به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مرداد 97 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1397-2-06
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    335
    سطح
    6
    Points: 335, Level: 6
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام.

    من مشاور نیستم ولی خواستم یه موضوعی رو به شما بگم.

    ببینید دوست عزیز اینکه در یک نگاه طرف مقابل رو دوست داشتید و بعد این همه سال نتونستید فراموش کنید و اینکه الان هم متاهل هستید و به این موضوع فکر میکنید خودش یک مشکل محسوب میشه.


    ببینید. شما میگید که من اون شخص رو دوست داشتم و شاید هم دارم خب؟

    ولی یه چیزی رو توجه نمیکنید. عشق معنیش این نیست که شما چشم هارو ببندید و بگید این ایده ال من هست و نباید از دست بدمش.


    یه سوال. مگه اون خانم چه ویژگی هایی داشت که اینقدر برای شما قابل توجه شده؟!

    و یه احتمال دیگه. من با مسایل مشابه این تو انجمن های دیگه مواجه شدم.

    دوست عزیز یه احتمال خیلی قوی که وجود داره این هست که احتمالش هست شما یا :1. کمال طلبی 2.افسردگی و تنهایی 3.تنش درونی یا بیرونی داشته اید و یا الان هم دارید.


    ببینید. شما این حس دوست داشتن که هست. ادم با دوست داشتن زندگی میکنه. این حس دوست داشتن نباشه ادم زنده نمیمونه.به این فکر کنین که شما ظاهر اگه با طرف زندگی میکردید ایا واقعا هیچ عیب و ایرادی نداشت؟ ایا هیچ ناراحتی برای شما ایجاد نمیکرد؟ به نظرتون زندگی رویایی و فرد رویایی که تو ذهنتون ساختید فقط یک رویا نیست؟ اگه جواب اینا منفی بود پس شما مشکل دیدگاهی دارین یعنی اینکه تحلیل شما از دوست داشتن احتمالا نادرسته. اگه جوابتون مثبت هست یعنی اینکه 3 مورد بالایی که شماره کنارشون هست مشکل شما هست.


    حتما به یک روانشناس بالینی مراجعه کنین.

    بازم میگم من مشاور نیستم و فقط نظر شخصی بنده بوده. ممنون

    - - - Updated - - -

    خیلی عذر میخوام اینو میگم ... ولی شما چه میدونید اون شخصی که الان شما بیاد ایشون افتادید الان زنده هست یا اصلا نمیدونم زندگی خوبی داره یا نه :/

    ببینین به نظرم یه مشکل خیلی جدی در گذشته پیش اومده... ولی حل نشده.... و الان یکم حالت پریشانی دارید این احساسات رو بروز میدید که میتونه از ناخداگاه شما باشه چون مشکل رو حل نشده میبینید و ناخواسته هر چی ناراحتی که داشتید دوباره بی اختیار زنده میشه.

    یعنی بعضی وقتا وقتی ناراخت میشیم خیلی ناراحت میشیم بعضی چیزا هستن که میان جلو چشم ادم. برای شما هم اینچنین شده.


    حتما و تاکید میکنم حتما به یک روانشناس بالینی مراجعه کنین ترجیحا با همسرتون تا مشکلات ریشه یابی بشن.

  2. 3 کاربر از پست مفید 0584 تشکرکرده اند .

    nazaninIT (سه شنبه 22 خرداد 97), نیکیا (شنبه 19 خرداد 97), اقاکریم (جمعه 18 خرداد 97)

