به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 12 نخستنخست 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 112
  1. #11
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام خانم بي نهايت.

    اول جيزي نكفتم. باز يه عكس ديكه فرستاد. من هم فقط كفتم سلام. قشنكه.

  2. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    بی نهایت (پنجشنبه 03 خرداد 97), صبا_2009 (پنجشنبه 03 خرداد 97)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    استرس نداشته باش.

    بدترین حالت ممکن این هست که نمیشه.

    به قول این فوتبالی ها، هیچ چیزی از ارزش های شما کم نمیکنه. شما نشون دادی که درایت داری، تازه به دوران رسیده نیستی و درک و گذشت هم داری.

    اینکه طرف مقابل میخواد این چیزا رو بفهمه یا نه، به خودش مربوطه و جزو وظایف خودش هست نه شما.

    پس استرس نداشته باش.

    این آقا هم اگر شما رو بخواد باید دلبری هم بکنه ودلیلی نداره بخوای به کسی که از نظر عاطفی واست جذاب نیست حتما جواب مثبت بدی.

  4. 7 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    maryam988 (یکشنبه 06 خرداد 97), Pooh (پنجشنبه 03 خرداد 97), sahar.66 (پنجشنبه 03 خرداد 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 03 خرداد 97), میس بیوتی (پنجشنبه 03 خرداد 97), بی نهایت (پنجشنبه 03 خرداد 97), شیدا. (پنجشنبه 03 خرداد 97)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    پوه جان به نظر من که مهریه رو بذار صد درصد بر عهده خانوادت ولی بگو که از صدتا پایین نیان! تو که از خودت مطمینی که هیچوقت نمیخوای این مهریه رو بگیری ...بابا این مقدار مهریه که برای دختری تو موقعیت اجتماعی شما اصصصصصلا بالا نیست .

  6. 4 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    maryam988 (یکشنبه 06 خرداد 97), Pooh (پنجشنبه 03 خرداد 97), sahar.66 (پنجشنبه 03 خرداد 97), بی نهایت (پنجشنبه 03 خرداد 97)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام پوه
    بنظرم خیلی خودتو اذیت میکنی و بیش از حد فکر میکنی.

    فرضا اگر مشکلی از جانب ایشون باشه خب از فردا گریه میکنی چرا این و چرا اون. باور کن من یکدرصد فکر نمیکردم بعد اون روزا گریه کنی. خیلی ناراحت شدم .

    شما یه دختری ، با اصالت و با ارزش. کسی اگر میخواد تو رو بدست بیاره و همسرش باشی بدون واسطه و صغری ، کبری چیدن میاد و با صحبت های منطقی باهات کنار میاد چیزی نمیگه که تو برزخ بذاره شما رو.
    مثل اینه من ناهار دعوتت کنم و بعد بگم راستی املت میخوری درست کنم؟ خب تو جا میخوری میگی من مهمونم چرا همچین؟ میتونست حداقل کتلت درست کنه . میدونی یعنی میخوام بگم یه جوی پیش میاد نمیدونی بیای خونم ، نیای... منظور من چیه.. چرا اینجوری میکنم.. تو ارزشت املت بود... و خیلی فکرای دیگه.

    خودتو رها کن ... تو یه دختری مثل بقیه عروسا باید یه شرایط داشته باشی.. قبول کردن هیچ نکردن هم که دیگه معلومه. اینکه فرداش برگردی ناراحتی کنی یعنی ارزشت واقعیتو نمیدونی. من یبارم گفتم اگر بعضی فاکتورها رو داشت چهارده سکه هم خوب بود.

  8. 2 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 03 خرداد 97), بی نهایت (پنجشنبه 03 خرداد 97)

  9. #15
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    ممنون صبا جان، میس بیوتی عزیز و سحر مهربان.

    تماس گرفتن دیشب و گفتن مهریه درخواستی من قابل قبوله. یکمم بیشتر از اون رو گفته اند. و قراره بیان برای صحبت رسمی.

    دیشب بعد از تماس مامانش، یکم ازم احوالپرسی کرد و خبر گرفت از نتیجه کارهای پایان نامه و دکتری و ....

    چند تا آهنگ ملایم بی کلام هم برام فرستاد.

    من نمیدونم کار درستی کردم یا نه، ولی حس کردم میخواد از دلم در بیاره. دیدم اگر بخوام خیلی خشک جواب بدم میخوره تو ذوقش. تشکر کردم از آهنگ ها و گفتم قشنگ بودن.

