به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 آذر 97 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1397-4-25
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    323
    سطح
    6
    Points: 323, Level: 6
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از ادامه دادن جلسات زوج‌درمانی دلسرد شدم

    سلام
    من و همسرم سالهاست که اختلافات زناشویی عمیقی داریم ، خاستگاه اونها اختلافات جنسی بوده اما با عدم درمان بموقع و یکسری اشتباهات دیگمون.. به تمام ابعاد رابطمون گسترش پیدا کرد.
    سه سال قبل رفتیم پیش یک زوج‌درمانگر،
    اون زمان شرایطمون خیلی با امروزمون فرق داشت
    هنوز همدیگه رو دوست داشتیم و می‌خواستیم زندگیمون رو حفظ کنیم
    اختلافات هنوز اینقدر گسترده نشده بودن
    رابطه عاطفی خوبی داشتیم

    مشاور گفت اگر درمان نکنید تا دو سال آینده به طلاق می‌رسید،
    ایشون اونموقع مارو به یک مشاور خانم ارجاع دادند و نشد با اون خانم هم درمان انجام بدیم (سفر بودند)
    و بعد اینقدر باهم بد شدیم که دیگه پیگیری نکردیم


    تا الان که بچه‌داریم، در آستانه جدایی هستیم و‌شش ماه هم هست که حتی اتاقمون رو هم سوا کردیم.
    البته بیشتر نارضایتی از سمت من هست
    از همسرم متنفرم ، کوهی از کدورت و دلخوری های سخت ازین مدت در موردش دارم
    اما وقتی دیدم از مشاور وقت گرفته باهاش رفتم.......

    تا اینکه تو جلسات حرفی زد که کاملا دلسرد شدم

    وقتی راجب جدایی صحبت شد مشاور گفت ما تلاش می‌کنیم که مشکلات رو حل کنیم و ازین حرفا ...
    که همسرم گفت من میخوام حلش کنیم بخاطر این که یه بچه داریم
    مشاور: فعلا ما کاری به بچه نداریم، مهم خودتون هستید
    همسرم: نه .. بچه خیلی مهمه، بخاطر بچه من خیلی برام مهمه و ....

    ازون لحظه به بعد کاملا یخ زدم، به حد کافی از همسرم متنفر بودم
    حالا دیدم تو مشاور رفتنش هم من جایی نداشتم، بخاطر بچه...
    وقتی بیشتر فکر کردم دیدم در تمام این مدت هم من جایی نداشتم،
    هر موقع گفته بیرون بریم ، گفته بچه رو ببریم بگرده
    اینهمه سال ما مشکل داشتیم و همسرم قدمی برنداشته، امروز قدم برداشته چون بچه داریم
    همه چیز بچست...
    دیگه حتی دلم نمیخواد برم مشاوره..
    حوصله جلساتش رو هم ندارم، انگار صدای مشاور رو هم نمی‌شنوم..
    موندم چکار کنم

    نمیدونم همین مسأله رو به مشاور بگم یا نه.. چجوری بگم ، در حضوره همسرم بگم یا جداگانه
    مخصوصا که حس میکنم مشاور زیاد وارد مشکلات عاطفیمون نمیشه و تمرکز کرده رو اختلافات زناشویی
    درصورتیکه فکر می کنم الان موقعش نیست چون من حتی نمیتونم صحبت های معمولی با همسرم رو تحمل کنم چه برسه به موضوعات جنسی
    ویرایش توسط گل*یخ : دوشنبه 25 تیر 97 در ساعت 20:00

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,446 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام دوست عزیز

    میتونم درک کنم که چقدر ناامید ودلسرد شدید ازاین حرف همسرتون.
    اماباید از دید مثبت بهش نگاه کرد!تصور کن اینقدر از شما متنفر بود وکه میگفت حاضر نیست باهاتون زندگی کنه حتی به خاطر بچه!

    من وهمسرمم همیشه میگیم پسرمون رو ببریم بیرون،منو همسرمم موقع دعوا میگیم به خاطر بچه کوتاه بیایم،یا به روی هم لبخند بزنیم وتظاهر کنیم باهم خوبیم.
    این معنیش این نیست که همسرم دوستم نداره!معنیش توجه واحساس مسولیت نسبت به بچه هست که کاملا درسته.
    الان انگیزه بزرگ همسرتون شاید بچه باشه اما به مرور وقتی مشکلات حل بشه به تدریج عاطفه قبلی هم بین شما برمیگرده،پس الان که ایشون خواستن شما هم بخواین!شماهم کنارش باش واتفاقا شماهم به خاطر بچه جلو برو.کم هدفی نیست ها!
    همسرتون بااین حرف نشون داده که آدم مسئولیت پذیریه!پس نگران نباشید حتما درقبال خانمشون هم احساس مسئولیت میکنن.
    فکر میکنید میگن بچه برکت میاره توی زندگی یعنی چی؟؟یعنی همین دیگه.یعنی اینکه آدم ازاشتباهات همسرش بگذره به خاطر وجود بچه،اما معنیش این نیست که عاطفه ای بین همسران نیست.بلکه فرزندتون پیوند محکمی بین شماست.

