به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 آبان 97 [ 18:52]
    تاریخ عضویت
    1397-3-22
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    619
    سطح
    12
    Points: 619, Level: 12
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستش وقتی تاپیک شمارو خوندم اگر نمیگفتید تحصیلات دارین فکر میکردم یک زن خانه دار بدون تحصیلات هستید...
    خانم محترم شما این همه سرکوفت می شنوید چیزی نیست ولی شوهرتون یکم حس کنه که تو این زندگی چیزی نداره شنا باید همه چید به نامش بزنید که دلگرم بشه؟؟اینجوریشو دیگه ندیده بودم
    جای دیکه هم گفتید بخاطر اینکه پسرم ضربه نخوره طلاق نمیگیرن!!خانم محترم پسر شما بی پدر بزرگ بشه بهتره یا هر روز شاهد دعوا و کتک کاری شما باشه؟
    من با طلاق موافق نیستم در حدی هم نیستم که بخوام نسخه بپیچم ولی نظرمو میگم به نظرم در این زندگی هیچ اثری از دوست داشتن و عشق نیست بچه ای هم که تو این فصا بخواد بزرگ بشه خدامیدونه چی از آب در میاد پس شما یک کاری کنید وقتی میگه بیا طلاق با کمال میل قبول کنید شاید اون داره بلف میزنه تا شمارو بترسونه اما اگر هدفش واقعا طلاق هست طلاق بگیرید و خونتون رو اجاره بدین هم زمان دنبال کار هم باشید و بدون کشمکش سرگرم بزرگ گردن بچه بشید آنوقت ببینید کی ضرر میکنه

  2. 2 کاربر از پست مفید Tannha تشکرکرده اند .

    هادی60 (دوشنبه 11 تیر 97), شمیم الزهرا (سه شنبه 12 تیر 97)

  3. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    شما و خانواده تون در خارج کردن این زندگی از مسیر عادیش سهیم بودین.
    با خونه و ماشین دادن به شما، با گرفتن مهریه تون در زمانی که زندگی مشترکتون ادامه داره ( می دونم قانونی و شرعیه، اما عرف جامعه این نیست)

    شاید همسرتون از ازدواج با زنی از طبقه ی اقتصادی بالاتر خودش را ناخواسته و به اشتباه در مسیر بدی قرار داده
    اما خانواده ی شما هم به خاطر این که دوست ندارن دخترشون تو خونه ی کوچیک باشه، مستاجر باشه، بی ماشین باشه یا ...
    اما در عین حال داماد تحصیلکرده یا با سطح اجتماعی بالا یا ... می خواستن، این ازدواج را قبول کردند.

    منظورم اینه که همه ی تقصیرها گردن شوهر شما نیست.
    دو طرف سبک سنگین کردید و این ازدواج سرگرفت.

    همسرتون از شما بدش نمی آد، اما از مسیری که توش افتاده ناراحته
    با عنوان کردن این که تو کار نمی کنی یا بابات بهت بدهکاره (!!)، چرا پولمون را نمی ده (!) می خواد غرور شکسته ی خودش را ترمیم کنه

    همونطور که خودت می گی پدرت حتی شما که دخترش هستی را با داد و بیداد و تحقیر ساکت می کرد
    این جور آدمها با رفتارشون یا کلامشون هم معمولا بقیه را تحقیر می کنن

    من فکر می کنم شوهر شما توسط خانواده تون تحقیر شده که اینقد سعی در تحقیر شما داره.

    متوجه می شم چرا فکر می کنی نصف خونه را بهش بدی و مهریه ات را برگردونی، حالش بهتر می شه
    چون خودت بهتر می فهمی چه چیزی اطرافت در جریانه، اما دست و بالت بسته است

    شاید اگه این اشتباه رخ نمی داد و شما همچنان مهریه ات را روی کاغذ داشتی و نصف خونه هم به نامت نبود الان رابطه ات با همسرت بهتر بود (همون فکری که خودت می کنی)

    اما الان موضوع خیلی پیچیده شده. گام به عقب برداشتن هم شاید آسون نباشه.