    نمیدونم کارم درست بوده یا نه. ولی فکر کردم وقتی میخوان بیان یه جوری باشه که نشون بدیم همدیگه رو بخشیدیم و در صلح و حس امنیت بیان بهتره. اگر میخواستم خیلی خشک باشم، خب بازخورد منفی براشون داشت و فردام که می اومدن بنده خداها حس این رو داشتن که ما یه وقت سر جنگ باهاشون داریم و راحت نبودن. خواستم یه جوری باشه در صلح و امنیت دو طرف بیان.

    البته هی توی ذهنم میگفتم حالا تو ذهنش نگه دختره رو نگاه از خداش بود. ولی سعی کردم به این فکر منفی غلبه کنم و بدبین نباشم.

    استرس که دارم خیلی. آخه یه جورایی شاید این مورد با چیزی که همیشه توی ذهنم بوده خیلی فرق داره. چه از نظر ظاهر، چه سن، چه حتی وضعیت شغلی. واقعا هیچوقت حتی یک درصد هم فکر نمیکردم طرفم مشکلی در سلامتی جسمیش داشته باشه. ولی با تمام اینها بازم شکل تربیت و اخلاق و شخصیت خانوادگیشون و خودش رو دوست دارم و برام خیلی ارزش داره.

    هنوز دلهره خیلی دارم. شاید عمده نگرانیم هم در مورد خودمه و ایکه واقعا از پس ازدواج و مسئولیتهاش و مشکلات احتمالی بر میام یا نه. و یکمم نگرانیهای خانوادم.

    دیشب که زنگ زدن و با اون تعداد موافقت کردن، یهو انگار مامان و بابا و خواهر و برادرام دل نگرانتر شدن. هی دارن بهم هشدار میدن در مورد بیماریش. من گفتم خب بیماری برای هر کسی ممکنه پیش بیاد. حالا شما فرض کنید دو نفر سالم با هم ازدواج کنن. این یعنی هیچ کدوم هیچوقت مریض نمیشن؟ خب اونایی هم که با سلامت کامل ازدواج یکنن یهو مثلا ممکنه خدایی نکرده یکیشون یه تصادفی کنه یه بلایی سرش بیاد. خب بالاخره اینکه آدم با طرفش توی مریضی و مشکلات هم بمونه جزیی از تعهدشه دیگه. فقط من الان با آگاهی دارم وارد میشم، بقیه یهو با شوک روبرو میشن باهاش.

    اینا رو گفتم هیچی نگفتن. ولی نگرانی چهرشون کمتر نشد.

    خودمم یهو دلم میریزه پایین که دارم فقط شعار میدم یا واقعا قدرتش رو دارم؟

    با این حال هنوزم باید حتما از نظر احساسی مطمئن بشم که اهل محبت کردن و مهربونی باشه. چون اگه توی این بخش کمبود داشته باشم، فکر نکنم قدرت مقابله با سختی ها رو داشته باشم. به خاظر همین از بابا خواستم که فردا حتما تاکید کنه که دوره دوماهه ای که تعیین شد برای شناخت طی بشه و دو طرف ببینن واقعا میتونن با اخلاق هم کنار بیان یا نه، و بعدش تصمیم قطعی گرفته بشه. و تاکید هم کنه که سریعتر شرایط شغلش رو مشخص کنه و پیگیر راه انداختن خودش باشه و بگه تا آخر این دو ماه تعیین شده برای آشنایی بیشتر، میزان پیشرفتش در راه انداختن شغلش هم رصد میشه و میتونه به جز بحث هماهنگی اخلاقی و روحیات، تاثیر گذار باشه در جواب نهایی.

    خودمم فکر میکنم لازمه حتما مراجعه به روانپزشک داشته باشم و این نوسانت خلقی رو کنترل کنم. در مورد سندروم pms هم حتما اقدام کنم چون واقعا به شدت به هم میریزه منو. و روی بخشیدن خودم هم کار کنم.

    صبا جان، بدترین حالت اینه که بشه ولی خوشبختی در پی اش نباشه و انتخابدرستی نباشه. من نگرانیم اینه.

    سحر، قبول دارم من کلا خیلی سخت میگیرم همه چیزو و خودمو اذیت میکنم. البته گریه اون روزم بیشتر به خاطر عذاب وجدان بود. یکمی هم دلخوری از اینکه چرا این اینقدر برام رزش قایل نبود؟ که خوشبختانه با تماس دیشبشون و قرار فردا، یکم خیالم از این بابت راحت شد.