  3. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 26 تیر 97), Quality (سه شنبه 26 تیر 97)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 آذر 97 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1397-4-25
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    323
    سطح
    6
    Points: 323, Level: 6
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من نمی تونم اینطوری به قضیه نگاه کنم
    اینکه بچه مهمه درسته،
    اما بچه سرجای خودشه و زوجیت هم سر جای خودشه
    نباید بچه بیاد جای همه چیز رو بگیره
    من کاملا حذف شدم و همه چیز شده بچه،
    اونم زمانی که رابطمون به بحرانی ترین موقعیت رسیده بود
    رابطه جنسی زناشویی عاطفی حتی صحبت کردن معمولی نابود شد چون بچه مهمتره
    و الان تقریبا باید گفت چون چیزی بجز بچه مهم نیست.
    بشدت از بچه دار شدن پشیمونم

    از طرفی مشاور هم متوجه مسأله نیست.. فوکوس کرده روی رابطه جنسی در حالیکه من اصلا نمیتونم با شوهرم یک جمله حرف بزنم اینقدر که ازش بدم اومده!
    البته ما فقط یک جلسه رفتیم. یعنی سه جلسه پیش یک نفر رفتیم و بعد دیدیم مثبت نیست رفتیم پیش همون مشاور اولی که سه سال پیش مارو ارجاع داده بود. ایشون واردتره.
    ولی نمی دونم چرا به مسأله عاطفی ورود نمیکنه، نمیدونم چجوری بهش بگم. البته میگم فقط یک جلسه هست
    ویرایش توسط گل*یخ : دوشنبه 25 تیر 97 در ساعت 22:43

  5. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,373 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل*یخ نمایش پست ها
    نمیدونم همین مسأله رو به مشاور بگم یا نه.. چجوری بگم ، در حضوره همسرم بگم یا جداگانه
    سلام

    این موضوع رو جداگانه به مشاور بگید.باید زودتر هم بهش میگفتید.شما در مراحل درمان قرار دارید.قدم به قدم با مشاور پیش برید و باهاش همکاری کنید حتی اگر شوهرتون واقعا به انگیزه بچه داره میاد مشاوره کم کم متوجه میشه که باید با انگیزه های قوی تری ادامه بده

  6. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 26 تیر 97), tavalode arezoo (سه شنبه 26 تیر 97)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,446 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    گل یخ عزیز حرف شما درسته،زن وشوهر باید مسئله خودشون درالویت باشه امانه همیشه وهمینطور نباید انتظار داشته باشید دراین شرایط وباوجود مشکلات بینتون همسرتون حرفهایی باب میل شمابزنه،بالاخره شما مشکلات حل نشده دارید پس به نظرم فعلا از این توقع تون کوتاه بیاید وخودتون رو راضی کنید وبانیت خیر همسرتون همراه بشید

    چرا ازایشون بدتون اومده؟؟چرا روح لطیف خودتون رو بااحساس انزجار وتنفر آلوده میکنید؟اون هم نسبت به شریک زندگیتون وپدر فرزندتون.
    هیچ میدونی این حس وانرژی منفی رو به همسرتون خیلی راحت منتقل میکنید.به این موضوع اعتقاد دارید؟
    وقتی شما احساس میکنید ازایشون بدتون اومده چطور توقع دارید حسی برخلاف این رو ازشما دریافت کنه،هرچند مشخصه که ناراحت هستید وگرنه راضی نمیشدید که برای حل اختلافهاتون مشاوره برید.
    من اگه جای شما بودم ازبرکت وجود فرزندم نهایت بهره رو میبردم .هم عشق مادرانه ام رو خالصانه به فرزندم منتقل میکردم وهم برای ایجاد صمیمیت وعاطفه بین خودموهمسرم ازعشق پدرانه استفاده میکردم.
    میدونم که دوست دارید همسرتون شماروبخاطر خودتون بخواد؛قابل درکه اما برای رسیدن به این مهم باید این هارو پشت سر بگذارید،باید تامدتی ازغرور زنانه دست بکشید؛اجازه بدید همسرتون کم کم دوباره به شما عشق بورزه نه به یکباره.
    موفق باشید.