    خواستم بگم با این همه نگاه منفی به همسرتون موافق نیستم.
    بهتره یه کم فکر کنی چطوری از این مسیر بیرون بیایید.
    توی یه مسیری قرار گرفتید که هر دو توش سهم داشتید.


  4. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (دوشنبه 11 تیر 97), هادی60 (سه شنبه 12 تیر 97), شمیم الزهرا (سه شنبه 12 تیر 97), صبا_2009 (دوشنبه 11 تیر 97)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    "پدر همسرم اوایل ازدواج ظاهر مالی خیلی متوسظی داشتن اما درست بعد ازینکه ما خونه خریدیم یکدفعه پولدار شدن و ماشین دویست میلیونی و باغ چند هکتاری و ویلا مئل قصر.... و کلی چیزی خریدن و هنوز ادامه داره. البته از قبل داشتن اما نمیخواستن من و جاریم بفهمیم"

    اینطور که من فهمیدم پدر همسر شما وضع مالی خوبی دارند. اکر درست فهمیده ام، چرا همسرتان از خانواده خودش چیزی نمی گیره؟

    درضمن شما اشتباه کردید مهریه تان رو بخشیدید. اگر بخشش مهریه به معنی هدیه دادن و نظایر آن بوده باشه (بستگی به متن سند و تفسیر قاضی داره) قابل پس گرفتن است. کلا هدیه و بخشش همواره و هر زمان قابل پس گرفتن است. بهتره متن اون سند رو با یکی دو وکیل بررسی کنید ببینیدچگونه نوشته شده است.

    جواب سوال تاپیک تان:
    "چشم تنگ دنیادوست رو یا قناعت پر کند یا خاک گور"

  6. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (سه شنبه 12 تیر 97)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام خدمت همه عزیزان
    خداروشکر که اینجا وجود داره که میشه به این خوبی از افراد عاقل و کارشناس راهنمایی گرفت
    از تک تکتون ممنونم. هرجا که فکر میکردم نیاز به پاسخ هست رو خدمتتون میگم

    واقعا حرفای همتون صحیح هست. من باز داشتم همون مسیر اشتباه گذشته رو توش قدم میذاشتم...
    من با همسرم صحبت کردم. جریان اصرار اون شبش به لطاق و موافقت من با این شرایط حضانت و غیره رو گفتم. خلاصه گفت عصبانی بوده و دنیارو هم به نامش کنم طلاقم نمیده و حضانت رو هم نمیده.
    واقعا به قول صبا باید یک یا علی بگم کمر همت ببندم تا زندگیرو سرپا کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    شما و خانواده تون در خارج کردن این زندگی از مسیر عادیش سهیم بودین.
    با خونه و ماشین دادن به شما، با گرفتن مهریه تون در زمانی که زندگی مشترکتون ادامه داره ( می دونم قانونی و شرعیه، اما عرف جامعه این نیست)

    شاید همسرتون از ازدواج با زنی از طبقه ی اقتصادی بالاتر خودش را ناخواسته و به اشتباه در مسیر بدی قرار داده
    اما خانواده ی شما هم به خاطر این که دوست ندارن دخترشون تو خونه ی کوچیک باشه، مستاجر باشه، بی ماشین باشه یا ...
    اما در عین حال داماد تحصیلکرده یا با سطح اجتماعی بالا یا ... می خواستن، این ازدواج را قبول کردند.

    منظورم اینه که همه ی تقصیرها گردن شوهر شما نیست.
    دو طرف سبک سنگین کردید و این ازدواج سرگرفت.

    همسرتون از شما بدش نمی آد، اما از مسیری که توش افتاده ناراحته
    با عنوان کردن این که تو کار نمی کنی یا بابات بهت بدهکاره (!!)، چرا پولمون را نمی ده (!) می خواد غرور شکسته ی خودش را ترمیم کنه

    همونطور که خودت می گی پدرت حتی شما که دخترش هستی را با داد و بیداد و تحقیر ساکت می کرد
    این جور آدمها با رفتارشون یا کلامشون هم معمولا بقیه را تحقیر می کنن

    من فکر می کنم شوهر شما توسط خانواده تون تحقیر شده که اینقد سعی در تحقیر شما داره.

