به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 80
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    م
    نتها خودش هی تو دعواها بهم میگه من قلب و عاطفه ندارم یا وحشیم یا فقط برای رابطه جنسی میخواستمش یا میگه تو ماشینی و قلبت از آهنه برای همین از گریه ی من دلت نمیسوزه از این جور حرفای منفی. منم میگم حتما یه مدل دیگه میخواسته دیگه منو دوست نداره.

    از کجا شما خانمها میفهمین زن من منو دوست داره؟
    شما تو دعوا چی بهش میگین؟ مگه نمیگید فحش میدین و داد می زنید؟ ولی آیا احساساتتون همیشه همینه؟ آیا احساستون واقعی تون رو با این کلمات بیان میکنید؟ خب معلومه که نه؛ شیوه بیان خشمتون در مقابل کسی که دوستش دارید و واستون مهمه فعلا استفاده از این کلمات هست، حرص تون رو به این شیوه خالی می کنید. درسته؟

    همسرتون هم همینطوره دیگه! تو دعوا که حلوا قسمت نمیکنند، یکی شما میگی! یکی ایشون ولی دلیل نداره احساسات واقعیش این باشه که شما احساس ندارین و ...

    دیگه خودتون می دونید و لازم نیست من بگم یه جور بی مهارتی دارید هر دوتون تو بیان احساسات که خدا رو شکر شما در مسیر حلش هستید.

    در مورد همسرتون هم که قطعا با تغییر رویه شما تغییرات عمده ای در نحوه استفاده از کلماتش رخ میده.



    از کجا شما خانمها میفهمین زن من منو دوست داره؟
    از اینجا که خانمتون واسه زندگی ش ذوق داره و البته اینکه ایشون هم تو این مدت تغییراتی داشتن و البته آرامش شما واسش مهمه و در حد خودش و توانایی هاش تلاش های کوچیکی انجام میده.

  2. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 26 اسفند 96), paiize (شنبه 26 اسفند 96), tavalode arezoo (سه شنبه 29 اسفند 96)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir A نمایش پست ها
    تشکر آقا رضا از راهنمایی و صراحت حرفاتون. قبول دارم اینا برخورد فیزیکیه و خانمها هم به خاطر ساختار فیزیکیشون اذیت میشن با همین حد هم.


    تشکر دنیا خانم توصیه های کارآمدی میکنید که مشخصه از خرد و تجربه بسیاره. هر جمله تون یک نکته ست برای خودش
    یک سری از دوستانش هستن که من رابطه باهاشونو قدغن کردم براش و میدونه اگر بگه با اونا رفته جایی کلاهمون میره تو هم. وقتی یه حالت مظلوم به خودش میگیره و میگه تنها رفتم من میفهمم که با کسی رفته که ممنوع شده معاشرت باهاش. کلا دیگه بعد این همه مدت میتونم یه سری مواقع تشخیص بدم داره دروغ میگه از هول کردنشم میفهمم که خطایی کرده و میخواد مخفی کنه باید خودمو بزنم به اون راه که فکر کنم راست میگه
    مسئله همینه که از من اونقدرم نمیترسه که یه کاری که میگمو نکنه البته خیالشم راحته منم از واکنش قهر و جدایی اون شدیدا میترسم ولی اون فقط وقتی عصبانی باشم
    میترسه ازم و حرفمو گوش میده. باقی مواقع اصلا انگار به آینده و اینکه من بفهمم چی میشه فکر هم نمیکنه. من حتی فکر میکنم خیلی مواقع خط قرمزهارو رد میکنه ولی من خبردار نمیشم
    نازشو هم میکشم ولی تو مواقعی که جدیه یا باید یه کاری بکنه صبرم گاهی کم میاره مثلا سر همین جریان اینکه گفت قرص نمیتونم بخورم چون دردم میاد واقعا کفریم کرد چون دیگه مرزهای لوس بودن رو خیلی جابجا کرده بود و منم دیگه اعصابم بعد یه عالمه نازکشی و قربون صدقه نکشید.

    - - - Updated - - -


    ممنونم خانم یگانه زهرا از صحبت های دلگرم کننده تون که من شدیدا با استرس دم عروسی بهشون نیاز دارم
    بله ظاهر خیلی برای پایبندی آقایون مهمه راضی نباشن دنبال ارضاش از راه های دیگه میرن. من از وقتی خانمم رو دیدم هیچ زنی دیگه به چشمم نمیاد فقط خودشو در همه حال کامل و بی نقص میبینم اینو به خودشم بارها گفتم منتها چون با اشیا مثل ماشین و الماس مقایسه ش میکنم زیاد خوشش نمیاد کمتر از جواهرات که میگم ناراحت هم میشه
    مشاورم هم میگه زن من نرمی زیاد از من نمیخواد و همین که بتونم اشکشو درنیارم یا داد نزنم و نزنمش خوبه. منتها خودش هی تو دعواها بهم میگه من قلب و عاطفه ندارم یا وحشیم یا فقط برای رابطه جنسی میخواستمش یا میگه تو ماشینی و قلبت از آهنه برای همین از گریه ی من دلت نمیسوزه از این جور حرفای منفی. منم میگم حتما یه مدل دیگه میخواسته دیگه منو دوست نداره.
    از کجا شما خانمها میفهمین زن من منو دوست داره؟ من خودمم مثل آقا رضا فقط فکر میکنم داره منو تحمل میکنه و بخاطر آبرو یا چون دیگه دختر نیست عروسیو بهم نمیزنه.
    سر اون جریان کتک زدنش به مشاور گفته بود من احساس ندارم من به مشاور گفته بودم بیست ساله گریه نکردم سر مرگ مادرمم گریه نکردم ابراز احساساتم مشکل داره به این معنی نیست که احساس ندارم مشاور اینو به خانمم گفته بود بعدا خانمم به من یه بار گفت اگه تا آخر امروز یک قطره اشک از ته دلت بریزی اشک بدون کمک پیاز و دود منظورش بود گفت اونجوری قبول میکنم دوستم داری منم هرکاری کردم نتونستم اونم گفت پس دوستم نداری! خیلیم احساس بدی نسبت به خودم پیدا کردم سرش
    نمیدونم دقیقا چی کار کردم که منو قبول کرد. همینجوری خودم بودم فقط به من میگفت با بقیه فرق داری فکر کنم برای همین منو انتخاب کرد. دعوا هم با هم نمیکردیم چون توی یه جبهه بودیم و داشتیم تمام مدت با خانواده ش میجنگیدیم و نقشه میکشیدیم. خیلیم میگفت بهش خوش میگذره. منم اون مواقع یا رو سکوی نفتی بودم یا جزیره کار میکردم یا سربازی بودم و... مثل الان وقتم در کنترل خودم نبود و خیلی کم و به سختی همو از نزدیک میدیدیم قدر همو بیشتر میدونستیم.
    جمله مثبت اینجوری که شما گفتین نه بهش نگفتم تاحالا ولی مثلا راجع به دروغ بهش گفتم اگه راستشو بگی هرچی که باشه کاریت ندارم.

