به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array

    دو روی سکه من!!! دافعه ام بیشتر از جاذبه ام هست . راه حل!!

    سلام

    دیگه فکر کنم کامل من رو بشناسید.

    خیلی حرف دارم برای گفتن و بیشتر از اون هم تمایل دارم نظرات دوستان رو بدونم.

    من یک شخصیت کمال گرا ، منظم ، دقیق ، ریز بین ، احساسات قوی ، بسیار مهربان ، منعطف وبا ظاهری مذهبی و خط مشی سیاسی کاملا مشخص و تعریف شده دارم.

    این خصوصیات مثبت یه روی سکه دیگری هم دارند که در تعاملاتم با دیگران (همسرم ، بستگان، دوستان، همکاران،همسایه و حتی همین محیط مجازی به یک سری مشکلات برخورد کنم.

    که نمود بیشترش در زندگی خصوصی و با همسرم مشخصه .

    در مقابل شخصیت کمال گرا یک منتقد درونی دارم که همه چیز و همه کس از زیر تیغش رد می شوند و گرچه در لایه تکنیکی تا حدی تونستم روش کنترل داشته باشم ولی در لایه احساسی درگیر هستم و همین موجب یک حالت انزوا خفیفی در من شده.

    در مقابل خصوصیت منظم و دقیق و ریز بین ،خصوصیت ایراد گیر و سخت گیرم به من انرژی خیلی زیادی وارد می کنه که در مقابل بی نظمی ها و اشتباهات دیگران بتونم یک رفتار طبیعی به دور از انتقاد داشته باشم. که البته در رابطه با همسرم فکر می کردم خیلی این رو تونستم کنترل کنم اما متاسفانه اخیرا در طی مشکلی که با هم پیدا کرده بودیم متوجه شدم خیلی هم موفق نبوده ام به گونه ای که حتی به همسرم هم آسیب رسوندم و در کاهش اعتماد به نفسش نقش بسزایی داشتم.

    در مقابل احساسات قوی و مهربانیم ، نگرانی و اضطراب و به دنبال اون بدبینی مسایل آزار دهنده ای بوده که بیشتر خودم رو اذیت کرده .

    و همین طور ظاهر مذهبی و عقاید سیاسیم موجب شده که نتونم با کسانی که در این زمینه با من هم عقیده نیستند یک تعامل پویا و بعضا در مواردی صمیمی داشته باشم.

    این بود یک نمای کلی.

    به صورت موردی در طول تاپیک اگر لازم شد مثال هایی برای واضح شدن مسایلم و پیدا کردن راه حل خواهم زد.

    اما نیاز های من:

    نیاز دارم شاد باشم ، و این شادی وانرژی را به دیگران انتقال دهم.

    از این منتقد درونی خسته شده ام.

    روابطم را با اطرافیان اصلاح کنم و گپ های موجود رو شناسایی کنم .(من حتی نتونستم بعد از چند سال با همسایه هامون رفت و آمد داشته باشم)



    خیلی حرف دارم برای گفتن اما نمی خوام پست اولم طولانی بشه به خاطر همین در ادامه بقیه موارد رو بیان می کنم.

    ممنون از همراهی شما.

  2. 5 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 06 اسفند 96), paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 10 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96), صبا_2009 (یکشنبه 06 اسفند 96)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام خانم بي نهايت

    چقدر سخت ميگيريد ، يكم راحت تر بگيد

    منظورم ادبياتي كه روان تر باشه، سليس تر باشه.


    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    سلام



    در مقابل شخصیت کمال گرا یک منتقد درونی دارم که همه چیز و همه کس از زیر تیغش رد می شوند و گرچه در لایه تکنیکی تا حدی تونستم روش کنترل داشته باشم ولی در لایه احساسی درگیر هستم و همین موجب یک حالت انزوا خفیفی در من شده.

    در مقابل خصوصیت منظم و دقیق و ریز بین ،خصوصیت ایراد گیر و سخت گیرم به من انرژی خیلی زیادی وارد می کنه که در مقابل بی نظمی ها و اشتباهات دیگران بتونم یک رفتار طبیعی به دور از انتقاد داشته باشم. که البته در رابطه با همسرم فکر می کردم خیلی این رو تونستم کنترل کنم اما متاسفانه اخیرا در طی مشکلی که با هم پیدا کرده بودیم متوجه شدم خیلی هم موفق نبوده ام به گونه ای که حتی به همسرم هم آسیب رسوندم و در کاهش اعتماد به نفسش نقش بسزایی داشتم.
    منظورتون رو ميشه از اين دو تا بند بهتر بگيد؟


  4. 2 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    بی نهایت (یکشنبه 06 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    سلام خانم بي نهايت

    چقدر سخت ميگيريد ، يكم راحت تر بگيد

    منظورم ادبياتي كه روان تر باشه، سليس تر باشه.