    متوجه می شم چرا فکر می کنی نصف خونه را بهش بدی و مهریه ات را برگردونی، حالش بهتر می شه
    چون خودت بهتر می فهمی چه چیزی اطرافت در جریانه، اما دست و بالت بسته است

    شاید اگه این اشتباه رخ نمی داد و شما همچنان مهریه ات را روی کاغذ داشتی و نصف خونه هم به نامت نبود الان رابطه ات با همسرت بهتر بود (همون فکری که خودت می کنی)

    اما الان موضوع خیلی پیچیده شده. گام به عقب برداشتن هم شاید آسون نباشه.

    خواستم بگم با این همه نگاه منفی به همسرتون موافق نیستم.
    بهتره یه کم فکر کنی چطوری از این مسیر بیرون بیایید.
    توی یه مسیری قرار گرفتید که هر دو توش سهم داشتید.

    شیدا جان همینطوره من خودم هم گفتم در این اشتباهات مکرر هر دوطرف سهیمن. متاسفانه خانواده من نه سیاست دارن و نه روحیات مردان رو میشناسن و ناخواسته اینطور هم به قولی پولشون رفت هم عزت و حرمتشون.

    شیدا جان گذشته ها گذشت و چیزی دست منو نمیگیر که چرا باهمسرم ازدواج کردم. اما برعکس تصور شما و قبلا هم کاربر دیگ ای بهم گفت بودن. همسر من با لیسانس اونم دانشگاه ازاد اومد خواستگاریم. تو خانواده من یک لیسانس هم وجود نداره. پدر من زمان شاه از یکی از بهترین دانشگاه ها فوق لیسانس گرفتن که میدونین چه ارزشی داشته و افراد کمی اون زمان این سطح تحصیلات داشتن... در کل چیزی ک من و خانوادم رو برای این ازدواج جذب کرد ن پول بود ن تحصیلات ک خودمون ازین لحاظا بالاتر بودیم. بسیار همسرم و خانوادش دلنشین مودب و دوست داشتنی بودن. من یادمه با شرایط اولیه که شنیدم مخالف بودم حتی راشون بدن اما همون بار اول که همسرمو دیدم به شدت به دلم نشستن. همونطور که گفتم حتی اقواممون هم خیلی دوسش دارن و براش احترام زیادی قایلن به قولی مهره مار داره ولی در کل همه چیز در حد معقول بود و هیچ نکته منفی من در ایشون ندیدم البته نخواستم ببینم وگرنه مشاور خیلی سعی کررد چشمامو باز کنه اما من فکر میکردم که اشتباه میکنه و بدببینه

    کاملا درسته. همسرم احساس حقارت میکنه و سعی میکنه در من فرافکنی کنه...

    دقیقا من به خاطر اینکه حال همسرمو درک میکنم میخواستم اینکارو کنم اما متوجه شدم اشتباهه.

    تصمیم گرفتم یک طعه طلا بفروشم و با پولش هدیه برای همسرم بخرم. اینجوری هم دلشو به دست آوردم و هم میبینه من اصلا مال دوست نیستم که نخوام چیزی از اموالم کم بشه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها
    "پدر همسرم اوایل ازدواج ظاهر مالی خیلی متوسظی داشتن اما درست بعد ازینکه ما خونه خریدیم یکدفعه پولدار شدن و ماشین دویست میلیونی و باغ چند هکتاری و ویلا مئل قصر.... و کلی چیزی خریدن و هنوز ادامه داره. البته از قبل داشتن اما نمیخواستن من و جاریم بفهمیم"

    اینطور که من فهمیدم پدر همسر شما وضع مالی خوبی دارند. اکر درست فهمیده ام، چرا همسرتان از خانواده خودش چیزی نمی گیره؟

    درضمن شما اشتباه کردید مهریه تان رو بخشیدید. اگر بخشش مهریه به معنی هدیه دادن و نظایر آن بوده باشه (بستگی به متن سند و تفسیر قاضی داره) قابل پس گرفتن است. کلا هدیه و بخشش همواره و هر زمان قابل پس گرفتن است. بهتره متن اون سند رو با یکی دو وکیل بررسی کنید ببینیدچگونه نوشته شده است.

