به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 تیر 97 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1397-4-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    134
    سطح
    2
    Points: 134, Level: 2
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 89.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 زندگی ..عشق ودیگر هیچ

    سلام دوستان
    من تازه عضو تالار شده ام مشکلی،دارم که فکر میکنم قابل حل نباشه ولی صرفا جهت اطلاع اعضا خصوصا دوستان جوان تر مطرح میکنم و همینکه این نوشته من باعث شود حتی یک نفر ازدواج آگاهانه ای داشته باشد برایم کافیست...چرا که معتقدم انسان در زندگی اش با3حادثه مهم مواجه میشود:1تولد2ازدواج 3مرگ که در انتخاب اولی وسومی آن هیچ نقشی ندارد وفقط در انتخاب ازدواج میتواند نقش مهم واساسی،خودرا ایفا کندواین انتخاب منحصر به فرد میتواند آینده انسان را تحت الشعاع خود قراردهد
    به هرحال اینها را گفتم که بگویم من مردی هستم 46ساله که در سن 21سالگی بدون توجه به اهمیت وحساسیت موقعیتی که در آن قرار داشتم و صرفا با نیت اطفاء نیاز جنسی،به شکل کاملا سنتی وچه بسا ماقبل سنتی ازدواج کردم!!و متاسفانه به تنها چیزی که هیچوقت نرسیدم همان ارضا نیاز جنسی،بود چرا که همسرم برعکس من بسیار سرد مزاج و بی علاقه به روابط زناشویی بود نا گفته نماند که من با همسرم دقیقا همسن بودیم و بعدها فهمیدم که یکی از دلایل سردی روابط زناشویی مان همین همسن بودن بود
    به هرحال بعد از گذشت چند سال از زندگی مان به این نتیجه رسیدم که دوراه بیشترپیش رو ندارم یا باید ازهمسرم جداشوم که طبیعتا هیچکس این حق را به من نمیداد وخودم هم مایل به طلاق نبودم و یا اینکه از طریق رابطه ی فرا زناشویی نسبت به ارضا نیاز جنسی خودم اقدام کنم و به زندگی با همسرم ادامه بدهم که من این راه دوم را انتخاب کردم وچندین سال به ظاهر مشکلم حل شد و انصافا طی آن سالها سعی کردم زندگی خوبی برای همسرم تامین کنم که دچار عذاب وجدان نشوم اما از آنجا که اینگونه روابط خارج از خانواده برای همیشه مخفی نمیماند بعد از چند سال همسرم متوجه رابطه من شد و از آن موقع به بعد زندگی من ناگهان فرو ریخت و 10سال از زندگی ام به دعوا ومشاجره با همسرم گذشت...ومن هم چاره ای جز صبر و تحمل نداشتم تا اینکه حدود 2سال پیش ازطریق فضای مجازی با دختری در شهری دیگر وخییییلی دورتر از شهر خودم آشنا شدم واین آشنایی منجر به ایجاد علاقه وعشق،شدید بین ما شد...لازم به ذکر است من و این دختر خانم به ظاهر دارای بیشترین اختلاف ممکن هستیم چه از لحاظ فرهنگی..زبانی...مذهبی...سنی و....اما تنها چیزی ما را به هم پیوند داد و میدهد شخصیت هر دوی ما بود برای دیگری..به طوریکه من گمشده ی خودم را در شخصیت او دیدم و او نیز همان چیزی،که از یک مرد ایده آل در ذهن داشت در من دید
    ناگفته نماند در طی دوسال و اندی آشنایی چندین بار رابطه مان قطع شد و هر دوی مان به این نتیجه رسیدیم که ازدواج ما غیر ممکن است لکن این جدایی دیری نمی پایید و هر دو عاشق تر از قبل به هم برمیگشتیم ودیگر اینکه ارتباط،ما تادو سال اول فقط مجازی بود وعلیرغم اصرار آن دختر برای،دیدن من باآن مخالفت میکردم چرا که معتقد بودم دیدن چشم انسان را کور میکند و ممکن است چشم به روی واقعیات بسته شود اما بالاخره بعد از دوسال من به شهر ایشان سفر کردم و وی را برای اولین بار دیدم و پیرو همین دیدن و باتوجه به شناختی که از قبل پیدا کرده بودن عزمم را برای ازدواج باایشان جزم کردم
    و با گفتگوهای طولانی با همسرم وی را راضی به طلاق کردم البته طلاق توافقی،و با انتقال منزل مشترک به نام همسرم و پرداخت نفقه فرزندانم و همچنین مخارج زندگی همسرم کما فی السابق...الان مدتی است از طلاق مان میگذرد و مشکل بزرگی که با آن مواجه شدم عدم رضایت پدر دختر مورد علاقه ام میباشد که البته در خفا به ایشان حق میدهم اما چه کنیم که ما هردو عاشق شده ایم و عشق را چاره نباشد!!
    نکته ی جالب اینکه در اثنای رابطه من بااین دختر و شک و تردیدی که نسبت به این حس غریب در خودم داشتم با کتاب وزین ملت عشق،مواجه شدم و داستان زندگی خودم را در این کتاب به نظاره نشستم!!!
    فقط،از دوستان خواهش،میکنم از نصیحت کردن خودداری،کنند و راهکار عملی ویا نظرخاصی اگر دارند ارائه دهند