    - - - Updated - - -



    ممنونم خانم پاییزه از حرفای خیلی خوبتون
    من با هرکسی دیگه ازدواج میکردم از اینم ممکن بود بدتر بشه. غیر از همون ایل و تبار خودم
    مرسی که از دید خانمم مسئله رو باز کردین و گفتین. چقدر به نظر خانمها توجه و مراقبت بد میاد
    من نوازشش هم کردم کلی قربون صدقه ش رفته بودم بریم دکتر قبول نکرد دارو گرفتم باز نیم ساعت منتشو کشیدم داروهارو بخوره خودشو بیخودی لوس میکرد
    بعد اینکه قاطی کردم ولی خراب کردم بهش گفتم به درک نمیخوری و التماسم کنی دکترم نمیریم و از این حرفا البته همه اینا در حد پنج دقیقه هم نبود و دوباره نازشو کشیدم.
    حق با شماست هل دادن از کتک زدنم بدتره ممکنه اتفاقی بیفته. قوی هم نیست دست بهش میزنی راحت می افته. نمیخوام دیگه اتفاق بیفته اینم
    نمیدونین من خودم چقدر احتیاج دارم از این استرس ها دربیام از اینکه یه حرفو چندبار باید بهش بگم و تازه بازم باید مراقب باشم گوش کنه و اگرم گوش نکرد اعصابمو بتوم کنترل کنم خسته م
    راجع به مثال ها هم دستتون درد نکنه. ولی یعنی زن ها تا این حد زبون بازی و فریب میخوان؟ من تا چیزی واقعا باورم نباشه الکی نمیتونم بگم
    مثلا در جواب دلم گرفت به جای اون جمله فانتزی تخیلی اشکالش چیه بگیم حاضر شو بریم بیرون؟ این که خیلی بهتر و عملی تره تا وعده اولین فرصت گشت و گذار در عالم رویا! من که کارمو دلش بگیره زمین میذارم براش ارزشی نداره فقط جمله های تخیلی احساسی به درد نخور باید بتونم بگم؟
    یا مثلا جواب اینکه من بدبختم زن تو شدم من ازش میپرسم چرا فکر میکنی بدبختی و پیش خودم میگم خب اگه توضیح بده حلش میکنیم
    ضایع نیست مرد بگه دلم از غصه آب میشه؟؟؟؟؟
    یا دلت میاد منو تنها بذاری!؟؟
    یا زن بگه با من بحث نکن حوصله ندارم! مرد هم بگه ببخشید؟؟؟ یه خورده ذلت بار نیست؟
    کلا زن ها یعنی انقدر یه مردو خوار و ذلیل دوست دارن؟ البته جمله های دیگه ای که معنی منفی حرف خانم رو برداشت مثبت میکرد خیلی خوب بود
    من میتونم جمله هاشو مثبت جواب بدم ولی اصلا نمیتونم به دروغ و چاپلوسی حرفی بهش بزنم اونم تعریف و تمجید خیلی دوست داره ولی من تو دهنم نمیاد الکی حرفی بزنم که قلبا بهش ایمان ندارم
    من فکر میکنم علت رفتار خانمتون فقط طرز تربیتشه و اینکه محدود نبوده و الان هم نمیتونه محدودیت های شما رو تحمل کنه.برای همین به ارتباطاتش به خاطر شما پایان نمیده چون سخته براش. اگر بخواد به مرور این مورد درست میشه.
    حالا شما باید ببینید چی میخواید ازش:۱-دروغ بگه که دعواتون نشه.۲-راست بگه که دعواتون بشه. از اونجایی که کاری که بخواد رو میکنه پس شما برای هرکاری که کرده دعوا در پیش دارین.پس بهتره که دروغ بگه تا از دعوا جلوگیری بشه😞 از نظر خودش البته.
    حالا اگر بخواید هم راست بگه هم شما به خواسته تون برسین کارتون یکم سخته.اول اگر راستشو گفت عصبانی نشید.مثلا عکسشو با دوستاش و کارگرا تو پیجش دیدین.نگین با دوستات رفتی و دعوا و گریه و ... بگین نظر دوستات در مورد خونه چی بود؟ اینجوری شما رو مقابل خودش نمیبینه.اینو بگین راستشو میگه.بعد بگین کجاها رفتین و چیکارا کردین.در حال حاضر تا شاهد عینی نباشه نمیتونین از زیر زبونش چیزی بکشین بیرون! اگر بخواین راستشو بگه چاره ی دیگه ای ندارین چون در ارتباط زیاد با دوستان خیلی تحت تاثیرشون قرار میگیره و باید این ارتباط کم کم ،کم بشه. این مراحل شاید طولانی و خسته کننده باشه ولی برای نتیجه گرفتن شما هر تلاشی رو میکنید و این قابل تحسینه. بعد گذشت یک مدت که ببینه شما یکم کمتر دعوا میکنید توی گفتن حقیقت راحتتر میشه و شما کارتون اونجا شروع میشه که حالا باید چیکار کنید تا ارتباطتشو کاهش بدین.البته الان که تقریبا نیمه مجرده وقت آزادش زیاده تو زندگی که برید وقتش پرتر از سابق میشه و ناخودآگاه ارتباط کم میشه.
    اینکه دوستتون داره که مشخصه.الان کمتر کسی به اینکه بعد عقد دختر مونده باشه بها میده و اینکه خانواده اش پشتشن. اینکه این همه برخورد فیزیکی دارین و حالا کلی بعدش گریه چرا دعوام میکنی؟ چرا دوستم نداری؟ یعنی دوستتون داره اگر نداشت که براش مهم نبود چیکار میکنید.نهایتش با خودش میگفت یکم سروصدا میکنه اروم میشه خودش.نه اینکه حالا به شیوه خودش(رفتارهای خانمتونم پر اشکال هستش!) میخواد آرومتون کنه خب یعنی دوستتون داره دیگه.
    در ضمن یک چیزی بگم توی قربون صدقه رفتن و بیان احساسات اعتدال رو رعایت کنید! از اینجا و توی مهربونیتون شروع کنید شاید توی دعوا هم بتونین جلوی خودتونو کمی بگیرین و هر چیزی نگین. لازم نیست مدام ابراز محبت کلامی باشه.ابراز محبت خیلی خوبه ها...خیلی .ولی به اندازه. چون اگر اندازه نباشه مثل قضیه بیماریش به قول خودتون مرزهای لوس بودن خیلی جابجا میشن و واقعا هم کفر ادم در میاد.پس سعی کنید به اندازه باشه لطفا.چون خانمتون امکان لوس شدنش زیاده و دوباره یک دعوای دیگه...

  4. 2 کاربر از پست مفید donya. تشکرکرده اند .