  3. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    فرد باید ببینه واقعا برای چی از یکی خوشش میاد
    مثلا ارتباط با کیسی که خانواده بشدت مخالفن معمولا والد گریزی مخصوصا اگر طرفتون فرد خاصی نباشه
    کارتون چیه؟در کارتون موفقید؟
    چرا از ایشون خواستگاری نکردید ؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    اقاکریم (جمعه 18 خرداد 97)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 تیر 97 [ 00:39]
    تاریخ عضویت
    1397-3-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    169
    سطح
    3
    Points: 169, Level: 3
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلامی گرم به 0548
    حس همنوع دوستی شما منو تحت تاثیر قرار داد و ممنونم بابت نکات خوبتون و حتما به یک روانشناس بالینی مراجعه خواهم کرد...چند نکته در کنار توجهات شما عرض کنم:
    -من نمیدونم چرا عاشقش شدم و دوستش داشتم ولی خب این احساس بعد ازدواج ایشون کلا دگرگون شد و البته اصلا فکر نمیکردم نسبت به ایشون احساسی داشته باشم که بخواد دگرگون بشه....
    -دوم اینکه در پایان عرض میکنم چرا الان دوباره در مسیر زندگیم قرار گرفته..
    -سوم اینکه من هر سه تا شماره ذکر شده شما رو هستم و زندگی رویایی بدون اشکالی رو با ایشون تصور نکردم و هنوز هم نمیکنم.
    -چهارم اینکه مشکلات زندگیم رو در برخورد نادرست با احساساتم میدونم نه در ارتباط با ایشون...به عبارت ساده تر اگر ایشون و من الان مجرد بودیم من تمایل به زندگی با ایشون رو ندارم چون اون حس از درونم خارج شده...همونطور که نفهمیدم چطور واردش شده بود....

    سلام آقای امید12 گل
    چقدر صمیمی سوال میپرسین:
    -این نکته شما رو که چرا از اون فرد خوشم اومد رو هم به من تذکر دادند و هم از خودم پرسیدم...واقعیتش نفهمیدم یه حس ناگهانی بود و اگه بخوام دلیل بتراشم میتونم ولی هیچکدوم از دلایل علت شروعش نبود..اصلا من کاره ای نبودم در ایجاد این حس...
    -این موضوع عاشقیم رو بعد 17 سال اولین بار هست که جایی مطرح میکنم و تا حالا هیچ جا بروز ندادم و نظر کسی رو نپرسیدم که بخواد منع خانوادم رو بهمراه داشته باشه...
    -کارم در سطح متوسط جامعه هست و در کارم بسیار موفق و زبانزد هستم و جزو 100 نفر کشورم محسوب میشم...
    -توضیح مختصر اینکه اونموقع دنبال فرصت دادن به ایشون بودم تا بتونه کنکور بده و من مانع تمرکز برای تحصیلش نباشم و بعدش هم بعد دوسال با یه فکر سطحی نگرانه بنظرم رسید ما بهم نمیخوریم و بدون هیچ تعللی عملا قضیه رو بایکوت کردم و فکر کردم تموم شده واقعا ولی ده سال بعدش فهمیدم که اون حس تو دل من بوده و من خیال میکردم نیست.

