به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 50
  1. #11
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط *مونا* نمایش پست ها
    سلام دوستان
    تشکر دلجو دلتنگ عزیز.ممنون از نظرتون.
    تشکر از آقای امید

    95 درصد روابط حتی پدر و مادر شما رو درک نمیکنند
    حالا ادم باید ازشون جدا بشود ؟؟
    اون ها رو رها کند ؟

    خیر من اصلا چنین چیزی نمی گم که پدرومادرش رو رها کنه.اگه چنین کارس بخواد بکنه خودم مخالفت می کنم چون این رو وظیفه فرزند میدونم که به والدینش رسیدگی کنه.اما حرف من فقط پدرومادرش نیست.حتی مادر و خانواده خودم هم هست.دوستان و تمام اطرافیان. همسرم به شدت منفعل است و دیگران خیلی سواستفاده می کنند.و این روی زندگیمون تاثیر بدی گذاشته و بارها باعث دلخوری و ناراحتی شده.من میگم همیشه موظف نیستی به دیگران بله چشم بگی .آدم باید بتونه گاهی بگه نه.بارها از حق خودش و من به راحتی گذشته برای خوشایند دیگران و دیم برام آزار دهندس.اتفاقا اینجا هم کمک خواستم برای اینکه این حس انفعالش از بین بره اما موفق نبودم.این احساس انفعال در مقابل پدرش شدت بیشتری داره و همیشه گوش به فرمانشون هست.دوست داره من رو هم مثله خودش نوکر مردم کنه و این اصلا با روحیات من سازگار نیست.


    دوستان من دیشب خودم برگشتم خونه.مامانم و خواهرم باهام حرف زدن و گفتن اصلا دلیل درستی برای قهر از خونه وجود نداره و تشویقم کردن به آشتی.مامانم زنگ زد با شوهر خواهرش حرف زد که واسطه آشتی ما بشه.و ایشون هم اینکارو کرد اما همسرم با ناز وادا ساعت 1 شب رفت و باهاش حرف زد و قبل از اون شوهر خواهرش زنگ زد و گفت زنگ میزنم جواب تماسم رو نداده.و منم فک کردم دنبالم نمیاد و خودم برگشتم.فقط به خاطر اینکه عید هست و رفت و آمد خونه مامانم زیاد و من نمی خوام هنوز چیزی معلوم نیست همه بفهمن.یک موضوع دیگه هم اینکه آخر فروردین باید آزمایش بده و نتیجه عملش مشخص بشه که میشه بچه دار شیم یا نه؟قبل عید با خودم می گفتم اگه نتیجه بد باشه و همسرم خوب نشه من چجوری ولش کنم اما الان میگم فداکاری برای چنین آدمی حیفه.
    من رو فقط موقع بدبختیا می خواد و کارش که حل میشه خانواده دوست میشه.
    دیشب برگشتم ساعت 1 شب دیدم ماشینش هست خودش نیست زنگ زدم بهش گفتم کجایی من اومدم خونه گفت چرا برگشتی من اومدم با شوهر خواهرم حرف بزنم میام.موندم و اومد من سرم توی گوشیم بود اونم هیچ حرفی نزد و رفت اتاق خوابید منم اومدم داخل هال خوابیدم و خیلی حس تحقیر دارم خیلی.دیگه نه غروری هیچی برام نموند همش له شد.
    دیگه نمی تونم باهاش مثله قبل باشم.میدونم اشتباهه اما دلم می خواد ازش راحت شم.دوست دارم نتیجه آزمایش بد شه میدونم دور از انسانیت هست اما خیلی داغونم.
    زندگیم شده همش دروغ.و تظاهر اون همیشه موقع قهر اینه که تحملش بالاست و من رو یادش میره.ازش متنفرم

