به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 50
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    براتون این امکان هست که منزل تان رو دورتر و جائی بگیرید که رفت و آمد با خانواده ها و تاثیرگذاری شان کمتر بشه؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    44,875
    سطح
    100
    Points: 44,875, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,986

    تشکرشده 6,464 در 1,463 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    359
    Array
    سلام جناب امیرخان
    این رشته سر دراز دارد؟؟؟؟؟
    آقاامیر به جای این که درخواستهای غیر منطقی همسرتون رو اجابت کنبد درخواستهای منطقی اش رو اجابت کنید تااین مشکلات پیش نیاد.

    الان هم میتونید یه شاخه گل بگیرید وبرید خونتون!واگه بامخالفت همسرتون مواجه شدید اعتنایی نکنید وشما محبتتون رو داشته باشید وبگید من احتیاج به آرامش دارم وآرامش من یعنی همسرم وزندگیم وخونه ام.شما که دارید مشاوره میگیرید لطفا لحظه های بحرانی تصمیم درست بگیرید.بشنید باهم صحبت کنید.
    آقاامیر چه خبره این همه دعواوکشمکش!!یه لحظه تصور کردم خونه رو!!آدم هرلحظه باید منتظر انفجار بمب بعدی باشه!!ظرف شکستن وفلان و...

    آخه این محیط باید هم غیر قابل تحمل باشه!!هرکسی توانی داره.
    خانم شما هم احتمالا بریده وکم آورده.
    مشکلتون باخانمتون الان فقط بیرون رفتن های سرخودش هست یامشکلات دیگه ای هم دارید؟لطفا موضوع دعواها روبگید.

    اگه فقط اون مشکله که باید باصبر وحوصله جلو برید.مشاوره رو هردوتون داشته باشید.حتی میتونید برای این کار باخانوادش خیلی محترمانه صحبت کنید ودرضمن بابت اون رفتارتون هم یک عذرخواهی بهشون بدهکار هستید.من نمیدونم دقیقا چه اتفاقی افتاد.؟خانمتون شمارو درجریان نگذاشتن یا خانوادشون ازش خواستن اینکارو بکنه وبه اصرار بردنش!
    اما به هرحال رفتار شما هم تند بوده،کدورتی که بین شما وخانواده همسرت هست روازبین ببر.خیلی از مشکلات حل میشه

  4. 6 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), m.reza91 (شنبه 12 خرداد 97), mercedes62 (یکشنبه 13 خرداد 97), فرزانه 123 (دوشنبه 14 خرداد 97), Ye_Doost (جمعه 18 خرداد 97), صبا_2009 (شنبه 12 خرداد 97)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    هروقت قبول کنه تهمت زده و نباید تو زندگی خانوادگی من تا این حد دخالت کنه
    اینکه به اهمیت حریم خصوصی پی بردید خیلی خوبه اما دقت کنید که حریم خصوصی شما کف خیابونه! وقتی شما خودتون این حریمو نقض می کنید انتظار نداشته باشید دیگران براتون اینکارو نکنند.

    این همه مانور شما روی رفتار حمایتی پدر و مادر همسرتون بی مورده . اونا به صورت طبیعی دارند از دخترشون حفاظت میکنند. هر کنشی یه واکنشی داره در همون اندازه و در جهت عکس؛ شما قطعا اینو بهتر از من میدونید؛ در رفتارهای اجتماعی هم همینطوره. شما باید رفتارهای خودتونو تحلیل کنید ببینید چیکار کردید که باعث چنین واکنش هایی از جانب خانواده ی همسرتون میشید. نکته بعد اینکه شما همسرش هستین ؛ مطمئنا قدرت تاثیر گذاری همسران روی هم بیشتر از پدر و مادر روی هر کدوم از اوناست سادهترین دلیلش اینه که چون به لحاظ عاطفی همسر هم هستند. اگر نمیتونید ازین قدرت استفاده کنید، این از ضعف شماست، چون رایطه ی همسری باید قوی تر از رابطه ی پدری باشه.

    نکته بعدی اینکه حالا این بار به ماشین نکوبیدیدش بالاخره قبلا که کتکش میزدین؛ پس حالا واکنششونو بذارید به حساب یکی ازون دفعات قبلی و بی جهت مساله رو پیچیده نکنید. رو رفتارهای خودتون تمرکز کنید.
    هر چند اولین قدم برای پذیرش اشتباه، معذرت خواهی کردنه ولی تکرار بیش از اندازه ی رفتار اشتباه ، تاثیر گفتاری عذر خواهی رو کم می کنه.

    یکم زمان بدبد سعی نکنید زود همه چیز تموم بشه و برگردید خونه ؛ البته توصیه های دوستان رو انجام بدید اما بذارید طول بکشه. چون زمان گذاشتن یعنی اینکه شما دارید روی مساله کار میکنید نه اینکه بخواید زود قضیه جمع بشه . البته حس تملک روی خانمتون هم از نوشته هاتون استنباط میشه. هر بار که یه نفر اونو از شما دور میکنه شما به تکاپو میافتید این یه نفر میتونه خودش باشه یا پدر و مادرش ولی در حقیقت خودتونید. این باعث میشه که در ناخودآگاهتون به خودتون حس منفی بیشتری پیدا کنید و حالتون بدتر بشه.


    اینکه نذاشتید از خونه بره میشه گفت تنها نکته ی مثبت اتفاقیه که افتاده. این خیلی خوب بوده.