    منظورتون رو ميشه از اين دو تا بند بهتر بگيد؟
    سلام

    سعی می کنم راحت تر بگم.

    به عنوان مثال از همسرم گرفته تا نگهبان مجتمع، دوست و همسایه ،پست های دوستان در تالار ، در یک مهمانی و رفتار میزبان ، یک همسفر در تاکسی اونم یک مسیر کوتاه ، زمانی که با کسی که در ارتباطم ذهنم به صورت اتوماتیک وار در حال تحلیل اون فرد هست .

    یک تحلیل گر سیستم پیوسته به دنبال بررسی سیستم و پیدا کردن نقاط ضعف سیستم و نیازهای اون سیستم هست و همین طور به دنبال راه حل. این دید رو من نسبت به اطرافیانم دارم.
    مثل یک مدیری که انگار می خواد یک کسی رو استخدام کنه نشسته پشت میز ، و مراجعین رو بر انداز می کنه. واز بین این همه مراجعه کننده فقط یک نفر رو انتخاب می کنه.

    در صورتی که نه من مدیر هستم و نه دیگران مراجعه کننده ، گرچه به دیگران این رو نشون نمی دم اما در لایه احساسی حس خوبی برای برقراری ارتباط با آنها ندارم . و این موجب شده که افراد بسیار کم و خاصی از صافی ذهن من عبور کنند و همین موجب شده که ارتباط هایم بسیار محدود بشه.

    البته عقاید مذهبی وسیاسی ام هم سوراخ های این صافی رو تنگ تر کرده .

    سوال اصلا برام پیش اومده اصلا لزومی داره آیا دایره ارتباط های من وسیع بشه؟

    به عنوان مثال من با خانواده همسرم در ارتباط نیستم ، من حتی شماره جاری هام ، برادر شوهر هام و خواهر شوهر هام رو ندارم.

    خیلی از رفتارهاشون برای من قابل قبول نبود و همیشه بهشون انتقاد داشتم اونها غیر مذهبی هستند و به کل همه چیزمون با هم تفاوت داشت . اما بعد از این همه سال این رو نقطه ضعف خودم می دونم که چرا نتونستم با این همه تفاوت یک رابطه حداقلی رو باهاشون حفظ کنم.

    مثال می زنم مباحثی که بین اونها مطرح بود مباحثی بود همیشه ازقبیل ، رژیم لاغری ، جدید ترین مدل فشن مو ، ناخن ، مد لباس ، برای فلان مجلس مختلط طراحی فلان لباس، پیگیری سریال های ماهواره ای ، درکنار این ها مباحثی چون گله گذاری ها و حرف زدن پشت سر همدیگر ، کش پیدا کردن یک مساله بسیار ساده ، و......
    اتفاقا این رو هم بگم دوستشون دارم چون مهربونند ، شادند، پر انرژی هستند اما نمی تونستم با توجه به شخصیت ام و عقایدی که دارم یک رابطه پویا با هاشون داشته باشم چون حرف مشترکی باهاشون نداشتم.

    بهتر بگم نتونستم مدیریت کنم. اون منتقد درونی من اونها رو نپذیرفت.

    الان در مورد همسایه هامون به یک شکل دیگه .

    در مورد همسرم هم بیشتر نقدم بهش وارد بوده توی همه مواردجوری که اونقدر اشتباهات همسرم توی زندگیمون پررنگ شده ونقاط مثبت کم رنگ که همسرم خودش رو سراسر اشتباه می بینه وروی اعتماد به نفسش تاثیر گذاشته.
    به عنوان مثال الان من اصفهانم هم به من خیلی سخت داره می گذره هم به همسرم که اونجا دست تنها داره تعمیرات انجام می ده اون هم در این شرایط مالی که داریم عکس فرستادن از تغییرات توی عکس ها متوجه شدم که گل های سرامیک ها را کاشی کار توجه نکرده و سرامیک ها بدون در نظر گرفتم نقش گل ها کار شده ، خوب عکس العمل من در این شرایط این بوده که همسرم باید بیشتر حواسش رو جمع می کرده که چنین اشتباه فاحشی رخ نده ، چرا سرامیک کار اینقدر سهل انگاری کرده ، چرا همسرم بی توجه بوده .
    کاری هست که شده چرا من باید اینقدر درونا اذیت بشم ؟ به جای اینکه به همسرم بگم عزیزم خسته نباشی خیلی اذیت داری می شین معلومه خیلی خسته شدین که دیگه گل ها رو چپ و راست کار کردید !!! به همسرم گفتم آخه حواستون کجا بوده؟