    کار خوبی کردید که برگشتید .
    من حس میکنم که شما چون همسرتون مشکل بچه دار شدن دارن یه جورایی حس می کنید قربانی شدید و بخاطر اون حس حالا در نقش قربانی به ستمگر تغییر جهت داده اید
    حالا شما باید به جای ستمگر به چالشگر تبدیل شوید یعنی چالشگر با انتقاد سازنده فرد قربانی را از نقشش خارج می‌کند. در انتقاد سازنده چالشگر کل هویت و وجود فرد را هدف قرار نمی‌دهد بلکه با وضعیت من خوبم تو خوبی به او می‌گوید این رفتارت خوب نیست بیا راجع به آن با هم صحبت کنیم در حالی که ستمگر حالت من خوبم تو خوب نیستی را برقرار می‌کند و کل هویت و جود فرد مقابل را زیر سؤال می‌برد.

    و وقت هایی که حس قربانی دارید اون رو به خلاق تبدیل کنید یعنی خلاق برخلاف قربانی تمرکزش روی "آنچه می‌خواهم" است ونه "آنچه نمی‌خواهم" تمرکز روی خواسته‌ها و نخواسته‌ها تحول آفرین است. خلاق روی راه حل‌ها متمرکز می‌شود نه یافتن مقصر.
    عملکرد خلاق دو ویژگی دارد:

    1. افزایش قدرت تخیل و پاسخ به پرسش "من چه می‌خواهم؟".
    2. انتخاب پاسخ به شرایط و چگونگی زندگی حتی وقتی مشکلات بوجود آیند.


    موفق باشید

  2. 2 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    *مونا* (جمعه 24 فروردین 97), deljoo_deltang (پنجشنبه 09 فروردین 97)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    مونا جان ،
    شما مشکلت باغ و خانواده شوهرت نیست . برو سرچ کن آزمایش دقیق بگیرن از شوهرت .بعد شما ممکنه باردار بشی ولی مرتب سقط کنی یا مجبور بشی ivf کنی چندین بار و جواب هم نگیری تا قدرت خودت تحلیل بره . مشکل ایناست . وقتی جسمت زیر بار چند تا سقط تحلیل بره و با ivf مستعد هزار جور گرفتاری بشی. اونوقت باغ و عید یادت میره عزیز جان .

  4. کاربر روبرو از پست مفید رهاوتنها تشکرکرده است .

    *مونا* (جمعه 24 فروردین 97)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    ممنون آقا امید چقدر زیبا و کاربردی پست گذاشتین برام ممنونم

    رها جان ممنون که برام نوشتی


    دوستان ما مسافرت رفتیم طبق قرارمون با مامانم و خواهرم ولی همچنان با هم قهر بودیم و هستیم.من برگشتم به خونه اما همسرم اصلا طرفم نیومد و حرفی نزد و از روزی که خودم برگشتم من داخل حال می خوابم و همسرم داخل اتاق خوابمون.انگار نه انگار وقتی من با پای خودم برگشتم اونم یه قدنی برداره.مسافرت که رفتیم مامانم و خواهرم همش می گفتت یه جورایی آشتی کن تا سفر میریم بحثتون نشه.ولی من نمی تونستم بیشتر از این خودمو کوچیک کنم و به خانوادم گفتم من دیگه قدمی به سمتش برنمیدارم بذار اونم یکم نگران سردی رابطمون بشه.در مسافرت بارها سعی کرد با کاراش من رو عصبی کنه اما اصلا به روی خودم نیاوردم. و اعتنایی نکردم به کارهاش و فقط روی خوش بودن و شاد بودن تمرکز کردم.می رفتیم مجتمع خرید به مامانم می گفت مونا چیزی خواست بهم بگین حساب کنم و کارتشو میداد مامانم بهم بده.منم خریدامو می کردم و استفاده می کردم شاید باورتون نشه با اینکه قهر بودیم خیلی هم بهم خوش گذشت.جالب اینجاست با وجود اختلافاتی که وجود داشت خانوادم توی مسافرت اصلا به روش نمی آوردن و طبیعی برخورد می کردن.
    از وقتی برگشتیم هنوزم قهریم .طوری که معلومه اصلا حاضر نیست قدمی برداره و بازم منتظره من برم سمتش.

