به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 42
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مهر 97 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1397-2-07
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    458
    سطح
    9
    Points: 458, Level: 9
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همه راه ها رو امتحان کردم برای منصرف کردنش از جدایی ولی نشد خواهش میکنم شما کمکم کنید

    سلام
    واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم من 33 سالمه همسرم 34 یه دختر خوشگل 7 ساله داریم من همسرمو عاشقانه دوست دارم ولی توی زندگی 15 سالمون از نظر خودم خیلی اشتباه کردم
    الان 10 ماهه که با هم اختلاف شدید داریم جوری که برای بار اول حرف جدایی از طرف اون زده میشه هر کاری کردم از التماس کردن گرفته تا داد و بیداد و پیش چند تا مشاور رفتن ولی اون نظرش عوض نمیشه میگه دوستت دارم ولی نمیخوام باهات زندگی کنم الانم به خاطر تهدید من که میزارم سر به نیست میرم میاد خونه ولی فقط برای خواب ساعت 1 شب بعد از خوندن تاپیک های سوده 82 سبکتکین چکامه بهار و ....... فهمیدم که خیلی اذیتش کردم من غرورشو شکستم من اونجور که اون میخواسته بهش احترام نذاشتم من کوچیکش کردم ولی خدا شاهده ندونسته این کارا رو کردم الان که فهمیدم حتی ازش معذرت خواستم ولی اون قبول نمیکنه میگه برای من همه چی تموم شده
    من جز همسرم تو این دنیا کسی رو ندارم همه کسمو از دست دادم (فوت کردن) خواهش میکنم کمکم کنید همسرمو از دست ندم
    همسر من دوساله که ورشکست شده طی این دوسال من مجبور شدم برم سر کار و چون علیرغم خواست قلبی من بود کار کردن خیلی اذیتش کردم .توی خونه ای که پدرم برامون خریده زندگی میکنیم و ماشینی که پدرم برامون خریده زیر پامونه و من با همه اینا اذیتش کردم هی گفتم خونه من ماشین من هی گفتم تو برای زندگیمون هیچ کاری نکردی (همسر من تا حالا 3 بار ورشکست شده) اونم چیزی نمیگفت منم فکر میکردم کار درستی میکنم و دارم اینجوری به جلو هولش میدم که یه کاری بکنه ولی خیلی دیر فهمیدم اشتباه کردم میگه زندگی ما به مو رسیده و پاره شده ولی من هنوز زندگیمو دوست دارم خودشو دوست دارم چقدر دیر فهمیدم
    الانم میگه باشه باهات زندگی میکنم ولی در حد یه همخونه هیچ انتظاری از من نداشته باش ساعت 1 شب میام 7 صبح میرم الان افکارم بهم ریخته است فقط میخوام ازت جدا شم
    باهام حرف نمیزنه ازم فرار میکنه بهم حتی نگاه نمیکنه کسی که روزی ده بار بهم میگفت دوستت دارم ده ماهه مثل یه موجود اضافی باهام برخورد میکنه اگه بهش ابراز علاقه کنم میگه این کارو نکن داری منو اذیت میکنی اگه باهاش حرف بزنم تهدید میکنه که میره خواهش میکنم بهم بگین چی کار کنم
    ببخشید خیلی طولانی نوشتم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام دوست عزیز.به نظرم اگه میخواست ازتون جدابشه تواین ده ماه می شد.ایشون فعلا دلخورن شدید ازتون و ورشکستگی هم باعث شده شرایط روحی مناسب نداشته باشن.
    فعلا به نظرم کاری که میشه انجام داد صبرکنید،وظایف عادیتون رو انجام بدین،مهربون باشید،از اشتباهات گذشتتون درس بگیرین وباعمل نشون بدین که تغییر کردین نه التماس.

  3. 4 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    atefeh62 (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97), میس بیوتی (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97), بارن (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), شیدا. (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مهر 97 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1397-2-07
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    458
    سطح
    9
    Points: 458, Level: 9
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تولد آرزو ی مهربونم ممنونم از راهنمایت ولی یه خورده مشکل ما پیچیده تره اول اینکه به خاطر من که تهدید کردم سر به نیست میرم فقط شب ها میاد خونه دوما من تازگی مادرمو از دست دادم به خاطر اینکه خیلی تنهام بهم فرصت داده با این قضیه کنار بیام ولی من نمیخوام از دستش بدم تو این فرصتی که داده رفتم مشاور برای اینکه مشکلمو حل کنم ولی همسرم میگه برو مشاور تا با این قضیه کنار بیایی توی این ده ماه صد بار بهم گفته دیگه نمیخوامت
    واقعا درمونده شدم خواهش میکنم کمکم کنید
    یک بار توی این همه مشاور با هم رفتیم مشاور به مشاور گفته بود راضیم کنه برای جدایی و اصلا نمیخواد چیزی رو تغییر بده یا چیزیو درست کنه مشاور بهم گفت همسرت در حال حاضر هیچ برنامه ای برای بعد نداره از این زندگی خسته شده فقط میخواد از تو جدا شه
    همسرم پدر نداره یه مادر مسن داره که به حرف اون هم گوش نمیده نمیدونم از کی کمک بخوام