    Amir A (شنبه 26 اسفند 96), mercedes62 (شنبه 26 اسفند 96)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 مرداد 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1396-11-08
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,164
    سطح
    18
    Points: 1,164, Level: 18
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من هیچوقت به شما نگفتم که خانمتون شما رو تحمل میکنه و فقط گفتم یکی از چیزهایی که خانمتون رو به شما علاقه مند کرده اون مواردی هست که انجام میدید و باعث میشه بتونه بقیه مسائل رو تحمل کنه وگرنه شما بین خانمهای اینجا فکر نکنم بتونید کسی رو پیدا کنید که بتونه مثلا کتک خوردن رو تحمل کنه. اینم بهتون بگم که هر کدوم از دوستان از دید خودشون زندگی شمارو نگاه میکنن و شما رو راهنمایی میکنن و ممکنه خیلی از تجربیاتی که شما میگید رو نداشتن و فقط راجع بهش شنیدن. پس بهتون توصیه میکنم مطالبی که اینجا میخونید یا از مشاور میگیرید یا از هرجای دیگه رو مو به مو پیاده نکنید و خودتون تجزیه تحلیلش کنید و اون نتیجه ی کلی رو پیاده کنید. شما خودتون بهترین مشاور، روانشناس و راهنما برای خودتون هستید.

  6. کاربر روبرو از پست مفید reza.m1986 تشکرکرده است .

    Amir A (شنبه 26 اسفند 96)

  7. #24
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنونم خانم یگانه زهرا از حرفای خوبتون
    مثال هاتون رو یادداشت کردم ولی باید با خودم تمرین کنم تا بتونم بگم.
    من از ناراحتی خانمم واقعا شدید بهم میریزم و حالم گرفته میشه ولی توانایی گفتنش رو ندارم. حتی حالت چهره مم زیاد عوض نمیشه. نهایتا به شکل عصبانیت ازم میبینه
    نمیتونم به اطرافیانم کلا زیاد احساسات یا غم یا نیازهام رو نشون بدم. الان که پیشرفت کردم اینجا خیلی حرف دلمو میزنم یه زمان نمیتونستم به هیچ موجود دوپایی بگم جسارت نباشه بچگی یه چیزهایی رو برای طبیعت میگفتم بعد شد خودرو و ماشین آلات و یه مدتم این اواخر برای سگم میگفتم.
    این مثالی که راجع به گریه مثلا گفتین واقعا من از گریه ش بهم میریزم و داغونم میکنه ولی باز به شکل عصبانیت نشون میدم معمولا اولین حرفی که از دهنم درمیاد وقتی گریه ش میگیره خفه خون بگیر و گریه نکنه گاهیم که وسط گریه ش تهدیدش میکنم ادامه بده میزنمش. حتی اگه خیلی خودمو کنترل کنم یا اصرار کنه بغلش کنم تو اون حالتم عصبی هستم که چرا داره گریه میکنه و به سختی میتونم گریه کردنشو تحمل کنم
    نمیتونم رمانتیک و احساسی رفتار کنم وقتی گریه میکنه. گاهیم که انقدر عصبانی میشم که ازش فاصله میگیرم که اتفاقی نیفته و خود این کارمم باعث شده فکر کنه گریه ش برام مهم نبوده و احساس ندارم. باید اول بتونم مواقعی که گریه نمیکنه راجع به این مسائل باهاش حرف بزنم تو گریه هاش فعلا نمیتونم


    تو غم و ناراحتیش هم شادی نمیکنم. اون یه باری که میفرمایید یکی از رفیقام عکسای گردش چندسال پیش رو گذاشته بود تو صفحه خودش. خانمم فکر کرده بود عکس جدیده و من رفتم گردش ناراحت شده بود. بعدا متوجه شد اونا مال الان نبوده.
    زندگی رو هم زیاد برد و باخت نمیبینم بیشتر جنگیدن میبینم و زمان های استراحت رو هم آرامش بین جنگ ها حساب میکنم. ولی با خانمم نمیخوام جنگی داشته باشم یا بحث برد و باخت نیست. دوست دارم با هم تو یه تیم باشیم. جنگیدن رو برای خانواده میبینم نه در برابر خانواده. انگار باید دشمن مشترکی پیدا کنیم که دوباره بیاد توی تیم من قرار بگیره
    اهل تحریک حسادت هم نیستم. ولی خانمم حساسیت هاش زیاده. مثلا اگه بهش بگم رنگ موهای اون خانمه قشنگه موهاتو اون رنگی کن یا بگم برو از اون خانم تو مهمونی بپرس لباسشو از کجا خریده بریم برات بخریم به طرز عجیب غریبی واکنش نشون میده و فرداش میره لباس میخره و سرتاپاشو هم عوض میکنه با اون خانم هم اگه آشنا باشه چپ میشه تا یه مدتی.


    من اصلا اینجوری که بگم کار قشنگی کرده گلدون برده یه ثانیه م فکر نکرده بودم چون قبلا هم چندتا گلدون دیگه با هم برده بودیم خودمم براش قلمه میزدم. دلم میخواست این بارم با خودم میبرد بیشتر به اینکه چرا با من نبرده و با کی رفته اونجا فکرم مشغول شد وگرنه آره خیلی باسلیقه ست خیلی به ظاهر همه چیز و زیبا بودنشون اهمیت میده منم از این اخلاقش خیلی خوشم میاد. خودمم زیبایی رو دوست دارم. ظریف و حساس بودنشم دوست دارم. میدونم برای من نعمت خیلی بزرگی بوده و شاید لیاقتشم نداشتم چون با زور و تهدید تونستم به دستش بیارم و حالا هم که بلد نیستم طوری که لیاقتشو داره باهاش رفتار کنم.

    - - - Updated - - -


    ممنونم صبا خانم از توضیحات خوبتون
    درسته منم تو عصبانیت حرفای خوبی نمیزنم ولی رو نقطه ضعف هاشم دست نمیذارم مثلا هیچ وقت تو اوج عصبانیتم نمیگم دوستت ندارم میدونم این نقطه ضعفشه.
    از فحش دادنش ناراحت نمیشم با خر و الاغ گفتن اون اتفاقی برای من نمی افته ولی وقتی میگه احساس نداری چون در این زمینه خودمو خیلی ضعیف تر از دیگران میبینم بهمم میریزه که این نقطه ضعف منه و اونم میدونه و شاکیه و حالا چی کار کنم از کجا برم احساساتی که اون میخواد بدست بیارم. از ناتوانی خودم ناراحت میشم. من میتونم مارکی که اون میگه بپوشم مذهب و اسممو خیلی راحت عوض کنم ولی شخصیتمو که نمیتونم به این راحتیا عوض کنم.


