توصیه به همه ی افراد در شرف طلاق و طلاق گرفته.....

[ترنم بهاری]

سلام
وقت همگی بخیر.عیدتونم مبارک....نمیدونم کسی من رو یادش هست یا نه....حرف خاصی نداشتم فقط اومدم به همه اونایی که میخوان طلاق بگیرن و حالشون بده امید بدم.....اگر یادتون باشه من نزدیک هفت هشت ماه پیش طلاق گرفتم...دیگه پست نذاشتم از اون موقع...من با همه تفاسیر و مشکلاتی که داشتیم تا اخرین لحظه تلاش کردم علی رغم مخالفت بقیه...نه اینکه طرفم لایق باشه خیر....من دیگه فقط خدارو میدیدم ...اون اقا ذره ای تلاش نکرد....کاملا خام حرفای خانواده ش و اطرافیانش شد...برعکس من که اجازه دخالت به کسی ندادم....خلاصه تا لحظه اخر گفتم من هستم....ولی نشد....مهرمم در کمال بی معرفتی حل و فصل کردن.....انقد تو بهت بودم کاری از دستم برنمیومد....خلاصه با خدای خودم عهد کردم که من تلاشمو میکنم سنگینی صیغه طلاق رو من نیاد....باورتون نمیشه من ثانیه بعد خوندن طلاق کاملا بی حس شدم ...فقط هم خودمو مدیون خدا میدونم و وجدان راحتم...ولی خدا به داد اون برسه ...خانومای عزیزم و اقایون محترم خواهشا خدارو معیار قرار بدید هر اتفاقی هر چقدر بد هم تحمل کنید حتما حکمتی داره....من یه جلسه مشاوره رفتم مشاوره گفت نیاز به تراپی داری و...ولی کاملا رو پای خودم ایستادم و خیلی منطقی حل کردم در عرض یک روز....طوری بود که من بقیه رو اروم میکردم میگفتم چیزی نشده که....هفته اول بعد طلاق رفتم سرکار کلا همه تعجب کردن از استقامتم تو مهلت دوم دفترچه ارشد دفترچه گرفتم کنکورم دادم اونم با یک ماه فرصت و تغییر رشته که البته قبولم شدم شغلمم دوباره عوض کردم الان تو یه شغل بهترم با همکارای بسیار عالی و موفق....الانم احساس خوشبختی کامل دارم....خواهش میکنم هرکدومتون طلاق گرفتید و یا میخواید بگیرید خدارو در نظر بگیرید...تلاشتونو بکنید اگر نشد مثل من مطمین باشید راحت میشید....من روزی هزاربار خداروشکر میکنم...میدونید زندگی ما واقعا مشکل خاصی نداشت از نظر من ولی کار به جایی رسید که اون اقا کلا از نظر من عقلش تعطیل شد هم خودش هم خانواده ش....ولی مهم نیست...خدا خودش فرموده انا خلقنا الانسان فی کبد ....ما انسان را در سختی افریدیم ....سختی تعبیه شده س تو دنیا یه چیز طبیعیه من همه اتفاقا رو امتحان خدا میبینم و لاغیر....به سختی امتحانتون نگاه نکنید به موفق شدنتون فکر کنید ....هرکسی یه جور سختی داره قسمت ماهام همین بوده....سعی کنید ایمانتونو قوی کنید خودتونو باور کنید .مخصوصا خانم ها شما....قرار نیس همه ازدواج کنن یا پیشرفت و....تو ازدواج ببینن کلا دخترها و زن ها باید به ازدواج به عنوان پیشامد نگاه کنن نه هدف ما خانما تنهایی هم میتونیم زندگی رو جمع کنیم...در مورد ازدواج دوم هم به نظر من عجله نکنید اصلا...شمارو نمیدونم ولی من کلا بنا بر نرفتن گذاشتم چون واقعا انسان کم شده....توکل به خدا کنید سعی کنید تو همه مراحل زندگی با خدا باشید اون وقت میبینید سختیا چه جوری براتون راحت میشه.جدا ناراحت میشم میام میبینم همه پست گذاشتن ما حالمون بده فلان....مگه دنیا به اخر رسیده!!!مگه هدف خلقت انسان این بوده!!!به نظرم گناهه محضه بدنتونو اسیب میزنید افسرده میشید....از خدا برای همتون ارامش میخوام بنده رو هم از دعای خیرتون محروم نفرمایید....