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام عاطفه
    من فکر میکنم همسرت نقطه ضعف شما رو خیلی خوب شناسایی کرده... هر کسی دیگر میتونست جای نقش همسرت باشه.. مثلا خواهر، دوست... اینکه خوب فهمیده شخصیت وابسته و مهر طلبی داری.

    ایشون سه بار ورشکسته شده، یعنی مدیریت اقتصادی خوبی نداشته و مسئولشم شما نیستین، اگرچه میتونستین بهش مشورت بدین.
    از طرفی خانه و ماشین مال شماست و ایشان علی رغم کارهای اقتصادی نتها نتونستن چنین چیزهایی رو یکبار دیگر فراهم کنن بلکه شکست هم خوردن.. طبیعی هست که بخاطر مرد بودن این احساسات بد رو همه جا بدوش بکشن... احساستی مثل ضعیف بودن، شکست، نداشتن، زیر دست زن بودن ....
    البته اینکه شما هم به روی ایشون میاوردی کار درستی نبوده همونطور که خودت اذعان داری. این ها همه در رفتار و گفتار ایشان بی تأثیر نیست.
    اما با تمام این تفاسیر من گمان نمیکنم که محبت و علاقش رو به این دلایل از دست داداه باشه و احتمال میدم موضوعی هست که پنهان مانده. اما چه موضوعی خیلی زوده که بخوایم قضاوت کنیم.
    من به شما این اخطار رو میدم چون بستگانتون فوت شدن هرگز خام نشین و اسناد خودتون رو مراقبت کنین و بهیچ عنوان اونو به اسم همسرتون نکنین.




    ویرایش توسط sahar.66 : چهارشنبه 26 اردیبهشت 97 در ساعت 08:09

  6. 5 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    atefeh62 (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97), نیکیا (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), میس بیوتی (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97), Ye_Doost (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97), بارن (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مهر 97 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1397-2-07
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    458
    سطح
    9
    Points: 458, Level: 9
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سحر عزیزم ممنونم از راهنماییت
    همسرم هیچ زمانی از من نخواسته چیزی به نامش کنم حتی با این حال که مهریه سنگینی دارم از من نخواسته که ازش بگذرم بهش گفتم بیا بریم محضر مهریمو بهت ببخشم گفت هیچ وقت این کارو نکن
    یکی از بهترین مردهایی که تا به حال دور و اطرافم شتاختم همیشه تو این مدت حامیم بوده همیشه همدلم بوده
    الان کارم شده افسوس خوردن که چقدر دیر همه اینا رو فهمیدم

  8. 2 کاربر از پست مفید atefeh62 تشکرکرده اند .

    نیکیا (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), Ye_Doost (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    در هر صورت عزیزم مراقبت کنین، با توجه به چرخش ناگهانی ایشان من این توصیه رو کردم. بنظرم طبیعی نیست.
    قضاوت نمیکنیم و اجازه میدیم رفتار مسالمت آمیز شما و سکوت ... در کنار گذشت زمان مسئله رو حل کنه.
    بالاخره شما فرزندی ۷ ساله دارین، پدرش با شما مشکل داره .. بخاطر بچش باید حضور داشته باشه و اصلا بکار بردن لفظ همخانه غلط هست.
    هشیاری شما و در عین حال آرامش بسیار مهمه.



  10. 3 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    atefeh62 (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97), نیکیا (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), بارن (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    عاطفه عزیز سلام،
    اگر مهریه سنگین داری و خونه و ماشین هم مال شماست چرا اینقدر ضعف نشون میدی ، مردها اینجوری هستن ...معمولا ضعیف و درمونده که میشن ، دست میزارن روی نقطه حساس که جدایی هست . التماس بدترین کار ممکنه هست . من جای شما بودم زندگی عادی خودم رو میکردم . برگ برنده دست شماست . اون هست که اگر بخواد یکطرفه طلاق بده بی خانمان میشه با قسط مهریه . حضانت بچه دختر هم با شماست . با ارتباط بیحشتر گرفتن با دوست های هم جنس خودتون نشون بدید عاجز نیستید از تنها زندگی کردن با دخترتون . اون هست که باید التماس کنه نه شما.از این زندگی خسته شدن بفرمایند برن پیش مادر مسن خودشون نفقه و مهریه شما بدن اونجا خستگی شون دربیاد ..
    ویرایش توسط رهاوتنها : چهارشنبه 26 اردیبهشت 97 در ساعت 15:08