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 مرداد 97 [ 15:28]
    تاریخ عضویت
    1397-3-28
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    400
    سطح
    7
    Points: 400, Level: 7
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shahroody نمایش پست ها
    سلام دوستان
    من تازه عضو تالار شده ام مشکلی،دارم که فکر میکنم قابل حل نباشه ولی صرفا جهت اطلاع اعضا خصوصا دوستان جوان تر مطرح میکنم و همینکه این نوشته من باعث شود حتی یک نفر ازدواج آگاهانه ای داشته باشد برایم کافیست...چرا که معتقدم انسان در زندگی اش با3حادثه مهم مواجه میشود:1تولد2ازدواج 3مرگ که در انتخاب اولی وسومی آن هیچ نقشی ندارد وفقط در انتخاب ازدواج میتواند نقش مهم واساسی،خودرا ایفا کندواین انتخاب منحصر به فرد میتواند آینده انسان را تحت الشعاع خود قراردهد
    به هرحال اینها را گفتم که بگویم من مردی هستم 46ساله که در سن 21سالگی بدون توجه به اهمیت وحساسیت موقعیتی که در آن قرار داشتم و صرفا با نیت اطفاء نیاز جنسی،به شکل کاملا سنتی وچه بسا ماقبل سنتی ازدواج کردم!!و متاسفانه به تنها چیزی که هیچوقت نرسیدم همان ارضا نیاز جنسی،بود چرا که همسرم برعکس من بسیار سرد مزاج و بی علاقه به روابط زناشویی بود نا گفته نماند که من با همسرم دقیقا همسن بودیم و بعدها فهمیدم که یکی از دلایل سردی روابط زناشویی مان همین همسن بودن بود
    به هرحال بعد از گذشت چند سال از زندگی مان به این نتیجه رسیدم که دوراه بیشترپیش رو ندارم یا باید ازهمسرم جداشوم که طبیعتا هیچکس این حق را به من نمیداد وخودم هم مایل به طلاق نبودم و یا اینکه از طریق رابطه ی فرا زناشویی نسبت به ارضا نیاز جنسی خودم اقدام کنم و به زندگی با همسرم ادامه بدهم که من این راه دوم را انتخاب کردم وچندین سال به ظاهر مشکلم حل شد و انصافا طی آن سالها سعی کردم زندگی خوبی برای همسرم تامین کنم که دچار عذاب وجدان نشوم اما از آنجا که اینگونه روابط خارج از خانواده برای همیشه مخفی نمیماند بعد از چند سال همسرم متوجه رابطه من شد و از آن موقع به بعد زندگی من ناگهان فرو ریخت و 10سال از زندگی ام به دعوا ومشاجره با همسرم گذشت...ومن هم چاره ای جز صبر و تحمل نداشتم تا اینکه حدود 2سال پیش ازطریق فضای مجازی با دختری در شهری دیگر وخییییلی دورتر از شهر خودم آشنا شدم واین آشنایی منجر به ایجاد علاقه وعشق،شدید بین ما شد...