    جواب سوال تاپیک تان:
    "چشم تنگ دنیادوست رو یا قناعت پر کند یا خاک گور"
    سلام آقای یک دوست

    همونطور که گفتم چون پدرم عنوان کردن ۳۰۰میلیون از پول زمین دستشون هست همسرم از ایشون انتظار دارن که بهمون بدن و البته در جریان نیستن که پدرم میخواستن یک واحد کوچیک برام بخرن با اون پول و من نذاشتم.
    بله پدرشون خیلی شرایط خوبی دارن.
    همسرم دارن یک پوحد رهن میکنن تا چند بچه بی سرپرست اسکان بدن. از من خواستن نصف پولشو از بابام بگیرم و نصفشو از بابای خودشون. نمیدونم چیکار کنم بگم به بابام یا نه. در صورتی که بابای خودش داره که کامل بهش بده. چطوری همینو بهش بگم؟

    نه من مهریم نبخشیدم. در محضر ثبت شد که مهریه کامل دریافت شده است. فقط حج واجب مونده که اونم دو ساله همسرم فیش جور میخوان بکن اما من دلم نمیاد پسر کوچکمو یک ماه بذارم برم.
    راستی شیدا جان مهریه رو همسرم اصرار داشتن بدن و من اتفاقا خیلی مخالف بودم... البته تو خانواده ما چیز عجیبی نیست و خیلیا مهریه خانمشون رو موقع عقد میدن مثل برادر خودم و البته بازهم بسیار مردونگی میخواد اینکار.

  8. 2 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    هادی60 (سه شنبه 12 تیر 97), شیدا. (سه شنبه 12 تیر 97)

  9. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    1- تا جایی که من خوندم و شنیدم، مردها خیلی از کادو گرفتن خوشحال نمی شن و مث ما خانمها براشون بار احساسی نداره.
    مبلغ کادوت هم زیاد مهم نیست، ولی خب سعی کن چیزی باشه که به دردش بخوره، کاربردی باشه. اگه اهل بازی یا تکنولوژی هست یه چیزی تو این زمینه ها مردها بیشتر دوست دارند.

    اگه اهل مسافرته، اون سفری را که کنسل کردی، هماهنگ کن و همون را هدیه بده.
    ببین چی واقعا حالش را خوب می کنه.

    اما فکر نمی کنم خیلی راه حل مشکلت باشه. در حد یه معذرت خواهیه.


    2- در مورد اسکان بچه های بی سرپرست، نمی دونم چطور ممکنه که کلا حساب خودت و همسرت را از خانواده ها جدا کنی.
    اگه بتونی این رشته را ببری خیلی خوبه. باباش بده و بابام بده و ... تمومش کنید. شما یه خانواده اید، بشینید زندگیتون را بکنید.

    اگه می تونید کار خیر بکنید، بکنید، ولی اگه قراره این کار خیر دعوا بندازه بین شما و بچه ی خودتون تو محیط عصبی و پر تنش زندگی کنه، که شما دنبال کار خیر با پول باباش و بابام هستید، بهتره کار خیر نکنید.

    یا با کمک مشاور، یا خودت بشین با همسرت صحبت کن و این مشکل را حلش کنید.

