصلا لزومی نداره شما مطیع محض باشید و به هر ساز ایشون برقصید. قاطع باشید و به خواسته ها و توقعات و همچنین به حد وظایف خودتون آگاه.

    مدیریت خودتون بر زندگی و جدی بودن مسایل زندگی رو بهش بروز بدید قبل از اینکه ایشون بخواد بهتون خط بده. مثلا اگر خونه ندارید خودتون به فکر باشید و این دغدغتون رو کمی بهش بروز بدید. مثلا بهش بگید ما باید ماهی فلان مقدار پس انداز کنیم یا میخوام برم فلان وام رو بگیرم یا رفتم خونه های فلان محل رو قیمت کردم و.... این ها به زن نشون میده که شوهرش به فکر زندگیه.

    2- در مورد دوم، فکر میکنم همسرتون یک نارضایتی هایی از خودش داره که میخواد شما کامل باشید تا به واسطه کمال شما، ضعف های خودش کمتر به چشمش بیاد. اما لازمه که خود ایشون هم سعی و تلاش برای رشدهایی که دلش میخواد داشته باشه. به نظرم تشویقش کنید به ادامه تحصیل یا شغل یا هر فعالیت دیگه ای که خودش حس سودمندی نسبت به خودش پیدا کنه.

  12. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    میس بیوتی (سه شنبه 23 مرداد 97)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مرداد 97 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    135
    سطح
    2
    Points: 135, Level: 2
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    گفتید همسرتون شخصیت مستقلی داره و به هیچ کس وابسته نیست. ممکنه بیشتر توضیح بدید؟

    من فکر میکنم (اینکه چقدر درست باشه رو نمیدونم) که دو تا مساله عمده در مشکل شما وجود داره:
    1- زیادی مهربان بودن شما.
    2-عدم رضایت ایشون از شخص خودش

    طبق توضیحاتی که دادید، فکر میکنم یکم زیادی محبت میکنید. ببینید، یک زن، از مرد خصوصیات مردانه اش رو میخواد و دوست داره و جذبش میشه. یکی از این خصوصیات، جذبه و غرور مردانه است. وقتی شما مقصر نیستید در بحثی، لزومی نداره شما عذرخواهی کنید. یا کلا اصلا لزومی نداره شما مطیع محض باشید و به هر ساز ایشون برقصید. قاطع باشید و به خواسته ها و توقعات و همچنین به حد وظایف خودتون آگاه.

    مدیریت خودتون بر زندگی و جدی بودن مسایل زندگی رو بهش بروز بدید قبل از اینکه ایشون بخواد بهتون خط بده. مثلا اگر خونه ندارید خودتون به فکر باشید و این دغدغتون رو کمی بهش بروز بدید. مثلا بهش بگید ما باید ماهی فلان مقدار پس انداز کنیم یا میخوام برم فلان وام رو بگیرم یا رفتم خونه های فلان محل رو قیمت کردم و.... این ها به زن نشون میده که شوهرش به فکر زندگیه.

    2- در مورد دوم، فکر میکنم همسرتون یک نارضایتی هایی از خودش داره که میخواد شما کامل باشید تا به واسطه کمال شما، ضعف های خودش کمتر به چشمش بیاد. اما لازمه که خود ایشون هم سعی و تلاش برای رشدهایی که دلش میخواد داشته باشه. به نظرم تشویقش کنید به ادامه تحصیل یا شغل یا هر فعالیت دیگه ای که خودش حس سودمندی نسبت به خودش پیدا کنه.
    منظورم از مستقل اینه که مثلا در زمان عقد خرید وسایل زندگی رو خودش انجام میداد و هر چی میگفتم از بقیه کمک بگیر و از تجربشون استفاده کن یا با پدر و مادر بریم خرید مخالفت میکرد و میگفت خودم میتونم در حالی که میدیدم اصلا تجربه ای در خرید برخی وسایل نداره یا برای انتخابهای زندگیشه مثل انتخاب رشته خودش تصمیم گرفته و کسی تاثیر نداشته.

    میدونید من یه مشکلی که دارم اینه که تا میبینم غمگین و ناراحته نمیتونم آروم و بی خیال باشم و تا علت ناراحتیش رو بدست نیارم آروم نمیشم و دوش دارم همسرم همیشه شاد و خندان باشه و غمی تو دلش نباشه.
    همیشه تو منابع مختلف خوندم که این محبت هست که یک زن رو رام ومطیع میکنه.ولی من هر چی بیشتر محبت میکنم انگار بدتر میشه
    به نظرتون اگه نسبت به کارایی که خودش مقصر بوده کرده و ناراحته من بی تفاوت باشم و چیزی نگم اونم نسبت بهم سرد و بی تفاوت نمیشه.
    بطور مثال همسر من خیلی زودرنجه و اگه از اطرافیان کسی حرفی بهش بزنه زود ناراحت میشه و بهم میریزه و جالب اینه که ناراحتیش رو به من نشون میده و نه به اون شخص که ناراحتش کرده.
    هر چی بهش میگم تقصیر من چیه و بهش توجه نکن و فراموشش کن یا برو ناراحتیت رو به خود اون فرد نشون بده نه به من، بیشتر از دستم عصبانی میشه و قهر میکنه و حرف از جدایی میزنه
    البته چند دفعه در دوران عقد از دست این کاراش عصبانی شدم و باهاش قهر کردم در حالی که میدونست تقصیر من نیست ولی پا پیش نگذاشت و قهرمون به دو روز میکشید و مجبور میشدم دوباره من برم جلو و باهاش حرف بزنم.
    جالبه که وقتی یه ساعتی منت کشی میکردم و به حرفش میاوردم و دلش سبک میشد دیگه آروم و خوشحال میشد.
    من دیگه به این نتیجه رسیم که دوستم نداره و فقط داره به خاطر خانوادش و ترس از طلاق تحملم میکنه
    ولی چه کنم که من خیلی دوسش دارم البته دیگه منم یخورده ازش سرد شدم. ولی واقعا جدایی برای منم سخته
    من برای این رابط خیلی وقت و انرژی گذاشتم و سعی میکنم رابطه رو حفظ کنم.
    حالا به نظرتون اگه بدونم مقصر خودشه و قهرکرد بی تفاوت باشم؟
    من خیلی کمکش میکنم که بتونه سر یه کار خوب بره امیدوارم با سر کار رفتن شخصیتش بهتر بشه و بدتر نشه!!!

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مرداد 97 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    135
    سطح
    2
    Points: 135, Level: 2
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی این انجمن مشاور نداره برای راهنمایی؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.