به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array

    با این همه تحقیر چرا هنوز نمیخواهم طلاق بگیرم

    سلام.من چند بار تاپیک زدم .من 32 ساله وهمسرم 33 سه سال زیر یک سقفیم وچهار سال عقد.تو این مدت تقریبا هر شش ماه یا زودتر من به طرز وحشتناکی کتک خوردم.که حتی ت. فکر خیلیا نمیگنجه.تاپیکهای بعضیها رو که خوندم وراجع به مشکلاتشون میگن به خودم فکر میکنم که چرا تا الان فرو نریختم وجدا نشدم چرا هر دفعه به طلاق فکر کردم ونتونستم.شوهرم کلا ادم خوبیه ولی برای زندگی زناشویی افریده نشده.تو زندگی زناشویی دیکتاتور.مغرور.ولی در روابط با دیگران با گذشت وخاکی.من احساساتی و خواهان توجه.
    مشکلات ما اکثرا در اثر دخالتهای دیگران تو زندگیمون به وجود میان ومتاسفانه من هر دفعه تا مدتی میتونم کنترل کنم وبعد به مدت دیگه کنترل این دخالتها از دستم خارج میشه.
    من وشوهرم پسر خاله دختر خاله هستیم.چند وقت خانوادم به خاطر تصادف برادرم وسهل انگاریا وتنبلیای برادر بزرگم دچار مشکل مالی زیادی شدن جوری که بانک واسه مزایده گذاشتن خونه ومصادره اون بامامور وکارگر امدن برای تخلیه خونه بابام.حدود دوهفته میسه که من اسباب کشی داشتم ولاوه بر اینکه خیلی دلم میخواست نزدیک خونه بابام خونه بگیرم شوهرم به بهانه پارازیت ماهواره واینا واینکه این محله رو دوست دارم نزدیک خونه برادرش خونه گرفتیم.واز اونجا که من مشکل بد خوابی دارم واین خونه جدید نزدیک به خیابون وپنجره به خیابون داره من دچار بیه خوابی شدید شدم وشب قبل از روزی که بانک ب ای مصادره بیاد تا هفت صبح بیداری کشیدم وساعت نه صبح خواهرم زنگ زد که بانک برای مصادره امده خودتو برسون که من با عجله خودمو رسوندمو کلا اونروز تا شب فوقالعاده درگیری وگریه واعصاب خوردی داشتیم البته ناگفته نماند شوهرم خودش هم امد ودوباره رفت سرکار وشب امد دنبال من که بریم خونه همین که رسیدیم خونه فوری رفت خونه برادرش برای درست کردن تنظیمات انتنشون در صورتی که تو سه شبه قبلی هم رفته بود.زنگ زدم که بگم کی میاد گفت دستم بند وقطع کرد یه سات بعد دوباره تماس گرفتم ببینم من شام بخورم یا منتظر بمونم جواب نداد ودو بار دیگه هم تماس گرفتم که جواب ندادن خلاصه تا ساعت دوازده شب من منتظر موندم واز شدت سر درد لامپا رو خاموش کردم در رو هم قفل کردم وقتی برگشتن زنگ زدن ولی من در رو باز نکردم تا با کلید بیاد داخل وقتی امدن بدون هیچ توضیحی بمن گفتن این مسخره بازیا وبچه بازیا جیه وبا کلی حرف منم هم که روز بدی داشتم جواب دادم وقتی اشتباه میکنی با پررویی نیا کافیه یه معذرت خواهی کنی خلاصه خیلی عصبانی بودم ودلم میخواست اون شب تو اون شرایط کنار مندباشه نه برای یه کار بیخود بره خونه برادرش وکوتاه نیومدم وگفتم به جای معذرت خواهی اینقد گستاخانه حرف میزنی ورفت داخل اشپزخونه یه قرص بخوره که منم رفتم دنبالش وانجا دیگه ننو کتک زد منم بعد چندین سال کتک خوردن برای اولین بار یکی زدم تو صورتش واز اونجا درگیریمون شروع شد به طرز وحشتناکی وبی رحمانه منو میزدومیخواست زنگ بزنه خونه بابام که من گفتم خودم میزنم گوشی گرفتم زنگ زدم گفتم به جای اینکه چند شبه شوهر من میا. زنگ میزدین نصاب که باز عصبانی شد وبدتر میزد واین اولین باری بود که بعد اینهمه کتک خوردن چند ساله من باهاش گلاویز میشدم ومن هم میزدم.واون بدتر تا اینکه برادرش امد واون اتیش معرکه رو بیشتر کرد که تو قصد داری منو برادرمو از هم جدا کنی و نقطه ضعف شوهر من هم همینه.وعصبانی میشد وزنگ زد بابامو داداشم امدن وطبق معمول همیشه که خانواده من حق رو به من نمیدن جلوی شوهر طرفداری اونو کردن وگفتن ما با طلاقت موافق نیستیمو وخودت میخواستی ومنم لج کردم وباهاشون نرفتم خونه بابام .دیگه درد اونهمه کتکی که خوردم بهم فشار اورد وبعد دوساعت التماس راضی شد ساعت چهار صبح منو ببره بیمارستان.ار انجا گفت زنگ میزنم مامانت بیا سراغت از اونجا که نمیخواستن با این اوضاع واعصاب خوردی که خود خانوادمو ومامانم داشتن دوباره تنش بهشون وارد بشه بهش التماس کردم که کلیدای خونه رو بهم بده وبره ونداد منم سرم واز دستم کشیدم ودنبالش راه افتادم والتماسش کردم که ساعت پنج صبح نبرم خونه بابام گناه دارن اما گوشش بدهکار نبود وفقط داد میزد خلاص با ابروریزی وداد وبیداد ساعت پنج صبح منو اورد خونه بابام.وداد وبیداد میکرد.با وجود همه این بدیها به طلاق فکر میکنم دلم میلرزه ولی با این هم تحقیر چه طور برگردم.کمکم کنید قوی باشم وجدا بشم.احساس دلتنگی برای روزای خوب وعشق چند ساله نکنم.دیگه تحمل تحقیر ندارم.از طرفی تحمل ندارم که فامیل بگن این عشق چندین ساله شکست خورد.کمکم کنید

