به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 69
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,567
    امتیاز
    44,791
    سطح
    100
    Points: 44,791, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,976

    تشکرشده 6,452 در 1,462 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    359
    Array
    سلام الهام جان،خوبی؟
    راستش من اگه جای توبودم بااین پیش زمینه هایی که وجود داشت(مشکلاتی که باهمسرت داشتی درباره خانوادت وخانوادش وکلا عدم اعتمادی که بین هردوتون هست)هیچوقت توی این کار شراکت نمیکردم.
    اما حالا که این کارو کردی به نظرم زیاد اسم شریک وحقوق واین چیزها رونیار.خودتو باهاش همراه کن طوری که عادی باشی,مثلا واسه حساب کتاب؛ازاول یه دفتر میزاشتی توی خونه پیش خودت شب که میومد میگفتی عزیزم درآمد امروز چقدربود،بگویادداشت کنم.نمیدونم چه جور حساب میکنید اما درآمد هرروز روبپرس ازش.واسه خرید جنس واین چیزها هم که دحالتی نکن.اون هم که میپرسی فقط بگو میخوام کمکت کنم.یااگه پول هارو خونه میاره کمکش بشمارو...

    اگه مادرش رفته توی مغازه بهش بگو پس منم میتونم بیام.نگو اجازه بده بیام.یامثلا به مامانش بگو فردا کی میری منم باهات میام.یه جوری که انگار میخوای کمک کنی بهش خودتو قاطی کن.
    اگه هم که اعتماد داری بهش به نظرم اصلا دخالت نکن.

  2. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Somebody20 (شنبه 05 خرداد 97), شیدا. (شنبه 05 خرداد 97)

  3. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    خيلى اشتباه كردم،خيلى.
    اخه اصلا قضيه اين نبود، شوهرم ي پولى داشت ك ميخواست بره خونه كنار مامانشو بخره و باهم بسازن و بزيم اونحا زندگيم. منم خب دوس نداشتم برم پيش اونا زندگى كنم ، گفتم بيا منم پولمو بدم باهم خونه مستقل بگريم، ما همه ش دنبال خونه بوديم، يهو يكى گفت فلان جا مغازه ميفروشن اينو بخرين تحاريه و بهتره و... شوهرمم ول نكرد م نكرد، پول منو ديده بود، ديگه اصرار بايد بياى اينحا رو بخريم و بعد ميديم احاره و با پول احاره ش خونه ميخريم.
    اولش خيلى موب بود، ب بهانه شراكت خيلى باهو نزديك شديم، بنگاه ميرفتيم، نظر همو ميخواستسم، كلا تاثير خوبى گذاشت. اما در نهايت من خيلى ضرر كردم، ن احاره نصيبم شد، نه از مامانش جدا شد، تازه براى همه جنساى مغازه از من دنگ گرفت، گفت مغازه توام هست بايد پول بدى يخچال و جنس بخرم. حالا اگه ماهى فلان قد سهممو برام نريزه و خرج خونه مادر و خواهرش كنه مثه قبل نيست ك بگم پول خودشو، قطعا مر ديگه خييلى دلم ميسوزه.در نهايت شايد هم پول جمع كنه و بره خونه كنار مادرشو بخره و من وضعم بدتر از بد ميشه.يعنى عرچى نميخواستم دقيقا سرم اومد، يه شب هم اومد نشست ك شراكت ما چطوريه، منم گفتم چون تو جيبت با مامانت يكيه، سهم منو هرماه بريز ب حسابم، منم پولمو جمع ميكنم باز باهم ي جارو ميخريم واس زندگى، گفت نه من خساب مامانمو جدا ميكنم. اما از حرفاى مامانش فهميدى كاملا الكى ميگه و مامانش تو ماازه خودشو شريك ميدونه از خالا رو درامد حساب كرده و همه ش فكر مسارفت خارجه س!! مثلا ديشب شام رفتيم بيرون زنانه، شوهرم ب من پول نداد، بعد مادرشوهرم پاشد حساب كنه منم هى گفتن ن باشه حساب ميكنم، اخرش گفت كارت پسرمه دستمه، تعارفه چى ميكنى.
    واينكه عزيزم پولارو قطعا خونه نمياره، خونه مامانش ميبره مثه هميشه و با اون حساب كناب ميكنه!! حالا من ميخوام سهم خودمو هرماه جدا بگيرم، نظر شما چيه؟ اگه بده اينطورى بهت نيس؟ اخه من شوهرمو ميشناسم، ادمو نيس خرج خونه زندگى كنه و منو قاطى كاراش كنه، همه ش خرج خونوادش ميشه و منم كم مم حذف ميشم.
    فك ميكنم تنها راهش اينه هرچقد منو راه نده، هى خودم برم خودمو قاطى كنم خيلى مسالمت اميز به قول تو پاييزه جان.
    مناسفانه الان رابطه مونم شكرابه، من چن شب پيش ك روز و شب تنها بودم، ي شب ساعت ٣ نصف شب اوند خونه، منم با خودم ميگفتم خب درگير مغازه س حق دارن، تا اينكه روز بعدش مامانشو ديدم از حرفاش فهميدم يكسره ب ايشون سر ميزنه و باهمن، واقعا ناراحت شدم و كلى گريه كردم،با خودم گفتم اينهنه تو خونه تنهام، تنها سفره پهن ميكنم واسه خودم، يعنى دلش ب من نميسوزه؟ فقط به اون دلش ميسوزه؟ واقعا همه اميدم نقش براب شد، الانم به هفته س باهاش سرسنگينم، ميخوام رو خودم كار كنم زياد دوسش نداشته باشم ك حرص نخورم، كه از ش توقعى نداشته باشم. اما اونم اصلا براش مهم نيس، و خيلى بهم بى محلى ميكنه،

