سلام؛ پسری هستم ۲۷ ساله. چند وقت پیش به قصد ازدواج در یک کانال تلگرامی همسریابی عضو شدم. دخترخانمی همسن خودم بهم پیام داد برای ازدواج. من ساکن کرجم و ایشون ساکن کرمان. یه مقدار با هم حرف زدیم به نظرم دختر بدی نیومد. قرار شد قضیه رو به مادرش بگه بعدش من به خانوادم بگم. ایشون با مادرش صحبت کرد مادرش گفته بود باید آشنا شیم اگه خوب بودن مشکلی نداره. منم به خانوادم گفتم اما به دلیل دوری راه و مشکل بودن انجام تحقیقات لازم و اینکه ما امکان ارتباط حضوری نداشتیم و فقط برای جلسه خواستگاری باید این همه راه رو بریم به این دلایل خانوادم مخالفت کردن. من هم دو دل بودم که با مخالفت خانوادم منم تصمیم گرفتم همه چیز رو تموم کنم. تمام این ماجرا ها فقط در دو روز اتفاق افتاد اما این دختر خانم به طرز عجیبی طی این دو روز وابسته من شد. الان بهش گفتم همه چیز تمومه. خیلی ناراحت شد گریه کرد. من هیچ مشکلی با این قضیه ندارم اما تنها مشکلم اینه که از اینکه دختر مردم رو اذیت کردم عذاب وجدان دارم. بغض گلومو گرفته. خب آخه مگه تقصیر منه که این خانم دو روزه وابسته من شده. اونم بدون هیچگونه ارتباط حضوری. فقط تلفنی حرف زدیم و نوی تلگرام چت کردیم. خودش البته می گفت دختر زودرنج و حساسیه. بگید من الان باید چیکار کنم؟ چه غلطی کردم کاش از همون اول وقتی فهمیدم کرمان زندگی می کنه دیگه جوابشو نمی دادم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)