    اثر این حرف می دونم چی می شه یک تخریب چند ریشتری برای همسرم که باز هم یک اشتباه دیگه .

    الان می فهمم چرا همسرم در سورپرایز کردن من اینقدر اکتیو هست چون من آدم سخت گیری هستم و تمام تلاشش این هست که احساس رضایت من رو به دست بیاره.

    ولی درونا من راضی نیستم با تمام تلاش هایی که در این رابطه روی خودم انجام دام و از لحاظ تکنیکی سعی کردم درست رفتار کنم ولی این احساس درونی ام منتقل شده و نتیجه اش شده اینکه همسرم عقیده داره من ایشون رو تحقیر می کنم.

    توی مهمانی ها همیشه شنونده هستم ، از جلب توجه بیزارم چون خودم یک منتقد قوی هستم همیشه نگرانم که رفتارم موجب انتقاد دیگران بشه. به همین دلیل بسیار محافظه کارم.

    اتفاقا توی تستم گفته بود خودنما هستم .یکی از خودنمایی های من می تونه این باشه که نمی خوام مورد نقد واقع بشم . از نقد شدن مضطرب می شم. به خاطر همین خیلی آهسته و روی خط راه می رم .انگار همیشه با یک کفش پاشنه بلند در حال رفتن هستم و باید دایم مراقب باشم که درست راه برم که زمین نخورم.


    دلم می خواد اینقدر سخت گیر نباشم. اینقدر تحلیل نکنم. بی نظمی برام اینقدر مهم نباشه. اشتباهات دیگرون اینقدر به چشم من نیاد.از اشتباه کردن خودم اینقدر نترسم. بدبین نباشم. در روابطم با دیگران سیال باشم بدون اینکه عقاید و اصولم رو زیر پا بذارم.

    عاشق عشق ورزیدنم به همه اطرافیانم اما مانع دارم.
    ویرایش توسط بی نهایت : یکشنبه 06 اسفند 96 در ساعت 16:40

  6. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 06 اسفند 96), paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام

    علی رغم اینکه مشکلتون رو خیلی جلو بردید اما خود مشکل خیلی ساده و قابل حله ،
    تنها پیچیدگیش اینه زیادی طولانی شده و جلوی عمیق شدنش گرفته نشده که به لایه های زیرین شما نفوذ نکنه .
    ( ورود به ناخودآگاه )

    به طور کلی :
    به نظرم چند تا بحث کلی هست که باید با تمرین و شناخت عنوان این مباحث، از ناخودآگاهتون بیرونشون کنید .

    1- تعصب
    2- پذیرش
    3 - نگاه از بالا به پایین
    4- امر به معروف و نهی از منکر
    5- نیازسنجی رابطه

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    به طور کلی :

    تعصب :

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    ظاهر مذهبی و عقاید سیاسیم موجب شده که نتونم با کسانی که در این زمینه با من هم عقیده نیستند یک تعامل پویا و بعضا در مواردی صمیمی داشته باشم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    به عنوان مثال از نگهبان مجتمع و مسافر تاکسی ، ذهنم به صورت اتوماتیک وار در حال تحلیل اون فرد هست .
    فرض کنیم او بی دین است ، شما دیندار ، در روابطتون بهش نیاز دارید ؟
    به شما چقدر مربوط است ؟

    نگاه از بالا و تعصب و پذیرش

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    در لایه احساسی حس خوبی برای برقراری ارتباط با آنها ندارم .
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    اون منتقد درونی من اونها رو نپذیرفت.
    نگاه از بالا و تعصب و پذیرش و امر به معروف

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    خیلی از رفتارهاشون برای من قابل قبول نبود و همیشه بهشون انتقاد داشتم اونها غیر مذهبی هستند و به کل همه چیزمون با هم تفاوت داشت
    به عنوان مثال من با خانواده همسرم در ارتباط نیستم ، من حتی شماره جاری هام ، برادر شوهر هام و خواهر شوهر هام رو ندارم.