    حالا باز هم خدا به هر دومون رحم کنه. دعا کنید هر چی خیره پیش بیاد.
    ویرایش توسط Pooh : جمعه 04 خرداد 97 در ساعت 00:06

  10. 5 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    maryam988 (یکشنبه 06 خرداد 97), آوای بهشت (یکشنبه 06 خرداد 97), بی نهایت (جمعه 04 خرداد 97), زن ایرانی (جمعه 04 خرداد 97), صبا_2009 (جمعه 04 خرداد 97)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    پوه عزیز نظرت رو درباره بیماری ایشون قبول دارم و میتونه مساله مهمی هم نباشه .فقط یاد نمیاد گفتی مشکل ایشون جراحی کلیه بود یا عمل پیوند؟
    چون تا اونجا که میدونم کسایی که پیوند کلیه میشن یه داروهایی باید استفاده کنن که ایمونوساپرسیو هست و مانع پس زدن پیوند توسط بدن میشه.باید دید که این داروها خدای نکرده تو بچه دار شدن مشکل ایجاد نکنه.به نظرم یه تحقیق کوچولو در این باره بکن تا خیال خودتم راحت تر بشه عزیزم

  12. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    maryam988 (یکشنبه 06 خرداد 97), صبا_2009 (جمعه 04 خرداد 97)

  13. #17
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.

    دوستان، چند تا سوال داشتم.

    از کجا میشه فهمید یه آقا استقلال فکری داره یا نه؟ چیزهایی که ممکنه نشون دهنده این بشه که پدر و مادر یک آقا خیلی براش تعیین تکلیف میکنن یا خودش خیلی پیرو نظر پدر و مادرشه، چیه؟

    از کجا میشه فهمید یک آقا حساسیتهای خاله زنکی داره یا نه؟

    و کسی میذونه در شش ماه اخیر، هزینه یک جهیزیه معمولی آبرومند، چقدر میشه؟ منظورم از معمولی اینه که از وسایلی که آدم سالی یک بار هم زورکی ازش استفاده میکنه و عملا وجودشون یا عدم وجودشون فرقی نداره، فاکتور بگیرید.

    ممنون

    ------------------------------------------------------------------
    راستی فکر کنم در مورد این سوالهام آقای یه دوست بتونن واقع بینانه کمکم کنن. البته فکر کنم ایشون از تابستون تا حالا با من قهر کردن. :(
    ویرایش توسط Pooh : شنبه 05 خرداد 97 در ساعت 19:27

  14. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.

    مننظرات دوستان رو خوندم. و راهنمایی خاصی هم نمیتونم به ستاره خانم داشته باشم.

    اما به نظرم در کل، هر کسی یک ملاکهایی داره و بین اون ملاکها باید اولویت بندی کنه. و خب باید ابتدا آدم ملاکهای اصلیش رو به ترتیب اهمیتی که براش داره، مورد ارزیابی قرار بده و اگر اوکی بود بره سراغ معیارهای بعدی.

    این آقا گغته اند که همه چیز خوب و مورد پسنده ولی قضیه مو براشون اونقدر مهمه که ممکنه به خاطرش کنار بکشن. خب اگر قضیه مو مهم بوده در این حد که میزان اهمیتش از مجموع میزان اههمیت سایر ملاکها اعم از اعتقادات، خانواده، اخلاق، تحصیلات و .... بیشتر بوده، خب باید از ابتدا سراغ ملاک به این مهمیشون میرفتن. مثلا از مادر و خواهرشون میخواستن که تماس بگیرن با خانواده دختر و بگن میخوایم بیایم ببینیم موی دخترتون چند تار در سانتی متر مربعه!!!! و برن اول دختر رو ببینن و بعد بیان برای مراحل بعدی.

    اینکه تا این مرحله پیش برن و بعد یادشون به مهمترین ملاکشون(ظاهرا مهمترینه براشون. چون همونطور که گفتم از مجموع امتیاز تمام ملاکهای دیگه، امتیاز بالاتری براش قایلن) بیفته، درست نبوده.

    هیچ کس صد در صد مورد نظر خودش رو پیدا نمیکنه. بالاخره هر کسی باید سبک سنگین کنه ببینه که در مجموع کفه مثبتها بیشتره یا کفه منفی های طرف مقابلش. حساسیتی که ایشون در این حد نشون داده اند، به نظر من نشونه ی وسواس ایشون و عدم توانایی در تصمیم گیری قاطع و جمع بندیه.