    موضوعی که باید راجع به اون توضیح بدم اینه که :
    بعد از اون 2سال عاشقی و تنهایی وارد یک دوره 8ساله با یک خانم دیگری شدم که 4سالش رو فقط ایشون رو زیرنظر داشتم و بعد با ایشون تماس تلفنی داشتم با اگاهی خانواده خودش وخودم والبته اون موضوع به سرانجام نرسید و اینقدر این ارتباط رو مدیریت نکردم که بعداز 4سال ایشون با شخص دیگری ازدواج کردند و عملا اون 8سال هم از دست رفت.
    بعد ازین با دختردیگری اشنا شدم که یکسال هم ایشون رو زیر نظر داشتم و اینقدر دست دست کردم که اونم رفت امریکا!
    بعد ازینها الان 12 سال از شروع عاشقیم گذشته و ده سال بود که عشقم رو کنار گذاشته بودم ویکدفعه به خودم گفتم : من بخاطر پوشش و نوع فرهنگش عشقم رو کنار گذاشتم و این مورد اخری که بررسی میکردم که همون فضا بود ...اگه من الان اینطور نگاهی پیدا کردم چرا نرم ببینم فردی که مدتی دوستش داشتم چه کار میکنه ..گرچه الان احساس و شناختی ندارم..حداقل یه گذشته ای باهاش داشتم و میتونم با استناد به اون احساس نظرش رو جلب کنم و حتی میتونم یادداشتهای اونموقعم رو هم براش ببرم!
    اما موقعی که فهمیدم ازدواج کرده درونم تهی شد....
    احساس کردم قلبم و نگاهم ازاد شده...
    قلبم ساکنی نداشت...
    مدتی سرگردان بود تا اینکه یاد دخترانی که قبل از شروع عاشقیم تو زندگیم بودند افتادم...دو نفر قبل ازینکه عاشق بشم تو زندگیم بودند که
    با اولیش حتی راجع به اسمهای بچه هامون هم صحبت کرده بودیم و یکدفعه منو بخاطر ازدواج با فامیلشون دودره کرد که البته حتی با اون فامیلشون هم ازدواج نکرد و با کسی دیگه ای ازدواج کرده بود...
    دومیش اولین و اخرین کسی هست که تونستم بهش بگم دوستت دارم...و ایشون الان همسرم هستم....با خانمم سال دوم دبیرستان اشنا شدم و بهش ابراز علاقه کردم و بعدا فهمیدم با یه پسر دیگه ارتباط داره(البته نه اونموقع و نه حتی الان معلوم نکردم که میدونستم با یه نفر دیگه ارتباط داشت) و خب ناراحت شدم و گفتم با علم به این موضوع اگه ما باهم ازدواج کنیم قطعا زمانی به مشکل میخوریم . سعی کرده بودم دورش رو خط بکشم یه مدت زیادی... و فکر نمیکردم روزی برم خواستگاریش...ولی خب هم من دلم پیش ایشون مونده بود و هم ایشون چشم انتظار من بودند تا حدی...بعدازینکه دلم از اسارت در اومده بود تنها کسی که برام مونده بود ایشون بود و ما باهم ازدواج کردیم و با افت و خیزهایی 5سال هست که زندگی میکنیم و زندگیمون رو دوست داریم و البته همدیگر رو...
    ماجرای زنده شدن یکباره اون خانمی که تو 17 سالگی یکباره عاشقش شدم اینه که ..چند وقت پیش مریض شدم و رفتم دکتر...و دکتر کسی نبود جز اون خانم! البته ندیدمشون تا دستگیرم شد در رفتم...... و شجاعت روبرو شدن نداشتم و ندارم هم....فکر نمیکنم بتونم چهره ای رو که 15 ساله ندیدم و بتونم زل بزنم تو صورتش و وانمود کنم که زمانی حسی بهش نداشتم! و الان تابلو مطبش تو ساختمون پزشکان روبروی خونمون هر روز تو چشمه گرچه من سعی میکنم بدون نگاه کردن به تابلو هر روز عبور کنم ولی واقعیت اینه که نه ایشون بلکه خاطره گذشته و برخوردنادرستم با احساستم منو دچار اسیبهایی کرده و دنبال جواب هستم....دنبال راه درست ...

  6. کاربر روبرو از پست مفید اقاکریم تشکرکرده است .

    nazaninIT (سه شنبه 22 خرداد 97)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط اقاکریم نمایش پست ها
    سلام خانم سحر من 17 ساله بودم و ایشون یکسال کوچکتر از من بودند و الان 17 سال از اون موقع میگذره!
    نقل قول نوشته اصلی توسط اقاکریم نمایش پست ها
    دومیش اولین و اخرین کسی هست که تونستم بهش بگم دوستت دارم...و ایشون الان همسرم هستم....با خانمم سال دوم دبیرستان اشنا شدم و ... و فکر نمیکردم روزی برم خواستگاریش...ما باهم ازدواج کردیم و با افت و خیزهایی 5سال هست که زندگی میکنیم و زندگیمون رو دوست داریم و البته همدیگر رو...
    ...
    دلتون پیش همسرتون مونده بود در حالی که با محاسبه ی من عشق به همسرتون قبل از عشق به این خانم بوده.
    پس این خانم عشق اول محسوب نمیشن .
    و بعد از اونها دوره ای هشت ساله و یک ساله با کسانی دیگر... و دخترانی قبل از عاشقی.