    پاييزه منظورت ازين ك اعتماد دارم بعش چيه،؟ مثلا يعنى سر چى بهش اعتماد دارم؟
    ویرایش توسط Somebody20 : شنبه 05 خرداد 97 در ساعت 12:35

  4. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سام بادی جان عزیزم چرا همش فقططط هی حرص میخوری و تو خودت میریزی؟؟ شوهرت که از خداشه تو هیچ چی نگی و چند روز فقط سرسنگینی و بعدشم عادت میکنی...اون که صبح تا شب نمی بینتت اذیت شه!! از خداشم هست تو به رو خودت نمیاری و فقط خودخوری میکنی..خب وقتی ۳ بعد نصف شب میاد شاکی شو و بگو دلم نمیخواد تا این مدقع از شب تنها باشم زودتر بیا خونه!! به نظرم که اشتباه بزرگیه کوتاه اومدی و خودتو کشیدی کنار! بگو از اول قرار بوده اینجارو بدیم اجاره و با پولش خونه بسازیم حالا که نصف هزینه های مغازه رو من دادم میخوام خودم هم توش کار کنم.اگرم گفت محیطش مناسب نیست بگو تو که سوهرمی کنارمی پس مشکلی نیست منم پوششم مناسبه و خیالم راحت! ببین به هیچ وجه این دفعه خودتو نکش کنار خیلییییی با ارامش حرفتو بزن و هرچقدرم ناراحت شد یا قهر کرد اهمیتی نده! والا دیگه مادر شوهرت شورشو در اورده
    ویرایش توسط میس بیوتی : شنبه 05 خرداد 97 در ساعت 13:09

  5. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    Somebody20 (شنبه 05 خرداد 97), بارن (یکشنبه 06 خرداد 97)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    ببین بهت نمیگم که خدای نکرده به مادر شوهرت بی احترامی کن اما ایشون باید حد خودشو بدونه و دست از کنترل کردن همسرت برداره! درسته که شما ازیشون کوچیکتری ولی زن این خونه هستی و شریک زندگی همسرت!! تویی که باید تو اون مغازه کار کنی و درامدش تو جیبت بره نه ایشون ...یکی دوبار که جلوشون وایسی و حرفت رو قاطع بزنی و ازش کوتاه نیای اونام یاد میگیرن جذی بگیرنت و مادرشوهرتم عقب نشینی میکنه! به نظرم مقصر خودتی خیلیییی زود کوتاه میای میکشی کنار! مگه همسرت برای ناراحتی و نارضایتی تو اهمیتی قایله که تو اینقدر مراعات ایشون و مادرشو میکنی.دختر خوب مظلوم بازی رو بذار کنار و از حق خودت دفاع کن!!

