به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 26 , از مجموع 26
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام.حقیقتش خانوادم تا الان پشتم بودن و نمیدونم موقع اقدام جدی برای طلاق نظرشون هم همینه یا نه.ان شاالله که بتونم تصمیم درست بگیرم و محکم باشم.به شوهرم قبلا وابستگی زیادی داشتم چون قبل از ازدواج خیلی بهش علاقه داشتم و با اصرارهای من خانوادم راضی شدن که باهاش ازدواج کنم.ولی خب هر چی منطقی تر فکر میکنم این فکر تو ذهنم میاد که من هیچ آینده خوبی نمیتونم باهاش داشته باشم.مساله م رو اینجا مطرح کردم که شاید دوستان دیگر هم نظرات متفاوت و خوبی داشته باشن که تا اینجا خدا رو شکر راهنمایی های زیادی کردند و باعث شدن بیشتر فکر کنم.
    احساس وابستگی کمی دارم ولی تا که ذهنم میخواد به یاد خاطرات خوبمون که البته خیلی کم بود بیفته فکر و ذهنم رو منحرف میکنم.

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام.مادرشوهرم دو بار تماس گرفته که برگرد و ببخش.اون خطا کرده.تو بزرگواری کن.
    ولی واقعا منطقم قبول نمیکنه

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    اینکه موقع عصبانی بودن شخصی بایستی مراعات کرد حرفی نیست ولی اینکه مردی از موضوعی عصبانی بشه و زنش رو کتک بزنه اصلا توجیهی نداره.سکوت و درک زمانی هست که من کار اشتباهی انجام بدم هر چند که درنظر خودم اشتباه نباشه یا اصلا کلا اشتباه نباشه ولی در نظر همسرم کار خطایی باشه و باعث عصبانیت طرف مقابلم باشه در اینحالت بهترین و ایده آل ترین عمل سکوت و صبر و مدارا هست.ولی اینکه من کیسه بوکس طرف مقابل باشم اصلا کار درست و منطقی نیست به نظر اینجانب حقیر حتما به اتفاق بزرگترها موضوع مطرح بشه تعهد بگیرید یک حقی مثل حق طلاق یا هر چی صلاح میدانید بگیرید و همچنین ایشان متعهد بشن معالجه بشن و درمان. وگرنه این حالات رو که تعریف کردید خدای نکرده اتفاقات ناگوار و غیر قابل جبران خواهد افتاد.فعلا بچه دار نشید وقتی موصوعی مثل جریمه ناراحتش کرده بهتره برای چنددقیقه حق رو به ایشان بدید و در وقت مناسب نصیحتش کنید.

  4. کاربر روبرو از پست مفید elsay تشکرکرده است .

    سحر22 (جمعه 01 تیر 97)

  5. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام.ممنون از شما.حقیقتش جدا از کتک زدن و عصبانیت و توهین؛خیلی چیزای دیگه ای وجود داره که منو برای طلاق مصمم میکنه.اینکه پشت من و خانوادم پیش دیگران بد میگه.
    وقتی مثلا از من ناراحت باشه دوستش بهش زنگ بزنه جلوی من از من بد میگه؛خب این مسایل خیلی منو ناراحت میکنه.کلا ما هیچ چیز شخصی نداریم.همه از تمام جزییات زندگی ما با خبرن.
    اینکه من نتونستم هیچ وقت بهش تکیه کنم.اینکه هر جا نشست مثلا از جهاز من بد گفت و متلک انداخت.با اینکه جهازم خیلی خوب بود.ولی چون سلیقه من با سلیقه مادرش جور نبود هر نوع متلک و تیکه ای مینداخت.
    هر چقدر فکر میکنم نقطه مثبتی برای ادامه نمیبینم.قرار شد نظر قطعیمو به مادرشوهرم بدم.بازم ممنون میشم نظرات دوستان رو در مورد تصمیم قطعی بدونم.

  6. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مهر 97 [ 19:43]
    تاریخ عضویت
    1394-11-11
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,263
    سطح
    28
    Points: 2,263, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم منم پدرم رفتاراش دقیقا شبیه رفتار همسر شما بود من و مادرم رو کتک میزد توی يه جمعی تحقیرم ميكرد من ب اولین خواستگارم جواب بله دادم و ازدواج کردم و راحت شدم از اون محیط ب نظرم اگه شما کوتاه بیای و حرفی نزنی تکلیف بچه هاتون چی ميشه من هشت ساله ازدواج کردم اما هنوزم گاهی اوقات ک ب یاد زندگیم تو خونه پدرم ميفتم ساعت ها گریه میکنم زندگیم تو خونه پدرم واقعا بد بود همه فامیل دلشون برای من میسوخت با رفتارهای پدرم کسی از فامیل پیشنهاد ازدواج نداشتم خدا رو هزاران بار شکر ک همسر خوب و مهربون بر خلاف پدرم دارم اما ب فکر بچه هاتونم باشين.

  7. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اذرمیدخت نمایش پست ها
    سلام عزیزم منم پدرم رفتاراش دقیقا شبیه رفتار همسر شما بود من و مادرم رو کتک میزد توی يه جمعی تحقیرم ميكرد من ب اولین خواستگارم جواب بله دادم و ازدواج کردم و راحت شدم از اون محیط ب نظرم اگه شما کوتاه بیای و حرفی نزنی تکلیف بچه هاتون چی ميشه من هشت ساله ازدواج کردم اما هنوزم گاهی اوقات ک ب یاد زندگیم تو خونه پدرم ميفتم ساعت ها گریه میکنم زندگیم تو خونه پدرم واقعا بد بود همه فامیل دلشون برای من میسوخت با رفتارهای پدرم کسی از فامیل پیشنهاد ازدواج نداشتم خدا رو هزاران بار شکر ک همسر خوب و مهربون بر خلاف پدرم دارم اما ب فکر بچه هاتونم باشين.
    ممنون عزیزم.من بخاطر شرایط زندگیمون و اخلاقای شوهرم تصمیم به بچه دار شدن نداشتم.هر چند که همسرم خیلی اصرار داشت.خدا رو صد هزار مرتبه شکر که الان به آرامش رسیدید.


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.