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    خیلی از مردایی که توی خونه وحشی بازی در میارن بیرون از خونه و با دیگران ادمای معقولی هستن حتی با دیگران بیش از حد مهربونن چون مهرطلبن و میخوان به همه ثابت کنن ادم خوبی هستن
    هم شما هم همسرتون تمایل دارید نزدیک خونواده خودتون زندگی کنید؟ خب چرا ازدواج کردید وقتی نمیخواید مستقل بشید
    خیلی وقتا ادم با طلاق ، از خودش مراقبت میکنه
    خونوادت قبول میکنن جدا شی و بری باهاشون زندگی کنی؟
    اگه همه شرایط برای طلاق فراهمه ، اصلا به این فکر نکنید یک روزی درگیر عشق و عاشقی بودید. این دلیل خوبی برای طلاق نگرفتن نیست. باید از خودتون بپرسید چرا تو این زندگی موندید که معمولا جوابش ناتوانی خودتونه. چاره دیگه ای ندارید.
    کسی میتونه جدا شه که یا خودش از پس هزینه ها بربیاد و بتونه به تنهایی زندگی کنه و یا خونوادش قبولش کنن . در غیر اینصورت نه راه پیش دارید نه راه پس

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    من نمیخوام نزدیک خانوادم باشم من ادم مستقلی هستم واز اونجا که میدونم توانایی اینو دارم که نذارم خانوادم دخالت کنن وخود خانوادم چون همه خواهر برادرا ازدواج کردن داخل زندگی مشترک هستن هیچ گونه دخالتی نمیکنن تازه داخل دعواها همیشه من رو مقصر میدونن ونصیحت میکنن.خانوادم مخالف طلاق هستن ولی از اینکه برگردم هم بیرونم نمیکنن.ولی حمایت هم از طلاق گرفتن نمیکنن.مشکل عمده من مشکلات مالی هست که از طلاق میترسم اگه برادرام یا بابام مثل قبل بدون مشکل بودن ایرادی نداشت.از طرفی تحقیرا رو به یاد میارم داغون میشم وکسی تو خونه جدی نمیگیره واسه جدایی من.همه فکر میکنن یه دعوای زن وشوهریه.گاهی اوقات این دخالت نکردنا خوبه ولی بعضی وقتا دیگه به نظرم بی تفاوتیه. داخل فامیل من اولین نفری هستم که طلاق میگیرم واین کار رو سختتر میکنه.دیگه خسته شدم کاش علاقه ای بهش نداشتم ته دلم متنفرم از این همه تحقیر باز علاقه هم کنارش هست شاید وابستگیه.از طرفی دلم میخواد پیروزمندانه طلاق بگیرم.تا غرور شکستم التیام پیدا کنه.ولی بعد سوالای فامیلی ومشکلاتی که بین خانواده ها پیش میاد چون اینقد از نظر فامیلی به هم وابسته وپیچیده هستیم که قابل تصور نیست.

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 19 خرداد 97 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1393-4-20
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    4,509
    سطح
    42
    Points: 4,509, Level: 42
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 84 در 50 پست

    Rep Power
    25
    Array
    اینقدر مخبت کن همچی عابی بشه
    شوهرت برای زندگیتون زحمت میکشه
    لزومی نداره عین خواسته شما باشه
    قوی باش و با محبت زیاد زندگی کن
    ویرایش توسط ammin : چهارشنبه 16 خرداد 97 در ساعت 03:36 دلیل: رعایت نکردن افات مشاوره

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 31 خرداد 97 [ 02:27]
    تاریخ عضویت
    1396-11-24
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    1,191
    سطح
    18
    Points: 1,191, Level: 18
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    189