  6. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوستان
    من به راهنماییتون نیاز دارم

    ما هنوزم قهریم و همسرم اصلا پا پیش نمیذاره.با اینکه خودم برگشتم خونه اما اونم یه قدم برنمیداره.من همچنان داخل پذیرایی می خوابم و اون داخل اتاق خواب.
    موندم این دیگه چه مردیه.

    روزبه روز ازش سردتر و متنفرتر میشم اینروزا فقط حسرت تلاش هام و عمری که به پای این مرد تلف کردم رو می خورم.
    زندگی با دروغدو پنهونکاری فایده نداره.زندگی با مردی که تورو برا سختیاش بخواد و موقع خوشیا بشه یادش بره فایده نداره.

    چند روز پیش 25 تومن پول گذاشته برا توجیبیم روی دراور منم می خواستم برندارم اما نیاز داشتم و برداشتم.
    دیروز بدون هیچ سلامی و حرفی پیام داده هرچی خونه لازمه بگو تا بخرم منم جوابش رو ندادم.

    آخر همین ماه باید بره آزمایش تا نتیجه عملش مشخص شه.میترسم لج کنه و نره.

    مثله یه تیکه یخه سرد و بی روح.خیلی غیر قابل تحمل شده واسم.

    منم نمیشینم خونه خودمو با جوش نابود کنم.اینروزا بیشتر گردش و تفریح می رم.کوه پیاده روی و کلا سعی می کنم بهم خوش بگذره
    انگار برام خیلی بی اهمیت شده.خودم حس می کنم احساس قبل رو بهش ندارم و نسبت بهش سرد شدم.فقط نگرانم نره آزمایش

    ازطرفی باهاش قهرم و نمی تونم بگم برو آزمایش.نمیدونم باید چکار کنم

  7. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    بنده خدا همسرتون داره به روش خودش محبتش رو نشون میده همین مقدارپولی که براتون میذاره یابه مادرتون میگه کارت رو بهش بدین،سفر باخونواده شما(میتونست مثل خیلیا بزنه زیرش و نیاد)این کارای همسرتون رو بادید مثبت نگاه کنید.
    شماهمش ازاحساسات خودتون میگین ولی تابه حال فکرکردین اونم غرورش شکسته شده وقتی بخاطرکمک به پدرش شماقهرکردین.
    موناجان باقهرودعوا که نمیشه شخصیت کسی روعوض کرد.خیلی ازافرادهستند که توانایی نه گفتن رو ندارن همسرشماهم یکی ازاین افراده.
    آیاشماخودت هیچ ضعفی نداری؟!!!ضعفهای همسرت رو بپذیر،آیاشما تاحالاتونستی شخصیتت رو تغییر بدی که این توقع رو ازهمسرت داری!
    به نظرمن این قهر زیادی تاالان کش پیداکرده،شما به جز برگشت به خونه چه قدم دیگه ای تاالان برای آشتی برداشتین؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    بنده خدا همسرتون داره به روش خودش محبتش رو نشون میده همین مقدارپولی که براتون میذاره یابه مادرتون میگه کارت رو بهش بدین،سفر باخونواده شما(میتونست مثل خیلیا بزنه زیرش و نیاد)این کارای همسرتون رو بادید مثبت نگاه کنید.
    شماهمش ازاحساسات خودتون میگین ولی تابه حال فکرکردین اونم غرورش شکسته شده وقتی بخاطرکمک به پدرش شماقهرکردین.
    موناجان باقهرودعوا که نمیشه شخصیت کسی روعوض کرد.خیلی ازافرادهستند که توانایی نه گفتن رو ندارن همسرشماهم یکی ازاین افراده.
    آیاشماخودت هیچ ضعفی نداری؟!!!ضعفهای همسرت رو بپذیر،آیاشما تاحالاتونستی شخصیتت رو تغییر بدی که این توقع رو ازهمسرت داری!
    به نظرمن این قهر زیادی تاالان کش پیداکرده،شما به جز برگشت به خونه چه قدم دیگه ای تاالان برای آشتی برداشتین؟؟؟؟