    ضمن اینکه این که فرض کنید این ازدواج صورت بگیره. اولا که دختر (که مثل همه دخترا دوست داره فکر کنه زیباترین زن دنیا در نظر شوهرشه و شوهرش اونو همینجوری که هست دوست داره) همیشه ممکنه یه حس بد داشته باشه که شوهرش داره تحملش میکنه. و حتی ممکنه در مورد دخترهایی که موهای صاف پرپشت دارن حساس بشه و ناخودآگاه به نگاه و برخورد شوهرش رو به دخترهایی با این ویژگی ، حساس بشه.

    من فکر میکنم اصلا اینکه مطرحش کرده به این شکل و وضوح، گرچه شاید صادقانه بوده، اما عاقلانه نبوده و تبعاتش رو در نظر نگرفته. میتونست به روش های دیگری این ملاک رو بررسی کنه. مثل همون درخواست از خواهر و مادرش برای بررسی.

    من فکر میکنم ستاره خانم اصلا اعتماد به نفسشون رو از دست ندن و با اعتماد به نفس و اتفاقا غرور بگید که من اتفاقا حالت موهام رو خیلی دوست دارم و به نظر خودم هیچ ایرادی نداره. منتها چون برای شما مهمه، بهتون حق میدم ببینید تا چه حد با ملاکتون جوره. و مسدولیت رو بسپارن به خود آقا. به ایشون بگن که خود آقا پسر، بره یه دختر که محرمشون باشه و پرپشتی موهاش به همون اندازه ایه که ایشون مدنظرش هست پیدا کنه و تعداد تارهای موی ایشون در سانتی متر مربع رو بشماره و اعلام کنه من پرپشتی در این حد میخوام. شما هم تعداد تارهای موهاتون در سانتی متر مربع رو بشمارید بگید "مال من اینقدره و خودت ببین همونه که میخوای یا نه" .... !!!!!

    والا....


    البته خب هر کسی یه جوریه و نمیشه بهش ایراد گرفت.
    بعدشم اگر نپسندید بهتر که نپسندید. لیاقت شما و هر دختری، اینه که طرف مقابلش، قاطعانه بخوادش.

    بعدشم اگر نپسندید، اصلا ضربه نخورید. یه نگاه به ادبیات عاشقانه و عارفانه و سلیقه ی عرفا که احتمالا بیش از ایشون ایمان به خدا داشته اند کنید، یه نگاه به اثرات نقاشی جهان بندازید، میبینید اگثرا موهای حالت دار رو زیباتر میدونسته اند.

    مثلا:

    ز تاب جعد مشکینش، چه خون آفتاده در دل ها....

    یا :

    تو مو می بینی و من پیچش مو.....

    یا :

    کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل.... (اشاره هم به اینکه زلفش دین رو میگرفت. هم اینکه خود صفت کفر رو به کار برده، کفر چون مقابل صراط مستقیمه، میتونه مفهوم تاب و حالت دار بودن هم بده)

    یا:

    مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت....

    یا:
    حلقه ی زلفش تماشاخانه ی باد صباست....(حلقه مفهوم صاف نبودن و حالت داشتن مو)

    یا:
    حلقه ای از خم آن طره طرار بیار....

    یا:
    دام راهم شکن طره هندوی تو بود...(شکن.. باز هم نشانه صاف نبودن . تاب داشتن)

    یا:
    آن طره که هر جعدش صد نافه ی چین دارد....

    یا:
    زان طره پر پیچ و خم سهل است اگر بینم ستم....

    یا:
    ...................................

    بازم بگم یا اعتماد به نفست به حد کافی رفت بالا؟؟ :)))

    بابا بی خیال. خوش سلیقه ترین ها، عاشق ترین ها به خدا، عشقشون رو با تاب مجعد توصیف میکرده اند. تو عالی هستی.... زیبا و کامل... :)

    اگر نخواستت اصلا ناراحت نباش. خیلی بهتراش، مدل موی تو رو دوست دارن.

    ---------------------------------------------------------------------

    من بیشتر روی پرپشتی و حالت مو حرف زدم.
    بلندی که غمی نیست. بلند میشه.
    پوه این پستت رو که خوندم واقعا عاشق طنازی ات شدم.
    من ماندم این همه طنازی و زیبایی و اعتماد به نفس در تو هست اما بعضی وقتها خودت را دست کم می گیری!!!
    از خدای هر پسری باشه خانم به این خوش احوالی گیرش بیاد.