    تشکرشده 84 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای مقداد عزیز سلام؛
    این چه ادبیاتیه که به کار میبرین حقیقتا ته دلم خالی شد یعنی دید مردای این جامعه به منی که مطلقه ام اینه؟!
    یعنی شما فکر کردین خوشی زده زیر دلمون که جدا بشیم؟!
    اینجوری تعمیم که دادین که تر و خشک باهم بسوزه!!!
    ولله من 3 سال زن مردی بودم اعتیاد و خیانت و هزار درد دیگه داشت بازم سه سال دیگه طول کشید تا دلم راضی بشه جدا بشم بعد مستحق این چنین قضاوتیم از طرف جامعه؟!

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    22
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meghdad نمایش پست ها
    اینقد بچگانه فکر نکن، همش با جزیات زیاد همچیزا دنبال میکنید
    مردها مثل شما زنها به جزییات توجه نمیکنن و کلیات را نگاه میکنن
    اینقدر هم کلاس نزار
    بچسب به زندگیت، حرف زنهای مطلقه این سایت که به طلاق گرفتن تشویقت میکنن گوش نکن
    اگه طلاق بگیری بعدش ارزوی یک روز همین زندگی را داری
    سرپناهت را ازدست نده
    زن مطلقه در جامعه ایران یعنی بدبخت و افسرده
    خوش شانس بودی شوهر گیرت اومده پس بهش بچسب
    زنهای مطلقه اگه عرضه داشتند زندگی خودشونو حفظ میکردن
    اینقدر مخبت کن همچی عابی بشه
    شوهرت برای زندگیتون زحمت میکشه
    لزومی نداره عین خواسته شما باشه
    یادت باشه جنس زن حسود و چشم تنگ و دم دمی مزاجه پس بخاطر افکار گذرا زندگی پایدارت را خراب نکن
    زندگی بچه بازی نیست و جدی باش
    حالم ازین زنهایی که تا اوضاع را خوب نمیبینن میگن طلاق بگیر بهم میخوره
    قوی باش و با محبت زیاد زندگی کن
    منظورتون رو از کلاس گذاشتن نمیفهمم.ولی کلا افکارم اینجوره.متاسفانه خیلی از زنا تا چیزی میسه طلاق میگیرین و خیلی از زنا که تا چه حدی از سختی رو تحمل کردن وبعد طلاق گرفتن رو هم بدنام میکنن.چرا یه دختر اینقد تو جامعه ما امنیت نداشته باشه که به قول شما بره خدارو شکر کنه که شوهر گیرش امده.تا کی محبت کنم من زنی که عاشق محبت دیدنم.هر مردی تو هر جامعه ای کار میکنه وزحمت میکشه نیازی نیست که شوهر من عین خواسته من عمل کن ولی زورگویی هم نکنه.من هم از همین افکار گذرا که بی ثبات از خودم ناراحتم که هر بار که کتک میزد من با یه محت کوچیک واز سر دل تنگی بهش برمیگشتم.اقای مقداد حتی توی خیالتون هم نمیگنجه که من چه قدر وبا چه فجاهتی کتک خوردم شاید مثل فیلمای ترسناک که حتی باورتون هم نمیشه وعنوان تاپیکم دقت کنید میفهمید من از جمله کسانی نیستم که با یکبار یادوبار به در بسته خوردن کم بیارم شاید باز بگید کلاس نذارید ولی وفاداری بیش از اندازه تو خون خانوادمه.منی که از پانزده سالگی عاشقانه به پای شوهرم موندم پس قضاوت نکنید که زود دارم تصمیم میگیرم.حتی اینجور بگم که پزشکی قانون بعد از دیدن جاها با تعجب وافسوس میگفت واقعا شوهرت جوانه .سواد داره.تا این حد بود واین دفعه اول نبود که من از این جور کتکا خوردم.
    خانم مستانه حق با شماست باید به حال خودمون زنای زجر کشیده گریه کنیم ولعنت بفرستیم به زنای مطلقه ای که با کوچکترین مشکل جدا شدن وبا کارایی که تو جامعه میکنن باعث بشن خیلی از ماها بسوزیم وبسازیم ولی حرفی از طلاق نزنیم.