  7. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    Somebody20 (شنبه 05 خرداد 97), شیدا. (شنبه 05 خرداد 97)

  8. #25
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    پاییزه جان درست گفتند، شما از اول نباید وارد این بازی و شراکت مالی می شدید.
    اگرم پدرتون می خواست پولی به شما بده یا ملکی، می تونست مستقل به شما بده و درآمدش را هم به حسابتون بریزه.
    چون شما تو مدت آشنایی و نامزدی و ... متوجه روابط عمیق و پیچیده ی مالی همسرتون و والدینش شده بودید.

    وقتی حرفی از جدایی نمی زنی، وقتی می گی دوستش دارم و دارم تلاش می کنم کمتر دوسش داشته باشم ... یعنی همسرتون نکات مثبت و دوست داشتنی ای از نظر شما داره.
    چرا تلاش کنی دوستش نداشته باشی؟

    وارد بازی دو نفره شون شو. سه تایی بازی کنید.
    تو قدرت و ابزار این را داری که کم کم مادرشوهرت را به جایگاه واقعیش در زندگی پسرش برگردونی.

    اگه واقعا دوست داری و حوصله داری تو سوپرمارکت کار کنی، شما هم برو کنار اون دوتا.
    احتمالا تحصیلات و آگاهی شما به روزتر و کاراتر از مادرشوهرتونه (؟)
    برو اونجا و مدیریت امور را در دست بگیر.
    سهم خودت را هم در یک حساب جداگانه بریز ( همیشه بگو اینم پولمون برای خریدن خونمون ... جمع ببند و اصلا اسم سهم خودم نیار، حتی یکبار)
    سهم همسرت را هم برای مخارج روزمره و مسافرتها و مادرشوهر و خواهر شوهر و ... بذار.

    موقع خرید کردنها، مهمونی دادنها و ... زیاد دخالت و تعارف نکن. مادرشوهرت داره از پول خودتون خرج می کنه
    بذار کم کم به این فکر کنه که این دختر هیچ جا سهمی نمی ده و ... اون غر بزنه و ناراحت بشه و ...
    البته روی ذهن خودت هم کار کن که این پول خودمون هست، پس عزت نفس و شخصیتم زیر سوال نمی ره که بریم رستوران و پول ندم و همیشه بذارم ایشون حساب کنه.
    یا به همسرت بگو امروز قراره با مامانت اینا بریم بیرون، می شه کارتت را بدی من حساب کنم. دوست دارم مهمونشون کنم.

    یه چیزی تو رفتار مادرشوهرت هست که همسرت تا 3 نصف شب می مونه پیش مادرش.
    یا همسرت یه مشکل جدی داره که تا این حد وابسته به مادرشه.
    امیدوارم اولی درست باشه و پیداش کنی و همسرت بشه پسر مادرش نه بیشتر

  9. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    paiize (شنبه 05 خرداد 97), Somebody20 (شنبه 05 خرداد 97), میس بیوتی (شنبه 05 خرداد 97), بانوی آفتاب (شنبه 05 خرداد 97), بارن (یکشنبه 06 خرداد 97)

  10. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,567
    امتیاز
    44,791
    سطح
    100
    Points: 44,791, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,976

    تشکرشده 6,452 در 1,462 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    359
    Array
    الهام جان منظورم ازاعتماد این هست که جیبتون یکیه وازهمه ی مخارج همدیگه خبر دارید وهرچی هست رومیدونی که فکر نمیکنم اینطور باشه.
    ببین عزیزم شماالان باایشون شریک هستی وخودتون اینجور قرار گذاشتید وگرنه به نظرمن که زن وشوهر نباید این حرفها بینشون باشه وصاف وپوست کنده باشن باهم اما خب گاهی هم اینجور میشه؛پس حالا که همسرت ازتو پول گرفته وتوی همه چیز ازسهم تو خواسته شما هم باید باایشون همونجور برخورد کنید، درکمال آرامش ودوستی ومحبت!
    کاش قبل ازاین اقدام اینجا میومدی ومیگفتی همچنین مساله ای هست چکار کنم!فراموش نکن که مشورت روهمیشه یادت باشه واسه هرچیزی،مخصوصا شما که شرایط خاصی داری

