سلام
تاپيكت خوندم گفتم بد نيست منم چند خط از تجربياتم بنويسم.
من قبلا ي زندگي ناموفق داشتم ك تو دوران عقد تموم شد الان فكر كنم 3 سالي گذشته باشه ... خدايي از بس گرفتاري ها بيخود برا خودم درست كردم يادم نيست اصلا قضيه چي بود و چي شدو....
به اصرار خانواده و... چند بار تا الان اقدام كردم براي ازدواج مجدد كه بعضي هاش را اينجا مينويسم شما هم يكم بخندي...
دختر خانمي بود ميگفت بايد براش ماشين شاسي بلند بخرم و حاضر نيست با خانوادم رابطه داشته باشه
دختر خانم ديگه اي بود ميگفت تا الان با 3 نفر تو دانشگاه دوست بوده
... و ميگفت آشپزي بلد نيست
دختر خانم ديگه اي بود ميگفت بايد خونت بندازي پشت قبالم و مسافرت خارج از كشور و....
دختر خانم ديگه اي بود ميگفت زندگي من بايد از زندگي خواهرم سرتر باشه!!!! و حق طلاق بدي به من!!!!!!
مواردي كه ديدم فكر ميكردن من قول چراغ جادو هسم و آرزو هاشون بايد برآورده كنم!!!
جالبيش اينجاس كه خانواده هايي كه باشون صحبت كردم همگي از خانواده هاي سر شناس و با موقعيت اجتماعي عالي بودن.
چند هفته قبل به يكي از كشورهاي همسايه شمالي رفتم ... دختر قد بلند و ترگل ور گل ميخاي فقط اونجا حيف مسلمان نيستن اگه نه من خودم همون جا ميموندم و تشكيل زندگي ميدادم ....
دخترهايي با توقعات آنچناني اينجا بمونن تا شوهر رويايي شون پيدا كنن .
دوست عزيز مطالب فوق را گفتم كه فكر نكني فقط شما خودت تو پيدا كردن همسر مشكل داري ...البته من كلا بيخيال شدم نسبت به ازدواج ....
با آرزوي خوشبختي براي شما
علاقه مندی ها (Bookmarks)