به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array

    فکر می کردم بر خاطرات تلخ گذشته ام غالب شده ام اما اینطور نبوده!

    سلام.

    سال نو مبارک.

    درست مقطع ازدواج من، پدرم که وضع مالی خوبی داشت و بین همه به خیّر بودن و دست و دل بازی معروف بود، دچار مشکلات مالی شدید شد و زندگی خانواده من از این رو به اون رو شد. به طبع رفتار اطرافیان هم خیلی تغییر کرد و از اون جایی که این مشکل روی مسائلی مثل کیفیت و کمیت جهیزیه ی من هم تاثیر گذاشت، من شاهد برخورد های ناخوش آیند زیادی از جانب خانواده همسرم بودم و خاطرات تلخ زیادی برام رقم خورد. البته همسرم هیچ وقت پشت من و حتی خانوادم رو خالی نکرد و باعث شد رفته رفته اطرافیان هم برام ارزش قائل بشن و حرفی از گذشته به زبون نیاد. گذر زمان هم باعث شد من کدورت ها رو کنار بذارم و با حسن نیت از انجام هر کاری که برای خانواده ایشون از دستم بر میاد کوتاهی نکنم.

    اما حالا؛ پدرم بعد چندین سال موفق شده تا حدودی به اوضاع سر و سامان بده به لطف خدا.


    پیش از ازدواج، از لحاظ رفاهی، من خیلی سرتر از خانواده همسرم بودم و در سال های اول زندگی خیلی تحقیر شدم. حالا مشکلم اینجاست که انگار تاثیر آزار اون روزهاشون داره در وجودم زنده می شه و فکر می کنم دوست دارم خودم رو ازشون کنار بکشم. من فکر می کردم اون ها رو بخشیدم اما حالا می بینم که این طور نیست!



    همسر من در تمام این سال ها همه جوره حمایتم کرده. مثلا بخش مهمی از سیسمونی بچه رو خودش خرید و هیچ کس هم نفهمید.


    چند سالی هست که پدر و مادرش هم واقعا هرکاری که از دستشون بر اومده برام کم نگذاشتن.



    اما متاسفانه الان این فکر از ذهنم عبور می کنه که باید به روشون بیارم به خاطر چند تیکه خرت و پرت با من چه رفتاری کردن و چه قدر کم گذاشتن.


    مخلص کلام این که اون حسن نیت سابق رو تو کاری که براشون انجام می دم و لبخندی که به روشون می زنم ندارم و این نگرانم کرده!

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    چه وقت ادم ها احساس حقارت میکنند؟
    وقتی که در خودشان ضعفی داشته باشن
    مثلاشما یک ملیارد داری یکی بیاد بگه تو یک میلیارد نداری شما به عقل طرف شک میکنید چون مطمانید این پول دارید برای همین احساس ضعف نمیکنید
    چه وقت احساس ضعف میکنید وقتی شما خودتون احساس میکنید که کامل نیستید و در اینجا دورانه از پیش نویستون که یکی دیگران رو از خودت راضی نگه داره و یکی دیگش کامل باش هست رو دارا باشید
    حالا چرا الان ارتباط دوست ندارید بخاطره انکه اونا موجب شدن شما به این دورانه نرسید
    و این خیلی طبیعیه
    مغز شما سریع ترین راه رو برای حل یعنی قطع انتخاب میکنه

    خوب حالا باید چی کار کرد
    برای درست شدن مهار دیگران را از خودت راضی نگه دار باید خودتون هم از خودتان راضی باشید
    و در رانه کامل باش باید اول سطح توانایی هاتون لحاظ بشود و بعد انتظاراتی که از خودتان طبق توانایی هایتان دارید
    .

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام.یه جایی خوندم به این حالات میگن واکنش باتاخیر.یعنی اون زمان به خاطر ضعفی که ازجانب خودتون حس میکردین مجبور به تحمل این رفتارها بودین ویه جورایی اونا رومحق میدونستین.ولی حالا که به شکرخدا اوضاع واحوال جورشده ودیگه اون ضعف(البته ازنظرخودتون نه ما)برطرف شده این واکنش درشمافعال شده.یه توصیه خواهرانه هرچه زودتر خودتون رو ازاین حالت نجات بدین وگرنه هم همسرمهربونتون وهم خودتون وخانواده اش رو بدجور اذیت میکنین.منم متاسفانه یه جایی اززندگیم این حالات رو داشتم خیلی خیلی آسیب دیدم پس لطفاشماتجربه منو تکرار نکنین.

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط omid12 نمایش پست ها
    سلام
    چه وقت ادم ها احساس حقارت میکنند؟
    وقتی که در خودشان ضعفی داشته باشن
    مثلاشما یک ملیارد داری یکی بیاد بگه تو یک میلیارد نداری شما به عقل طرف شک میکنید چون مطمانید این پول دارید برای همین احساس ضعف نمیکنید
    چه وقت احساس ضعف میکنید وقتی شما خودتون احساس میکنید که کامل نیستید و در اینجا دورانه از پیش نویستون که یکی دیگران رو از خودت راضی نگه داره و یکی دیگش کامل باش هست رو دارا باشید
    حالا چرا الان ارتباط دوست ندارید بخاطره انکه اونا موجب شدن شما به این دورانه نرسید
    و این خیلی طبیعیه
    مغز شما سریع ترین راه رو برای حل یعنی قطع انتخاب میکنه