لازم به ذکر است من و این دختر خانم به ظاهر دارای بیشترین اختلاف ممکن هستیم چه از لحاظ فرهنگی..زبانی...مذهبی...سنی و....اما تنها چیزی ما را به هم پیوند داد و میدهد شخصیت هر دوی ما بود برای دیگری..به طوریکه من گمشده ی خودم را در شخصیت او دیدم و او نیز همان چیزی،که از یک مرد ایده آل در ذهن داشت در من دید
    ناگفته نماند در طی دوسال و اندی آشنایی چندین بار رابطه مان قطع شد و هر دوی مان به این نتیجه رسیدیم که ازدواج ما غیر ممکن است لکن این جدایی دیری نمی پایید و هر دو عاشق تر از قبل به هم برمیگشتیم ودیگر اینکه ارتباط،ما تادو سال اول فقط مجازی بود وعلیرغم اصرار آن دختر برای،دیدن من باآن مخالفت میکردم چرا که معتقد بودم دیدن چشم انسان را کور میکند و ممکن است چشم به روی واقعیات بسته شود اما بالاخره بعد از دوسال من به شهر ایشان سفر کردم و وی را برای اولین بار دیدم و پیرو همین دیدن و باتوجه به شناختی که از قبل پیدا کرده بودن عزمم را برای ازدواج باایشان جزم کردم
    و با گفتگوهای طولانی با همسرم وی را راضی به طلاق کردم البته طلاق توافقی،و با انتقال منزل مشترک به نام همسرم و پرداخت نفقه فرزندانم و همچنین مخارج زندگی همسرم کما فی السابق...الان مدتی است از طلاق مان میگذرد و مشکل بزرگی که با آن مواجه شدم عدم رضایت پدر دختر مورد علاقه ام میباشد که البته در خفا به ایشان حق میدهم اما چه کنیم که ما هردو عاشق شده ایم و عشق را چاره نباشد!!
    نکته ی جالب اینکه در اثنای رابطه من بااین دختر و شک و تردیدی که نسبت به این حس غریب در خودم داشتم با کتاب وزین ملت عشق،مواجه شدم و داستان زندگی خودم را در این کتاب به نظاره نشستم!!!
    فقط،از دوستان خواهش،میکنم از نصیحت کردن خودداری،کنند و راهکار عملی ویا نظرخاصی اگر دارند ارائه دهند
    سلام خیلی خوش اومدین به همدردی
    چند تا سوال.. لطفا با دقت جواب بدین
    دو تا ویژگی خوب این دختر خانم که میخواین باهاش ازدواج کنید؟ دو تا ویژگی بدش رو هم بگید لطفا
    سوال دوم.. این دختر خانم میدونستن شمت متاهلید و با شما وارد رابطه شدند یا اینکهوشما ازش پنهان کرده بودید؟
    دو تا ویژگی بد همسر سابقتون علاوه بر سرد مزاجی چیا بود که خواستید طلاقش بدین؟
    تچرا ایشون برای درمان ثردمزاجیشون پیش پزشک نرفتن؟ اگه اینقدر این مشکل حاد بود چرا چاره ای براش نیندیشیدید؟