    حق باشماست هنوز ذوق داره و این نشانه خوبیه. مردها اگر قصد جدایی هم داشته باشن وظایفشونو عادی انجام میدن ولی خانمها انگار نمیتونن خیلی حسشونو مخفی کنن.
    یکم هم تغییر داشته درسته. این چیزارو از کجا متوجه میشین من که نگفته بودم؟ دوتا تغییر به نظرم کرده یکیش اینه که هرکاری کردم این مدت قهر نکرد ناراحت شد گریه کرد رفت تو لک ولی حتی یه ربعم دیگه قهر نکرد قبلا تا چیزی میشد قهر میکرد یه ساعت دو ساعت نصف روز و یه بارم که پنج هفته. نمیدونم حالا از سر ترسه یا خودش به این نتیجه رسیده قهر کار بدیه چون من چند دفعه بعد دعواهامون تو عصبانیت بهش گفتم قهر کنی کتک میخوری اونم شاید از سر ترس دیگه قهرو گذاشته کنار. یه چیز خوب دیگه ای هم که یاد گرفته بعد کارای اشتباهش عذرخواهی میکنه قبلا اصلا به هیچ عنوان تحت هیچ حالتی عذر خواهی نمیکرد از اون باری که من بهش گفتم یه مدت نمیام پیشت از اون موقع یاد گرفته من عصبانی میشم حتی دستمم روش بلند بشه و نزدیک بشه بزنمش هم آخرش خودش میاد عذرخواهی میکنه که واقعا به آرامش من کمک میکنه ممکنه حتی چند روز بعدش باشه ولی اینکارو میکنه و منم چون فکر میکنم دیگه اون کارو تکرار نمیکنه یا حداقل متوجه شده اشتباهه خیالم خیلی راحت میشه. این دوتا تغییر خیلی خوبو داشته. اگه چشم هم یاد بگیره بگه و به حرفمم گوش کنه واقعا دیگه عالی میشه.


    یه زمان خیلی دوستم داشت اونقدر که میگفت خودشو میکشه ولی با کسی دیگه ازدواج نمیکنه البته اون موقع خیلی بچه تر از الان بود ولی این مدت میبینم که دیگه اون برق شیطنت همیشگی تو چشاش نیست. ممکنه هنوزم خیلی دوستم داشته باشه با این توضیحاتی که اشاره میفرمایید ولی دیگه اون صمیمیت و راحتی قبلو باهام نداره که البته میدونم مقصرش خودمم.
    ویرایش توسط Amir A : شنبه 26 اسفند 96 در ساعت 18:07

  8. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    تشکر آقا رضا. من متوجه حرفتون شدم. شما گفتین تنها چیزی که من و همسرم رو کنار هم نگه داشته رعایت اون مورد ششمیه که برای صمیمیت توصیه کرده بودین. خودمم فکر میکردم باید دلیلی باشه که با این همه که از من ناراحت میشه ولم نمیکنه البته من پیش خودم موارد دیگه ای رو فکر میکردم چون اگه به کادو خریدن بود که من این مدت بعد هر بار که دارم ناراحتش میکنم برای عذرخواهی یه چیزی دارم براش میگیرم. اون پنج هفته ای که قهر کرده بود فقط سه بار براش طلا خریدم وقتی آشتی کرد باز بردمش طلافروشی گفتم هرچی خوشت اومد انتخاب کن به قیمتش نگاه نکن باز این یه ماهه دوبار کبودش کردم عذاب وجدان گرفتم خودم براش طلا گرفتم روز زن باز براش طلا گرفتم میدونم هم خیلی فایده ای نداره یعنی معادل کارایی که میکنم نیست و اتفاقهای بدی که می افته رو جبران نمیکنه ولی اگه واقعا این کادوها خیلی اثری داشت صمیمیت ما الان نباید انقدر کم میشد.
    برداشت خودم بیشتر از رفتار خودش و حرفای دیگران این بوده که داره تحملم میکنه
    راجع به مشاوره هم من با منطق خودم جلو میرم وگرنه مشاور خانواده ای هم که ازش حرف و رفتار نامعقول دیدم بی اعتبار شده برام. نظرات رو هم قطعا من مو به مو که اجراشون نمیکنم بخوام هم نمیتونم دقیقا اون جملاتی که خانم پاییزه گذاشتن رو به زنم بگم. از نظرات غیرکاربردی هم میگذرم مثلا این که بهم بگن باید به حرف پدرم گوش میکردم یا ازدواجم کلا غلط بوده برای من نه اعتبار داره نه فایده. یه خانمی بود اینجا همچین مسائلی رو مثل اینکه تو ازدواج اولش تجربه کرده بود و من از صحبت کردنش متوجه میشدم حالش واقعا از من بهم میخورد. یه جورایی اشاره هم میکرد که ما آخرش طلاق میگیرم. خب من اون حرف ها هم به دردم نمیخوره رو حساب تجربه تلخ و احساسی یک نفره و نه از روی منطق گفته میشه نه میشه به همه زندگی ها تعمیمش داد.
    ولی توصیه های سازنده و قابل اجرا برای لحظه اکنون و آینده رو هرچی به نظر خودم معقول و شدنی بیاد آزمایش میکنم چون ممکنه یه راهی به نظر من که مرد هستم اصلا فایده نداشته باشه ولی اگه اجراییش کنم رو خانمم جواب بده. منم که فقط راه حل و جواب میخوام. اگر هم نخوام اجرا کنم و بشنوم ولی راه خودمو برم که دیگه برای چی انقدر وقت بذارم مشاوره بگیرم. خیلی هم بخوام نظرات رو تغییر بدم دیگه میدونم به سبک خودم میرم جلو و میشه همون روش های قلدری خودم.
    بیشتر تشویق کنید توصیه هارو دقیق بتونم اجرا کنم همینجوریش برام سخته اجرا کردن خیلی حرفا و زحمت زیاد داره. رو هرکدوم که جواب بده بعدش میخوام بیشتر زوم کنم. فعلا هر راهی به نظر خودم منطقی و قابل اجرا بیاد تصمیم دارم امتحانش کنم


    - - - Updated - - -


    ممنونم دنیا خانم از راهنمایی هاتون.
    اینطوری که من از صحبت های شما متوجه میشم یعنی نباید رک و پوست کنده هیچ وقت برم سر اصل مطلب. کلا مبهم رفتار کنم برم تو حاشیه و سوالایی که جواباش برام مهم نیست بپرسم بعد منتظر باشم خودش بین حرفاش یه چیزهایی رو بگه درست متوجه شدم؟
    متاسفانه تربیت خانم من از پایه و بن غلط بوده هنوزم که بزرگ شده پدر مادرش و حتی اقوامش بینهایت لوسش میکنن.
    من فعلا موفق شدم یه سری از ارتباطاتشو که واقعا مخرب بودن محدود کنم البته مطمئن نیستم موفق شدم یا نه چون دیگه در روز چکش نمیکنم ولی خودش بهم قول داده. برای همینم حساس بودم سر جریان خونه رفتنش بفهمم با کی رفت
    دیروز یک صبح تا غروب بهش محبت کردم یه سری از جمله هایی که اینجا بهم گفتین رو شبیهش رو بهش گفتم خیلی هم ذوق کرد و خوشحال شد ولی همین که صحبت جهیزیه چیدن شد و من ازش پرسیدم گلدونا برات سنگین نبود تنهایی بردی رفت تو گارد که تنها نبودم داداشم باهام بود و یه هفته ست داری گیر میدی و چندبار بگم با دوستام نبودم!! یکمم بحثمون شد و آخرم باز نگفت واقعا با کی برده گلدونارو. فکر کنم تاریخ استفاده از اون سوال دیگه گذشته بود و نباید اصلا میپرسیدم.
    این مسئله هم هست که وقتی خیلی محبت میکنم خودشو بیشتر لوس میکنه یا خیلی نرمش به خرج میدم حاضر جواب میشه.
    ویرایش توسط Amir A : شنبه 26 اسفند 96 در ساعت 18:23