    نظرمو گفتم شماهم بروکنارش وباسیاست وقاطعیت وکمی هم پررویی والبته بازبون نرم مادرشوهرت وهمچنین شوهرت رو متوجه کن که اونجا چقدر حق وحقوق داره.
    ازسلیقه زنونه ات استفاده کن واسه چیدن مغازه،تو هرچیزی نظر خودتو اعلام کن البته بافکر ومنطق نظر بده که بهترین باشه،خلاصه اینکه خودتو نشون بده

    گفتی باهمسرت سرسنگین شدی؛خب اون چی گفت؟دلیل رفتارت رو بهش گفتی؟اصلا تاحالا مکالمه ای داشتی راجع به کار وحساب وکتاب؛اون چه گفته؟

    پ.ن
    الهام جان متن هات خیلی غلط املایی داره واین خوندن روسخت میکنه.ویرایش کن وهمچنین بافاصله بنویس وپاراگراف بندی کن.اینجوری تعدادبیشتری هم پستهات رومیخونن.میدونم که حوصله نداری اما ذهنت رو آروم وجمع وجور کن وازهمین جا بهش نظم بده
    ویرایش توسط paiize : شنبه 05 خرداد 97 در ساعت 16:48

  11. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Somebody20 (شنبه 05 خرداد 97), tavalode arezoo (شنبه 05 خرداد 97)

  12. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    تازه شما اينم در نظر بگير ك من سالهاست هيچكاره م، يعنى با دادن كوچكترين نظرى، با خودشون ميگن، اوووووه اين ديگه چى ميگه؟!

    پاييزه ، يه دعوايى داشتيم سر يه مساله ديگه، كه ايشون عكساى منو از تو پيجش پاك كرده بود، حدودا ١٠ روز پيش، ازون مساله به بعد هى بحث شد و بحث شد و ديگه نشد كه باهم خوب باشيم و افتاديم رو دور لحبازى مثه سابق.
    و خيلى جالب اون شب دوستم ميگف چرا ناراحتى الهام، همسرم ميگفت كاريش نداشته باشين، اون خودش قهر ميكنه خودش اشتى مبكنه، طبيعيه!!
    امروزم يه دعواى بد ديگه و يع لحبازى ديگه كرديم، ناهار و دوس نداشت و نخورد، منم واسش ناهار ديگه درس كردم، اونم قهر كرد و نخورد، منم عصبانى شدى ناهارو ريختم دور، و .... ازين لجبازى بيزارم، بايد خودمو كنترل كنم، اگه نه برميگردم جاى اول( نميدونم باز چرا داره رفتاراى سابقشو نشون ميده، شايد از فشار شغل حديد، نميدونم، اوضا خوب نيست)
    بچه
    هامنعاشقاينراهكارامكهانقداطمينانتوشهوانقددقيقراهدرستونشونمميده،ممنون❤️
    ميسبيوتىانقدگفتموگفتموگفتم،ديگهاحساسميكنمخورددارمميشم،امايهاخلاقبدىكازمادرمبهارثبردمهمينه: توخودمريختنوقيافهگرفتن،ياعصبىشدنوگريهزارىكردن،كههيچكدوممديگهرجوابنميده.مثلاهمهشميخواماونبياديامنحرفبزنهوحلشكنه،كهاونمهرجابهنفعشنيستنميكنه.هميشهوضعهمينه،دوروزقهرميكنم،بعداروماروماشتىميكنيمومندستازحرصخوردنبرميدارم،درحاليكهبهوضعموجودعادتكردم.پساولينكار: ديگهديگهديگه،توخودمنميريزم،قهرنميكنم،عصبانىنميشم،سريعنااميدنميشم،باملايمتكارىكهدرستهروانحامميدم.