    این دختر خانم چقد اختلاف سنی با شما دارند؟
    دلایلی که باعث میشد هر سری رابطتون با این دختر خانم قطع یشه چیا بود؟ لطفا به این سوال با دقت بیشتری جواب بدین

    و در آخر اینکه علت نارضایتی پدر دختر خانم چیا هست؟

    به اسن سوالات جواب بدین تا بشه راهنمایی بهتری کرد
    موفق باشید

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 تیر 97 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1397-4-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    134
    سطح
    2
    Points: 134, Level: 2
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 89.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دوتا ویژگی خوب این دختر یکیش صداقت و دیگه درک و شعور بالا

    دوتا ویژگی بدش اول عجول و کم صبر بودنش...دوم اینکه پوشش چادر نداره...هر چند به من قول داده که حجاب،سنگینی داشته باشه
    ایشون میدونستند که من متاهل هستم و حتی از رابطه ی قبلی من هم خبر داره واساسا چیزی رو ازش،پنهان نکردم
    دوتا ویژگی بد همسرسابقم غیر از سرد مزاجی یکی دو رویی و نفاقش بود بطوریکه جلوی روی افراد یه مدل حرف میزنه و پشت سرشون یه جور دیگه ویک ویژگی بد دیگه ش،اصلاذاهل رفت و آمد نبود ...نه دوست داشت خونه کسی بره ونه کسی،بیاد خونمون....کلا ما اختلافمون صفر وصد بود من از ری بودم اون از روم!!
    در مورد اینکه چرا برای درمان سرد مزاجیش،دکتر نرفتیم این بود که اون اصلا قبول نداشت که مشکل داره وهنوزم قبول نداره
    من بااین دختر 17سال اختلاف سنی دارم....ودلیل قطع رابطمون هر بار به یک دلیل بود مثلا من اولین قطع رابطه م بخاطر وابسته نشدن بود ....یاایشون دایلش،ناامیدی از امکان ازدواج بامن واین اواخر هم داشتن خواستگار بود اما هر بار دیدیم نمیتونیم از هم بگذریم.
    وبالاخره اینکه دلایل مخالفت پدرش اختلاف سنی وراه دور و زن وبچه داشتن منه.

  4. کاربر روبرو از پست مفید shahroody تشکرکرده است .

    هادی60 (یکشنبه 10 تیر 97)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 مرداد 97 [ 15:28]
    تاریخ عضویت
    1397-3-28
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    400
    سطح
    7
    Points: 400, Level: 7
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shahroody نمایش پست ها
    سلام
    دوتا ویژگی خوب این دختر یکیش صداقت و دیگه درک و شعور بالا

    دوتا ویژگی بدش اول عجول و کم صبر بودنش...دوم اینکه پوشش چادر نداره...هر چند به من قول داده که حجاب،سنگینی داشته باشه
    ایشون میدونستند که من متاهل هستم و حتی از رابطه ی قبلی من هم خبر داره واساسا چیزی رو ازش،پنهان نکردم
    دوتا ویژگی بد همسرسابقم غیر از سرد مزاجی یکی دو رویی و نفاقش بود بطوریکه جلوی روی افراد یه مدل حرف میزنه و پشت سرشون یه جور دیگه ویک ویژگی بد دیگه ش،اصلاذاهل رفت و آمد نبود ...نه دوست داشت خونه کسی بره ونه کسی،بیاد خونمون....کلا ما اختلافمون صفر وصد بود من از ری بودم اون از روم!!
    در مورد اینکه چرا برای درمان سرد مزاجیش،دکتر نرفتیم این بود که اون اصلا قبول نداشت که مشکل داره وهنوزم قبول نداره
    من بااین دختر 17سال اختلاف سنی دارم....ودلیل قطع رابطمون هر بار به یک دلیل بود مثلا من اولین قطع رابطه م بخاطر وابسته نشدن بود ....یاایشون دایلش،ناامیدی از امکان ازدواج بامن واین اواخر هم داشتن خواستگار بود اما هر بار دیدیم نمیتونیم از هم بگذریم.
    وبالاخره اینکه دلایل مخالفت پدرش اختلاف سنی وراه دور و زن وبچه داشتن منه.
    حالا به این سوالات جواب بدین
    اگه از این دختر خانم سوال کنیم که چرا میخوای با مردی که 17 سال ازت بزرگ تره و تو دورانی که به کسی متاهل بوده با تو رابطه داشته و بچه هم داره و زنشو الان طلاق داده ازدواج کنی به نظرتون چه جوابی میده؟ فکر میکنید این دختر خانم از نظر روانی سالمند؟

    دوم.. شما اگر طرف مقابلتون دقیقا شرایطی مثل شما داشتند و با دلایلی که داشتسد باهاتون آشنا شده بودند حاضر بودید یک عمر باهاش زندگی کنید؟

    منظورم اینه که این دختر خانم کار کااااملا اشتباه شما رو پذیرفته و حاضره با تمام این وجود با شما ازدواج کنه چه تضمینی وجود داره یه بعد از یک یا دو سال زندگی یکی ازوشماها دوباره این روش کااااملا اشتباه که از نظر هر دوتون درسته رو انجام نده؟
    چطور میتونید به کسی که به شمای با این شرایط اعتماد کرده اعتماد داشته باشید؟ و اون آدم چطور میخواد با این شرایط با اعتماد کااااامل به شما زندگی کنه؟