    امیر خان شما نباید بگین مثلا در گذشته میزدم استخوناشو خورد میکردم هیچی نمیگفت، حالا دستم خورده بهش قهر کرده رفته!!! ببینید رفتار غلط چیه ، انجامش ندین . یه رفتار غلط همیشه غلطه .چون اون رفتارها تاثیر ذهنیشونو گذاشتند و الان دیگه کوپنی نمونده که بخواین خرج کنید.

    در کنار توصیه های دوستان ، پیشنهاد میکنم هفته ای چند بار بیرون از خونه ملاقات داشته باشین. اونو در جریان تلاش هاتون بذارید. بگید دارم میرم مشاوره ، از اینترنت مقاله میخونم کتاب میخونم و.... . اینطوری میفهمه زندگیتون براتون مهمه.

  6. 5 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    *Tania* (یکشنبه 13 خرداد 97), mercedes62 (یکشنبه 13 خرداد 97), paiize (یکشنبه 13 خرداد 97), tavalode arezoo (یکشنبه 13 خرداد 97), Ye_Doost (جمعه 18 خرداد 97)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    بنظرم خانومتون هم باید متوجه باشه که ایشونم اشتباهاتی داره
    شما طبق معمول اگر زنگ زدن جوابشون بدین با محبت ،بهش سر بزنید زنگ بزنید حالشو بپرسید و حتی بیرون برید باهم اما دیگه اصرار برای برگشت نکنید . بذارید خانومتون هم در تنهایی به کاراش فکر کنه
    اینکه همه در زندگیتون دخالت میکنن به خاطر رفتار خانومتون و اجازه ای که ایشون بهشون میده . واقعا اینکه انقدر راحت بخوان برن قهر خونه پدرشون خیلی سنگینه (از نظر اقایون میگم)اکثر مردا سر مسایل سنگین تر از این نمیپذیرن ترک خونه و رفتن مساوی شکست رابطه میبینن و حتی دنبال خانومشون هم نمیرن گاها (چون غرورشون و و جهشون کامل از بین میره پیش خانواده همسر )
    بهتره با رفتارتون خانومتون متوجه این اشتباهاتش بکنید
    و سعی کنید طوری بشه که ایشون هم راضی بشن بیان مشاوره
    من تو زندگی شما نیستم ولی حس میکنم تلاش های شما یک طرفه و خانومتون توجه بی کیفتی به نیازهای شما داره
    اینطور پیش برین شما میشید مقصر اصلی و همیشه باید دنبال خانومتون باشید که از دستش ندید

    یکم صبور باشید و دنبال راه های فوری نباشید.
    یکم بگذره خانومتون خودش میخواد که برگردین
    ویرایش توسط mahtaban : یکشنبه 13 خرداد 97 در ساعت 02:22

  8. کاربر روبرو از پست مفید mahtaban تشکرکرده است .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    آقا امیر هیچ زنی از یه مرد عاشق فاصله نمی گیره به شرطی که تو حوالیش هوا برای نفس کشیدن داشته باشه. یه فیلم (که یادم هم نیومد کدوم بود!!!) یه دیالوگ داشت که می گفت سایت زیادی رو سرم سنگینی می کنه. این دقیقا احساسیه که به خانم شما دست داده. منم اوایل ازدواجم مثل شما تمام و کمال همسرم رو برای خودم می خواستم!



    قطعا همسر شما هم رفتار اشتباه داره و داشته و این به خاطر تربیتیه که داشته و به قول خودتون یک دفعه هم عوض نمی شه. به هر حال الان تو رابطه با شما این احساس بهش دست داده که هیچ چیزی برای خودش نداره.



    در ثانی اگر پیش از این بدتر از اینم بین شما پیش میومد و این طوری نمی شد برای این بود که ایشون تلاش می کرد کسی متوجه نشه چی بین شما می گذره. اما حالا حس می کنه چیزی برای از دست دادن نداره.




    خانم شما به همون اندازه که عاشق شماست به بودن پدر و مادری که دوستش دارن و به روش خودشون درست یا غلط می خوان ازش حمایت کنن دلگرمه. مطمئن باشید هر اندازه که حرمت اونا رو حفظ کنید و کج دار و مریز براشون داماد باشید در نظر همسرتون جایگاه بالاتری پیدا می کنید.



    ارتباطتون رو با ایشون حفظ کنید اما سعی کنید بهش القا کنید قصد سلطه‌جویی ندارید. شما به خانمتون این حس رو القا می کنید که به درک و درایتش اعتماد ندارید. اونم رفتاری می کنه که نشون بده منم هستم و می تونم. باید نقاط قوت همسرتون رو به رخش بکشید.




    همچنان در دسترس باشید اما دیگه نگید بیام پیشت. صحبت یه روز دو روز نیست که. صحبت یک عمر زندگیه. باید تو همچین اتفاقی اولین بار، آخرین بار هم باشه.



    به خونه گرفتن فکر نکنید.



    صبور باشید و تو فرصتی که پیش اومده به واکاوی رفتار خودتون بپردازید.




    امیدوارم به زودی زود دلتنگی خانمتون رو وادار کنه دست از ناز کردن برداره.