    شما در محیط خانواده رابطتتون با اعضای خانواده چطور بود؟ از والدینتون بفرمایین؟



    نقل قول نوشته اصلی توسط اقاکریم نمایش پست ها
    دوباره یادش کردم ببینم چه کار میکنه و تو صفحه مجازی پیداش کردم و از دوستاش پرسیدم و فهمیدم ازدواج کرده.د.
    نقل قول نوشته اصلی توسط اقاکریم نمایش پست ها
    ماجرای زنده شدن یکباره اون خانمی که تو 17 سالگی یکباره عاشقش شدم اینه که ..
    چند وقت پیش مریض شدم و رفتم دکتر...و دکتر کسی نبود جز اون خانم! البته ندیدمشون تا دستگیرم شد در رفتم...... و شجاعت روبرو شدن نداشتم و ندارم هم....فکر نمیکنم بتونم چهره ای رو که 15 ساله ندیدم و بتونم زل بزنم تو صورتش و وانمود کنم که زمانی حسی بهش نداشتم! ست ...

    تکلیف این دو مطلبم مشخص کنین!

    .
    ویرایش توسط sahar.66 : جمعه 18 خرداد 97 در ساعت 09:42

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 تیر 97 [ 00:39]
    تاریخ عضویت
    1397-3-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    169
    سطح
    3
    Points: 169, Level: 3
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رفع ابهام از خوانندگان مطالب برای من خوشایند است و موجب میشه من به نتیجه گیری نزدیکتر بشم...
    اما این دومین پست شماست که سعی در به سخره گرفتن مطالب تاپیک دارین....
    آیا این رفتار برای شما خرسندی بهمراه داره....میتونم گمانه زنی کنم و رفتارتون رو درک کنم و بگم ایرادی براین رفتارتون نیس ...اما حرمت خوانندگان دیگه و احساساتم رو باید حفظ کنم...
    امیدوارم مشکل شما هم حل بشه.

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    ببینید آقا کریم

    شما اینجا اومدین مشاوره بگیرین. ما باید سؤالاتی بپرسیم و شما ما رو در رفع ابهام یاری کنین.
    اگر فردی متوجه تناقض گویی یا ابهامی میشه مقصر نوشته ی شماست نه مخاطب شما.
    فکر نمیکنم به کسی که داره شما رو کمک میکنه برچسب زدن کار درستی باشه حداقلش احترام به شعور مخاطب هست. ابتدای تاپیک عرض کردم و کردند که به مشاوره متخصص مراجعه کنید. پاینده باشین

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 تیر 97 [ 00:39]
    تاریخ عضویت
    1397-3-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    169
    سطح
    3
    Points: 169, Level: 3
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هدف این تاپیک دریافت همفکری و مشاوره از کسانی بوده که تجربه ای داشتن از عشق در یک نگاه یا از جایی اطلاعاتی دارند یا نظری دارند دراین باب یا توصیه ای دارند ..... و میخواهم بیاموزم راز برخورد صحیح با این موقعیت رو ... راه و روشی که منجر به رشد شود نه منجربه تخریب و اسیب...هر کسی که این لطف را بکند مرا مدیون کرده...
    در ضمن خدمت دوستان عرض کنم طعنه زدن و سوءبرداشت و آزرده خاطر کردن آغازکننده تاپیک، به گمانم جزو فنون مشاوره دادن و کمک کردن بحساب نمیاد.
    انچه که توضیح میدم برای دوستانی هست که این مطالب رو مطالعه کردند:
    اگر تفاوتی بین دوست داشتن،علاقه داشتن،زیرنظر داشتن،عاشق شدن،عاشق شدن دریک نگاه و درنظر داشتن زمان وقوع هریک با توجه به سن،قائل شویم کمک میکند تا تناقضاتمان را خودمان حل کنیم و دیگران متهم نکنیم، وگرنه اواین عشق من مربی مهربان مهدکودک من بود که دوست داشتم بزرگ شدم باهاش ازدواج کنم!
    اولین دختر همبازی دوره دبستان من بوده و ارتباط ما به همون سنین مربوط میشه...
    دومین دختر به عنوان دوست دختر دوره نوجوانی من بود
    سومین دختر عشق در یک نگاه بی اراده و بی اختیار من بود که در ایجاد و پایانش نقش چندانی نداشتم ولی تاثیر زیادی در زندگی من داشت
    چهارمین دختر بیشتر شبیه عادت کردن به وجود یه دختر همکلاسی دانشگاهی بود
    پنجمین دختر حظ من از نحوه تفکر منطقی و قوه تعقل او بود..
    و بار آخر که به خواستگاری دختری رفتم(دختر دوم) که خیلی سال پیش به او گفته بودم "دوستت دارم" واین باری روی دل من بود... و روی ذهن من ....ولی نرفته بودم که خواستگاری منجر به ازدواج شود تعداد جلسات زیادی که باهم صحبت کردیم ارامش و اطمینان و اعتمادی که او بمن بخشید موجب عاشق شدنم نسبت به همسرم بود.(اینجا عاشق شدنم شکل گرفت)