    باید بگم به نظر من حال هیچ کدومتون خوب نیست.. حالا اون دختر خانم رو میگیم اونقدر بچه است که الان نمیفهمه داره چیکار میکنه یا اینکه مشکل بزرگتری داره که برای فرار از اون کمبود به شما رو آورده . شما دیگه چرا با اینهمه تجربه... آخه عشق به نظرتون چه تفسیر و معنایی داره؟ دوست دارم نظرتونو در مورد عشق بدونم

    و دوم شما میگید خانم با درک و شعور بالاییه... بله دقیقااا از همین راه تونسته شما رو جذب کنه.. اون فقط بلده چطور و از چه راهی باید وارد بشه وی نمیدونه که چه ضرری به خودش و شما میزنه.
    نظر من اینه که اصصصصصلا به این ازدواج حتی فکر هم نکنید و به فکر این باشید که نقاط ضعف شخصیتیتون رو بالا ببرید و به دنیا با دید واقع بینانه تری نگاه کنید
    هر دوی شما تو عالم خیال دارید زندگی میکنید... عشق دوام زیادی نداره... باید به عمق مساله به طور منطقی نگاه کرد

  6. 2 کاربر از پست مفید نارجیس 2 تشکرکرده اند .

    Quality (یکشنبه 10 تیر 97), هادی60 (یکشنبه 10 تیر 97)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 تیر 97 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1397-4-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    134
    سطح
    2
    Points: 134, Level: 2
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 89.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دیگه قرار نیست آدما رو قضاوت کنید من نمیدونم شما چند سالتون هست ولی مطمئنم از من کوچکترید و کم تجربه تر!!
    این چیزایی که شما گفتید ما ساعتها در موردش،حرف زدیم من جوون20ساله نیستم که تابع احساساتم باشم و اون دختر هم بچه نیست 29سال سن داره و خوب و بدش رو میتونه تشخیص بده ...اگه میخواست احساسی،تصمیم بگیره تا حالا هر جور بود بامن ازدواج کرده بود بدون اینکه منتظر رضایت پدرش باشه!!
    من تاقبل از آشنایی بااین دختر هیچ تعریفی،و تجربه ای از عشق نداشتم وبهتره بگم هیچ اعتقادی،به عشق،نداشتم و معتقد بودم عشق رو فقط،تو کتابهای قدیمی،وشعر میشه پیدا کرد اما بااین دختر که آشنا شدم احساس،کردم یه اتفاقاتی در درون من میفته که تا حالا تجربه ش،نکردم و برام غریبه..و وقتی کتاب ملت عشق،رو خوندم دیدم دیگه به وجود عشق مطمئن شدم هر چند عشق وهوس،یک مرز بسیار باریکی دارند که گاهی باهم اشتباه گرفته میشن...وختم کلام اینکه در اینکه رابطه ی من بااین دختر عاشقانه است تا هوس همین بس،که من تا مدت زیادی حتی عکسش رو ندیده بودم و هیچ تصوری از چهره ش،نداشتم اما شیفته ی شخصیتش شدم
    پیشنهاد میکنم کتاب ملت عشق را حتما بخوانید

  8. کاربر روبرو از پست مفید shahroody تشکرکرده است .

    هادی60 (یکشنبه 10 تیر 97)

  9. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,423
    امتیاز
    287,340
    سطح
    100
    Points: 287,340, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,585

    تشکرشده 37,089 در 7,005 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shahroody نمایش پست ها
    همینکه این نوشته من باعث شود حتی یک نفر ازدواج آگاهانه ای داشته باشد برایم کافیست...


    چرا که معتقدم انسان در زندگی اش با3حادثه مهم مواجه میشود:1تولد2ازدواج 3مرگ که در انتخاب اولی وسومی آن هیچ نقشی ندارد وفقط در انتخاب ازدواج میتواند نقش مهم واساسی،خودرا ایفا کندواین انتخاب منحصر به فرد میتواند آینده انسان را تحت الشعاع خود قراردهد
    با سلام و عرض اداب و احترام
    با توجه به سن شما و تجربه زندگی که داشتید خیلی خوشحال می شوم این یک نفری که این نوشته باعث ازدواج آگاهانه اش شود خود شما باشید.