  10. 2 کاربر از پست مفید Parastou تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), Ye_Doost (جمعه 18 خرداد 97)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 تیر 97 [ 02:32]
    تاریخ عضویت
    1397-3-09
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    163
    سطح
    3
    Points: 163, Level: 3
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهش میکنم اقا امیر دشمنتون شرمنده
    همین اول بگم با پست جناب m.reza91 ب شدت موافقم!
    والله من طبق حرفایی ک توی تاپیک های قبلی زدین اینجوری برداشت کردم ک شما و همسرتون مذهبی نیستین.مثلا اهل نماز اینا نیستین! البته نمیگم خط قرمز ندارینا ولی فکر میکنم خیلی از مسائل دین رو رعایت نمیکنین. اگه اینجوری باشه پس لطفا از دین قسمتایی ک ب دردتون میخوره رو گلچین نکنین ک در جواب من,منو ب دین ارجاع بدین! ب فرض خودتونم مذهبی باشین و خانوم نباشن, درست نیست ایشونو ب چیزی ک اعتقاد ندارن وادارشون کرد.در کل فکر میکنم این تاپیک جای باز کردن این بحث نیست.البته تاپیک خودتونه,مطمئنا شما مختارین ب هر سمت وسویی ک خواستین جهتش بدین ولی من نظرم اینه ک ایشالله وقتی مشکل فعلیتون حل شد توی اونیکی تاپیکتون سر این مسئله صحبت بشه بهتره
    راستش من با خوندن اولین پستتون فکر کردم درگیری شما و خانومتون خیلی شدید بوده.الان میگین در حد معنی سریعتر سوار شو بوده! ادم گیج میشه...
    ب نظرم بهتره اول بفهمین چرا ایشون خواستار این جدایی شدن؟ بعد طبق اون اقدام کنین. تازه حتما با مشاورتونم یه مشورت بکنین ک راهی ک میرین درسته یا نه
    مثلا دلیلش میتونه یکی ازین مواردی ک میگم باشه:
    1)فکر میکرده ازدواج فقط خوشگذرونیه و هیچ ذهنیتی نسبت ب زندگی مشترک نداشته!یه دید فانتزی داشته مثل سریالای کره ای! آدمیم نبوده ک معنی مسئولیت و تعهد رو درک کرده باشه,الان توی ذوقش خورده!کم اورده! بعد نمیدونه چیکار کنه,میخواد با قهر و جدایی صورت مسئله رو پاک کنه.زمان بخره و فکرشو درگیر نکنه. چون نمیدونه چیکار کنه دوست نداره ب این موضوع فکر کنه پس هرچی دیرتر ب این مشکل فکر کنه بهتره!یجورایی مثل اسکارلت اوهارا ک هر وقت مشکلی پیش میومد میگفت فردا ب این موضوع فکر خواهم کرد!میخواد فرار کنه از مشکل نه اینکه حلش کنه..
    نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه! نوشتن افکار گاهی خیلی سخت میشه...
    2)شاید احساس محدودیت میکنه.احساس کرده شما مزاحمین,مزاحم خوشگذرونی هاش!حالا با اوردن کلمه خستگی بدون دلیل واسش, میخواد یه مدت خیلی راحت بدون اینکه جواب پس بده ب کاراش برسه.از بابت شمام خیالش راحته.نقطه ضعفتونو خوب میدونه!هم ب خوشیش میرسه هم شما حسابی نازشو میخرین. خوب اخرشم قراره با کلی ناز و منت بپذیره ک برگردین.خوب تا نازکش داره چرا ناز نکنه؟
    3)یه دوستی داشتم ک در برابر دوست پسرش خیلی خودشو پایین اورده بود.هر خفتی رو قبول کرده بود!از دوست پسرش کتک میخورد!!! ب هر قیمتی راضی بود ک باهاش باشه اونم پسری ک فقط واسه خوشگذرونی میخواستش...
    مامان دوستم خیلی ازین وضع ناراحت بود.میگفت دختری ک لای پر قو بزرگش کردم الان با هر وضعی ب بودن پیش دوست پسرش راضیه!ازم خواست با دوستم حرف بزنم. با برنامه ریزی نرفتم جلو. فقط بهش یاداوری کردم ک کی هست و چجوری بزرگ شده...
    خلاصه با اون حرفهام دوستم خودشو جمع و جور کرد و کلی اتفاق های خوب خوب افتاد! بخودم افتخار میکنم!
    این حرفارو نزدم ک بگم شما با اون آقا پسر ک حیف کلمه آقاست یکی هستین. یا خانوم شما یا اتفاقای بینتون مشابهه! اصلا! روابط زن و شوهری کجا و رابطه دوست خل من با اون اقاپسر کجا! شما آدم خیلی خیلی خوبی هستین.صادقانه میگم.
    اینهمه مقدمه چیدم ک بگم شاید مامانش اینا بهش یه حرفایی زدن ک خانوم شما مثل دوست من منقلب شده!حالا چه مثبت و چه منفی!رفته توی فکر. شاید اون خستگی ک میگه ازین نظره
    من بازم میگما اصلا قصد مقایسه زندگی شمارو با دوستم نداشتم,اصلا این دوتا موضوع یه دنیا باهم فرق دارن.فقط خواستم یجوری منظورمو قابل فهم تر کنم.امیدوارم ناراحت نشده باشین
    4)شاید واقعا خسته شده! ازین فضای متشنج ک ب قول خودتون یه ساعت عشق فراوون بعد نیم ساعت دعوای وحشتناک! ازین دعواها ک حتی سمت هم ظرف و ظروف پرت کنین.ازینکه هی حرف زور بشنوه! ازینکه هر کاری انجام میده و هر حرفی ک میزنه ب دید شما غلطه. هی استرس اینو داره ک درست برخورد کنه بعد نمیتونه باید ب شما جواب پس بده... ازینکه تایید نمیشه! قبلا نمیذاشته خونوادش مشکلات بینتونو بفهمن خوب اینم یه فشاره دیگه.حالا اونام یه چیزاییو فهمیدن.حالا ب اونام باید جواب پس بده.هی خودشو اماده کنه ک اگه دروغی گفت دو روز دیگه لو نره!کی قراره تموم بشه؟
    5)از تو فیلما این ایده رو گرفته ک یه مدت جدا باشین تا قدر همدیگه رو بدونین! همین...
    6) دوست نداره از شما دور باشه ولی خوب باهمم ک باشین نمیسازین.شاید یاد دوران عقدو نامزدیش افتاده.هم شمارو داشت هم ازتون دور بود. الان یچیزی توی اون مایه ها میخواد. واسه همین این برنامه رو پیاده کرده