    شيدا. جان،خستهميشم،ميتونىتصوركنى؟! يهكشمكشهميشگىكهاكثرمواقعخودمبازندهم،مادرايشونجايگاهخييلىبهترومحكمترازمنواسهخودشپيداكردهوازونحاكشوهرمخميشهحقوبهاونميده،پساينكاينجايگاهايكمبخوادعوضشهتقريبامحالبهنظرمنميرسه( كهنبايدنااميدشموبايدبهخودمبگمكهمنميتونم). سياستخيلىجالبىكدارن،وخيلىهمخوبروىمنجوابداده،اينهكمنروكنارزدن،باجدىنگرفتن،نظرنخواستن،بحثنكردن...طورىكهانگارمنيهغريبهمواونامادروپسر.مثلا: نشستسمدورهم،شوهرمنتوخونهبمنگفتهحتىاونقدرپولندارهكهبدهمنيهتابهبرااشپزخونهبخرم( مندرهمينحدبحثمالىدارمباايشون،ديگهنميدونمپولازكجاميادوكجاميرهو ...). بعدتوجمعمادرشميگه٢٠ميليونتومنىكقراربودبريزىبراىخواهرت (قرضبدهبهشون) ريختى؟! بعدهمسرمجوابميدهنهپولادستفلانىموندهو .... ساعتهابحثميكنن،پولردوبدلميكنن،حتىبههمينصورتبراىمنبرنامهسفروخونهفلانىرفتنميريزنومنفققققطسكوت!!!خببنظرشمامنچطوربايدخودموقاطيههمچينجوىكنم؟! مثلابگمعزيزمكدومپول؟! كدومقرض؟! اخهدوسدارمجلوىمادرشباشه،كهببينهمنمدارمحرفميزنمونظرميدم.ياميريمعروسى،خيلىجالبباهمخسابوكنابكردنوكادوكردنتوپاكت،وميريممادرشونكادوروميدهو... منحتىنميدونمچقدپولبودتوپاكت!!! اينحوروقتاچىبگمبايد؟! رسمابهمن گفتنبهتومربوطنيس،اونقمنچىبگم؟؟!

    (پاييزه جان من فك كنم به عشق تو يدونه غلطم ديگه ندارم ؛) )
    ویرایش توسط Somebody20 : شنبه 05 خرداد 97 در ساعت 21:05

  13. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    بچه ها من چن بار غير مستقيم با همسرم ك حرف زدم، اصلا اشاره اى نميكنه به اينكه مامانش ميخواد بره مغازه. ب نظرتون خودم بهش رك و راست حرفى نزنم؟ بگم مامانت مگه قراره بياد مغازه ما وايسه؟! خب چرا اگه كارى دارى به خودم نميگى بيام؟!
    من از طاقتم نمياد تا روز افتتاحيه ك ببينم چى ميشه و چه خوابى برام ديدن:(((
    ازيه طرف ميترسم مادرش يك درصد نخواد بره و با حرف من حساس شه و بياد( ماشالا انقدم لجبازن ادم ميترسه حرفى بزنه)
    كاش يكم شجاعت داشتم همون جا كه گفت ميخوام برم مغازه جديدمون، ميگفتم نه ما به شما زحمت نميديم هركار باشه خودم هستم كمكش... اما هيچىق جرات حرف زدن ندارم.( اخه كاملا اون لحظه يجور داشت به من نگاه ميكرد كه ببينه عكس العمل من چيه)
    بچه ها خييلى استرس دارم:((
    ویرایش توسط Somebody20 : یکشنبه 06 خرداد 97 در ساعت 08:27

  14. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام دوست عزیز
    یک سوال دارم
    همسر شما چطوری میخواد هر دو مغازه رو بچرخونه؟ یعنی در یک زمان دو جا باشه؟

    ای کاش میذاشتی همون مغازه پایین خونه مادرش بمونه حداقل به جای اون پولی که بینشون رد و بدل میشه جای مغازه از اونا بود
    خوب اینجوری بهتر بود
    شما هم با پولت مستقلا کاری می کردی
    که کمی بابت آینده خودت خیالت راحت تر باشه

    الان چیزی از اون مغازه به نامت هست؟

    درسته که این چیزها بین زن و شوهر نباید باشه ولی این مال وقتیه که جیب زن و شوهر با هم یکی باشه نه مال وقتی که جیب زن خالیه و جیب شوهر با خانوادش یکیه

    نمی تونی یه جوری نرم نرم این شراکت رو به هم بزنی و همه چیز رو به جای اول برگردونی؟حداقل پول خودت رو نجات بدی؟و احساس نکنی که پول شما تازه بیشتر از قبل زمینه قاطی شدن روابط رو فراهم کرده؟

    دقت کن با سیاست و نرم نرم ببین میتونی راه حلی پیدا کنی؟

    حالا که تا اینجاش اومدی یکهو نمیشه همه چیزو به هم ریخت ولی اگر من جات باشم سعی می کنم همه چیز رو به جای اول برگردونم یا اینکه حداقل بذارم مغازه رو اجاره بده