  7. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    اگه شما بعد از این که همسرتون دیر کرد و تا ساعت دوازده نیومد فقط چراغ رو خاموش می کردید و می خوابیدید و وقتی برگشت هم حتی اگر بیدار بودید وانمود می کردید خواب هستید چه طور پیش می رفت به نظرتون؟


    اگه وقتی رفت تو آشپزخونه دنبالش نمی رفتید و پشتتون رو می کردید و می خوابیدید چی؟


    شما نباید اجازه بدید کار به کتک کشیده بشه نه این که بگید چند سال کتک خوردم و این بار زدم تو گوشش. دیگه بعد چند سال می دونید همسرتون که این عادت بسیار اشتباه رو داره کی ممکنه دست روی شما بلند کنه.

  8. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 12:33]
    تاریخ عضویت
    1393-6-04
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    2,889
    سطح
    32
    Points: 2,889, Level: 32
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meghdad نمایش پست ها
    اینقد بچگانه فکر نکن، همش با جزیات زیاد همچیزا دنبال میکنید
    مردها مثل شما زنها به جزییات توجه نمیکنن و کلیات را نگاه میکنن
    اینقدر هم کلاس نزار
    بچسب به زندگیت، حرف زنهای مطلقه این سایت که به طلاق گرفتن تشویقت میکنن گوش نکن
    اگه طلاق بگیری بعدش ارزوی یک روز همین زندگی را داری
    سرپناهت را ازدست نده
    زن مطلقه در جامعه ایران یعنی بدبخت و افسرده
    خوش شانس بودی شوهر گیرت اومده پس بهش بچسب
    زنهای مطلقه اگه عرضه داشتند زندگی خودشونو حفظ میکردن
    اینقدر مخبت کن همچی عابی بشه
    شوهرت برای زندگیتون زحمت میکشه
    لزومی نداره عین خواسته شما باشه
    یادت باشه جنس زن حسود و چشم تنگ و دم دمی مزاجه پس بخاطر افکار گذرا زندگی پایدارت را خراب نکن
    زندگی بچه بازی نیست و جدی باش
    حالم ازین زنهایی که تا اوضاع را خوب نمیبینن میگن طلاق بگیر بهم میخوره
    قوی باش و با محبت زیاد زندگی کن
    حال شما خوبه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