  12. 3 کاربر از پست مفید رهاوتنها تشکرکرده اند .

    atefeh62 (چهارشنبه 26 اردیبهشت 97), میس بیوتی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), بارن (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    شما بیشتر از هر چیزی سعی کنید احترام و اعتماد به نفس ایشون احیا بشه. لازم هم نیست مدام طلب بخشش و خواهش کنید. همین که نیش و کنایه نزنید کافی است. عادی زندگی کنید و اجازه بدید گذشت زمان قسمتی از مشکلات رو تسکین بده.

    نه خودتون رو سبک کنید نه متکبر باشید. ایشون هم به سهم خودشون تقصیراتی داشته اند. یک بار یا دو بار ورشکست شدن برای همه امکان داره اتفاق بیفته ولی بیشتر از اون جای سوال داره. ازجمله اینکه چرا پیش بینی های لازم رو نکرده که همه سرمایه رو ازدست نده. یا فرضا تمام یا قسمت عمده سرمایه زندگی رو صرف کار کرده، بدون اینکه پس انداز یا ذخیره برای مسائلی که پایه و اساس زندگی هستند رو کنار گذاشته باشه؟ مثلا داشتن خانه.

    خلاصه نه مثل سابق از اون طرف بام بیفتید نه این بار از این طرف بام، طوریکه دیگه نتونید جمعش کنید و بعدها ازتون طلبکار هم بشند و شما هم مجبور به مقابله کردن احتمالی بشید.

    موفق باشید

  14. 5 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    atefeh62 (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), نیکیا (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), میس بیوتی (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), بارن (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), شیدا. (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مهر 97 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1397-2-07
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    458
    سطح
    9
    Points: 458, Level: 9
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنونم ازتون آقای یه دوست
    آقای یه دوست حتما کاری رو گفتید انجام میدم در واقع در تمام این مدت که فهمیدم کارم اشتباه بوده همین کار رو کردم ولی آیا این صبر کردن اونو از من دور نمیکنه صرفا همین که صبر کنم و هیچ کار دیگه ای نکنم
    همسرم اینقدر مدت توی خونه بودنش کمه که اصلا نمیتونم بهش نشون بدم عوض شدم نه با ما غذا میخوره نه وقتی با ما میگذرونه تنها زمانی میاد خونه که ما خوابیم البته میگه داره کار میکنه و سرش شلوغه وگرنه قصدی از این کار نداره از حرف زدن هم فراریه چون همیشه میگه من نمیتونم باهات حرف بزنم (قبول نمیکنی)
    حالا میخوام راهنمایی کنید آیا فقط صبر کنم با آرامش هنوز بعد ده ماه چون نمیتونم بهش ابراز علاقه هم کنم چون میگه ابراز علاقه تو وقتی من نمیتونم جواب بدم اذیتم میکنه
    واقعا سردرگمم خواهش میکنم راهنماییم کنید
    ویرایش توسط atefeh62 : پنجشنبه 27 اردیبهشت 97 در ساعت 08:01

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    عاطفه عزیز،
    ببینید طبق تجربه شخصی من وقتی مردی اینجوری کلافه شده حق یا ناحق که فقط فکر جدایی هست ، بدترین کار ممکن همین التماس و ابراز علاقه شماست . زندگی عادی خودتون رو انجام بدید و وقت تون رو بیشتر صرف دخترتون کنید . به جای التماس و روی اعصاب رفتن ، با کمک مشاور یه نامه ای بنویسید و یه عکس زمان خوشحالی تون رو ضمیمه کنید و توش بنویسید دخترمون بزرگ بشه این نامه رو می خونه و اگر بفهمه تو خواستار جدایی بودی ضربه سنگینی هست براش و بعد آزادش بزارید برای تصمیم . و تاکید کنید برای جدایی باید خودش اقدام کنه و شما اقدامی نخواهید کرد و توافقی در کار نیست . یک بار در نامه بنویسید و تمام . مدام روی اعصابش نرید. اصلا من جای شما بودم دوستانه پیشنهاد میکردم مدتی پیش مادرشون زندگی کنند و شب ها همون جا بخوابند و زندگی پس از جدایی رو بدون طلاق واقعی تجربه کنند . نگران نباشید زندگی تون نمی پاشه اگر با سیاست رفتار کنید و شخصیت وابسته خودتون رو مدتی مخفی نگه دارید .

  17. 2 کاربر از پست مفید رهاوتنها تشکرکرده اند .

    atefeh62 (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97), بارن (پنجشنبه 27 اردیبهشت 97)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.