  8. 3 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    *مونا* (جمعه 24 فروردین 97), Mahshid1372 (جمعه 07 اردیبهشت 97), Somebody20 (چهارشنبه 22 فروردین 97)

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ببخشيد از لحن تندم، با اينكه خودم يكم شبيه ت بودم قبلا اما واقققععا حرصم گرفت از نرشته هات!!! چرا انقد بچه بازى ميكنى اخه؟! به همسزت ميگى غرور داره ولى من از نوشته هات غرور و سرد و بى رو حى و لجبازى رو توى خودت ميبنيم، يكم لطيف باش، يكم احساساستى باش مثلا انگار اينهمه وقت پيشش نخوابيدو دلت تنگ شده براش، ...
    نميدونم والا، تا حالا كه هرچى نوشتى مشكل خودت بيشتر بوده تا همسرت.
    فك ميكنم لااقل ٨٠ درصده مردا وقتى با زنشون قهرن هزچقدم دوسش داشته باشن با خونوادش نميرن مسافرت!!! يا اگه برن هم باهاش غير مستقيم همكارى نميكنن كه خوش بگذره به خانومشون و كوفتش ميكنن
    انقدم نگو لطف كردم برگشتم خونه، وقتى از اول اشتباه كردى سر يه مساله بيخود قهر كردى و همه رو خبردار كردى، وظيفه خودتم بوده كه جبران كنى اشتباهتو و برگردى

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  10. 4 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    *مونا* (جمعه 24 فروردین 97), Happy.girl.69 (چهارشنبه 22 فروردین 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 23 فروردین 97), آناهیتا۲۷ (چهارشنبه 05 اردیبهشت 97)

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    مونا جان
    فکر کنم بقیه بهت گفتن چقدر داری ناپخته عمل میکنی . اعصابت خورد میشه تو بحث میزنی کاسه میشکنی . به خاطر مسایل بیخود خونه ترک میکنی. یه خورده زندگی و مشکلات بقیه رو ببین . همین که به خاطر کاسه شکستن و الم شنگه بیخودی همسرت بیرونت نکرده یا حرف طلاق نزده .برو خدا رو شکر کن. به جای شلوغ کردن برو به همسرت تو کار باغ کمک کن. زن باش . کنترل خشم مردها هم دست زنهاست . میگی موقع عمل شوهرت همه کارها با خودت بود پس با کی باشه ؟ چقدر هزینه های زندگی رو خودت میدی ؟ برو خدا رو شکر کن شوهرت یه کاری داره .یه خانواده ای داره چون خیلی ها همین هم ندارند.

  12. کاربر روبرو از پست مفید رهاوتنها تشکرکرده است .

    *مونا* (جمعه 24 فروردین 97)

  13. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    با حرف خانوم سام بادی کاملا موافقم.
    ببخشید دیگه شوهرتون باید چه جوری پا پیش بزاره.
    حتما انتظار دارین که به خاطر قهر بودنتون در طول مسافرت، تازه اونم جلو خانواده و خبر دار بودن خانواده، بهتون مدال افتخار هم بده.
    منم دارم خیلی بد صحبت میکنم ولی من تاپیک های قبلی شما رو هم خوندم، قبول کنید که بیشتر مشکلات از شماست.
    واقعا قهر چه معنی ای داره، یکی واسم توضیح بده ، خدایی کی تاحالا تونسته با قهر و حرف نزدن ، مشکلات زندگیش رو حل کنه که شما میخواین این کارو کنین.
    یکم بیشتر کتاب مطالعه کنین لطفا، چیزای خوبی دستگیرتون میشه.