    حالا شما خانومتونو بهتر میشناسین میتونه یکی از دلایل بالا باشه یا حتی یه دلیل دیگه.خودتون چی فکر میکنین؟
    حالا برگردیم ب مواردی ک توی پست قبلیم گفتم:
    مورد چهارم)کاملا درسته با توجه ب روحیه خانومتون خیلی نتیجه خوبی میده!سریع برمیگردین پیشش!البته قرار نیست ک خدایی نکرده واقعا سکته کنین ک میگین بالاخره خودش خبردار میشه!فقط فیلمه!گرچه از اولشم میدونستم این کارو نمیکنین!بهتون نمیاد!!!
    درضمن گفتن مشکل قلبیتون ب خانوم از ابهتتون کم نمیکنه!!! حقشه بدونه! باید بدونه ک مراعات کنه,ب فکر باشه,این خودش آموزش مسئولبت پذیری بودنه!
    مورد سوم)خیلی خوب بود,حیف شد...
    مورد دوم)اقا امیر فکر میکنین بتونین این کارو بکنین؟اخه شما در مورد خانومتون زیاد صبور نیستین.البته شاید اشتباه میکنم.
    من فکر نکنم این چند روزه ک نیستین خونه پدریشون برن! اگه اونجا برن ک پدر مادرشون سریع متوجه میشن ک مشکلتون شدید شده(مگر اینکه بگه مسافرتین ک خوب مسافرت اخه چند روز؟)خانوم شمام 100% اینو نمیخوان چون اونجوری هی باید جواب پس بدن.مطمئنا سوال جوابای پدرمادرشونم تمومی نخواهد داشت و اینو خانوم شمام میدونه.خونه خودش ازاده,چرا بره؟فقط نمیفهمم چرا اون شب ک پدرشون اومده خواسته باهاش بره؟حرف خاصی زدین؟ شما چندبار گفتین میترسم وقتی نیستم بره!مگه توی این مدت کار خاصی کردین ک میترسین؟ هرکاری گفته انجام دادین.حتی بهش دست هم نزدین,دلیلی نداره بره!بخاطر حرفای پدر مادرش میگین؟
    ببینین اتفاقا خیلی خوبه برین سفر و خوش بگذرونین ویه استراحتی ب ذهنتون بدین.توی پست قبلیمم گفتم ک میشه ازین جدایی موقت یه استفاده های خوبیم کرد.شما اونقدر استرس از دست دادن خانومتونو دارین ک مشکل قلبی پیدا کردین!جدی بگیرین این مسئله رو! ب خودتون برسین...
    بگین میرین مسافرت کاری نه تفریحی!تازه اونم وقتی رفتین سفر اگه خیلی لازم شد بگین من الان سفرم!(اینجاشو با بقیه مشورت کنین) دلیلم اینه ک اگه بگین رفتین سفر تفریحی احتمالش زیاده ک لج کنه!مثلا بگه وقتی من نیستم با دوستاش میره خوش گذرونی!بدون من!یعنی حتی ب این فکر نمیکنه من اینجا ناراحتم بعد خودش میره تفریح؟؟؟ اوکی منم با دوستام میرم فلان جا!شاید حتی از لج شما رفت جاهایی ک شما دوست ندارین.از خانوم شما با اون رفتارای نابالغانه بعید نیست.توی سفر بهش زنگ نزنین.کاری ب کارش نداشته باشین اگه زنگ زد یا اس ام اس داد از هر 4 تا یکی رو جواب بدین.باهاش سرسنگین باشین.بذارین احساس خطر کنه!اگه موقعیتش پیش اومد مثلا موقع شام زنگ زد و صدای خنده دوستانتونو شنیدو گیر داد, ازینکه حق دارین بدون اون یه تفریح کوچیک داشته باشین با ارامش و بدون پرخاش دفاع کنین.یاداوری کنین ک مثل اون ک ب خودش حق داده در نبود شما مهمونی بده(افطاری)... شمام حق یه تفریح مردونه رو دارین.
    میدونین میخوام یجوری بفهمه ک شما وقتی میبینین مواقعی ک از هم دورین یاد مهمونی و شادی میفته,کارایی ک از شما دریغ کرده رو واسه بقیه انجام داده جه حسی دارین!اینو خودش باید بفهمه و حس کنه
    فقط موردی ک هست اینه ک شاید ب خونوادش بگه شما رفتین سفر کاری و اونا ب بهونه این ک تنها نمونه بیان پیشش بمونن و بعدش...
    واسه حل این موضوع:
    1)اصلا قبلا مورد مشابه پیش اومده؟موقع سفرای کاریتون خانومتون تنها میمونه؟
    2) شب داداشتون بره پیشش ک ب این بهونه نره جایی یا کسی نیاد (ک اینم خیلی دوست ندارم,اون حس بی پناه شدن بهش دست نمیده!چه فایده سرسنگین باشین باهاش وقتی دورو برش پر باشه)
    ب نظر من این مورد چهارم واسه وقتیه ک شما دلیل قهر خانومتونو مثلا این میدونین ک شمارو مزاحم تفریحش میدونه!
    در ضمن فکر خونه اجاره کردنم نکنین!یعنی چی اخه؟اگه خانومتون بعد یه حدی خواستن ادامه بدن باید جلوشو گرفت.
    آقا امیر کلا تصمیم بگیرین میخواین چیکار کنین بعد اعلام کنین.

