به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 اردیبهشت 97 [ 07:12]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon16 مشکل در ارتباط با همکاران

    سلام خدمت همه دوستان عزیز
    من گرایش به همجنس دارم و به یکی از همکاران همجنسم گرایش عاطفی (و نه جنسی) دارم. بی محلی هاش و اینکه با بقیه باشه منو داغون میکنه .
    خودش هم این موضوع رو فهمیده و دائما حس میکنم داره با رفتارش منو آزار میده. نمیدونم چیکار باید باهاش بکنم! هر کاری میکنم که با من خوب بشه نمیشه . اگه حرفی بشه و از من نظر بخوان من همیشه جلو مدیران شرکت ازش تعریف میکنم و میخوام همیشه توی شرکت بمونه اما متاسفانه چیزی جز تخریب، اذیت و آزار ازش نمیبینم و این منو خیلی اذیت میکنه

    ما توی شرکت (بخشی که من هستم) ده نفر هستیم و من روابطم با بقیه خیلی خوبه و مشکلی با کسی نداشتم و ندارم. فقط مشکلی که هست مسعود (دوستم) و همکار نزدیکش هستن. مشکلم با همکار مسعود بخشیش طبیعی و مربوط به رفتار های بچگانه و زننده ش و بخشی دیگه به خاطر نزدیکی نزدیک به مسعود هست که به چشم یک رغیب بهش نگاه میکنم.

    توی شرکت هر وقت میبینم مسعود با بقیه اوکیه و خیلی باهاشون شوخی میکنه من ناراحت میشم و میرم توی لاک خودم. با کسی حرف نمیزنم و حتی معمولا توی جمع بقیه نمیرم . این موضوع باعث میشه خودم رو از جمع ترد کنم و هر روز تنها تر بشم.
    وقتی توی جمع هستیم مسعود با شوخی هاش که بی شباهت به تمسخر و تخریب نیست دائم منو میکوبه و من از برخورد باهاش ترس دارم. با اینکه سمت و سابقه و اعتمادی که مدیران نسبت به من دارن ، بیشتر از مسعود هست اما بازهم از برخورد مستقیم با مسعود مخصوصا در جمع واهمه دارم . یه ترس وحشتناک از مورد قضاوت بقیه قرار گرفتن و انزوای بیشتر.
    مسعود هم این موضوع رو کاملا میدونه و هیچ شکی ندارم(هیچ شکی) که همیشه از این موضوع بر علیه من سو استفاده میکنه.

    خارج از شرکت آدم شادی هستم (شاد نبودم قبلا. اتفاقا خیلی هم افسرده و گوشه گیر بودم ولی الان خارج از شرکت واقعا شاد و عالی ام) ولی تایمی که توی شرکت هستم فوق العاده بهم سخت میگذره و رفتار های مسعود بیشتر اذیتم میکنه .

    به نظرتون بهترین کاری که میشه کرد چیه؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام بشما

    لطفا سؤالاتمو پاسخ بدین؛

    ۱. شما چند فرزندین؟ رابطتتون چطوره؟
    ۲. قبل از آقا مسعود دوست دیگری داشتین؟ یا مثلا گروه دوستان؟
    ۳. چند سالتونه؟
    ۴. تابحال به ازدواج فکر کردین؟توضیح بدین
    ۵. چرا قبلا گوشه گیر یا افسرده بودین؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 اردیبهشت 97 [ 07:12]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بر شما
    ممنونم از پاسختون
    1- ما 6 فرزند هستیم ولی زیاد با هم صمیمی نیستیم. مشکلی نداریم با هم اما رفیق هم نیستیم . روابط توی خونواده ما کاملا رسمی هست
    2- خیلی کم و محدود. من تنها دوست و رفیقم تا زمان آشنایی با مسعود خود مسعود بود و این باعث شد خیلی دوسش داشته باشم و بهش وابسته بشم.
    3- من 27 سالمه
    4- بله فکر کردم. اما احساس میکنم بدن بدشکلی دارم و همین طور حس میکنم از نظر جنسی نسبت به جنس مخالف سرد هستم و برای همین بهتره فعلا ازدواج نکنم
    5- گوشه گیری من به خاطر خیلی مسايل بوده. مثلا یکیش این بوده که من از بچگی توی جمع دوستانه نبودم و طبعا مهارت هایی رو هم یاد نگرفتم و قبلا همیشه توسط بقیه پسر ها ترد میشدم . گوشه گیری من دلایل زیادی داشت. یکی دیگش هم این بود که به خاطر اینکه هیچوقت (تا قبلا) سراغ ورزش نرفته بودم از نظر جسمی ضعیف بودم و دائما احساس ضعف میکردم. وقتی بهم میگفتن بیا والیبال یا فوتبال (یا هر ورزش دیگه ای)‌داشته باشم من میرفتم ولی وقتی هیچی بلد نبودم همه بهم میخندیدن و دائما این بازخورد بهم داده میشد که یک فرد ضعیف و بدبخت هستم و دائما تحقیر میشدم. الان اما داره همه چیز تغییر میکنه. دو ورزش رو شروع کردم و میخوام به صورت حرفه ای ادامه بدم . دوستان خوبی پیدا کردم و الان حس تنهایی نمیکنم.
    اما به خاطر مسعود خودم خودم رو از جمع ترد کردم و توی شرکت شرایط خوبی ندارم. حس تنهایی مطلق میکنم .