  9. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,451 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    359
    Array
    آقاامیر سلام
    پستهارونخوندم حالا بعدمیخونم.
    اماراجع به اون حرفتون درمورداون نمونه:
    شماباتوجه به ویژگی اخلاقی خودتون بهترین پاسخ رودربیارید وبگید.مثلا نگید ببخشید!!بگید بابا من چاکرتم!!یاحرفهای این مدلی که بوی محبت بده.منظوراینه که آدم باصبروحووصله وسریع واکنش نشون ندادن میتونه بدترین موقعیتهاروبه عاشقانه ترین لحظات تبدیل کنه.
    یااینکه گفتید درجواب اینکه بدبخته بایدحتماازش سوال بپرسی چرا؟؟؟حتما میخواین میزگردهم بزارید وسط!!!برادرگرامی اینقدردنبال بیرون کشیدن موازماست نباشید.خب فکرمیکنه نتیجه ی جوابتون چی میشه؟دوتاحرف میزنه دوتامثال میزنه ازمشکلاتش بعدش میزنید به تیپ وتاپ هم!!!بعدشم آدم هرحرفی روکه میزنه ازته دل نیست که!روی بعضی مسائل چشمهاتون ببندیدونشنیده بگیرید.اینقدرواکنش واسه همه چی آخه چرا.چیزی رودرست میکنه حتما؟؟
    گاهی بعضی مسائل واقعا نیازه که درموردش حرف زده بشه امابعضی وقتها بایه خنده بایه حرف عاشقونه بایه بغل یهویی همه چی روردکنید.
    تعریف وتمجیدکنیدازش حتی اگه زبونی باشه نه دلی تاثیرخودشومیزاره.حداقل پذیرشش واسه انتقادزیادمیشه. چرافکرمکنیداگه اینجوری حرف بزنید مردانگی تون زیرسوال میره.اتفاقا مردابنجوریش خوبه نه خشن وبزن بهادر!!اماآقاباشه نه لوس وجلف!بامرام وبامعرفت باشه.نه دل زنش روبشکنه.
    ایناروکه میگم نه اینکه خدایی نکرده بگم شمالینجورهستید میگم که رعایت کنید اینجورنباشید.
    اون نمونه که نوشتم برعکسش هم بودازطرف خانم به آقا اماخب خانمتون اینجانبودکه بهش بگم وگرنه باایشونم کلی حرف هست که بایدگفته بشه.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  10. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 27 اسفند 96), mercedes62 (یکشنبه 27 اسفند 96)

  11. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 مرداد 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1396-11-08
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,164
    سطح
    18
    Points: 1,164, Level: 18
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قضیه بیشتر که باز میشه اشتباهاتی از شما میبینم که لازمه گوشزد کنم. کادو دادن واسه دلجویی ذره ای به صمیمیت کمک نمیکنه فقط ممکنه اثر اتفاق منفی که افتاده رو کم می کنه. اصلا شما نباید اینکار رو بکنید که بعد از دعوا خانم رو ببرید طلافروشی و براش خرید کنید و فکر کنید رنجوندن روح خانمتون با مسائل مادی جبران میشه. بهتون هم گفتم سعی کنید خانم رو سوپرایز کنید اونم وقتی همه چیز عادیه. مثلا بدون اینکه بهش چیزی بگید برید تو خیابون قدم بزنید و جلوی یه طلافروشی یه دفعه دستشو بگیرید و ببرید تو و یه خرید هرچند کوچیک ولی پر از سوپرایرز براش بکنید. یا یه شب برای شام به یه جای خاص ببریدش. دهها کار این مدلی میشه انجام داد.

    حتما همین کار رو بکنید. توصیه های معقول رو آزمایش کنید ولی به سبک خودتون. منظور من دقیقا همین بود گفتم مو به مو اجرا نکنید بلکه به سبک خودتون اجرا کنید. مثلا قرار نیست تملق و چابلوسی کنید و حرفی که دلتون نمیاد رو به زبون بیارید چون بعد یه مدت حالتون از رفتار خودتون به هم میخوره.

    یه توصیه خیلی کارساز هم میکنم اگه دوست داشتید امتحانش کنید. خانمتون رو ماساژ بدید و سعی کنید ماساژ به رابطه جنسی منجر نشه. در حین ماساژ هیچ حرفی زده نشه و تمام تمرکزتون روی کارتون باشه. آرامشی که این کار به هردوی شما میده وصف نشدنیه.

    راستش منم مثل شما کتک خوردن و تحقیر شدن از طرف پدر رو تجربه کردم و روی من تاثیرات خیلی بدی گذاشت اما تمام تلاشمو کردم اون رفتارهای منفی پدرم برام درس بشن و سعی کردم خودمو از شبیه اون شدن دور کنم هرچند مطمئنم شما هم تلاش کردید از شبیه پدرتون شدن دور بشید اما هنوز یه رگه هایی دارید. اون کتکها و البته زمینه های ژنتیکی تا حدی دل سنگ بودن را در من به وجود اورده و دیگه نمیشه کاریش کرد اما دل سنگ ترین آدما هم در مقابل یه زن میتونن تا حدی نرم بشن همونطور که شما نرم شدید. این یه قدم بزرگ برای شماست و مطمئنم با یکم گذر زمان و صبوری میتونید زندگی مشترک بسیار شیرینی رو شروع کنید.