  14. کاربر روبرو از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده است .

    *مونا* (جمعه 24 فروردین 97)

  15. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    ممنونم که برام نوشتین

    تولد آرزوی عزیز ممنون که برام نوشتی من کاری جز برگشتنم نکردم اما برام خیلی سخت بود که خودم برگشتم تازه جلو شوهرخواهرش پشت تلفن بهم میگه چرا برگشتی

    سام بادی عزیز ممنون که برام نوشتی من میدونم که منم مشکلاتی دارم اما ایشونم بی تقصیر نیست اینکه مسافرت اومده با خانواده من چون خانوادم و مادرم باهاش خیلی صمیمی اند اتفاقا در مسافرت خیلی کارها کرد که به من زهر مار کنه اما من ندیده گرفتم مثلا من قبل راه افتادن به مامانم گفتم مهر برداشتین برای نماز ؟من داخل بودم و اونها بیرون مامانم میگه جلو همه گفته از کی تا حالا مسلمون شده...
    کلا سعیش در ضایع کردن من هست و خراب کردنم.من کنار دریا بودیم گوشیمو دادم یه خانم از جمعمون عکس بگیره پاشد رفت از جمع و عکس ننداخت.
    خیلی رفتارها کرد تا لجم در بیاد و صدام در بیاد اما اعتنا نکردم.

    ممنون رها و تنها ی عزیز که تشکر که برام نوشتی من کار باغداری بلد نیستم و بلدم بودم وظیفه من نبود برم.اینکه همسرم هزینه های زندگی رو میده به عنوان یه مرد جزو وظایفش هست.

    هپی گیرل عزیز تشکر که برام نوشتی . من فقط دوست داشتم منو جلو همه انقدر خورد نمی کرد که خودم برگردم و الانم باهام با سردی برخورد کنه.

    دوستان عزیز من یه مدت بهش خوبی کردم و خوب شدیم باهم.تا وقتی خوبیم که من بذارم هرکاری دلش می خواد بکنه و اعتراض نکنم. من نمی تونم.
    من نمی تونم خوب مطلق باشم.
    درد من کمک به پدرش. و بقیه نیست درد من منفعل بودن همسرم هست که خیلی خودش رو جلو دیگران کم ارزش می کنه چه خانواده من چه خانواده خودش
    درد من سرد بودنش هست .اینکه می خواد نشون بده من رو تحویل نمی گیره.
    دررد من پنهانکاری و درووغ گفتناش هست حیله گر بودنش هست مظلوم نما بودنش هست
    درد من اینه که موقع قهر هر تصمیم مهمی رو بخواد می گیره و بعد آشتی میگه قهر بودیم و نگفتمت.خب بذار آشتی کنیم بعد تصمیمات مهم بگیر.

    درد من اینه به همه بله چشمه. به من مسخره کردن و خراب کردنم.

    درد من اینه که یه کاری بخواد بکنه اول پدرش و خانوادش در جریانن بعد من.
    تمام مسائلمون رو میگه بهشون.
    امروز مامانم زنگ زدن برای طلاق گرفتن من استخاره گرفتن خیلی بد اومده ولی اومده که خیلی کلک بازه.و دقیقا درسته کلک باز هست

    جلو همه خودشو خوب نشون میده و مظلوم ولی خدا میدونه من رو چطور عصبی می کنه.من کاسه شکستم چون داریم بحث می کنیم با خیال راحت و بی اهمیت آجیل
    ریخته و می خورد.
    زن برادرش از خونه قهر کرده بود و برادرش خیلی بی قراری می کرد.اون به فکر برگردوندن زنش بود اما همسرم بهش می گفت اعتنا نکن تا برگرده برو حساب مشترکتون رو خالی کن و این چیزارو یادش میداد.اینجور آدمیه
    برای ادامه هیچ اعتمادی بهش ندارم.هر روز یه پنهونکاریه جدید برام رو میشه.