    چند مورد پایانی:
    1)اینکه خانومتون توی دعوا میگه ازت متنفرم,طلاق میخوام یا اینکه شمارو با اون دوستش ک تاییدش نمیکنین یکی کرده بود... رو اصلا جدی نگیرین! دروغ چرا اکثر خانوما همینن! اون لحظه اینو میگن ک کم نیاورده باشن.از ته دلشون نیست
    2)یه حرفی بود ک میخواستم توی تاپیک قبلیتون بگم ک نشد.هیچ وقت جلوی خونواده همسرتون باهاش دعوا نکنین.باعث دخالت هاشون میشه
    3)کلا خیلی جاها بهتون حق میدم.واقعا صبر میخواد.مثلا قضیه تعریف کردن روابط جنسی ب مامانشو دوستاش واقعا غیر قابل تحمله!تعجب میکنم بین دوستاش یه نفر نیست ک بهش بگه این جور کاراش درست نیست...
    ببخشید خیلی طولانی شد.موفق باشین...

  12. کاربر روبرو از پست مفید *Tania* تشکرکرده است .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97)

  13. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام و عرض ادب

    آقا امیر من اکثر نوشته هاتون رو میخونم و تمامی نظرات. فکر میکنم برخی صحبت ها با توجه به روحیات زنانه و روابط شخصی تجویز میشه و همینم باعث شده بعد از تاپیکای مختلف همسر شما و حتی شما باز هم مسایلی داشته باشین که آرامشتون برقرار نباشه. (حالا تاپیکا سر هر مسئله ی)

    نظرم اینه که با یک آقا که تخصص دارن بصورت حضوری وارد صحبت بشین .
    ویرایش توسط sahar.66 : یکشنبه 13 خرداد 97 در ساعت 10:47

  14. 2 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), میس بیوتی (دوشنبه 14 خرداد 97)

  15. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    خانم یگانه زهرا ازتون خیلی ممنونم حرفاتون خیلی منطقی بود و آرامش داشت. پستتونو دیشب خوندم از مسافرت که منصرف شدم فکر کردم همون برم کوه و شکار که بعدش یکی دیگه از دوستان قانعم کرد برگردم امشب خونه.
    این چند روز تعطیلی هم خطرناکه نباشم پیشش ممکنه خانواده ش باز قصد کنن ببرنش جایی فکر کنن تنهاست که دیگه اونوقت واقعا خونشون گردن خودشون می افته.
    بابت تحلیلی که کردین ممنونم فکر میکردم منو نمیخواد اگه ناز کردنه که اشکالی نداره. حرفاتون به من یکم آرامش داد دیشب هم چون حس کردم شرایط من و اوضاع خانواده همسرم رو جوری که هست درک کردید هم چون اولین نفر بودین گفتین خانمم داره فقط ناز میکنه و به معنی نخواستنش نیست یکم خیالمو راحت کرد. ممنونم.

    مرسی جناب یه دوست عزیز. فاصله خونه من با خونه پدرخانمم الانم خیلی کم نیست ولی اگه منظورتون یه شهر دیگه ست با اینکه از نظر کاری حتی برای من راحت تره برم جنوب ایران زندگی کنم ولی بعیده خانمم رضایت بده. البته اگه مزاحمت ها و اذیت های خانواده ش ادامه پیدا کنن فکر میکنم باید همین کارو بکنم ولی مسلما خود بحث نقل مکان باعث مشاجره مون میشه. حق سکونت هم با خانمم هست.