    راستی چی شد رفتی سر جهیزیه؟
    قضیه مهریه به خیر و خوشی جمع شد؟
    راجع به سوالاتت هم نیاز نیست سوالی بپرسی رفتارش را از این منظر در دوره آشنایی زیر نظر بگیر و در مواردی که جاش هست نظرهایی رو پیش بیار که با سلیقه این آقا می خوره ولی می دونی خانواده اش نظر مخالف دارند آون موقع بدون هیچ جبهه گیری بایست و تماشا کن ببین این آقا یا خانواده اش چطور برخورد می کنند.
    البته دوستان حتما راه حل های بهتری خواهند داشت.

  15. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    Pooh (شنبه 05 خرداد 97)

  16. #19
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    پوه این پستت رو که خوندم واقعا عاشق طنازی ات شدم.
    من ماندم این همه طنازی و زیبایی و اعتماد به نفس در تو هست اما بعضی وقتها خودت را دست کم می گیری!!!
    از خدای هر پسری باشه خانم به این خوش احوالی گیرش بیاد.

    راستی چی شد رفتی سر جهیزیه؟
    قضیه مهریه به خیر و خوشی جمع شد؟
    راجع به سوالاتت هم نیاز نیست سوالی بپرسی رفتارش را از این منظر در دوره آشنایی زیر نظر بگیر و در مواردی که جاش هست نظرهایی رو پیش بیار که با سلیقه این آقا می خوره ولی می دونی خانواده اش نظر مخالف دارند آون موقع بدون هیچ جبهه گیری بایست و تماشا کن ببین این آقا یا خانواده اش چطور برخورد می کنند.
    البته دوستان حتما راه حل های بهتری خواهند داشت.
    سلام. ممنون بی نهایت عزیزم. :)

    نظر لطفتونه.
    تازه یه بیت رو یادم رفت بنویسم، از مهلت ویرایش گذشته بود و گرنه حتما اضافه اش میکردم:

    عقرب زلف کجت با قمر قرینه ....:)))

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------
    قضیه خودم رو بعدا براتون تعریف میکنم.


  17. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    بی نهایت (یکشنبه 06 خرداد 97)

  18. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    ممنون صبا جان، میس بیوتی عزیز و سحر مهربان.

    تماس گرفتن دیشب و گفتن مهریه درخواستی من قابل قبوله. یکمم بیشتر از اون رو گفته اند. و قراره بیان برای صحبت رسمی.

    دیشب بعد از تماس مامانش، یکم ازم احوالپرسی کرد و خبر گرفت از نتیجه کارهای پایان نامه و دکتری و ....

    چند تا آهنگ ملایم بی کلام هم برام فرستاد.

    من نمیدونم کار درستی کردم یا نه، ولی حس کردم میخواد از دلم در بیاره. دیدم اگر بخوام خیلی خشک جواب بدم میخوره تو ذوقش. تشکر کردم از آهنگ ها و گفتم قشنگ بودن.

    نمیدونم کارم درست بوده یا نه. ولی فکر کردم وقتی میخوان بیان یه جوری باشه که نشون بدیم همدیگه رو بخشیدیم و در صلح و حس امنیت بیان بهتره. اگر میخواستم خیلی خشک باشم، خب بازخورد منفی براشون داشت و فردام که می اومدن بنده خداها حس این رو داشتن که ما یه وقت سر جنگ باهاشون داریم و راحت نبودن. خواستم یه جوری باشه در صلح و امنیت دو طرف بیان.

    البته هی توی ذهنم میگفتم حالا تو ذهنش نگه دختره رو نگاه از خداش بود. ولی سعی کردم به این فکر منفی غلبه کنم و بدبین نباشم.

    استرس که دارم خیلی. آخه یه جورایی شاید این مورد با چیزی که همیشه توی ذهنم بوده خیلی فرق داره. چه از نظر ظاهر، چه سن، چه حتی وضعیت شغلی. واقعا هیچوقت حتی یک درصد هم فکر نمیکردم طرفم مشکلی در سلامتی جسمیش داشته باشه. ولی با تمام اینها بازم شکل تربیت و اخلاق و شخصیت خانوادگیشون و خودش رو دوست دارم و برام خیلی ارزش داره.

    هنوز دلهره خیلی دارم. شاید عمده نگرانیم هم در مورد خودمه و ایکه واقعا از پس ازدواج و مسئولیتهاش و مشکلات احتمالی بر میام یا نه. و یکمم نگرانیهای خانوادم.