    درمورد
    mlika2 هم به نظرم زيادي ببخشيد راحت بگم گير داديد ميدونم در شرايط بدي قرار داشتيد اما بايد دراين مواقع خودتون را با چيزي كه آرومتون ميكنه سرگرم كنيد تا واكنش معقولتري نشون بديد
    ویرایش توسط taranom-na : یکشنبه 13 خرداد 97 در ساعت 07:35

  9. #9
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 اردیبهشت 03 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,431
    امتیاز
    287,669
    سطح
    100
    Points: 287,669, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,602

    تشکرشده 37,101 در 7,011 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    معمولا ارزیابی یک زندگی و مشکلاتش نیاز به بررسی همه جانبه و شناخت نقش هر کدام از زوجین در مشکلات هست.

    بی شک همسر شما دچار نقاط ضعف و مشکلاتی هست.
    اما این آن چیزی نیست که شما به این تالار آمده اید.
    چون خودتون هم می دانید.

    بلکه شما آمده اید که ببینید حالا با وجود این ضعفها و مشکلات شوهرت چه کار کنید؟

    برای تصمیم صحیح باید نخست نقاط قوت همسرتون را بشناسید.
    بعد نقاط ضعف او را بشناسید.

    و بعد با توجه به شناختی که از او داریدبررسی کنید آیا می توانید کاری کنید که او به خطاها و نقاط ضعفش رو نیاورد.
    یعنی زمینه تحریک او را فراهم نکنید.
    و اگر تحریک و عصبانی شد آیا راهی برای فروکش کردن آن هست؟

    آیا می توانید با همین نقاط قوت و کنترل نقاط ضعفش از زندگی رضایت داشته باشید و خوب زندگی کنید.

    می بینید که خیلی از مسائل به شما ختم می شود و نحوه تصمیم گیری و عملکرد شما.

    فقط بحث طلاق نیست.
    بلکه بحث این است که آیا شما در قبال عملکرد اشتباه همسرتان می توانید عملکرد درستی داشته باشید و زندگی را بهبود ببخشید.


    آیا شوهر شما هر طور هم که شما باشید باز شما را مورد کتک کاری قرار می دهد. اگر اینطور باشد باید تصمیم دیگری گرفته شود

  10. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    mastanehh (یکشنبه 13 خرداد 97), tavalode arezoo (یکشنبه 13 خرداد 97), Ye_Doost (سه شنبه 15 خرداد 97)

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 22:01]
    تاریخ عضویت
    1395-2-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,627
    سطح
    23
    Points: 1,627, Level: 23
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meghdad نمایش پست ها
    اینقد بچگانه فکر نکن، همش با جزیات زیاد همچیزا دنبال میکنید
    مردها مثل شما زنها به جزییات توجه نمیکنن و کلیات را نگاه میکنن
    اینقدر هم کلاس نزار
    بچسب به زندگیت، حرف زنهای مطلقه این سایت که به طلاق گرفتن تشویقت میکنن گوش نکن
    اگه طلاق بگیری بعدش ارزوی یک روز همین زندگی را داری
    سرپناهت را ازدست نده
    زن مطلقه در جامعه ایران یعنی بدبخت و افسرده
    خوش شانس بودی شوهر گیرت اومده پس بهش بچسب
    زنهای مطلقه اگه عرضه داشتند زندگی خودشونو حفظ میکردن
    اینقدر مخبت کن همچی عابی بشه
    شوهرت برای زندگیتون زحمت میکشه
    لزومی نداره عین خواسته شما باشه
    یادت باشه جنس زن حسود و چشم تنگ و دم دمی مزاجه پس بخاطر افکار گذرا زندگی پایدارت را خراب نکن
    زندگی بچه بازی نیست و جدی باش
    حالم ازین زنهایی که تا اوضاع را خوب نمیبینن میگن طلاق بگیر بهم میخوره
    قوی باش و با محبت زیاد زندگی کن
    نمونه ای از فردی که ازدواج کنه فکر میکنه کلفت گرفته تا همسر
    فقط جسمتون تو قرن 21 هستش ما بقیش برمیگرده به بیست قرن پیش

  12. کاربر روبرو از پست مفید قلم سرخ تشکرکرده است .

    Fariba.89 (دوشنبه 28 خرداد 97)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.