    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar.66 نمایش پست ها
    سلام بشما


    لطفا سؤالاتمو پاسخ بدین؛


    ۱. شما چند فرزندین؟ رابطتتون چطوره؟
    ۲. قبل از آقا مسعود دوست دیگری داشتین؟ یا مثلا گروه دوستان؟
    ۳. چند سالتونه؟
    ۴. تابحال به ازدواج فکر کردین؟توضیح بدین
    ۵. چرا قبلا گوشه گیر یا افسرده بودین؟

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام ممنون از پاسختون

    درباره ی تک تک سوالات با شماره که توضیح دادین من شماره میزنم و پاسخ میدم.

    ۱. خب شما از حالت رسمی درش بیارین! میتونین انس بیشتری با خویشان خودتون داشته باشین. یکی از عللی که افراد وابستگی زیاد به دوست پیدا میکنن روابطسچ سرد درون خونس. شما میتونین با ارتباط برقرار کردن، ایجاد یک فضای صمیمی و شاد و هرزگاهی هدیه دادن و ...تفریح رفتن با اونها این ارتباطو قویتر کنین.

    ۲. پاسخ ۲ در شماره ۵

    ۴. چرا فکر میکنین بدن بدشکلی دارین؟ آیا این ناشی از اعتماد بنفس پایین شما نیست؟ هر آدمی که ازدواج میکنه خوشگل و خوش استایل نیست! ازدواج پسندیدن و بدل نشستنه، انتخابی با معیارهای ارزشمنده. باقیش مثل تزئین روی کیک میمونه. یعنی مهم خود کیک هست.
    برای زندگی مشترک مردمی که بدنبال ازدواج هوشمندانه باشن هیچ وقت اولیتشون رو ظاهر یا مسایل مالی نمیگذارن. نه که مهم نباشه ولی اولویت های اول نیست. از طرفی زشت یا نافرمی بدن به خودی خود وجود خارجی نداره.. این ماییم که برای بدن خودمون یا دیگری یا صورت هامون صفاتی رو انتخاب میکنیم. چاق ، لاغر، زشت، زیبا.
    ممکنه شخصی به نظر من زیبا باشه اما بنظر شما اصلا اینطور نباشه .. پس دید هر کسی متفاوته وقتی اینو به دیگران تلقین کنین پاسخ خوبی نمیگیرن. پس اعتماد بنفس بسیار مهه.

    فرمودین از نظر جنسی سرد هستین ، آیا به این علت به پزشک مراجعه کردین؟ یعنی نیاز جنسی در شما پایین هست ؟

    ۵. این خیلی خوبه ورزش میکنین ... ما بواسطه هنر ، ورزش و ... به دوستان جدید معرفی میشیم و همچنین مهارت ها و سرگرمی هامون افزایش پیدا میکنن.