    3- اگه پدرتون می خواست برای شما آپارتمان بگیره، کاش می ذاشتید بگیره تا هم این داستان 300 میلیون تموم بشه، هم شما اون را اجاره بدید و درآمدی به خانواده بیارید که دیگه همسرتون غر نزنه درآمد نداری (هر چند مشکل همسرتون اصلا درآمد شما نیست)

    4- همسرتون می خواست مهریه را بده، چرا جدا نداد؟
    درست موقعی که موضوع خریدن خونه مطرح شد؟ اینطوری هم صاحب خونه شد ( به هر حال توی همون خونه زندگی می کنید)، هم از دین مهریه راحت شد.
    تهش می شه یه کمی منفعت طلبی ایشون را دید ... ولی حالا ما مثبت فکر می کنیم

    برنامه بلند مدتت این باشه که ارتباط مالیت و درهم تنیدگی معاملاتتون با باباش و بابام را کم کنید و به صفر برسونید.
    اینطوری راحت تر زندگی می کنید. آرامشتون بیشتره.

    5- در ضمن موضوع جدا بودن اتاق خوابتون عادی نیست و موضوع ساده ای هم نیست.

  10. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (پنجشنبه 14 تیر 97)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    همسرم دارن یک پوحد رهن میکنن تا چند بچه بی سرپرست اسکان بدن. از من خواستن نصف پولشو از بابام بگیرم و نصفشو از بابای خودشون. نمیدونم چیکار کنم بگم به بابام یا نه. در صورتی که بابای خودش داره که کامل بهش بده. چطوری همینو بهش بگم؟
    بعد این وسط خواسته همسرتون چه معنی داره؟

    کسی که خودش پول نداره، برای چی میخواد از بقیه مایه بگذاره؟ پدر همسرتون، یا پدر شما خودشون یعنی عقلشون نمیرسه که کار خیر بکنند!!! همسر شما باید مجبورشون کنه؟؟

    به نظر من یه بار بشین به همسرت بگو روزی که اومدی خواستگاری من، شاغل نبودم، تا الانم به اندازه کافی به زندگی تون پول تزریق شده؛ حالا از هر جا! اگر از کسی درخواستی دارند ؛ قرضی میخوان، وام بلاعوض میخوان به خودشون مربوطه که اون شخص پدر شماست یا پدر خودش ؛ بره صحبت کنه و اصلا نه شما رو دخالت بده و نه در جریان موضوع قرار بده؛ همسر شما یه حقوق ثابت داره، خونه و ماشین هم که دارید ؛ و شما هم ازش توقعی ندارید؛ حالا میخواد مال و اموالش رو بیشتر کنه مساله شخصی خودش هست، فکر نمیکنم شما زن خرج تراشی باشی و بهانه های مالی بگیری. بگو من از زندگیم راضیم. منو وارد مسائل اقتصادیت نکن.
    یه بار برای همیشه پرونده مسائل مالی رو ببند.

  12. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    paiize (پنجشنبه 14 تیر 97), شمیم الزهرا (پنجشنبه 14 تیر 97)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آذر 97 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1397-1-20
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 82 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام . به نظر من دیگه کمک مالی از پدرت نگیر . هروقت همسرتم در این باره حرفی زد خودت را به نشنیدن بزن . الان اگه بیای خونه شریکی بخری شروع یه مصیبت تازه میشه . یه مدت که به حرفاش محل ندی خسته میشه تمومش می کنه ولی اگه برای راضی کردنش زیر بار بری هر روز توقعاتش بیشتر میشه .

  14. کاربر روبرو از پست مفید minno تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (پنجشنبه 14 تیر 97)

  15. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    1- تا جایی که من خوندم و شنیدم، مردها خیلی از کادو گرفتن خوشحال نمی شن و مث ما خانمها براشون بار احساسی نداره.
    مبلغ کادوت هم زیاد مهم نیست، ولی خب سعی کن چیزی باشه که به دردش بخوره، کاربردی باشه. اگه اهل بازی یا تکنولوژی هست یه چیزی تو این زمینه ها مردها بیشتر دوست دارند.

    اگه اهل مسافرته، اون سفری را که کنسل کردی، هماهنگ کن و همون را هدیه بده.
    ببین چی واقعا حالش را خوب می کنه.

    اما فکر نمی کنم خیلی راه حل مشکلت باشه. در حد یه معذرت خواهیه.