  12. 2 کاربر از پست مفید reza.m1986 تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 27 اسفند 96), mastanehh (یکشنبه 27 اسفند 96)

  13. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 مرداد 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1396-11-08
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,164
    سطح
    18
    Points: 1,164, Level: 18
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه مورد دیگه، یه بار قبلا بهتون گفته بودم اگه میتونید سریال دکستر رو تماشا کنید. حتی شده شبی کی قسمت رو ببینید

  14. 2 کاربر از پست مفید reza.m1986 تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 27 اسفند 96), mastanehh (یکشنبه 27 اسفند 96)

  15. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir A نمایش پست ها
    تشکر آقا رضا. من متوجه حرفتون شدم. شما گفتین تنها چیزی که من و همسرم رو کنار هم نگه داشته رعایت اون مورد ششمیه که برای صمیمیت توصیه کرده بودین. خودمم فکر میکردم باید دلیلی باشه که با این همه که از من ناراحت میشه ولم نمیکنه البته من پیش خودم موارد دیگه ای رو فکر میکردم چون اگه به کادو خریدن بود که من این مدت بعد هر بار که دارم ناراحتش میکنم برای عذرخواهی یه چیزی دارم براش میگیرم. اون پنج هفته ای که قهر کرده بود فقط سه بار براش طلا خریدم وقتی آشتی کرد باز بردمش طلافروشی گفتم هرچی خوشت اومد انتخاب کن به قیمتش نگاه نکن باز این یه ماهه دوبار کبودش کردم عذاب وجدان گرفتم خودم براش طلا گرفتم روز زن باز براش طلا گرفتم میدونم هم خیلی فایده ای نداره یعنی معادل کارایی که میکنم نیست و اتفاقهای بدی که می افته رو جبران نمیکنه ولی اگه واقعا این کادوها خیلی اثری داشت صمیمیت ما الان نباید انقدر کم میشد.
    برداشت خودم بیشتر از رفتار خودش و حرفای دیگران این بوده که داره تحملم میکنه
    راجع به مشاوره هم من با منطق خودم جلو میرم وگرنه مشاور خانواده ای هم که ازش حرف و رفتار نامعقول دیدم بی اعتبار شده برام. نظرات رو هم قطعا من مو به مو که اجراشون نمیکنم بخوام هم نمیتونم دقیقا اون جملاتی که خانم پاییزه گذاشتن رو به زنم بگم. از نظرات غیرکاربردی هم میگذرم مثلا این که بهم بگن باید به حرف پدرم گوش میکردم یا ازدواجم کلا غلط بوده برای من نه اعتبار داره نه فایده. یه خانمی بود اینجا همچین مسائلی رو مثل اینکه تو ازدواج اولش تجربه کرده بود و من از صحبت کردنش متوجه میشدم حالش واقعا از من بهم میخورد. یه جورایی اشاره هم میکرد که ما آخرش طلاق میگیرم. خب من اون حرف ها هم به دردم نمیخوره رو حساب تجربه تلخ و احساسی یک نفره و نه از روی منطق گفته میشه نه میشه به همه زندگی ها تعمیمش داد.
    ولی توصیه های سازنده و قابل اجرا برای لحظه اکنون و آینده رو هرچی به نظر خودم معقول و شدنی بیاد آزمایش میکنم چون ممکنه یه راهی به نظر من که مرد هستم اصلا فایده نداشته باشه ولی اگه اجراییش کنم رو خانمم جواب بده. منم که فقط راه حل و جواب میخوام. اگر هم نخوام اجرا کنم و بشنوم ولی راه خودمو برم که دیگه برای چی انقدر وقت بذارم مشاوره بگیرم. خیلی هم بخوام نظرات رو تغییر بدم دیگه میدونم به سبک خودم میرم جلو و میشه همون روش های قلدری خودم.
    بیشتر تشویق کنید توصیه هارو دقیق بتونم اجرا کنم همینجوریش برام سخته اجرا کردن خیلی حرفا و زحمت زیاد داره. رو هرکدوم که جواب بده بعدش میخوام بیشتر زوم کنم. فعلا هر راهی به نظر خودم منطقی و قابل اجرا بیاد تصمیم دارم امتحانش کنم


    - - - Updated - - -


    ممنونم دنیا خانم از راهنمایی هاتون.
    اینطوری که من از صحبت های شما متوجه میشم یعنی نباید رک و پوست کنده هیچ وقت برم سر اصل مطلب. کلا مبهم رفتار کنم برم تو حاشیه و سوالایی که جواباش برام مهم نیست بپرسم بعد منتظر باشم خودش بین حرفاش یه چیزهایی رو بگه درست متوجه شدم؟
    متاسفانه تربیت خانم من از پایه و بن غلط بوده هنوزم که بزرگ شده پدر مادرش و حتی اقوامش بینهایت لوسش میکنن.
    من فعلا موفق شدم یه سری از ارتباطاتشو که واقعا مخرب بودن محدود کنم البته مطمئن نیستم موفق شدم یا نه چون دیگه در روز چکش نمیکنم ولی خودش بهم قول داده. برای همینم حساس بودم سر جریان خونه رفتنش بفهمم با کی رفت
    دیروز یک صبح تا غروب بهش محبت کردم یه سری از جمله هایی که اینجا بهم گفتین رو شبیهش رو بهش گفتم خیلی هم ذوق کرد و خوشحال شد ولی همین که صحبت جهیزیه چیدن شد و من ازش پرسیدم گلدونا برات سنگین نبود تنهایی بردی رفت تو گارد که تنها نبودم داداشم باهام بود و یه هفته ست داری گیر میدی و چندبار بگم با دوستام نبودم!! یکمم بحثمون شد و آخرم باز نگفت واقعا با کی برده گلدونارو. فکر کنم تاریخ استفاده از اون سوال دیگه گذشته بود و نباید اصلا میپرسیدم.
    این مسئله هم هست که وقتی خیلی محبت میکنم خودشو بیشتر لوس میکنه یا خیلی نرمش به خرج میدم حاضر جواب میشه.
    شما دوست دارین سریعا به جواب برسین‌درحالیکه با اخلاق خانمتون نمیتونین. دو راه رو در نظر بگیرین...راه اول یک مسیر مستقیم ولی پر سنگلاخ و چاله و ... است.راه دوم یک مسیر آسفالت و صاف! ولی طولانی تره. راه اول راهیه که شما در پیش گرفتین... ممکنه جوابش برای شما مهم نباشه ولی برای خانمتون هست. شما اینجوری تشویقش میکنین با شما راحت باشه و راحت حرفشو بزنه.
    در ضمن اونی که من گفتم مثال بود که وقتی تاپیکتونو داشتم میخوندم همونجا که از سولل جوابتون نوشته بودین با خودم گفتم خب چرا اینجوری؟! درسته خانمتون ممکنه لوس باشه ولی راستش بهش حق میدم که هرچیزی رو بهتون نگه...آقا امیر کتک خوردن برای یک زن خیلی دردناکه اونم برای خانم لوس و نازپرورده شما!! درست گفتین تاریخ مصرفش گذشته بود چون شما یک دور بحث داشتین راجع بهش و حالا بعد یک مدت این حرف نشونه زیر زبون کشیدنه... به قول معروف تا تنور داغه باید نون رو چسبوند.. تقصیر شماهم‌ نیست واقعا نمیدونین.
    هیچوقت هم برای جبران کتک کاری کادو نخرید..سعی کنید دیگه اونکارو تکرار نکنید. یک تاپیک اینجا بود یک خانم درمورد همسرشون گذاشته بودن. ناراحت نشید ولی اون آقا فقط یک مورد ناراحت کننده تر بیشتر از شما داشتن و اونم احتمال خیانت بود.... ولی بقیه موارد تقریبا شبیه شما بودن.خانمش از دستش داشت دیوونه میشد دیگه.خداروشکر شما اهل خیانت نیستین ولی هیچ وقت! هیچ وقت جلوی خانمتون از کس دیگه ای تعریف نکنید.نگید خب رنگ موش قشنگ بود.... برای شما اینه ولی برای خانمتون اصلا این نیست. برای خانمتون کلی حرف داره. برای هر خانمی فکر میکنم همینه.خانما دوست دارن در چشم همسرشون بهترین باشن پس این رفتارو کنار بذارین.
    شما خانمتون گریه میکنه بهش میگین خفه خون بگیر؟! 😐😐😐 خب حداقل بگین ساکت شو نمیتونین احساساتیش کنین. بگین چقد دیدن اشکت زجر اوره.انقد حالمو نگیر...فکر میکنم این مدل به طرز صحبت شما نزدیکتر باشه... ولی اونجوری نگید.میدونید توی زندگی فراز و نشیب زیاده. شما که انقد با پشتکار بودین که خودتو به اینجا رسوندین پس میتونین جلو احساسات بدتونو بگیرین. اول از همه سعی کنید اینجور صحبت کردنو کنار بذارین. رمانتیکش نکنین ولی حداقل های فارسی معادلشو بکار ببرین.کم کم عادت می کنین. بهش بگین دوست دارم ناراحتیاتو از خودم جبران کنم. ولی نمیدونم چجوری...از خودش کمک بخواین.شاید نظراتش خیلی پخته نباشه ولی در مورد زندگی شما جواب میده چون یک سمتش ایشونه. ولی سعی کنید دیگه به هیچ نحوی کبودش نکنین. هلش ندید.دستشو محکم نکشین.ظرف تو دیوار نشکنین... شما یاد گرفتین خشمتونو اینجوری ابراز کنین و الان براتون سخته عوض کنین شیوه رفتاریتونو. فکر نکنین همه سختیای عالم برای شما بوده. منم کسی رو میشناسم که برای دور شدن از گذشته اش اسم که هیچی،فامیلشم عوض کرد .از زندگی سختش رسیده به جایی که یکی از پولدارترین های مشهده! ولی واقعا شاده... انقدر شاده و سرزنده اس که ادم حظ میکنه باهاش حرف میزنه. قصدم سرزنش نبود یکم به خودتون فکر کنین لطفا...