    راستی یه سوال!شماقبلا هم درتالار فعالیت داشتید؟

  8. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (سه شنبه 26 تیر 97), نیکیا (سه شنبه 26 تیر 97)

  9. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شما برای چی به این زودی بچه دار شدید ؟
    بابا مشاوره ها روانشناسا با ور کن نف...... نیستن که میگن چند سال صبر کنید

    مثلث کارپمن و مهار مهم نباش از طرف دیگران
    شما رو داره ناراحت میکنه
    یک خورده هم حس میشه رانه کامل باش رو دارید
    البته که من مشکلاتتون رو نمیدونم اگر بحث خیانت همسرتون نه شما حق کامل دارید و رانه کامل باش رو ندارید
    حیات زندگی زناشویی تعهد است
    میشه بیشتر توضیح بدید با مثال
    ویرایش توسط خادم رضا : سه شنبه 26 تیر 97 در ساعت 12:53

  10. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-11-24
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,510
    سطح
    30
    Points: 2,510, Level: 30
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 35 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    گل یخ عزیز از اینکه راهنماییم کردی تو تاپیکم ممنونم...ما گاهی وقتا وضعیت خودمون رو درست نمیبینیم و نمیتونیم درست نظر بدیم... ولی دوستان از دور بهتر میبینن واسه همین میتونیم بهم گمک کنیم.
    شما تو تاپیکتون درمورد اختلافاتتون درست نگفتید چی هستن...یعنی ریشه یابی نمیشه کرد..و نمیتونیم بفهمیم سهم شما چقدر بوده...اما واضحه که درحال حاضر همسرتون بیشتر از شما مسئولیت پذیری بخرج داده و داره تلاش میکنه برا حفظ این زندگی...خواهش میکنم از اینکه عنوان کرده انگیزش بچه ی شماست و خود شما نیست عصبانی نشید...میدونم ناراحت کنندست...اما شما الان فقط ناراحت نیستید بلکه عصبانی هستید ...و همین عصبانیت باعث دلسردی شما شده...یه لحظه فکر کنید که حتما همسرتون در طی این سال ها نیازهای برآورده نشده ایی داشته که اونو عصبانی کرده و الان مثل شما دلسرد شده...مثل خودتون....ببینید این احساس عصبانیت و دلسردی بین هردوتون مشترکه...فقط چیزی که اون بیشتر داره احساس مسئولیته....نمیخوتم بگم شما بیخیال این زندگی هستید...این منصفانه نیست ...شما هم حتما تلاش های خودتون رو کردین و حتما خیلی دوست دارین یه خانواده موفق رو با همسر و بچه تون داشته باشین....منظورم دقیقا همین حس آخرتونه.....
    گل یخ عزیز...نمیدونم مشکلات جنسی که شما گفتین چی هستن اما خودتون گفتین که خواستگاه بقیه ی مشکلاتتون هستن ...حتما واسه همین مشاورتون روش فوکوس کرده...ضمن اینکه همسرتون بیش از اونچه فکر میکنید به مسائل جنسی نیاز داره....شما نمیتونید تصور کنید این مسئله چقدر برای آقایون مهمه...این مسئله میتونه زیر بنای تمام برنامه های یه مرد رو تشکیل بده و این اصلا و ابدا بد نیست...این غریزه هست که حیات انسان رو حفظ کرده...چیزیه که باعث شده مرد مسئولیت نگه داری و مراقبت و تامین آسایش و امنیت یه زن و خانواده رو به دوش بکشه....باعث شده مرد برای تامین درآمد هرکاری از دستش بیاد تو هر شرایطی رو بپذیره....مشاغل سخت رو نگاه کنید...به مردها نگاه کنید چطور خودشونو به خطر میاندازن...اساس این قدرت رو از غریزه جنسیشون دارن....از موقعی که خودم اینو فهمیدم خیلی خوب با مسائل جنسی همسرم برخورد میکنم و اونو کاملا راضی کردم....میخوام بگم که این مسئله برای نه تنها مرد بلکه کل بشریت مسئله ی واقعا جدی و مهمیه....
    این نیاز همسرتون بود...و صد البته درک میکنم چقدر شما به مسائل عاطفی و حمایت عاشقانه ی همسرتون نیاز دارید...اینم نیاز ما خانم هاست...امنیت عاطفی برای ما خانم ها هم واقعا جدی و مهمه...طوری که برطرف مشدن این نیاز از طرف همسرتون اینقدر شما رو دلسرد کرده که دیگه نمیتونید حتی برای بچه تون هم که شده ادامه بدید....میخوام بگم گل یخ عزیز صبر داشته باش....همسرت الان عصبانیه....اما واقعا دمش گرم که هنوز داره به بچه فکر میکنه....اون داره تلاش میکنه...تو هم تلاشت رو بکن.....از برآورده شدن نیازهات شروع نکن...از برآورده شدن نیازهای همسرت از هر نوعش باشه شدوع کن....این مردی که تو داری ازش میگی بنظر انسان با وفایی میاد...هر دوتون بفکر دیگری باشید....اگه نیازهاشو برآورده کنی اونم همین کار رو میکنه...اون مرد زندگیه که داره بای حفظ خانوادش تلاش میکنه...خیلی از آقایون تو این شرایط میزنن زیر همه چی....
    عزیزم امیدوارم کمکی کرده باشم
    صبر داشته باش