    2- در مورد اسکان بچه های بی سرپرست، نمی دونم چطور ممکنه که کلا حساب خودت و همسرت را از خانواده ها جدا کنی.
    اگه بتونی این رشته را ببری خیلی خوبه. باباش بده و بابام بده و ... تمومش کنید. شما یه خانواده اید، بشینید زندگیتون را بکنید.

    اگه می تونید کار خیر بکنید، بکنید، ولی اگه قراره این کار خیر دعوا بندازه بین شما و بچه ی خودتون تو محیط عصبی و پر تنش زندگی کنه، که شما دنبال کار خیر با پول باباش و بابام هستید، بهتره کار خیر نکنید.

    یا با کمک مشاور، یا خودت بشین با همسرت صحبت کن و این مشکل را حلش کنید.

    3- اگه پدرتون می خواست برای شما آپارتمان بگیره، کاش می ذاشتید بگیره تا هم این داستان 300 میلیون تموم بشه، هم شما اون را اجاره بدید و درآمدی به خانواده بیارید که دیگه همسرتون غر نزنه درآمد نداری (هر چند مشکل همسرتون اصلا درآمد شما نیست)

    4- همسرتون می خواست مهریه را بده، چرا جدا نداد؟
    درست موقعی که موضوع خریدن خونه مطرح شد؟ اینطوری هم صاحب خونه شد ( به هر حال توی همون خونه زندگی می کنید)، هم از دین مهریه راحت شد.
    تهش می شه یه کمی منفعت طلبی ایشون را دید ... ولی حالا ما مثبت فکر می کنیم

    برنامه بلند مدتت این باشه که ارتباط مالیت و درهم تنیدگی معاملاتتون با باباش و بابام را کم کنید و به صفر برسونید.
    اینطوری راحت تر زندگی می کنید. آرامشتون بیشتره.

    5- در ضمن موضوع جدا بودن اتاق خوابتون عادی نیست و موضوع ساده ای هم نیست.
    سلام شیدا جان خیلی ممنون از پستت
    همسرم موبایل واقعا لازم دارن و کلا هم غیر آیفون هیچ گوشی رو قبول نداره. واس همین باید ۵ تا ۶ میلیون پول جور کنم. وگرنه چیز دیگه ای نمیخوام بخرم چون لباس و این چیزارو خودش حتما باید باشه چون خیلی سختگیره و هربار من بخرم ایرادی ازش درمیاره ولی در کل همسر من خیلی هدیه براش مهمه و خوشحال میشه

    واقعا دلم میخواد چشمش رو برداره از رو مال بقیه البته رو بابامه ولی آخه چجوری
    من همون اول آروم گفتم خب این تصمیم ماست که اینکارو انجام بدیم شاید اونا اصلا صلاح ندونن یا نخوان نمیشه از کسی انتظارر داشته باشیم کمکمون کنه
    کلی ناراحت شد که یعنی چی ما اینهمه خرج کنیمو بقیه کمک نکنن! دیدم نمیفهمه حرفمو ادامه ندادم
    به نظرتون چجوری بگم که اگر خودت داری سرپرستیشونو به عهده بگیر
    نداری بیخیالش شو

    کلا ته دلم ناراضیه چون دخترای ۱۸ ساله هستن. میترسم همین یک مشکلی که ندارمم بهم اضافه شه خدایی نکرده...
    واس همین همش میگه رفتی مرکزشون و منم هی میندازم پشت گوش ولی باید دیگه اقدام کنم

    شیدا جان به نظر من اگه همسرم میخواست با دادن یک چیزی از طرف بابام دیگه سیر بشه با همین نصف خونه و یک ماشین و سرویس خیلی گرون موقع زایمانم، کمک هزینه یک سفر خیلی پرخرج و... شده بود
    چرا باید باز یک خونه دیگه هم بابام بخره و اجارشو من بیارم تو خونه ؟ قطعا باز یک مورد دیگه در راه نیست؟ آخه من نمیتونم قفل بزنم رو دهن مامان بابام. باز میان یک چیزی میگنو همسرم طلبکار میشه اینم باید بدن!

