نوشته اصلی توسط
muhamadr79
باسلام خدمت شما عزیزان ...
بنده یه خواهر23ساله دارم که پیش روان پزشک میرفت برای مشکلش اغلب با مادرم میرفت
هربار دکتر بهشون گفته بود که شکمتو ببینم و بچرخ اندامتو ببینم ویا امثال این خواسته ها
همه این ها با بهانه اینکه خواهرم نسبتا لاغر و ظریف اندامه اما لاغری مفرط نداره و خوش اندامه اما دکتر با این بهانه که لاغری اینهارو ازش خواسته بود
یه بار هم خودش تنها رفته بود که دیگه بیشتر جرات کرده بود و گفته بود یه بار بشین روی دست من..خواهرم هم شوکه شده بود و انجام داده بوداما بلافاصله ناراحت شده بود و ازناراحتی اینارو نتونست توی دلش نگه داره و به مادرم گفت
خیلی از سادگی مادرو خواهرم عصبانی ام و دلم میخواد برم اون دکتر رو بفرستم به جهنم
قبل اینکه من این جریانات رو بدونم یه بار مادرم ازم خواست ببرمش دکتر ومن همراهش رفتم اون هیچ حرفی راجع به دیدن اندام نزد چون من همراهش بودم
الان که فهمیدم همش دارم بهش فکر میکنم و دوس دارم برم اون نامرد مریض پست فطرتو بکشم
شما بهم بگید چکار کنم کمک لازم دارم نمیخوام ازشدت ناراحتی برم سراغش و بعدا پشبمون شم و محکوم که به دکتر تعرض کردم و یه چیزی هم بدهکار بشم
ازهمه شما دوستان خواهش میکنم راه حلی اگه دارید بهم بگید
علاقه مندی ها (Bookmarks)