    دیشب که زنگ زدن و با اون تعداد موافقت کردن، یهو انگار مامان و بابا و خواهر و برادرام دل نگرانتر شدن. هی دارن بهم هشدار میدن در مورد بیماریش. من گفتم خب بیماری برای هر کسی ممکنه پیش بیاد. حالا شما فرض کنید دو نفر سالم با هم ازدواج کنن. این یعنی هیچ کدوم هیچوقت مریض نمیشن؟ خب اونایی هم که با سلامت کامل ازدواج یکنن یهو مثلا ممکنه خدایی نکرده یکیشون یه تصادفی کنه یه بلایی سرش بیاد. خب بالاخره اینکه آدم با طرفش توی مریضی و مشکلات هم بمونه جزیی از تعهدشه دیگه. فقط من الان با آگاهی دارم وارد میشم، بقیه یهو با شوک روبرو میشن باهاش.

    اینا رو گفتم هیچی نگفتن. ولی نگرانی چهرشون کمتر نشد.

    خودمم یهو دلم میریزه پایین که دارم فقط شعار میدم یا واقعا قدرتش رو دارم؟

    با این حال هنوزم باید حتما از نظر احساسی مطمئن بشم که اهل محبت کردن و مهربونی باشه. چون اگه توی این بخش کمبود داشته باشم، فکر نکنم قدرت مقابله با سختی ها رو داشته باشم. به خاظر همین از بابا خواستم که فردا حتما تاکید کنه که دوره دوماهه ای که تعیین شد برای شناخت طی بشه و دو طرف ببینن واقعا میتونن با اخلاق هم کنار بیان یا نه، و بعدش تصمیم قطعی گرفته بشه. و تاکید هم کنه که سریعتر شرایط شغلش رو مشخص کنه و پیگیر راه انداختن خودش باشه و بگه تا آخر این دو ماه تعیین شده برای آشنایی بیشتر، میزان پیشرفتش در راه انداختن شغلش هم رصد میشه و میتونه به جز بحث هماهنگی اخلاقی و روحیات، تاثیر گذار باشه در جواب نهایی.

    خودمم فکر میکنم لازمه حتما مراجعه به روانپزشک داشته باشم و این نوسانت خلقی رو کنترل کنم. در مورد سندروم pms هم حتما اقدام کنم چون واقعا به شدت به هم میریزه منو. و روی بخشیدن خودم هم کار کنم.

    صبا جان، بدترین حالت اینه که بشه ولی خوشبختی در پی اش نباشه و انتخابدرستی نباشه. من نگرانیم اینه.

    سحر، قبول دارم من کلا خیلی سخت میگیرم همه چیزو و خودمو اذیت میکنم. البته گریه اون روزم بیشتر به خاطر عذاب وجدان بود. یکمی هم دلخوری از اینکه چرا این اینقدر برام رزش قایل نبود؟ که خوشبختانه با تماس دیشبشون و قرار فردا، یکم خیالم از این بابت راحت شد.

    حالا باز هم خدا به هر دومون رحم کنه. دعا کنید هر چی خیره پیش بیاد.

    سلام

    به نطر من که خیلی خوب برخورد کردین نگران اینم نباش که بگه دختره از خداش بود همچین فکری نمیکنه چون اونقدرام با اشتیاق جواب نداده بودی صرفا به قول خودت نشون دادی سر جنگ ندارین !

    من توی این تاپیک از برخوردهای شما با این اقا خوشم اومد ، عاقلانه رفتار کردی و همه چی به اندازه خودش بود ! برات دعا میکنم هرچی خیر و صلاحته و خوشبخت ترت میکنه واست پیش بیاد

  19. کاربر روبرو از پست مفید آوای بهشت تشکرکرده است .

    میس بیوتی (یکشنبه 06 خرداد 97)


 
صفحه 2 از 12 نخستنخست 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 86
    آخرين نوشته: شنبه 29 اردیبهشت 97, 00:23
  2. شرایط زندگی من و اومدن خواستگار..لطفا راهنماییم کنید من چطوربرخوردکنم
    توسط Kimiya.khanom در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 شهریور 96, 04:50
  3. دارم وابسته میشم...راهنماییم کنید
    توسط parasoo67 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 اسفند 90, 02:39
  4. راهنماییم کنید-خواستگارجدید
    توسط النا61 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 47
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 اردیبهشت 88, 23:18
  5. +راهنماییم کنین دیگه واقعا خسته شدم
    توسط Sahar H در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 87, 23:42

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.