    شما در زندگی قبلی ازدواج ناآگاهانه داشتید چون به جای مطالعه ، کسب آگاهی و مشاوره، بر فرایند ذهنی خود متمرکز بودید که اتفاقا اکنون هم همین فرایند پابرجاست.
    یعنی در آن موقع ناآگاهانه ازدواج کردید چون به قول خودتون متمرکز بر رفع مسائل جنسی بوده است. و اکنون هم طبق گفته خودتون عشق (که معنی اصلی اش تاکید روی نیاز جنسی در یک نفر به خصوص هست.) یا همان مسئله جنسی شما را به دنبال خود می کشد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahroody نمایش پست ها
    در سن 21سالگی بدون توجه به اهمیت وحساسیت موقعیتی که در آن قرار داشتم و صرفا با نیت اطفاء نیاز جنسی،به شکل کاملا سنتی ...کردم!

    اما ازدواج آگاهانه طبق نظریات روانشناسی متمرکز بر معیارها، مهارتها و آگاهی ها و خودکنترل گری هاست و نقش احساس (بخوانید عشق های شدید احساسی) در آنها باید کمرنگ و تحت کنترل باشد.

    لطفا کتاب ذیل را تهیه و مطالعه فرمایید
    عنوان کتاب:عشق هرگز کافی نیست

    با خواندن این کتاب که تخصصی و علمی و توسط آرون بک تهیه گردیده است ،متوجه می شوید که زندگی عاقلانه یکی از انتخابهای اصلی یک انسان هست که به خواست شما نزدیکتر هست و با پذیرفتن به اینکه عشق هرگز کافی نیست آینده انسان تحت تاثیر مثبت این انتخاب آگاهانه قرار می گیرد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shahroody نمایش پست ها
    این انتخاب منحصر به فرد میتواند آینده انسان را تحت الشعاع خود قراردهد
    یعنی اگر متوجه شویم که عشق به تنهایی کافی نیست راه نجات ماست و راه هلاکت و اشتباه در ازدواج همین عنوان اشتباهی هست که شما انتخاب کرده اید یعنی:
    زندگی ..عشق ودیگر هیچ


    البته ما روانشناسان این را می دانیم کسی که دچار این خطای شناختی و اشتباه شود احساساتش غالب بوده و آمادگی شنیدن راه صحیح و نصیحت و روش درست را ندارد. همانگونه که خود هم اعتراف کرده اید:
    نقل قول نوشته اصلی توسط shahroody نمایش پست ها
    فقط،از دوستان خواهش،میکنم از نصیحت کردن خودداری،کنند و راهکار عملی ویا نظرخاصی اگر دارند ارائه دهند


    به هر حال چون ما در تالار همدردی مسئول هستیم که درست را بگوییم و راهنمایی صحیح را قرار دهیم حتی اگر مراجعی بر مسیر خود اصرار داشته باشد، ناچار شدم که این پست را بگذارم حتی اگر شما بر نتابید یا انتخاب خود را پیشاپیش کرده باشید.
    شاید نفرات دیگری به جز شما بتوانند از این نوشته شما بهره ببرند و دچار ازدواجی خالی از مهارت و آگاهی و بر اساس احساسات نشوند.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 15 تیر 97), muhamadr79 (شنبه 09 تیر 97), هادی60 (یکشنبه 10 تیر 97)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 تیر 97 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1397-4-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    134
    سطح
    2
    Points: 134, Level: 2
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 89.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای دکتر:
    بسیار سپاسگزارم از مطالب علمی و راهگشای،شما
    اما در اینجا ذکر چند نکته را ضروری،میدانم
    اول اینکه اگر دقت کرده باشید نوشته ی من بیشتر بر روی عشق تکیه دارد و نه ازدواج چرا که من هم معتقدم عشق شرط،لازم برای ازدواج هست اما کافی نیست و همینجا هم با ضرس قاطع عرض میکنم که عشق قبل از ازدواج باید بوجود آید و شکل بگیرد و اینکه بعضی میگویند بعد از ازدواج زن وشوهر عاشق هم میشوند حرف کاملا غلطی،است
    ودو اینکه من الزاما اصراری به ازدواج بااین دختر نداشته وندارم اما بدون تردید تا آخر عمر عاشقش،خواهم ماند چرا که به قول بعضی از روانشناسان ازدواج مدفن عشق است!!
    کتابی،هم که پیشنهاد دادید خوانده ام
    بازهم سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید

  12. 2 کاربر از پست مفید shahroody تشکرکرده اند .