    مرسی خانم پاییزه پستتون رو که دیشب خوندم یکم منو به فکر برد. ممکنه خستگی خانم من از این باشه که برخلاف من عادت به محیط های متشنج نداشته و اذیت شده. ولی خب دو طرفه بوده اون که طرف من جاشمعی چینی هم تاحالا پرت کرده جاخالی نمیدادم میخورده تو سرم. باز من حداقل چیزهای سبک تری طرفش پرت کردم ولی ظرف و کاسه هم چندبار اتفاق افتاده چون اون فرار میکنه منم نمیرم دنبالش که کار به زد و خورد نکشه. از راه دور میشه همین چیزی پرت کردن سمت همدیگه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    من نمیدونم دقیقا چه اتفاقی افتاد.؟خانمتون شمارو درجریان نگذاشتن یا خانوادشون ازش خواستن اینکارو بکنه وبه اصرار بردنش!
    جریان اون شب این بود که من پنج شنبه رفتم خونه با دسته گل برای آشتی (از دعوای قبلی تازه دراومده بودیم) دیدم خونه نیست زنگ زدم بهش ریجکتم کرد مادرش پشتش زنگ زد بهم گفت رفتن ویلای عموش و به منم گفت بیا. به خودش پیام دادم با اجازه کی رفتی جواب نداد! اول تصمیم گرفتم نرم منتها نصفه شب دیدم نمیتونم خوابم نمیبره رفتم دنبالش و اونجا با پدر مادرش و یکی از عموهاش که داشت دخالت میکرد دعوام شد و برش گردوندم. تو ماشین ولی هی به من میگفت بخدا منو به زور آوردن و من نمیخواستم بیام گریه هم میکرد من یکم باورم شد! سه چهار روز بعدشم پدرش اومد ببرتش که اینجوری من آواره شدم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    مشکلتون باخانمتون الان فقط بیرون رفتن های سرخودش هست یامشکلات دیگه ای هم دارید؟لطفا موضوع دعواها روبگید.
    اختلافاتمون زیاده فقط بحث رفت و آمد و بیرون رفتنش نیست. من یه بحث رفت و آمدو خواستم دیگه این آخریا اینجا راه حل براش پیدا کنم که خیلی برام مهم بود که اونم نشد. کلا تو همه چی ریز و درشت مقاومت و لجبازی میکنه. موضوع دعواها مثلا: پست های اینستاگرامش، فعالیت زیادی در نت، موقع خواب چت کردن، دیر رسیدن من به مهمونی ها، خرید اشتباهی کردن من، خریدهای دور از خونه اون، پول میگیره برای یه چیزی بعد باهاش یه کار دیگه میکنه، جابجا کردن وسایلم، قایم کردن مدارک و بلیط هواپیمام برای شوخی!، برداشتن کیف پولم بدون اجازه، چرب کردن عمدی لباسی که باهاش داشتم میرفتم سر کار، با لباس نامناسب تو بالکن رفتنش، صحبت کردن بیخودی با پسر همسایه، تلفن زدن مداوم به حدی که اعصاب آدمو بهم میریزه با این حرف میزنه دو دقیقه بعد با نفر بعدی!، روزهای تعطیل نمیذاره بخوابم سر و صدا میکنه، دعوت کردن دوستاش روزهای تعطیل خونه مون، خونه کسانی که من نمیشناسم رفتن، بیرون رفتن من نصفه شب برای کمک به کسی، اگه با کسی دارم تلفنی صحبت میکنم خوشش نیاد مثلا تلویزیونو روشن میکنه صداشو از عمد خیلی میبره بالا که من نشنوم طرف چی میگه! دعوت کردن یه سری آدم هایی که من نمیخوام تو مهمونی هامون باشن، تنبلی کردن تو یادگیری چیزهایی که بهش میگم، کتاب براش میگیرم راجع به زندگی مشترک نمیخونه، فس فس کردن خیلی زیاد تو همه چی آشپزی، حموم، خرید، خواب، بیرون رفتن و...، قبل عروسی مخالفتی با یه سری نیازهای جنسی من نداشت الان برای همونا شدیدا مقاومت میکنه، کلا تو ناراحتی ها اولین چیزی که هدف میگیره رابطه جنسیه، شام درست نکردن، غذا نخوردن خودش، علی رغم میل من قرص ضدبارداری مصرف کردن، دیگه تا مسائل خیلی کوچیک هم هست در حد شامپو کف حموم ریختن. خیلی زیاده سر هرچیزی ممکنه دعوامون بشه. مشکلش اینه که در هیچ زمینه ای بهش ایراد نگیرم از اون طرفم خودش برای هرچیزی بتونه بهونه بگیره.

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    اما دقت کنید که حریم خصوصی شما کف خیابونه!
    متوجه منظورتون از این جمله نشدم! حریم خصوصی من کف خیابونه؟ یعنی اگه من دست زنمو تو خیابون بگیرم بکشم چون تو خیابونیم ملت میتونن بیان بگن چرا دست زنتو کشیدی؟؟؟ بعد با همین قاعده پیش بریم که من پس میتونم تو خونه م هر بلایی سرش بیارم چون حریم خصوصیه دیگه واقعا! اینطوری نیست
    اینکه چرا خانواده همسرم با من چپ هستن چون از من خوششون نمیاد نمیخواستن من دامادشون بشم قبل از اینکه من باهاشون کوچکترین سایشی پیدا کنم این مشکل رو پیدا کردن. اینکه چرا خوششون نمیاد به هزار و یک دلیله ساده ترینش اینه که به نظرشون سطح فرهنگ خانواده من در حد اعلی خانواده متشخص و وزین همسرم نبوده. جور اینکه پدرم کارگر و معتاد بوده رو من نباید بکشم. اینکه کجا به دنیا اومدم رو من تعیین نکردم اینکه پدر مادر بالا سرم نبوده و زندگی مجردی داشتم هم همینطور. اینکه فلان خواستگار چاه نفت داشته من نداشتم هم از کمی من نیست و به من هم ارتباطی نداره.
    من کلا یه بار جدی زدمش اونم در حد شکستگی استخون اصلا نبود!!! از کجا همچین برداشتی کردید؟ و خانواده ش هم متوجه نشدن و بهشون هم ربطی نداره چون در عقد دائم خودم بوده و اگه اون موقع پیش هر قاضی ای هم میرفتیم حقو به من میداد.
    اینکه من قدرت تاثیرگذاری روی همسرم ندارم هم نیازی به گفتن نداره ولی من نمیام اینجا مشکلم رو مطرح کنم که ضعفم رو بزنن تو سرم بگن میخواستی فلان قدرتو داشته باشی!!

    خانم مهتابان ممنونم. من وقتی به خانمهای اقوامم یا دوستام نگاه میکنم حس میکنم در حقم خیلی داره اجحاف میشه ولی وقتی میام اینجا حس میکنم گناه اصلی گردن منه. از دید مشاورم تقصیر گردن من نیست و خیلی هم خوب پیش رفتم از دید خانواده همسرم محکوم به اعدامم. حتی پدرم همون روز عروسی به من گفت قبل از اینکه بخواد مهریه شو بگیره ولت کنه بره بچه دار شو. اینا خودمم گیج میکنه که مقصر کیه و من چه حق و حقوقی دارم. برای همینم میگم کلا بحث تقصیر فاکتور گرفته بشه چون خودمم واقعا نمیدونم و نمیخوام ظالم و غیرمنصف باشم.
    دقیقا اینکه زن از خونه بره بدترین شکست واسه مرده. من حاضرم کلا زندگیمو ازش سوا کنم ولی اون از خونه م نره.