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 آذر 97 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1397-4-25
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    323
    سطح
    6
    Points: 323, Level: 6
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مسأله ما یکم‌ پیچیده هست، یکی از ما دوتا یه گرایش جنسی خاص داره که دیگری اینطوری نیست (نمیتونم مسأله رو بدلایلی اینجا باز کنم) و همین باعث اختلافات شدید بینمون شد.
    دوسه سال پیش که مشاوره رفته بودیم ، زمانیکه هنوز خیلی بهتر بودیم و اختلافاتمون فقط محدود به حوزه جنسی بود..
    مشاور گفت که اگه قبل از ازدواج میومدین میگفتم هرگز باهم ازدواج نکنید چون خیلی باهم در این زمینه اختلاف دارید،
    ما هم الان نمی‌تونیم خیلی کار زیادی براتون بکنیم چون این یک مسأله ذاتی افراد هست و قابل تغییر نیست، فقط میتونیم با یکسری راهکارها و تمرینات شمارو تا حدودی به هم نزدیک کنیم و از شدت اختلافتون کم کنیم، اما کاملا قابل رفع نیست و مثلا پنجاه تا هفتاد درصد شاید بهتر بشه و یکسال هم باید تحت درمان باشید.. و اگر امروز درمان نکنید من قول میدم تا دوسال دیگه کارتون به جدایی میرسه...

    حالا اینها مال دوسه سال پیش هست و ماهم درمان نکردیم...
    اون مشاور مارو به همکارش ارجاع داد، همکارش سفر بود و نشد پیش اون بریم، من از یکی دیگه وقت گرفتم که همسرم نیومد و همکاری نکرد و ..
    بعد ازون هم یکدفعه اینقدر باهم بد شدیم که مشاوره رها شد و خودشم اقدامی نکرد و امروز دقیقا به آستانه جدایی رسیدیم.

    حالا که دیده کار داره به طلاق میرسه رفته دوباره اقدام کرده واسه مشاور.
    اما الان خیلی با دوسال پیش فرقی داره....
    اون زمان من هنوز دوستش داشتم امروز ازش متنفرم
    اون زمان همه زندگیمون خوب بود و فقط اختلاف جنسی داشتیم.
    امروز همه زندگیمون بده، بد نیست. وحشتناکه.. و من حتی تحمل ندارم جواب سلامش رو بدم و کوهی از نفرت و کینه ازش دارم چون خیلی تو این دوسال اذیت شدم و شبها تا صبح گریه کردم و مریض شدم از شدت افسردگی و اون فقط تماشا کرد با اینکه خیلی کارها میتونست بکنه و حداقل این بود که واسه مشاوره و درمان اقدام کنه.

    ما امسال سه جلسه پیش یه مشاوری رفتیم که زیاد جالب نبود و بعد رفتیم پیش همون مشاور دوسال پیشی که در واقع سکستراپ هستند ( هنوز هیچکدوم ازین دو نفر رو کنسل نکردیم)
    اونم زوم کرده رو مشکل جنسی درحالیکه من از شوهرم متنفرم و اصلا وارد این بحران و نفرت احساسی نمیشه با اینکه چندبار گفتم من اصلا الان نمیتونم به مسایل جنسی فکر کنم چون از همسرم انزجار دارم.
    فقط شنیدم تو حرفهاش گفت در گام بعدی با هیپنوتراپی کردن من، سعی میکنند این نفرت رو کم کنند و خاطرات روزهای خوب رو برام پررنگ کنند و ذهنم برگرده به اون دوران خوب!
    یعنی منظورش هیپنوتیزمه؟
    یعنی این راه حل و فصل کردن کوتاهی های نابخشودنی شوهرمه؟؟؟؟
    و اینکه آیا اون مشاور که سه جلسه رفتیم رو کنسل کنیم؟ نکنه بعد پشیمون بشیم؟ هنوز از هیچکدوم چیز مثبتی ندیدیم ، میشه هردو رو همزمان ادامه بدیم فعلا؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  2. اهای جماعت من زود زود میگ میگی وابسته میشم.کمکم کنید
    توسط gheryeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 خرداد 92, 15:29
  3. من آدم حساس و زودرنجی شدم چی کار کنم؟
    توسط saharnaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 شهریور 90, 17:34
  4. زود رنج کیست و زود رنجی چیست؟
    توسط keyvan در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 15:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.