    راجع به باقی مسائلی هم که بعنوان تناقض فرافکنی شد و از کلمات "برچسب زدن" بهره برداری شخصی شد:
    اولین پاسخ به سوالی بود که سوال داشت چرا بعدازسالها سراغ خانم موردنظر تو اینترنت گرفتم (که گفته شد چون مانعی که به اون خاطر کنار گذاشته بودمش با تغییر نگرش در من برطرف شده بود)
    دومین پاسخ به سوال دیگری بود که چرا حین زندگی با همسرم این خانم وارد جریان زندگی ام شده... (که گفته شد این خانم نیست که تو جریان زندگی من وارد شده بلکه یاداور خاطراتی از گذشته من هست که فکر میکنم اون دوران را با موفقیت پشت سر نگذاشتم)
    قصد من مجادله با خوانندگان محترم تاپیک من نیست و لطف میکنند که مطالعه میکنند و نظر میگذارند ...شما بیا رسما توهین کن برو ولی خواهشا سرپوش مشاوره دادن رو براش انتخاب نکن....نزدیک به ده تا سوال پرسیدین و پاسخ مقتضی داده شده بدون اینکه نتیجه گیری منجر به راهگشایی داشته باشین با سو برداشت تناقضات ساخته ذهنتون رو وارد کردین و پشت بندش هم سوالات دیگه ای پرسیده شده درحالیکه هنوز از پاسخ سوالاتی که دریافت کردین نتونستین کمکی به اغاز کننده تاپیک بکنید.... و البته نمیدونم چرا این تاپیک تونسته ذهن شما رو مغشوش کنه و همچین رفتار غیر حرفه ایی رو مرتکب بشین!
    ارزوی توفیق و خویشتن داری دارم برای همه مون

  11. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    لازم شد مطلبی رو عرض کنم؛

    ۱. ‌دوستانی که در این تالار و تالارهای دیگر تاپیک میزنین با علم به اینکه چندین نفر با تحصیلات و نگرش های مختلف وارد تاپیک اونها میشن اقدام به ایجاد تاپیک میکنن. پس در اینجا لفظ "غیر حرفه ای" نتها بی معنی ست بلکه اگر استارتر نیازمند پاسخ تخصصی هست یا باید از امکانات سایت بهره مند شود یا یا اینکه بصورت حضوری مراجعه کند.

    ۲. کسی که برای مشاوره مراجعه میکند از نظرات و نگرش های مختلف بهره میبرد و سعی میکند به سؤالات پاسخ دهد تا ابهامی باقی نماند. پراکنده گویی و مطالب مبهم باعث ایجاد سؤالات متعدد خواهد شد.

    ۳. کسی شما رو ایجا نمیشناسه و بهمین علت آشنایی با افراد یا موقعیت خاصی ندارین که بخوان با شما دشمن باشن و یا با نقشه تخریبتون کنن. این بد گمانی نسبت به چند سؤال خودش جای صحبت دارد. در پاسخ بشما و پرسیدن سؤال هیچ توهینی مشاهده نمیشه بلکه ابهام مطرح هست.




  12. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    nazaninIT (سه شنبه 22 خرداد 97)

  13. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 تیر 97 [ 00:39]
    تاریخ عضویت
    1397-3-15
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    169
    سطح
    3
    Points: 169, Level: 3
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    غرضم مجادله نیست...و همچنین ملامت کردن...که بتجربه دریافتم سرزنش نکردم بجزاینکه خودم رو در ان حال یافتم.بنده سوتفاهمات پیش امده را درک میکنم و طبیعی است.