    بدجور توی برزخم برام دعا کنید
    ویرایش توسط *مونا* : پنجشنبه 23 فروردین 97 در ساعت 00:57

  16. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    زن ایرانی (پنجشنبه 23 فروردین 97)

  17. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 16 شهریور 97 [ 17:30]
    تاریخ عضویت
    1392-9-22
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    4,299
    سطح
    41
    Points: 4,299, Level: 41
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    62

    تشکرشده 46 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام، شما به شدت یک طرفه به قاضی رفتی خانم، من تجربه چهار سال زندگی پرچالش رو دارم، تا پای جدایی هم رفتم اما برگشتیم و خدارو شکر الان خیلی بهتر هستیم، اینها رو گفتم که بدونی از روی تجربه حرف میزنم نه جملات کلیشه ای و کتابی..
    همسر شما احتمالا تحت تسلط یک والد سرکوبگر بزرگ شده به همین خاطر هست که بهشون وابسته هست و قدرت نه گفتن نداره و به زبان ساده شخصیتش خوب شکل نگرفته... این رفتارهای همسرت محصول تربیت خانوادگیش هست و 30 سال با این روش بزرگ شده... شما نمی تونید با چهار تا سفارش توانایی نه گفتن را در او افزایش بدید ریشه مشکل جای دیگری است. مرد شما هنوز مفهوم نقش همسر را نفهمیده و بیشتر دوست داره فرزند خوبی برای پدرش باشه تا همسر خوبی برای شما.... با دعوا و تحقیر و قهر فقط اوضاع رو بدتر می کنید خانم... همسر شما نیاز داره بره پیش یک روانکاو، نه به خاطر داشتن مشکل حاد روانی بلکه جهت شناخت بیشتر خودش و تغییر مثبت شخصیتش در جهت بهبود زندگیش... شما هم به اندازه همسرت ناپخته هستی... زندگی با این بچه بازی ها پیش نمیره.... هیچگاه مشکلت با همسرت رو در جای دیگه بازگو نکن مخصوصا اگر خویشاوند نزدیکی مثل مادرت بیاد شوهرت رو نصیحت کنه، ممکنه همسرت چیزی نگفته اما با این کارت غرورش رو شکستی غیر مستقیم بهش گفتی تو عرضه حل مشکلو ندری لااقل به حرف مادرم گوش کن... قهرت و تحقیر همسرت اشتباه بود با برگشتت بخشیشو جبران کردی .... الان یکیتون باید این حالت رو کات کنه و پا پیش بزاره برای صحبت کردن... اشکالی هم نداره شما پا پیش بزاری... گفتگو کنید اما گفتگوی موثر توام با همدلی و شنیدن فعال ...
    وظیفه ما در روابطمون مخصوصا روابط بین زوجین تغییر دیگری نیست، وظیفه ما ایفای تاثیر مثبت در روابط در قالب تحول خویشتن هست... قدم اول پذیرش همسرت هست همونجوری که هست.. اون باید این رو حس کنه که با تمام مشکلاتش شما دوستش دارید بهش توجه می کنید و در یک کلام از سوی شما پذیرش شده... وقتی حس کرد پذیرش شده اونوقت ممکنه انگیزه برای تغییر درش ایجاد بشه...
    در ابتدای پاراگراف قبلی گفتم تحول خویشتن، بله عزیز شما هم باید خودت و نگرشت به زندگی رو تغییر بدی باید سعی کنی خودت رو متحول کنی اونوقت ممکنه انگیزه ای برای تغییر در همسرت هم ایجاد بشه..
    موفق باشی
    ویرایش توسط اسیر سرنوشت : پنجشنبه 23 فروردین 97 در ساعت 02:28

  18. 3 کاربر از پست مفید اسیر سرنوشت تشکرکرده اند .

    *مونا* (جمعه 24 فروردین 97), deljoo_deltang (جمعه 24 فروردین 97), tavalode arezoo (پنجشنبه 23 فروردین 97)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.