    ممنونم پرستو خانم متاسفانه غالب نگرانی من از همینه که چرا اجازه داده پدر مادرش در این حد وارد مسائل ما بشن و نکنه بخواد از این به بعد دعواهارو هم بهشون بگه.

    ممنونم سحر خانم از پیگیری و نظرتون. روانپزشکی که من پیشش میرم آقا هست.

    ممنونم خانم تانیا. من مذهبی نیستم به اون صورت ولی دلیل نمیشه نتونم از هر آیینی حتی بودایی نکته مثبتشو برداشت کنم! قانون ایران هم با توجه به همون احکام نوشته شده ارجاع من از این جهت بود نه مذهبی بودن/ نبودن خودم. باهاتون موافقم فعلا این مسئله بحث نشه بهتره چون الان کاربردی هم برای من نداره.

    نه ما تو کوچه درگیر و گلاویز که نشدیم ولی خب من عصبانی بودم و هلش دادم بره سوار ماشین بشه اونم ترسیده بود رفت صندلی عقب نشست. ولی به حالتی که کوبیده بشه جایی یا صدمه ببینه نبود هیچیش نشد اعتراضی هم نکرد.

    موارد شش گانه ای که ذکر کردید رو اصلا نمیتونم حدس بزنم کدومش ممکنه باشه! شاید فضای متشنج که خانم پاییزه گفتن. هرکدومش میشه. نمیتونم ذهنشو بخونم. باید بیاد بریم مشاوره خودش بگه چشه. امیدوارم در هیچ جهت منفی ای منقلب نشده باشه.
    مسافرتو دیشب خیلی بهش فکر کردم در عمل بعیده بتونم نگرانی نمیذاره. بخصوص که تعطیلیه ممکنه بخوان ببرنش. ترس من از پدر مادرشه بخوان ببرنش خودش که میدونم الان داره صفا هم میکنه خونه دست خودشه کلا هم آزاده.
    سفر کاری که شب بخوام بمونم از بعد عروسی نداشتم. معمولا برای پنج صبح بلیط میگیرم نهایتا یازده دوازده شبم میرسم خونه. تو اون بازه هم تنها نیست دیگه معمولا پیش دوست و فامیل و خانواده شه. کلا نمیشه زیاد به امید دلتنگیش موند دورش شلوغه.

    تصمیم گرفتم امشب برگردم خونه اتاقمو ازش سوا کنم بهش بگم فکر کن من هنوز هتل هستم. ببینم راضی میشه یا نه.

  16. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    یگانه زهرا (دوشنبه 14 خرداد 97), صبا_2009 (یکشنبه 13 خرداد 97)

  17. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام امیر آقا
    من بارها بهتون گفتم باز هم یادآوری می کنم در برابر اشتباهات خانمتون جوری رفتار نکنید که به جای اینکه اون مقصر بشه شما مقصر بشید
    اگر اون شب با عجله نمی رفتید دنبالش اونم توی عصبانیت و کلا هیچ خبری ازش نمی گرفتید به عبارتی قهر می کردید تا خودش بیاد خونه و بعد از اومدنش هم فقط بهش می گفتید که این کارش اصلا برای شما قابل قبول نبوده و اصلا خوشتون نیومده و چند روزی قهر و سردی رو ادامه می دادید الان هم خانمتون حداقل از این یک کار پشیمون شده بود و هم هیچکس شما رو متهم نمی کرد

    الان هم فکر می کنم طبق مواردی که گفتید به اندازه کافی ناز کشیدید و ابراز دلتنگی هم کردید دیگه کافیه یه خرده هم سردی نشون بدید
    هواشو داشته باشید خریدهاشو انجام بدید حتی بهش سر بزنید ولی کاملا سرد

    لطفا لطفا لطفا دیگه وقتی عصبانی هستید عکس العملی نشون ندید که بعدش تا مدتها بخواین تاوان پس بدید
    شما با یک دختر بی پشت و پناه که خودش از پس زندگی براومده طرف نیستید، خانم شما یک دختر نازپرورده است که تا بگه آخ ده نفر قربون صدقه اش میرن و از طرفی هنوز رفتارهاش پخته و بالغ نشده و نمیشه با همه چیزش ساخت

    فقط لطفا عکس العمل های صحیح رو یاد بگیرید در کمال آرامش و خونسردی بدون دادن فحش و دشنام یا هیچ برخورد فیزیکی فقط قهر و سردی
    اونم همراه با حمایت
    یعنی در عین حال که از شما سردی می بینه عشق شما رو هم احساس بکنه
    این تقریبا غیرقابل تحمل ترین شرایط برای یک خانم هست اگر خودش مقصر این وضعیت باشه

    فکر می کنم خودتون هم یکی دو بار این روش رو امتحان کردید و نتیجه گرفتید

    در رابطه با اینکه برگردید خونه یا برنگردید نظری ندارم اگر قول دادید برنگردید پس فعلا برنگردید
    اینکه برید پیش برادرتون به نظرم زیاد اشکالی نداره
    البته خودتون می دونید اگر فکر می کنید نمیخواین برادر شما در جریان قرار بگیره اون خوب یه چیز دیگه هستش

    اگر هم برگشتید خونه تا الان
    باز هم سردی همراه با حمایت رفتاری هست که به نظر من شما باید داشته باشید هیچ تقلایی برای ارتباط با ایشون نداشته باشید

    خودتون رو با رمان کتاب فیلم با هرچیزی که ذهنتونو منحرف می کنه و تمرکزتون رو از خانمتون برمیداره سرگرم کنید