    راه حلی که به ذهنم می رسه اینکه بذار یکی دو ماه بگذره بعدا ببین چه درآمدی برای مغازه اعلام میشه و چه سهمی به شما می رسه ببین اگر بیشتر از پول اجاره همون مغازه هست که هیچی برو دنبال راه حل دیگه ولی اگر از پول اجاره مغازه کمتره بگو این قضیه قرار هست اقتصادی پیش بره
    اداره کردن این مغازه ضرره و باید بدیمش اجاره چه کاریه صبح تا شب اونجا وایستی و آخرش همون پول اجاره دربیاد

    مادرشوهرت با توجه به سنش و اینکه راه مغازه از خونش دوره احتمالا اگرم بیاد سرکار دوام نیاره و خودش ول کنه بره

    فقط قبل از شروع به کار شوهرت بگو که اگر درآمدی که ارائه میشه کمتر از پول اجاره مغازه باشه با ادامش مخالف هستی
    اینو با این لحن نگو با هر لحنی که مناسب زندگیتون هست بگو یه لحن ملایم تر

    شاید اینجوری کمتر از درآمد خرج اونها بشه و درآمد شفاف تر اعلام بشه
    نگو شک داری درآمد چطور خرج شده فقط بگو بیا یه بازه دو سه ماهه مشخص کنیم اگر درآمد به نسبت اجاره و مزد یک نفر که از صبح تا شب بمونه کمتر بود با قاطعیت این روش رو متوقف کنیم و مغازه رو راحت بدیم اجاره

    کاملا روش تاکید داشته باش

    در مورد مادر شوهر به نظرم یه حرفی می زنه کی حوصلش میاد از اول صبح تا آخر شب بیاد وایسته توی یه مغازه

    در هر حال اگر ایشون بیاد شما هم مجوز رفتن پیدا می کنی و اون وقت می تونی روشها و سیاست های جدیدی رو هم در پیش بگیری

  15. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Somebody20 (یکشنبه 06 خرداد 97), میس بیوتی (یکشنبه 06 خرداد 97)

  16. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,567
    امتیاز
    44,791
    سطح
    100
    Points: 44,791, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,976

    تشکرشده 6,452 در 1,462 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    359
    Array
    الهام جان تاحالا ازاین همه انفعال چه سودی بردی؟

    من فکر کردم الان مادرهمسرت توی مغازه مشغول به کاره!!اگه نیست وهنوز شروع نشده پس وقت داری!
    به قول خودت واسه افتتاحیه باهم برید وکمکش کن وذوق وشوقت رونشون بده.جای خودتو اونجا مشخص کن که حتی اگه نخواستی هم بری بدونن نصف اونجا مال توئه!
    عزیزم چراحرف نمیزنی؟؟؟خب معلومه وقتی هیچی نمیگی ومثل عروسک فقط نگاهشون میکنی اوناهم ازخداخواسته هرکاری بخوان میکنن.

    تواصلا راجع بهش باهمسرت حرف نزدی،بعد قهرمیکنی؟؟؟اون ازکجا بدونه مشکل چیه.
    الهام جان تقصیرات توهم کم نیست هاااا!توخانمی،باید قاطعیت وخانومی ات رونشون بدی نه اینکه مثل بچه ها که نمیتونن حرف بزنن وباگریه چیزی رومیخوان رفتار کنی.

    وقتی قراره برید عروسی یاتولد یاهرچیزی قبلش توی خونه باهمسرت درمورد کادو حرف بزنید.بگو عزیزم کادو چقدر بدیم؟
    باید حرف بزنی،نظرتو بگی و...

    واسه مغازه بعد ازاینکه شروع شد بگو من میام بهت سر میزنم تاانشالله یه شاگرد بگیری وکمکت کنه.اگه هم مامانش اومد توهم اونجا بمون وتونشون بده که اونجا مال تو وهمسرت هست نه اینکه باز حرف نزنی واون بشه همه کاره،تو وهمسرت بشید شاگردش!!

    الهام جان باید حرف بزنی،حرف،حرف،حرف
    نه گریه وقهر!!واسه خودت احترام وارزش قائل شو تابقیه هم بهت احترام بزارن

  17. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Somebody20 (یکشنبه 06 خرداد 97), میس بیوتی (یکشنبه 06 خرداد 97), بارن (سه شنبه 08 خرداد 97)


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.