    هادی60 (یکشنبه 10 تیر 97), مدیرهمدردی (یکشنبه 10 تیر 97)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 آبان 97 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1397-3-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,737
    سطح
    24
    Points: 1,737, Level: 24
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    152

    تشکرشده 147 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    پدر دختر باید بدونه تو 29 سالگی کدوم مردی تو شهر کوچیک باید پیدا کنه که دخترش رو دوست داشته باشه.تا 10 سال اختلاف سنی تو این رنج که طبیعیه.فقط یک سری بحرانها داره که اونم با فهم و درک بالای طرفین و حساس نبودن قابل تحمل هست.
    کمی پیچیده شد.بالاخره مشکل اینه که پدر خانوم اجازه ازدواج نمیده؟شما که میفرمایید اصراری به ازدواج ندارین؟
    عشق دوریش قشنگه.وصال که بشه یکسری کاستی در مسئولیتها و توقعات و انتظارات کام رو تلخ میکنه.یکسری از مسائل هم بیشتر اشکار میشه یکدفعه میبینین انگار عاشق یکی دیگه بودین و ایشون یکنفر دیگه هس.شما هم قطعا باید دوباره ازدواج کنین،البته چون اهل فلسفه و معنا و مطالعه هستین،ایشون باید خیلی ازین لحاظ پر باشند.زیبایی هم نیاز به گفتن نداره.
    ولی بنظر دوستش دارین و علاقه و عشق دارین و چیزی تو دلتون موج میزنه ولی تعقل میکنید میبینید برای ازدواج زیاد هم مناسب نیستین.از طرفی هم منطق ارتباط با یک دختر بدون وصل هم زیاد جالب نیس.فکر کنم بین دوراهی موندین(یا ازدواج کنین و با دخترخانم ارتباط شیرینتون برقرار باشه یا کات کنید)

    کات کردن سخته و وصال هم معقول نیس.درگیری درونی دارین با خودتون برای کنار اومدن و دنبال جوابی میگردین سبکتون کنه.با شروع کردن این رابطه برای خودتون کار رو خیلی سخت کردین.بنظرم دنبال مورد مناسبتری بگردین.
    طبق مثلث عشق کامل استرن برگ
    عشق باید دارای احساس هیجان و شور و اشتیاق و تلذذ جسمی باشه
    عشق باید از صمیمیت و دوستی لبریز باشه
    و عشق باید تعهد و مسئولیت پذیری در برابر طرف مقابل رو تامین کنه.