    نگاه از بالا و تعصب و پذیرش
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    مباحثی که بین اونها مطرح بود مباحثی بود همیشه ازقبیل ، رژیم لاغری ، جدید ترین مدل فشن مو ، ناخن ، مد لباس ، برای فلان مجلس مختلط طراحی فلان لباس، پیگیری سریال های ماهواره ای ، درکنار این ها مباحثی چون گله گذاری ها و حرف زدن پشت سر همدیگر ، کش پیدا کردن یک مساله بسیار ساده ، و......
    اتفاقا این رو هم بگم دوستشون دارم اما نمی تونستم با توجه به شخصیت ام و عقایدی که دارم یک رابطه داشته باشم چون حرف مشترکی باهاشون نداشتم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    سوال اصلا برام پیش اومده اصلا لزومی داره آیا دایره ارتباط های من وسیع بشه؟
    پاسخ :

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    نیاز دارم شاد باشم ، و این شادی وانرژی را به دیگران انتقال دهم.
    ادامه در پست بعد ..
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  8. 6 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    mercedes62 (یکشنبه 06 اسفند 96), mohamad.reza164 (یکشنبه 06 اسفند 96), paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), فرشته مهربان (چهارشنبه 09 اسفند 96), بی نهایت (یکشنبه 06 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    خانم بی نهایت

    چرا الگوهایی مثل ائمه خیلی راحتتر می توانستند یک گناهکار را بپذیرند و با ایشان مهربان باشند و ارتباط داشته باشند
    اما یاران امام خیلی براشون پذیرش افراد گنه کار سخت بود و حتی شاید برخورد تند هم با ایشان داشتند ؟

    برخورد انسانهای بزرگ با انسانهای معمولی همواره در کمال مهر بوده ،

    نوشته اصلی توسط بی نهایت
    در لایه احساسی حس خوبی برای برقراری ارتباط با آنها ندارم .
    قطعا اهداف شما و ارزشهایتان متعالی است !

    زبانم لال من شما را با یارانی که نمیتوانستند گنهکاران را بپذیرند مقایسه نمی کنم و
    صدالبته افراد اطرافتان را با گنهکاران مقایسه نمی کنم

    دقت بفرمایید ، ائمه را الگوی شما قرار دادم و برخورد بزرگواران را ،،

    فیلم اخراجی ها را شاید دیده باشید ،
    رابطه فرمانده ای که نماز شبش در اوج خستگی جبهه به راه بود با مجید سوزوکی که به واجبات اعتنایی نداشت .

    آیا دو قطب این رابطه شخصیت نزدیک به همی داشتند ؟ اعتقادات یکسانی داشتند ؟
    هدف یکی خدا بود و هدف دیگری فریب دادن پدره دختر مورد علاقه اش !

    ادامه دارد .....
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  10. 7 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 06 اسفند 96), paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), tavalode arezoo (یکشنبه 06 اسفند 96), فرشته مهربان (چهارشنبه 09 اسفند 96), بی نهایت (یکشنبه 06 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96), صبا_2009 (یکشنبه 06 اسفند 96)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    نوشته اصلی توسط
    بی نهایت
    خیلی از رفتارهاشون برای من قابل قبول نبود و همیشه بهشون انتقاد داشتم اونها غیر مذهبی هستند...
    دقت بفرمایید شما میخواستید انتقاد کنید
    یعنی شما میخواستید امر به معروف کنید

    اما سوال میپرسید ، آیا اصلا نیاز به ارتباط با ایشان دارید ؟

    مگر امر به معروف خواسته شما نبوده ،
    آیا با کناره گیری و در واقع نه کنارکشیدن خود ، بلکه طرد کردن آنها
    این مهم محقق شدنی است ؟

    آیا انتقاد فقط جملات را به زبان آوردن است ؟

    نمیشد به دغدغه های پوچ فامیلتان ( مدل لباس و لاک ناخن و.. ) اینطور انتقاد کرد که :


    با آنها و در کنار آنها باشی ، محبت کنی و اجازه دهی محبت کنند
    با آنها شاد باشی و حتی به رنگ لاک ناخنشون نظر بدی ،

    اما در مسافرت وسط همان دوره همی پوچ ، هنگام نماز
    وسط سرمای یک روستا ، با آب یخ وضو بگیرید و نمازتان را بخوانید

    این عمل یک انتقاد تند و یک امر به معروف است !!
    اگر پذیرشی از سمت آنها وجود داشته باشد !!