  16. 3 کاربر از پست مفید donya. تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 27 اسفند 96), mastanehh (یکشنبه 27 اسفند 96), mercedes62 (یکشنبه 27 اسفند 96)

  17. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنونم خانم پاییزه از توضیحاتتون
    من فکر میکنم زیادی رک و پوست کنده حرف میزنم. قبلا فکر میکردم زن من با بقیه زن ها فرق داره و استثنائا از صراحت من ناراحت نمیشه ولی مثل اینکه اونم مثل خانمهای دیگه ست.
    با زبون خودم که خیلی محبت میکنم بهش. قبلاها میخندید ولی الان عادی شده دیگه براش و فکر کنم از اولم خوشش می اومد. فقط اون رفتارهای رمانتیک رو هم دوست داره. از اونایی که شعر میخونن و از گل و بلبل میگن. من شعر که واقعا بلد نیستم فقط آهنگ که با هم گوش میدیم بهش میگم مثلا اینا حرفای منه به تو.
    میگید تعریف و تمجید الکی بکن حتی اگه دلی نیست خب برای من واقعا سخته چیزی که باور ندارم بگم. من ازش خیلی تعریف میکنم از ظاهرش اگه کار خوبی بکنه از کار خوبی که کرده ولی به دروغ بلد نیستم چیزی بگم. نمیدونم شنیدین میگن آدم های بددهن نمیتونن دروغ بگن. دوست دارم صمیمی بشیم و دروغ رو مخالف صمیمیت میدونم چه خودم بگم چه از اون بشنوم. خودمم ترجیح میدم یه حقیقت رو با فحش بهم بگن تا یه دروغ رو با محبت الکی
    درست میگین من خیلی برای همه چیز حساسم. رفته بود خرید با مادر و خاله هاش سعی کردم با روی خندون و حتی غیرمستقیم ازش بپرسم کجاها رفتن و کل روزو برام تعریف کنه ولی دیگه انگار اصلا دوست نداره هیچی بگه بهم. دوست نداره خیلی باهام نزدیک باشه. شاید نباید اصلا بپرسم دیگه. حداقل اینایی که خیلی مهم نیست رو نپرسم بتونم بیخیال بشم. هرباری که خیلی بخوام از کاراش سر دربیارم و بدجور دعوامون بشه جای اینکه صمیمیت ایجاد بشه خب فاصله می افته بدتر. من همینجوریم مشکل صمیمیت دارم نمیدونم چطوری باید باهاش یه جا زندگی کنم با این دعواهای بیخودی بدتر میکنم همه چیزو.
    خانم من اگه اینجا بود دوتا ایراد ازش میگرفتین کل کوچه رو با صدای گریه ش کر میکرد.

    - - - Updated - - -


    تشکر آقا رضا
    پس برای همین برای برادرم هم منو پند میدادین. خودتون درک میکنید من چی میگم.
    منم سعی کردم شبیه پدرم نشم. این چندساله فکر هم میکردم خیلی موفق بودم ولی شاید اشتباه فکر میکردم و زیادی شبیهش شدم به قول دکترم پتانسیل اعمال خشونت در من بالاست هرچند کاری هم واقعا نکنم.
    سخت ترین قسمتش همونه که سنگدل میشی و نمیتونی خیلی احساسات دیگرانو خوب درک کنی یا احساسات خودتو درست به دیگران نشون بدی. میخوای آدم خوبی باشی ولی همیشه انگار یه جنگی با خودت داری و میدونی در نهایت ذاتت به سفیدی و پاکی دیگران نیست هرچقدرم که کارهای خوب دیگه بکنی اون تیکه سیاه درونت هست
    با اینم خیلی موافقم که حضور یک زن تو زندگی امثال من و شما خیلی تاثیر مثبت داره. وقتی اون همه لطافت رو میبینی چیزی که اصلا ندیدی و برات خیلی دور و دست نیافتنی بوده حاضر میشی هرکاری بکنی فقط بتونی یکم بیشتر بهش نزدیک بشی. اونقدری که من به زنم نیاز دارم بعیده اون به من نیاز داشته باشه تنها منبع واقعی آرامشی که من میتونم داشته باشم خودشه
    مواقع عادی هم براش زیاد کادو میخرم. تقریبا هفته ای یه بار براش کادو و گل میخرم. منظورم از اون توضیح این بود این مدت بیشتر کادو خریدم براش ولی ازم دورتر شده. احتمالا همینطوره که میگین و کادو برای دلجویی هیچ تاثیری در صمیمیت نداره نهایتا بتونه نفرت رو یکم کم کنه.
    با شما موافق هستم تملق و چاپلوسی حال آدمو بد میکنه. دیدم بعضی مردها اینکارو میکنن ولی با گروه خونی من سازگار نیست. نیازی هم به دروغ ندارم از ته دل خیلی دوستش دارم فقط باید بتونم جوری که بفهمه بیانشم بکنم.
    ماساژ هم واقعا ایده خوبیه. خانمم اینکارو میکنه وقتی من خسته م ولی برعکسش من تاحالا نتونستم بدون رابطه جنسی اینکارو براش بکنم.سعی میکنم امتحان کنم مرسی.
    باشه سریال رو میگیرم عید میبینم اتفاقا میخواستم به خودم جایزه بدم دو هفته اخیر تو کنترل خشم پیشرفت داشتم البته اتمام پروژه هام و حل شدن یه سری مسائل مالی هم تاثیر داشته.

