سلام. من تازه عضو سایت شدم. ولی قبلا همیشه سایت رو میخوندم و دنبال میکردم.
راهنمایی هایی که تو سایت میشد رو میخوند و تصمیم گرفتم مشکلم رو در میون بزارم شاید به این امید که کمکم کنید.
من دو سال ازدواج کردم و حدود 6 ماه عقد بودم.
هم خودم و هم همسرم همدیگر رو دوست داریم. ولی یه سری مشکلات هست که داره منو به شدت کلافه میکنه. و با وجود علاقه ای که بهش دارم دارم ته ذهنم به جدایی فکر میکنم.
اولین مشکلم اینه که ایشون عملا علاقه ای به رابطه جنسی با من نداره. به طوری که الان نزدیک دو ماه که هیچ رابطه ای نداریم. وقتایی هم که من میخوام قبل از عنوان کردنش یه جوری بهم میفهمونه که خسته ام و... نه و اینا.
این موضوع از همون اولایل بود و هر سری بدتر و بیشتر شد.من اون اوایل از برقراری رابطه میترسیدم. و نمیتونستیم رابطه جنسی خوبی داشته باشیم. و از طرفی چون ماهی یه بار یا نهایتا دوبا تلاش میکردیم چند ماه طول کشید تا من بتونم به ترسی که داشتم غلبه کنم. عذاب وجدان شدیدی داشتم بخاطر ترسی که وجود داشت و واقعا وقتی مشکلم بر طرف شد خیلی آرامش پیدا کردم. چون فکر میکردم مشکل از منه که همسرم دوست نداره رابطه داشته باشه. ولی بعد از اون باز هم همون روال ادامه پیدا کرد..به طوری که الان اصلا یادم نمیاد که اخرین بار کی رابطه جنسی کامل داشتیم! میدونم مربوط به سال 97 نیست. البته این رو هم بگم که چندین بار موتجه شدم خود ارضایی میکنه.
من و همسرم هر و شاغل هستیم. و صبح میریم سر کار و ساعت 7 میرسیم خونه. قبلا اینجری بودکه عد از انجام کارای خونه و شام و.. که همیشه باهم اجام میدادیم من ساخت حدود 11 یا 11.30 میخوابیدم. و ایشون حدد ساعت 2. و ر عوض تو هفته یه روز بعد از اداره یعنی حدود 7 میخوابیدن تا صبح که خوابشو جبران شه.
بعد از این تعطیلات اخیر روال زندگیمون اینجوری شده که میریم خونه همسرم میخوابه. من به کارام میرسم. ساعت میشه 11 من میخوابم. ساعت 12 ایشون بیدار میشه و تا 4 بیداره. بعد میخوابه و 8 بیدار نمیشه.و من مجبرم تنها برم سر کار و ایشون ساعت 9.30 10 خودشون برن سر کار.
روزهای تعطیل هم معمولا من همون 11.12 میخوابم و صبح ساعت 8 9 بیدارم و ایشون تا 4 5 بیداره و بعد میخوابه و طبیعتا فرداش که میشه پنج شنبه و جمعه که هر دو خونه ایم تا 1 و 2 بعد از ظهر خوابه.
حس میکنم دیگه دارم کم میارم. از تنها زندگی کردن تو این زندگی مشترک!
علاقه مندی ها (Bookmarks)