    عنوان تاپیک و اولین پست من کاملا واضح و شفاف مسئله بنده را مطرح میکند:هیچ گونه ابهامی در صورت مسئله اصلی نیست.
    در این تاپیک اغازکننده نسبت به هیچ یک از گذراندگان پستها سوظن یا بدگمانی ندارد....از افرادی که پست میگذراند انتظار مشاوره حرفه ای نمیرود و تنها در حد رتبه کسب شده خود در انجمن رفتار مسوولانه و حرفه ایی داشته باشند،منت دار هستم.و هرچقدر سوال بپرسند مشتاقانه پاسخ میدم ولو اینکه پاسخی به درخواست من ندهند و خواهش دیگر اینکه در اتخاذ کلمات نهایت حساسیت را داشته باشند و از استعمال جملاتی مشابه "تکلیف این دو مطلبم مشخص کنین!" و "مقصر نوشته ی شماست نه مخاطب شما" و "حداقلش احترام به شعور مخاطب هست" که حس معارضه را ایجاد میکنند دوری کنیم.


    و در اخر حداقل نتیجه کسب شده من ازین تاپیک این بود که حس عاشقی من باید از احساسهای کمیابی باشد که خیلیها نسبت به ان تجربه ای را نشینیده اند و یا برخورد نداشتند ویا نمیشه راجع به اون سخن گفت ولی من سخن گفتم گرچه حاشیه هم داشت.و دیگر اینکه روال زندگی پر فراز و نشیبی که گذرانده ام به اندازه ی خودش پیچیده بوده که در کلام نمیگنجد و برای من مایه مباهات است که ازین مسیر سخت ولو با کمترین توفیقات گذر کرده ام...

    اما سوال من همچنان باقیست:
    به نوجوانی از فامیل که بمن مراجعه میکنه و میگه عاشق فلان دختر شده،چی پاسخی باید بدم...به فرزندم وقتی داره این دوران رو تجربه میکنه باید چه راهنمایی بدم ... نمیدونم پاسخ درست چیه...راه ترسیم شده صحیح چیه؟ .... برخورد صحیح اون چیه؟ ... یعنی واقعا از بین همه خوانندگان تاپیک کسی نبود بتونه این حس رو تجربه کرده باشه و بگه چه رفتارهایی رو میشه اتخاذ کرد که یک چشمی به موضوع نگاه نکرده باشیم....حالا چه در نقش خود تجربه کننده عاشقی...چه در نقش پدر و مادر فردی که حس عاشقی رو تجربه کرده.....
    سپاس


  14. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    در این تالار و هر تالاری نمیشود صرفا با توجه به عنوان تاپیک و چند خط کوتاه نظری درست ارسال کرد، ارائه ی بیوگرافی کامل و توضیح مشکل بعهده ی استارتر هست، در کنار اون پرسش و پاسخ سایرین.

    اما ما زمانی مجاز به استفاده از برخی کلماتیم که خودمان آن را رعایت کنیم . مثل کلمه ی
    معارضه! به ارسال های پایین دقت کنید


    نقل قول نوشته اصلی توسط اقاکریم نمایش پست ها
    اما این دومین پست شماست که سعی در به سخره گرفتن مطالب تاپیک دارین....
    آیا این رفتار برای شما خرسندی بهمراه داره....میتونم گمانه زنی کنم و رفتارتون رو درک کنم و بگم ایرادی براین رفتارتون نیس ...اما حرمت خوانندگان دیگه و احساساتم رو باید حفظ کنم...
    امیدوارم مشکل شما هم حل بشه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط اقاکریم نمایش پست ها
    شما بیا رسما توهین کن برو ولی خواهشا سرپوش مشاوره دادن رو براش انتخاب نکن....
    ارزوی توفیق و خویشتن داری دارم برای همه مون
    نقل قول نوشته اصلی توسط اقاکریم نمایش پست ها
    نمیدونم چرا این تاپیک تونسته ذهن شما رو مغشوش کنه و همچین رفتار غیر حرفه ایی رو مرتکب بشین!
    بنده امید دارم مشکل شما در اسرع وقت حل بشه. بهتر هست ادامه ندین . تشکر
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد




 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.