    باهاش حرف زده بودم که بیا از کسی هیچی نخوایم و ازین حرفا ولی اصلا فایده نداشت میگفت چطور تو از من انتظار پولی که دارم خودم درمیارمو داری از بابات انتظار پولی که ماله خودته نداری... دیگه کم آوردم

    شاید راهش اینه برم سر کار و هزارتومن از هیچ احدی پول نخوام تا اینقدر براش خرج خونه رو درآوردن سنگین نباشه... ولی آخه اینم راهش نیست

    ارتباط مالی با باباش رو من اصلا در جریان نیستم و کلا هم باباش آدمیه که الکی پول نمیده به بچه هاش و همش واس خودش سرمایه گذاری میکنه
    الان دوتا ماشین این مدت ثبت نام کرد یعنی حدود دویست میلون پول نقد داشته!!!!!!!!
    ولی بابای منو نمیدونم چجوری قطع کنم این رابطه مالی رو
    با حرف زدن چیزی درست نشد
    ازونطرف هم اونا کوتاه نمیانو باز سر هرچیزی میخوان به ما کمک مالی کنن و همش میگن بچمونین چرا بذاریم بعد مرگمون بدیم الان میدیم و ازین حرفا
    گاهی میگم اینقدر فشار واس چی به خودم و زندگی میارم
    بذار بابا هرچی میخواد پول بده. هرجا هم خودش نداد شوهرم از بابام ناراحت میشه نه از من
    اینجوری من این وسط گوشت قربونی نمیشم لااقل
    نظرتون چیه؟

    صبا جان من بارها گفتم که تو که دیدی مامان من خانه دارن و من شاغل نیستم خب میخواستی همون موقع بگی برات درآمد زن مهم بوده. اما فایده نداره میگه تو هنوز ترم دو لیسانس بودی معلومه سرکار نمیرفتی ولی همه میرن دانشگاه که سر کار برن تو عجیب بودی باید میگفتی با همه فرق داری الکی میری درس بخونی!

    خداییش بگین چی کار کنم. اصلا من باید به جای دو تا تاپیک با موضوع مالی یک تاپیک کلی میزدم که کلا چیکار کنم تو زمینه مالی

    اتاقو همسرم جدا کرد میگگه پسرمون دیر میخوابه (البته ما اصلا تو اتاق نیستیم و فقط بعدی که بخوابه میارمش میذارم تو اتاق) و وقتی تو میاریش من بد خواب میشمو وقتی شیشه درست میکنی اذیت میشم ازین حرفا
    خخب من چی بگم/ سریع همم میگه اره تو یکبار ۷ صبح بلند شو ببین چه سخته بعد میقهمی من نیازر به خواب دارم

    منم خودم اصلا ناراحت نیستم چون بودنش تو اتاق جز غرغر و دعوا چیزی برام نداشته

  16. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,451 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    359
    Array
    سلام شمیم جون
    بالاخره تاپیکت رو خوندم!!
    اول ازهمه یه ماشالله بگم به وضع مالی همتون که معلومه خیلی خوبه خدا بهتون بیشتر برکت بده عزیزم

    چه کارخوبی کردی قبل ازاینکه حتی حرفی ازتصمیمت به همسرت بگی اینجا تاپیک زدی،اگهsomeboody (الهام)
    اول اینکارو میکرد بعد میومد میگفت چه کنم

    شمیم جان هرچه زودتر یه فکری واسه رابطه خودت وهمسرت بکن.تاحدودی درکت میکنم که بین تون چه شکلی شده.فکر میکنم اکثر زن وشوهرها بابه دنیااومدن بچه اول این فاصله رو تجربه میکنن.من هم تقریبا دوسال ونیم طول کشید تاتونستم دوباره این فاصله رو کمتر کنم.البته نقش همسرم بیشتر بود.اگه به من بود که تاهمیشه همینجور راضی میموندم مثل تو!که آره بابا این که به جز غر چیزی نداره پس ولش کن وبزاربه بچه ام برسم باخیالی آسوده!

