نوشته اصلی توسط
صبا_2009
سلام
شمیم جان طبق اون چیزی که من از زندگی شما میدونم ؛ بله، نیمی از خونه رو به نام همسرت بکن ولی در ازاش طلاقت و حق حضانت فرزندنت رو به طور کامل ازشون بگیر یک وکالت بلاعزل مادام العمر شامل کلیه اختیارات از حق ثبت نام تو مدرسه و دانشگاه تا اجازه خروج از کشور و ... و البته که گفتم طلاق و نه حق طلاق. فقط در این صورت می تونی دست طمع این مرد رو از زندگی و اموال پدری ت قطع کنی.
مطمئنم که همسرت موافقت و استقبال میکنه.
سلام ممنونم
رو حرفتون خیلی فکر کردم واقعا میخوام بدونم عکس العمل همسرم چیه؟
پیشنهادم نه هیجانی هست نه از سر عصبانیت. فقط نمی دونم این وسط شما چیزی رو برای ما کم میگی یا همه چیز دقیقا همینطوره.
من هرچی میگم قطعا یک قسمت زندگی ماست اونم از دید من
در هر صورت طبق تعریف های شما چند تا مساله مجهول تو زندگی شماست که سالهاست تو تاپیک هاتون مشهوده، ممنون میشم این ابهامات رو هم رفع کنی:
1) پدر و مادر شما میدونند شما این همه در عذابی و باز هم اینقدر باج میدن؟ نظرشون در مورد جدایی شما چی هست؟
دقیقا کجا منظورتونه از باج؟ خب خونه رو اوولین بار پدرم بهش گفتن و اونم ول نکرد! منم این وسط اینقد مخالف بودم که اخرش بدون اطلاع من خریداری شد! نه اونا همش فکر میکنن دارن کمک میکنن!
اونا میدونن همسرم عصبی و پرخاشگره اما تقریبا میهش گفت از ۷۰ درصد شرایط من خبر ندارن
درباره جدایی فقط همون سال که براش تاپیک زدم گفته شد که کلا پدر من نظرشون اینه این دنیا محل امتحانه و نباید میدون خالی کرد و میگن صبر در مشکلات نزد خدا محفوظه. اما به طور کلی همیشه من هرچی نظرم باشه حمایتم میکنن.
2)همسر شما آتویی از شما داره که شبیه پمپ مکنده افتاده به جون شما و اموال پدری تون؟
نه! جالبش اینجاس که همسر من دقیقا برعکس حرف شمارو میزنه. میگه من افتادم به زندگیش و دارو ندارشو گرفتم! البته الان چند سالیه که ابدا به من نمیگه چی میخره و من جسته گریخته از حرفاش با پدرش فهمیدم مثلا مغازه خریده و ازین چیزا
اما تا چند سال پیش همه داراییشو داد واس نصف این خونه و یک زمین هم اطراف شهر داشت که البته ارزش کمی داره اونم جزو مهریم بود که همون موقع عقد به نامم زدن و سرویس طلا و کلا چند تیکه گرون که برام خریده یعنی واقعا خرج کرده ولی در دل ناراضیه و فکر میکنه بابام باید بیشتر بده به ما
3) همسرتون از دید شما سلامت روانی داره؟ اگر خیر، خودش هم می دونه که بیمار هست؟ و اقدامی برای درمان خودش انجام داده؟
سلامت روان در چه حد؟ شدت عصبانیت هاش نرمال نیس اما در حدی نیس که کنترل روی خودش ابدا نداشته باشه چون منو نمیزنه. مشکلات روانی خب مسلمه داره اما نه جوریکه بشه بهش بیمار گفت. کمبودها و عقده هایی داره که ریشه این مشکلاتشه.
ما تا به حال با هم ۲بار (من تنها که خیلیییی رفتم البته تمام اینها ماله ۴سال به قبله) پیش روانشناس رفتیم که یک موردشو قبلا گفتم ۵ جلسه رفتیم خیلی بد بود انگار میخواس وقت تلف کنه بشه جلسه بعد دوباره پول بگیره!