    ببینین کل خوشحالی های خودتون رو روی یک شی ء یا انسان نگذارین. یکی همه ی عشقش ماشینشه.. وقتی ماشینش نقص میکنه خیلی کلافه میشه یا همه ی عشقش فوتباله و ... یکی همه ی زندگیش یه آدمه و اون آدم وقتی خطا میکنه احساس تنهایی، غم و عصبانیت میکنه.

    مسعود کار خاصی انجام نمیده اونم یکی مثل بقیه هست اما یک حد تعریف شده برای پذیرش محبت و توجه داره. وقتی شما از اون حد فراتر میرین و بهش توجه میکنین ایشون ظرفیت اینهه محبت رو نداره و عکس العملی میبینین که توقعشو ندارین.
    اینکه در جمع حضور پیدا نمیکنین یعنی من حساسم ، من ناراحت شدم ... این خوب نیست. اجازه بدین مسعود زندگی ودشو رو داشته باشه و شما هم اونو به حد یک دوست معمولی قبول داشته باشین. اینو یادتون باشه از دیگران هیچ وقت توقع نداشته باشین و هر کسی رو در نقش خودش بپذیرین.
    یک دوست نمیتونه برای شما تمام نقش ها رو بازی کنه و وقتی همه چیز رو در یک نفر جستجو میکنین همین میشه.

    احساسات و عواطف ما تنها به یک نفر و یک نقش برنمیگرده ... من بخشی از عواطف رو باید از طریق پدر و مادر دریافت کنم/ بخشی رو خواهر و برادرانم/ بخشی همسر و بخشی دوستان و در آینده حتی فرزند

    وقتی این ها در جای خودشون قرار میدین میبینین که مسعود و محبت و توجهش خیلی کم رنگ میشه. دیگر آنقدرها هم اهمیتی نداره.
    ویرایش توسط sahar.66 : چهارشنبه 19 اردیبهشت 97 در ساعت 12:27

  5. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    b1991 (چهارشنبه 19 اردیبهشت 97)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 اردیبهشت 97 [ 07:12]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسخ هاتون
    من الان از مسعود بدم میاد شاید هم نفرت داشته باشم ازش. اینو نمیتونم نشون ندم و از برخورد و رفتارم میتونه بفهمه . نه باهاش شوخی میکنم و نه شوخی هاشو جواب میدم . دوست ندارم هیچ وقت ببینمش. دلیل این تنفر هم اذیت ها و آزار هاییه که از سمتش (خواسته یا ناخواسته) بهم رسیده
    مسعود منو زجر داده. با رفتارش منو تحقیر کرده . دائما بقیه رو تو سر من زده و غرورمو شکونده
    با اینکه خیلی دوسش داشتم ولی همیشه منو خورد کرده و وقتی بهش وابسته شدم منو ول کرد و روز به روز بیشتر ازم فاصله گرفت
    توی شرکت معمولا با کسی رابطه ندارم دلیلش اینه که هر حرفی میخوام بزنم جلو مسعود نمیشه . نمیتونم

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام
    اتفاقا برعکس شما باید با همه ارتباط داشته باشین. مسعود که تمام روز به اونها نچسبیده... نمیتونه با همه حرف بزنه.
    میتونین زمانی که دوستانتون تنها و یا با همن در جمعشون حضور داشته باشین... حتی مسعود هم باشه لازم نیست با اون صحبت کنین... نمیشه چند نفر آدمو بخاطر یک نفر طرد کرد.
    پویا و شاد باشین.. مسعود یه آدم عادیه که شما در ذهنتون بزرگش کردین... حتی با رفتارتون و محبت بی قاعده باعث شدین ایشون تغییر پیدا کنه... رهاش کنین و تمرکزتونو ازش بردارین.
    خارج از شرکت با دوستان خوب در ارتباط باشین... اینم بگم برای دوستی به هر کسی نزدیک نشین.. معیارای داشتن یک دوست یا رفیق خوب رو برای خودتون بررسی کنین و به آدمهایی نزدیک بشین که این معیارا رو دارن... افرادی که از اونها چیزهای خوبی یاد بگیرین.
    دوستان خوب فقط تو شرکت ننشستن... دوست خوب ، توی مکان خوب هست. مکان های خوب کجان؟!
    ویرایش توسط sahar.66 : سه شنبه 25 اردیبهشت 97 در ساعت 09:41


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.