    شنیدید که میگن شما حرف را بنداز وسط ، صاحب حرف خودش برش میداره !
    همیشه نیاز به بیان جملات نیست ، گاه باید جملات را اجرا کرد عمل کرد و به نمایش گذاشت .

    (دقت بفرمایید این عمل یک تزویر و ریا نیست ، شما وظیفه همیشگیتان را با همان اهداف متعالی انجام می دهید .)

    برای دغدغه هایی که ازش کناره گیری کردید و ربطی به اهداف متعالی شما ندارد

    میشد دوست آنها باشی ، بی نهایت باشی ، خودت باشی
    تا یک روز که از شهادت شهیدی مظلوم ناراحت هستید ،
    یا هر موضوعی شبیه به این که این روزها شاهد هستید

    برایشان از ناراحتیتان بگویید ....
    این بیان ناراحتی عادی دوستانه

    این مکالمه کوتاه که به ظاهر ابراز احساس شماست به فامیل
    بیان دغدغه شماست و مقایسه دغدغه های پوچ و متعالی!!!!


    ادامه دارد ....
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !


    ویرایش توسط گیسو کمند : یکشنبه 06 اسفند 96 در ساعت 18:22

  12. 7 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 06 اسفند 96), paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), tavalode arezoo (یکشنبه 06 اسفند 96), فرشته مهربان (چهارشنبه 09 اسفند 96), بی نهایت (یکشنبه 06 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96), صبا_2009 (یکشنبه 06 اسفند 96)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    بی نهایت جان شما فرزند دارید
    و البته توصیه اکید مشاورین است که مراقب ارتباطات و روابطتان باشید
    هر کسی را نباید به حریم مقدس خانواده راه داد ،

    اما می شود هیچ کس را راه نداد ؟
    نمی شود مدیریت کرد ؟
    نمی شود حد و مرز قرار داد ؟

    نوشته اصلی توسط
    بی نهایت
    ظاهر مذهبی و عقاید سیاسیم موجب شده که نتونم با کسانی که در این زمینه با من هم عقیده نیستند یک تعامل پویا و بعضا در مواردی صمیمی داشته باشم.
    خانم بی نهایت
    در یک خانواده هم همه عقاید سیاسی یکسان ندارند ،
    اگر شما مجرد بودید و دختر خانه ی پدر ،
    و خواهرتان یا برادرتان یا خواهرزاده برادرزاده تان عقاید یکسانی با شما نداشتند ، چه میکردید ؟

    انتقاد زبانی و بحث برای متقاعد کردن تا کجا ؟ ( تا == مقصد / هدف )
    طرد کردن دیگران تا کجا ؟
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  14. 6 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 06 اسفند 96), paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), tavalode arezoo (یکشنبه 06 اسفند 96), فرشته مهربان (چهارشنبه 09 اسفند 96), بی نهایت (یکشنبه 06 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96)

  15. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    گیسو جان پست هاتون رو دارم می خونم وقطعا با دقت بیشتری مرور خواهم کرد چون تک تک نظرات برام ارزشمند هست.

    فقط خواستم این مطلب رو بگم که اتفاقا من بیشتر از همه به خودم هم انتقاد دارم . و اگر توجه کرده باشید نوشته بودم ظاهر مذهبی. یعنی من خودم رو مذهبی نمی دونم .

    چون از خودم رضایت ندارم من حتی قصد امر به معروف رو هم نداشتم.

    اتفاقا از اونجایی که خودم رو خیلی ضعیف می دیدم تنها راهی که حس کردم می تونم از همین یه ذره عقیده ای که دارم محافظت کنم کناره گیری بود.

    ولی با اینکه می دونم خودم خیلی نقطه ضعف دارم ، اما این نگاه انتقادی به همه چیز و همه کس همیشه با منه.

    واتفاقا شاید یکی از دلایل صمیمی نشدنم با اطرافیانم همین ترس از انتقاد اونها باشه چون می دونم خودم هم خیلی ایراد دارم.

  16. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 06 اسفند 96), paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    فقط خواستم این مطلب رو بگم که اتفاقا من بیشتر از همه به خودم هم انتقاد دارم .

    و اگر توجه کرده باشید نوشته بودم ظاهر مذهبی. یعنی من خودم رو مذهبی نمی دونم .