    قلبتون لبریز از عشق کامل

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 تیر 97 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1397-4-09
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    134
    سطح
    2
    Points: 134, Level: 2
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 89.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام هادی عزیز:
    چه زیبا نوشتی والبته درست..همانطور که در پست اولم نوشتم عشق چیز غریبی بود که در سن پیری به سراغم آمد...خیییلی تلاش کردم انکارش کنم اما نشد...وجالب اینجاست که از یک جایی به بعد حتی بود و نبود معشوق در ادامه ی عشق هیچ تاثیری ندارد!!درست است که در بوجود آمدن عشق وجود معشوقی لازم است اما کم کم خود عشق در وجود انسان تبدیل به یک هویت مستقل و بدون نیاز به کس یا چیز دیگری به حیات خود ادامه میدهد...انگار خیلی فلسفی شد
    مطلب دیگری که میخواستم بگم این بود که دو دوست دیگری که به نوشته من واکنش نشان دادند که شامل خانم نارجیس2ومدیر محترم انجمن میباشند هر دو از رابطه ی من عشق را حذف کردند و طبیعتا وقتی از رابطه ی یک مرد46ساله دارای سابقه ازدواج و دارای فرزند ویک دختر مجرد29ساله عشق را حذف کنی یا اصلا بهش توجهی نکنی چیزی که باقی میماند یک رابطه ی غیر منطقی و خلاف عقل و مبتنی بر نیاز جنسی باقی میماند!!وبقول خانوم نارجیس هر دوطرف باید خودشان را به دکتر نشان دهند!!...اینجاست که عشق و دیوانگی به هم پهلو میزنند و اگر عشق را حذف کنیم فقط جنون میماند وبس...
    نوشته های آن دو عزیز بیشتر بر التهابم افزود و آرامم نکرد..
    اما نوشته ی شما هادی عزیز که به گمانم عشق را تجربه کردی خیییلی آرامش بخش بود و از التهاب درونی ام کم کرد...
    ممنونم دوست خوبم
    وبالاخره اینکه خانوم نارسیس:
    نوشته های محاکمه گونه شما را دیشب برای آن دختر هزار و یک شب فرستادم و او این محاکمه ومجازات های زبانی را تاب نیاورد و به رابطه اش با من پایان داد!!هر چند رابطه ی ما از راه دور و در فضای مجازی بودو طی این دوسال و نیم 3بار من به شهر عشق سفر کردم
    قاعده ی چهلم شمس:
    به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق
    خود به تنهایی دنیایی است عشق
    یادرونش هستی و در آتشش
    یا بیرونش هستی و در حسرتش

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 مرداد 97 [ 15:28]
    تاریخ عضویت
    1397-3-28
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    400
    سطح
    7
    Points: 400, Level: 7
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    نظرتون رو تا حدی قبول دارم در مورد عشق.. حتی بذارید کامل ترش کنم.. زیباترین حس دنیا عشقه و از طرفیم درداورترین رنج دنیا هم باز خود عشقه.. اون نیروی قوی که باعث میشه یک جوون به خاطر یه دختر دست به خودکشی میزنه همون نیروی عشقه.. حالا هر کس به یه شیوه ای باهاش برخورد میکنه و مشخصه که شما هم تقریبا راه خودت رو پیدا کردی.

    نظرم در مورد ازدواج با اون دختر خانم متاسفانه همون چیزیه که تو پست قبل گفتم... شک ندارم اگه زندگی اون دختر خانم و حتی خود شما رو از زمان تولد تا به الان تو محیط خانواده یه نگاه بندازیم احتمال خیلی زیاد ریشه بسیاری از آسیب هاتون رو اونجا خواهید دید... نه فقط شما بلکه خیلی از ماها بدون اینکه بدونیم از کجا خوردیم داریم همینطور زندگی رو با اشتباهات فراوونمون پشت سر میذاریم در صورتی که باااید هر کسی برای یک بار هم که شده به کودکی و دوران گذشته خودش نگاهی بندازه و منشا و ریشه مشکلات الانشو پیدا کنه.


    به هر حال من فکر میکنم تکلیف شما کاملا مشخصه.. حالا که عاشق اون دختر هستید چیزی که به صلاح اون هست رو باید بتید براش انجام بدید و اون اینه وه از زندگیش برای همیشه همیشه برید بیرون و براش آرزوی بهترین ها رو بکنید.
    به فکر بچتون باشید.. امیدوارم تصمیم طلاقتون درست بودا باشه با توجه به بچه ای که دارید... لطفا به فکر این باشید که بچتون حداقل آسیب رو از طلاق شما داشته باشه... امیدوارم بتونید به زودی خودتون رو کامل بشناسید و بدونید از زندگی چی میخواید و دنبال چه ادم با چه ویژگیهای اخلاقی هستید.


    به عنوان جمله آخر و میدونم ناراحت میشید ولی به نظر من دلایلتون برای طلاق اصلا کافی نبود... یا شاید نخوااستید زیاد وارد اون بحث بشید
    برای خودتون و فرزندتون و اون دختر خانم و همسر سابقتون ارزوی بهترینها رو دارم.


    لطفا شما هم سی دی های دکتر هلاکویی به نام چرا ازدواج چرا طلاق و 50 باید و نباید در زندگی زناشویی رو گوش بدید که خیلی خیلی اموزنده است


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.