    - - - Updated - - -


    ممنونم دنیا خانم
    چرا نباید برای جبران کادو خرید؟؟؟ خب من اونباری که زدمش بهش گفتم بیا تو هم منو بزن با هروسیله ای هم که اراده میکرد راضی بودم منو بزنه که عدالت اجرا بشه ولی گفت دیگه فایده ای نداره. زمان رو هم که نمیتونستم برگردونم عقب آشتی هم نمیکرد من هی مجبور میشدم کادو بخرم به این امید که شاید نرم بشه.
    یعنی خانمها به زنی که ده بیست سال بزرگتر از خودشونم باشه واقعا انقدر حسادت میکنن؟ من فکر میکردم بیشتر بخاطر سلیقه ناراحت میشه یا فکر میکنه مثلا من میگم رنگ موهای تو خوب نیست در حالی که این چیزا نبود من میخواستم بدونم موهاشو اون رنگی کنه چه شکلی میشه یا اون لباس یا کفش مورد نظر تو تن زنم چه جوری میشه. وگرنه همون احساسی رو داشتم که لباس تن مانکن مغازه میدیدم نه هیچی بیشتر.
    راجع به گریه هم من میدونم زن ها میخوان موقع گریه نوازششون کنی یا حرف های خوب بهشون بزنی. من وقتی گریه میکنه عصبانی میشم خیلی خیلی بیشتر از اینکه مثلا دارو نخوره. بذارین اینجوری بگم اگه مثلا سطح عصبانیت من 30 واحد هست موقع دعوا وقتی خانمم شروع به گریه میکنه یک مرتبه میرسه به 100 و من واقعا و شدیدا قاطی میکنم. هم اون یه باری که زدمش هم باری که گلوشو فشار دادم هم باری که هلش دادم یعنی هر سه باری که کبودش کردم داشته گریه میکرده و من از گریه کردنش وسط دعوا بیشتر عصبانی شده بودم. متاسفانه این چند ماهه خیلی گریه میکنه و منم حرف رمانتیک که بلد نیستم عصبی هم میشم همه چیزو بدتر میکنم. وقتی آروم میشم بهش میگم که از دست خودم عصبانی بودم که باعث گریه ت شدم ولی دیگه کار از کار گذشته.
    من هیچ جا نگفتم تمام سختیای این عالم برای من بوده اصلا اونقدر احساسی نیستم که هیچ وقت بخوام ناله کنم برای سختی کشیدن!!! در حقیقت این چندساله خیلی هم احساس خوشبختی میکنم.
    در ضمن من از گذشته م اصلا خجالت زده نیستم و برای دور شدن از اون دورانم اسممو عوض نکردم.
    میشه لینک اون تاپیکی که میگین رو برام بذارین؟
    میخوام بدونم اگر اون آقا شبیه من بوده زنش چی پشت سرش میگفته.



    ممنونم دنیا خانم
    چرا نباید برای جبران کادو خرید؟؟؟ خب من اونباری که زدمش بهش گفتم بیا تو هم منو بزن با هروسیله ای هم که اراده میکرد راضی بودم منو بزنه که عدالت اجرا بشه ولی گفت دیگه فایده ای نداره. زمان رو هم که نمیتونستم برگردونم عقب آشتی هم نمیکرد من هی مجبور میشدم کادو بخرم به این امید که شاید نرم بشه.
    یعنی خانمها به زنی که ده بیست سال بزرگتر از خودشونم باشه واقعا انقدر حسادت میکنن؟ من فکر میکردم بیشتر بخاطر سلیقه ناراحت میشه یا فکر میکنه مثلا من میگم رنگ موهای تو خوب نیست در حالی که این چیزا نبود من میخواستم بدونم موهاشو اون رنگی کنه چه شکلی میشه یا اون لباس یا کفش مورد نظر تو تن زنم چه جوری میشه. وگرنه همون احساسی رو داشتم که لباس تن مانکن مغازه میدیدم نه هیچی بیشتر.
    راجع به گریه هم من میدونم زن ها میخوان موقع گریه نوازششون کنی یا حرف های خوب بهشون بزنی. من وقتی گریه میکنه عصبانی میشم خیلی خیلی بیشتر از اینکه مثلا دارو نخوره. بذارین اینجوری بگم اگه مثلا سطح عصبانیت من 30 واحد هست موقع دعوا وقتی خانمم شروع به گریه میکنه یک مرتبه میرسه به 100 و من واقعا و شدیدا قاطی میکنم. هم اون یه باری که زدمش هم باری که گلوشو فشار دادم هم باری که هلش دادم یعنی هر سه باری که کبودش کردم داشته گریه میکرده و من از گریه کردنش وسط دعوا بیشتر عصبانی شده بودم. متاسفانه این چند ماهه خیلی گریه میکنه و منم حرف رمانتیک که بلد نیستم عصبی هم میشم همه چیزو بدتر میکنم. وقتی آروم میشم بهش میگم که از دست خودم عصبانی بودم که باعث گریه ت شدم ولی دیگه کار از کار گذشته.
    من هیچ جا نگفتم تمام سختیای این عالم برای من بوده اصلا اونقدر احساسی نیستم که هیچ وقت بخوام ناله کنم برای سختی کشیدن!!! در حقیقت این چندساله خیلی هم احساس خوشبختی میکنم.
    در ضمن من از گذشته م اصلا خجالت زده نیستم و برای دور شدن از اون دورانم اسممو عوض نکردم.
    میشه لینک اون تاپیکی که میگین رو برام بذارین؟
    میخوام بدونم اگر اون آقا شبیه من بوده زنش چی پشت سرش میگفته.
    ویرایش توسط Amir A : یکشنبه 27 اسفند 96 در ساعت 19:22


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. لطفا راهنماییم کنید
    توسط bita2 در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 مرداد 92, 12:17
  2. راهنماییم کنید لطفاً
    توسط roze siah در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 مرداد 92, 10:02
  3. می خوام ارشد حتما حتما قبول شم البته با این شرایط.... لطفا راهنماییم کنید
    توسط sami92 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 02 تیر 92, 12:07
  4. راهنماییم کنید همسرم را برگردونم
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 73
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 خرداد 92, 00:46
  5. آیا درانتخابم اشتباه کردم یانه؟(لطفا راهنماییم کنین)
    توسط هیلان در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 فروردین 90, 14:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.