[nor]

ترنم بهاری جان از خوندن این پست خیلی خوشحال شدم،واقعا باید رها کرد چیزایی که تو زندگی اذیت میکنن ما رو
میدوارم همیشه خوشحال باشی

[رهاوتنها]

ترنم بهاری جان ،
واقعا از پستت ممنون . انصافا راست میگی . اگر منظورت به من هست ، که خیلی ابراز ناراحتی میکنم حقیقت اینه که موقع دادگاه و طلاق پدرم از من خیلی ناراحت تر بود . شاید به خاطر سهل انگاری هنگام ازدواج یا عدم باور داستان . من خودم موقع طلاق خیلی راحت بودم . بعدا فهمیدم به خاطر نپذیرفتن داستان بوده . و علت ناراحتی خودم رو به خاطر طلاق نمیدونم . به خاطر عدم اطلاع و آگاهی از قوانین ازدواج و طلاق و حق و حقوق در کشور خودم و کشور دیگه میدونم و اینکه چطور از عدم آگاهی من و خانواده ام نهایت سواستفاده شده . ببینید داستان من رو اگر در پست اول بخونید اصلا ناراحتی من به دلیل طلاق نبوده . به خاطر داستان های قبلش و آسیب هایی که به بدنم زدم بوده . و در نهایت عدم اطلاع از قانون . مثال میزنم : من نمی دونستم اینجا که هیچ ، هیچ جای دنیا مرد حق نداره زنش رو از خونه بیرون بیاندازه . حتی اگر اجاره خونه با اون نیست. من فکر میکردم چون فقط پول پیش رو دادم و اجاره ندادم ایشون حق داره منو بیاندازه بیرون . در صورتی که اینجور نیست . چه اینجا ، چه هر جای دنیا
اینکه بنده و خانواده ام نمی دونستم حق طلاق با مرده یعنی یکطرفه با مرده و مرد هر وقت اراده کرد میتونه زنش رو طلاق بده یعنی چی .

[ترنم بهاری]

سلام
وقت بخیر....مرسی دوستان از لطفتون....رها و تنهای عزیز خیر من اصلا پست شمارو نخوندم....ولی هر مشکلی که هست به هیچ عنوان استرس وارد نکن به خودت...هیچی تو دنیا ارزش غصه خوردن نداره....هرکی موند خوش اومد نموند ب سلامت....امیدوارم بهترین نتیجه رو بگیری هم شما و هم همه ی دوستان عزیز...

[darknight]

ترنم بهاری جان ،
واقعا از پستت ممنون . انصافا راست میگی . اگر منظورت به من هست ، که خیلی ابراز ناراحتی میکنم حقیقت اینه که موقع دادگاه و طلاق پدرم از من خیلی ناراحت تر بود . شاید به خاطر سهل انگاری هنگام ازدواج یا عدم باور داستان . من خودم موقع طلاق خیلی راحت بودم . بعدا فهمیدم به خاطر نپذیرفتن داستان بوده . و علت ناراحتی خودم رو به خاطر طلاق نمیدونم . به خاطر عدم اطلاع و آگاهی از قوانین ازدواج و طلاق و حق و حقوق در کشور خودم و کشور دیگه میدونم و اینکه چطور از عدم آگاهی من و خانواده ام نهایت سواستفاده شده . ببینید داستان من رو اگر در پست اول بخونید اصلا ناراحتی من به دلیل طلاق نبوده . به خاطر داستان های قبلش و آسیب هایی که به بدنم زدم بوده . و در نهایت عدم اطلاع از قانون . مثال میزنم : من نمی دونستم اینجا که هیچ ، هیچ جای دنیا مرد حق نداره زنش رو از خونه بیرون بیاندازه . حتی اگر اجاره خونه با اون نیست. من فکر میکردم چون فقط پول پیش رو دادم و اجاره ندادم ایشون حق داره منو بیاندازه بیرون . در صورتی که اینجور نیست . چه اینجا ، چه هر جای دنیا
اینکه بنده و خانواده ام نمی دونستم حق طلاق با مرده یعنی یکطرفه با مرده و مرد هر وقت اراده کرد میتونه زنش رو طلاق بده یعنی چی .

واقعا چنین مردایی پیدا میشه؟
پس چرا من که اینهمه محبت به خانمم کردم حتی نذاشتم یکلحظه آب تو دلش تکون بخوره منو ول کرد اینقدر راحت؟
شما چه صبری داشتین.