    من هم فکر می کنم رفتن به سفر تفریحی در این شرایط صورت خوشی نداره ولی اگر بتونید و لازم باشه یه سفر کاری برید توی این شرایط بد نیست

    حرکت بعدی باید از طرف ایشون باشه

    و دیگه اینکه وقتی مثلا خانم شما بخواد بره با پدرش اینقدر هم فکر نکنید که زودی میره طلاق می گیره یعنی روابط شما اینقدر سست و سطحی هست که با یه همچین چیزی به راحتی نابود بشه

    اینقدر نترسید
    کمی خونسردتر باشید

    موفق باشید
    ویرایش توسط فکور : یکشنبه 13 خرداد 97 در ساعت 14:25

  18. 8 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    *Tania* (یکشنبه 13 خرداد 97), Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), arah (یکشنبه 13 خرداد 97), فرزانه 123 (دوشنبه 14 خرداد 97), میس بیوتی (دوشنبه 14 خرداد 97), Ye_Doost (جمعه 18 خرداد 97), زن ایرانی (یکشنبه 13 خرداد 97), صبا_2009 (یکشنبه 13 خرداد 97)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آذر 97 [ 13:03]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    5,540
    سطح
    47
    Points: 5,540, Level: 47
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 92 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا امیر سلام مجدد.
    اینکه میگین وقتی اطرافتون رو نگاه میکنید با زمانی که میاین اینجا احساستون فرق داره حق دارین. اطرافتون زندگی های واقعی رو میبینید اما اینجا اکثرا شرایط ایده آل مد نظره و طبق همون راهنمایی میشید. چه بسا حتی راه هایی که خانم ها پیشنهاد میدن خیلیاش تو زندگی خودشونم از طرف همسر رعایت نشه حتی خود من.
    پس اصلا اینقد خودتون رو محکوم نکنید من خودم کوردم قبلا هم گفتم خیلی حرفاتون رو درک میکنم شاید شنیده باشیم کوردها یکی از ویژگی های بارزشون تر و فرز بودنه من خودم بااینکه دخترم به شدت از فس فس بدم میاد و عصبی میشم. پس زیادم حرفاتون ناحق نیس چه بسا اگه من همین رفتارهای خانم شما رو در مقابل همسرم انجام بدم صدبرابر بدتر ازشما برخورد کنه.
    اینقد خودتون رو سرزنش نکنید یه جاهایی هم حق دارین خانم شما کارش از بالغ نبودن و بلد نبودن مهارت گذشته یه دختر 26 ساله داره مثل یه بچه لجباز رفتار میکنه مثلا چرب کردن لباس و ریختن شامپو کف حموم بلند کردن صدای تلویزیون یه سری شوخی هاش نه تنها جالب نیس واقعا درحد بچه هام نیس.
    والا هرچیم خانم ها بگن باید ما مستقل باشیم زندگی مشترک یه حد و حدودی داره مهمونی رفتن و مهمونی دادن بدون اجازه باخیلی چیزهای دیگه رو فک نمیکنم همسر هیچکدوم از خانم های این تالار قبول کنه!!!!!
    اینکه همشم ما خانوما بگیم خانم شما این احساسو داشته یا اون احساس واقعا خیلی وقتا درست نیس و بی انصافیه که مدام حس عذاب وجدان به شماالقا بشه.
    آقا امیر راه حل مشکل شما پست خانم فکوره، من تو پست قبلمم گفتم ناز کشیدن بسه ترس از دست دادنش شمارو پریشون کرده راستش این شدت وابستگی و مالکیت اصلا درست نیس یکم آرومتر برخورد کنید لطفا.
    دقیقا یاد یه آهنگی افتادم که میگه "مشکل تویی که عاشق شدی خوشگل که کم نیس" حالا جهت شوخی گفتم ناراحت نشین !ولی کاش قبل عاشق شدن بخاطر خوشگلیش یکم چشماتون بازتر بود حالا گذشته دیگه هم بحثی نیس.
    آقا امیر شاید درست نباشه اینجوری بگم اما شما به جا عصبانیت خلاصه اش میشه اینکه قهر کنید!!!!!!!!هیچکسم نمیتونه بخاطر قهر و سردی سرزنشتون کنه چون خیلی جاها حق با شماس.
    حالا هم تنها راه شما همینه که خانم فکور گفتن چون بااینهمه دعوا و بعدش نازکشیدنای بی مورد به هیچ نتیجه ای نمیرسید، خانم شما من یکی حس میکنم طبق گفته دوست عزیزمون تانیا دیدش به ازدواج فانتزی و شبیه فیلماس. و شما با این شیوه ای که درپیش گرفتین بدترش میکنید.
    پس لطفا تلاش کنید به جای دعوا سرد بشین.
    مجدد میگم بیخیال بچه بشین چون یه موجود بی گناه فعلا نباید وارد زندگی آشفته شما بشه چون خانم شما هنوز مسولیت زندگی مشترک رو درک نکرده پس مادر بودن هم بلد نیس.
    باردارم بشه کل دوران بارداری به نازکردن میگذره و عکس و آتلیه بعدشم بچه رو باید مادرش بزرگ کنه یا پرستار. اونوقت مشکل شما صدبرابر میشه.
    ویرایش توسط arah : یکشنبه 13 خرداد 97 در ساعت 15:58

  20. 4 کاربر از پست مفید arah تشکرکرده اند .

    *Tania* (یکشنبه 13 خرداد 97), Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), tavalode arezoo (یکشنبه 13 خرداد 97), Ye_Doost (جمعه 18 خرداد 97)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.