    چون از خودم رضایت ندارم

    واتفاقا شاید یکی از دلایل صمیمی نشدنم با اطرافیانم همین ترس از انتقاد اونها باشه چون می دونم خودم هم خیلی ایراد دارم.
    نوشته اصلی توسط
    گیسو کمند

    2- پذیرش »»» هدف
    ابتدا به انتقادتون و هدف از انتقاد رو بررسی کنید
    برای اینکه زودتر بهش برسید ، اول این انتقاد به دیگران رو بررسی کنید ..

    شنیدید میگن ورزش نمیکنم ولی ورزشکارها رو دوست دارم
    متدین نیستم ولی متدینین رو دوست دارم
    مومن نیستم ولی مومنین رو دوست دارم !
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !


    ویرایش توسط گیسو کمند : یکشنبه 06 اسفند 96 در ساعت 18:46

  18. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 06 اسفند 96), paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), بی نهایت (یکشنبه 06 اسفند 96), باغبان (یکشنبه 06 اسفند 96)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    گیسو کمند عزیز ، گفته بودید روی این انتقاد ها تمرکز کنم.

    برای شفاف تر شدن مساله لازمه توضیح بدم که من زبونی به کسی انتقاد نمی کنم این ها فقط جنبه ذهنی داره که روی احساسات من تاثیر گذاشته که در نهایت باعث کناره گیری من از ارتباط با سایرین شده.

    اما در زندگی شخصی ام من رو به یک چالش شدیدی برای تغییر کشیده، با توجه به مشکلاتی که با همسرم دارم متوجه شدم این یه قسمتش بر می گرده به همین منتقد درونی ام نسبت به اطرافیان و خاص تر به همسرم.

    در مورد همسرم نمی شه ازش فاصله بگیرم چون هم به ایشون وابسته هستم و هم به خاطر بچه هام نمی خوام کمترین آسیبی از این بابت بهشون وارد بشه.

    در زندگی ام با تمام نقاط قوتی که دارم با وجود این همه گذشت و همراهی با همسرم ، عاطفی بودنم ، با وجود همه تلاش هایی که برای حفظ زندگی مون دارم انجام می دم به نظرم روز به روز بیشتر دارم همسرم از خودم دفع می کنم. و اگر ایشون توی این زندگی هست به خاطر شاید اون احساس دینی است که نسبت به همراهی های من در زندگی داره.

    زمانی که سر پیکان رو گرفتم به خودم متوجه شدم این فقط مربوط به زندگی شخصی من نمی شه بلکه کلا در ارتباطم با دیگران از اول این مشکل رو داشته ام و هر جایی نتونستم کسی را بپذیرم به کل ازش کناره گیری کردم وخوب هیچ تبعاتی هم برایم نداشت چون راحت ذهنم رو ازش پاکسازی می کردم.

    اما از اونجایی که حفظ خانواده یکی از ارزش هام حساب می شه نتونستم اون رویه رو در پیش بگیرم. منظورم کناره گیریه. هستم اما به سختی .
    این سختی ناشی از اونه که من نتونستم بپذیرم.
    هنوز دارم به صورت ذهنی انتقاد می کنم.
    واین برمی گرده به همون کمال گرایی ام. بر می گرده به روحیه تحلیل گری من. به نظم و ریزبینی . به اینکه هر چیزی باید سر جای خودش باشه. به بدبینی و اضطراب نهفته ایی که اکثرا با منه.
    توی این چند سال خیلی تلاش کردم که این خصوصیات رو تعدیل کنم .

    به نظرم خیلی ضعیف عمل کردم.

  20. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    paiize (دوشنبه 07 اسفند 96), باغبان (دوشنبه 07 اسفند 96)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تمرکز همسرم روی حاشیه هاست نه اصل زندگی ، باید چکار کنم ؟؟
    توسط ملودی 94 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 81
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 فروردین 97, 14:27
  2. حساست من روی شوهرم
    توسط hedika در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 06 شهریور 94, 19:24
  3. سیاست زنانه و حرف شنوی همسرم از من....چیکار کنم؟
    توسط ziiba در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 خرداد 92, 11:22
  4. شکست عشقی و تاثیری که روی من گذاشته
    توسط newfolder در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 آبان 91, 17:24
  5. وقتی با شکست روبرو می شوی
    توسط Niloo55 در انجمن رنج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 12 تیر 88, 10:14

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.