یک جلسه میگفت تو نیازاتو بنویس. باز یک جلسه دونه دونه میخوند.... کلا هیچکارییی برامون نکرد جز اینکه برای همدلی با هرکدوممون بد اون یکی رو میگفت و طرفو حق به جانب میکرد!
دومی بدتر از اولی بود صاف من هرچی گفنم گذاشت کف دست همسرم و بعد جلسه ما تا مدتها دعوا داشتیم!
این شد که همسرم گفت من بمیرم دیگه پامو پیش مشاور نمیذارم.
4) آیا همسرتون وظایف پدری هم نسبت به پسرتون انجام میده؟ از نوشته های شما که چنین چیزی بر نمیاد ولی خب شاید اینجا فقط مشکلات رو میگی.
همسر من صبح تا ظهر سر کارن میان خونه بعد ناهار میخوابن (۴ساعت) بیدار میشن جلو تلویزیون دراز میکشن تا وقت شام بعد باز تلویزیون بعد میخوابن
وسط تلویزیون ها خیلی روزا پیش میاد با پسرمون بازی کنه. و کلا اگه بریم بیرون شهر یا پارک باهاش بازی میکنه و اتفاقا خیلیم بلده چیکار کنه و کارای باحال میکنه یا تو سفرای اخر هفته که اغلب میریم ویلای پدرشوهرم با پسرمون خیلی بازی میکنه
5) همسرت ویژگی مثبتی هم داره؟
بله قبلا هم گفتم البته چیزی که هست نمیدونم چرا رو به افوله!
قبلا همین محبت هاش بزرگترین نعمت زندگیمون بود که شاید کفر نعمت کردم.
نسبت به فقرا مهربانه
اعتقادات رو درسته خیلی اختلاف داریم ولی بازم نکات مثبت اعتقادی زیاد داره
اهل تلاش برای کسب روزی
به درس و دانشگاه علاقه داره
دوست داره من درس بخونم و پیشرفت کنم
تو تفریحات آدم باحالیه و کلا اهل تفریح هم زیاد هست
نسبتا ادم دست و دل بازیه (کلا با خانواده من مشکل داره وگرنه خسیس نیس)
معتاد نیس و قلیون و پیپ که میکشید رو تقریبا به صفر رسونده
قبلا خیلی هوامو داشت مخصوصا تو جمع خانواده خودش الان هم با وجود رابطه افتضاحمون گهگاهی خیلی ریز موردای امیدوار کننده ازش میبینم
تو کارای فنی خونه خیلی وارده
رفیق باز اصلا نیس
رابطش با خانوادش خیلی خوبه
شخصیت اجتماعی خیلیییییی عالی داره کل فامیل ما دوسش دارن و واقعا شاید مثلا از دایی و عموم اینا بپرسین بگن بهترین داماد فامیله! چون خیلییی مودب با شخصیت و به قولی جنتلمنه
ظاهر خیلی خوبی داره
خوشتیپ و خوش لباس و با سلیقست
هرکس مریض بشه خیلی نسبت بهش مهربون میشه!
جتما بازم هست اما ذهنم یاری نمیکنه
6) تا حالا چرا طلاق نگرفتی؟ مخصوصا اون زمان که بچه نداشتی؟
گذشته ها گذشته... اما به طور کلی بزرگترین دلیلش انفعال و پیوند قلبی به همسرم بوده و اینکه شاید باورتون نشه من به شدت ازدواج دوست داشتم! یعنی من از دبیرستان میگفتم میخوام عروس شم! با اینکه اصلا خانواده ما اینجوری نبودن که زود دختر عروس کنن اما من چون خودم میخواستم درست از هفته بعد کنکورم خواستگار میومد خونمون که یک سال بعدش هم ازدواج کردم!
7) اگر اشتباه نکنم خودت روانشناسی خوندی یا مشاوره؛ دلیل این حد انفعالت چی هست؟ از چی می ترسی؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)