    اما عزیزم چندوقت دیگه بچه ات کاملا متوجه رابطه تووهمسرت میشه وشدیدا تاثیر میگیره.خوب باشید حالش خوبه،بد باشید داغون میشه.حالاتصور کن وقتی که اوضاع خودت وهمسرت خوب نیست،پسرت هم حالش بد بشه وبهونه بگیره زندگی واسه توچقدر سخت میشه.به جای یه نفر دونفر بهت فشار میارن واین خیلی سخت میشه.
    پس تاپسرت دوسالش نشده و به اون درک از رابطه تون نرسیده یه کاری بکن وکم کم اختلافهاتت باهمسرت رو ازبین ببر.فقط بمونه اون اختلافهای جزیی که واسه همه زن وشوهر ها هست.

    شمیم جان یه اراده میخواد ویه انرژی خوب!اول حالِ خودت رو خوب کن.بعد کم کم نتیجه اش به بقیه هم میرسه.
    اصلا وجود بچه شگفت انگیزه توی حل کردن مشکلات!!به طرزعجیبی خیلی ازمسائل که تا دیروز واست مهم بودن وخودت رو میکشتی واسشون پیش پاافتاده به نظر میان وخنده دار...

    حتما تاپیک جداگونه بزن.اول واسه خودت،بعد واسه خودت وهمسرت
    یه تاپیک هم واسه مسائل مالی
    سعی کن یکی یکی جلو بری که اذیت نشی.نمیشه همه چی روباهم درست کرد.
    ویرایش توسط paiize : پنجشنبه 14 تیر 97 در ساعت 16:53

  17. کاربر روبرو از پست مفید paiize تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (شنبه 16 تیر 97)

  18. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام وقت همه دوستان بخير .


    من فكر ميكنم بعد اينكه خونه رو به نامش بزنيد بعد يه مدت پيشنهاد فروش خونه رو بده كه بره باهاش ماشين و ساعت ... بخره پيش رفقاش پزشو بده.
    خونه رو احتمالا ميگه بريم اجاره نشينى ، بعد يه مدتم فشار مياره كه خانواده ها كمك كنن يه خونه خوب بخريم .ايشون فكر ميكنم اين ذهنيت رو داره كه پول هست بايد خرج كرد و لذتش رو برد ،هر وقت احساس نياز كرديم ميريم سراغ خانواده ها، چون اونا تحمل سختى كشيدن ما رو ندارن.


    پيشنهاد كمك به افراد بى سرپرست هر دليلى داشته باشه قصد و نيت خدايى توش ديده نميشه كسى كه واقعا قصدش خير باشه تو بوق و كرنا نميكنه اونم از حساب و جيب ديگران ،
    من فكر ميكنم
    يا ايشون پيش كسى تو اون مجموعه تريپ مايه دارى برداشته ميخاد پز بده شما رو هم به عنوان يه كارگزار ميفرسته كه كارهاى مقدماتى رو انجام بديد همه كارا كه انجام شد و از اون طرف هم پول اومد به حسابش ، ايشون براى امضاى چك و قرارداد تشريف بيارن ( به عبارتى اين كار براش شده يه آپشن از افراد پولدار خير)
    يا اينكه با اين روش ميخاد فتح بابى بشه براى گرفتن پول از خانواده ها ، تو قدم بعد بگه اون واحد رو بخريم رهنش بديم به اون مجموعه ، حالا شما بايد بريد دنبال پول خريد واحد.


    به هر حال نظر من اينه كمك مالى به شوهرتون فقط ميتونه نقش مسكن براى چندين ماه براى شما داشته باشه . بعدش بهانه هاى جديد شروع ميشه .


    به نظر من مشكل شوهر شما نداشتن عزت نفسه كه ميخاد با ماشين و خونه ... اون رو پوشش بده


    مشكل شما هم ترس از آينده است و همين ترس باعث ميشه با هر تنشى كه بهتون وارد ميشه به راه حل باج دادن برسيد.شايد بهتر باشه به كمك خانوادتون يه كار و كسب شراكتى بدون حضور شوهرتون داشته باشيد

  19. کاربر روبرو از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (شنبه 16 تیر 97)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.