سلام
پسری 25ساله هستم .دوست دارم ازدواج کنم اما نمی توانم.دارای شغلی ازاد هستم اما درامد آن کم هست از پدر خواستم کمکم کند میگه اصلا روی من حساب نکن به پدرم گفتم دارم به گناه کشیده میشم
گفت برام مهم نیست.مادرم افسردگی شدید گرفته و هر روز دارم زجر میکشیم تا الان با هیچ دختری ارتباط نداشتم. هر روز احساس گناه می کنم حتی نماز هام فراموش شده تو زندگی کسی ندارم ازم حمایت کنه حتی برای مدت کوتاهی .تحمل مادر مریضم سخت شده.دیگه به زندگی امیدی ندارم نمی دانم چه کار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)