    خوب حالا باید چی کار کرد
    برای درست شدن مهار دیگران را از خودت راضی نگه دار باید خودتون هم از خودتان راضی باشید
    و در رانه کامل باش باید اول سطح توانایی هاتون لحاظ بشود و بعد انتظاراتی که از خودتان طبق توانایی هایتان دارید
    .
    من از ابتدا احساس حقارت نمی کردم. اعتماد به نفس زیادی داشتم و معتقد بودم این یه اتفاقه و چیزی از شخصیت من کم نکرده. متاسفانه افراد مقابلم برای شکستن این طرز فکرم خیلی تلاش کردن و البته من هرگز بروز ندادم که این رفتار چقدر روی من تاثیر می ذاره. شاید هم به خاطر همین بود که اونا بالاخره من رو همون طور که هستم پذیرفتن. تنها کسی که شاهد رنجی که می بردم بود، همسرم بود و بس. مشکل من اینه که از اون روزا چند سال می گذره و تمام اون حرف و حدیث ها تموم شدن اما انگار حسی در وجود من زندست که باعث می شه فکر کنم باید به روشون بیارم یه زمانی در حق من بد کردن. مشکل اینجاست که من دلم نمی خواد رضایتشون رو جلب کنم.

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    از زندگیتون چقدر راضی هستید؟
    منظورم نمایش بیرونی زندگی نیست... از خودتون چقدر راضی هستید؟
    خونواده ی همسر من هم اوایل رفتارهای نادرستی داشتند بعد از چند سال به این نتیجه رسیدم که زمان هایی که از خودم و درون زندگیم راضی نیستم نسبت به اون ها هم خشم بیشتری احساس میکنم و زمانی که از خودم راضی هستم خشم کمتری رو تجربه میکنم فلشم الان دیگه سمت خودمه نه سمت اونها...

  6. 2 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (جمعه 10 فروردین 97), باغبان (جمعه 10 فروردین 97)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tavalode arezoo نمایش پست ها
    سلام.یه جایی خوندم به این حالات میگن واکنش باتاخیر.یعنی اون زمان به خاطر ضعفی که ازجانب خودتون حس میکردین مجبور به تحمل این رفتارها بودین ویه جورایی اونا رومحق میدونستین.ولی حالا که به شکرخدا اوضاع واحوال جورشده ودیگه اون ضعف(البته ازنظرخودتون نه ما)برطرف شده این واکنش درشمافعال شده.یه توصیه خواهرانه هرچه زودتر خودتون رو ازاین حالت نجات بدین وگرنه هم همسرمهربونتون وهم خودتون وخانواده اش رو بدجور اذیت میکنین.منم متاسفانه یه جایی اززندگیم این حالات رو داشتم خیلی خیلی آسیب دیدم پس لطفاشماتجربه منو تکرار نکنین.
    نجات چیزیه که منم می خوام. اما چه جوری؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکیا نمایش پست ها
    سلام
    از زندگیتون چقدر راضی هستید؟
    منظورم نمایش بیرونی زندگی نیست... از خودتون چقدر راضی هستید؟
    خونواده ی همسر من هم اوایل رفتارهای نادرستی داشتند بعد از چند سال به این نتیجه رسیدم که زمان هایی که از خودم و درون زندگیم راضی نیستم نسبت به اون ها هم خشم بیشتری احساس میکنم و زمانی که از خودم راضی هستم خشم کمتری رو تجربه میکنم فلشم الان دیگه سمت خودمه نه سمت اونها...
    من از خودم و خانواده کوچکم راضیم. اما از بازخوردی که از بیرون می گیرم نه. قطعاً وقتی من و همسرم جایگاه درست خودمون رو نداریم مقصر خودمون هستیم. حتی وقتی اوت زمان من شکسته شدم هم همین طور بوده. اما مشکل اینجاست که معمولا افراد باید کسی حساب ببرن تا حرمتش رو حفظ کنن و این چیزی نیست که ما بخوایم.

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    هفته پیش خانواده همسرم ما رو درگیر برنامه ای کردن و من برای اولین بار بعد این سال ها پیش پدر شوهر و مادر شوهرم گلایه کردم که چرا کسی یه کلام از ما نپرسید برای خودمون برنامه ای داشتیم یا نه؟ خوب از این کارم پشیمون نیستم و فکر می کنم تا الان اشتباه کردم که همیشه تابع بودم اما نمی دونم این بیان کردنم به خستگی بیش از حدی بر می گرده که تو چند ماه گذشته به خاطر مشکلاتی که خانواده همسرم درگیرش بودن و ما سعی می کردیم همراهشون باشیم بر می گرده یا قبلا چون ناخودآگاه خودم رو تو موضع ضعف می دیدم همیشه ساکت بودم! حتی وقتی مادر شوهرم (طبق رفتاری که همیشه می دیدم در برابر کوچک ترین مخالفت همسر برادر شوهرم هم نشون می ده) گریه و زاری کرد هم دلم به رحم نیامد. امروز هم با این که به ندرت با من تماس می گیره بهم زنگ زد که تلفنش رو جواب ندادم البته بعد اون برخوردش قهر نکردم و عادی بودم اما زیاد دور و برش نبودم دیگه.


    من هنوز نمی دونم این که بخوام به دیگران یادآوری کنم شما زمانی با من یا خانوادم فلان رفتار رو کردید درسته یا نه.


    قطعا آدم های زیادی که تو بحران دور ما رو خالی کردن باز خواهند گشت. تصمیم دارم مراقب باشم دیگه اون بریز و بپاش های بی رویه اتفاق نیفته اما لازمه تلافی جویانه رفتار کنیم؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.