به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 23 , از مجموع 23
  1. #21
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام

    دوست عزیزم چرا انقدر عصبی هستی ؟! فکر نمیکنم این همه پرخاشگری اونهم در مقابل محبت ادمهایی که بدون هیچ چشمداشتی دارن خالصانه یاریت میکنن رفتار درست و انسانی باشه.

    من جایی از پستم حس نکردم عصبی شده باشم.چون زندگی شخصی شماست و من هم خواستم بهت کمکی کرده باشم.اونهم صرفا از روی دلسوزی و نه چیز دیگه ای.

    اینکه ازت خواستم (طبق سفارش اقای مدیر) که به اصلیات بپرداز ی و نه فرعیات فکر نمیکنم نشونی از عصبانی شدن من نسبت به شمایی که نمیدونم کی هستی و چکاره هستی و کلا منفعت و ضرری از سمت شما شامل حال من نمیشه ، باشه.

    در هر صورت حفظ ادب و احترام نسبت به ادمهایی که وقتشون رو در اختیار ادمهای دیگه میذارن یک وظیفه ساده انسانیست که گویا شما توان این قضیه به این سادگی و کوچکی رو هم نداری.پس سایر مباحث پیشکش.

    نگاهی به جملاتت بنداز :

    اگه با توضیحات قبلی متوجه نشدی پس دیگه لازم به توضیح نیست(من به شما بدهکار نیستم که با لحنی طلبکارانه برخورد میکنی)

    چقدر مگه من و خانواده و شرایط و درونیات و گذشته و خیلی موارد دیگه از من و می شناسی و آگاهی داری که همچین تشخیصی دادی؟(هدف صرفا کمک بوده نه دشمنی با شما.اینکه هرکی به نفع شما چیزی میگه باشه عزیز و محترم و کسی که با شما مخالفت میکنه بشه دیو دو سر یکمی جای تامل داره)

    شما نباید ترس خودت رو القا کنی به من.(شما اگر اینقدر ضعیف هستی که با شنیدن یک جمله از سمت من که حرفامو قبول نداری ترس در وجودت میفتی که واویلا.)

    جفت پیام های شما رو هم الزامی نمی دیدم که نه جوابی بدم نه بحثی کنم چون فقط منحرفم می کنه از هدف اصلیم از زدن تاپیک(خیلی لطف کردی که پیام هامو جواب دادی و منت سر این حقیر گذاشتی!!!)


    7الی 8 ساله که توی همدردی عضو هستم اما تا امروز این کم لطفی رو از هیچ کابری دریافت نکرده بودم.واقعا سایه جان بی نظیری !!


    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  2. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    mastanehh (سه شنبه 01 اسفند 96)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 اسفند 96 [ 13:00]
    تاریخ عضویت
    1396-10-15
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    206
    سطح
    4
    Points: 206, Level: 4
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 88.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام

    دوست عزیزم چرا انقدر عصبی هستی ؟! فکر نمیکنم این همه پرخاشگری اونهم در مقابل محبت ادمهایی که بدون هیچ چشمداشتی دارن خالصانه یاریت میکنن رفتار درست و انسانی باشه.

    من جایی از پستم حس نکردم عصبی شده باشم.چون زندگی شخصی شماست و من هم خواستم بهت کمکی کرده باشم.اونهم صرفا از روی دلسوزی و نه چیز دیگه ای.

    اینکه ازت خواستم (طبق سفارش اقای مدیر) که به اصلیات بپرداز ی و نه فرعیات فکر نمیکنم نشونی از عصبانی شدن من نسبت به شمایی که نمیدونم کی هستی و چکاره هستی و کلا منفعت و ضرری از سمت شما شامل حال من نمیشه ، باشه.

    در هر صورت حفظ ادب و احترام نسبت به ادمهایی که وقتشون رو در اختیار ادمهای دیگه میذارن یک وظیفه ساده انسانیست که گویا شما توان این قضیه به این سادگی و کوچکی رو هم نداری.پس سایر مباحث پیشکش.

    نگاهی به جملاتت بنداز :

    اگه با توضیحات قبلی متوجه نشدی پس دیگه لازم به توضیح نیست(من به شما بدهکار نیستم که با لحنی طلبکارانه برخورد میکنی)

    چقدر مگه من و خانواده و شرایط و درونیات و گذشته و خیلی موارد دیگه از من و می شناسی و آگاهی داری که همچین تشخیصی دادی؟(هدف صرفا کمک بوده نه دشمنی با شما.اینکه هرکی به نفع شما چیزی میگه باشه عزیز و محترم و کسی که با شما مخالفت میکنه بشه دیو دو سر یکمی جای تامل داره)

    شما نباید ترس خودت رو القا کنی به من.(شما اگر اینقدر ضعیف هستی که با شنیدن یک جمله از سمت من که حرفامو قبول نداری ترس در وجودت میفتی که واویلا.)

    جفت پیام های شما رو هم الزامی نمی دیدم که نه جوابی بدم نه بحثی کنم چون فقط منحرفم می کنه از هدف اصلیم از زدن تاپیک(خیلی لطف کردی که پیام هامو جواب دادی و منت سر این حقیر گذاشتی!!!)


    7الی 8 ساله که توی همدردی عضو هستم اما تا امروز این کم لطفی رو از هیچ کابری دریافت نکرده بودم.واقعا سایه جان بی نظیری !!


    موفق باشی

    خانمم از حرف های من ناراحت نشو. شما سوال پرسیدی. منم جواب سوالاتت و دادم. عصبی هم نبودم. حالا اینکه شما تو چه شرایط روحی پیام من و خوندی احتمالا روی برداشتت تاثیر داشته. اتفاقعا اینکه جواب سوالاتت و دادم فقط به این دلیل بوده که بهت احترام بزارم تنها و تنها به این دلیل که بهرحال توجه کردی به تاپیک من. مرسی ازت. حالا اگه شما متوجه این احترام نیستی. مشکل من نیست. ولی خوشحالم از اینکه بالاخره داری متوجه میشی که هر آدمی یه زندگی شخصی هم داره! همون طور که من خیلی سوالات از شما نپرسیدم راجع به زندگی شخصی تون و تصمیماتی که گرفتی رو زیر سوال نبردم شما هم نباید این کار و بکنی. من این تاپیک و نزدم تا تصمیماتم زیر سوال بره. اونم تصمیمی که طی سالها با سنجیدن خیلی مواردی که اصلا شما ازش آگاهی نداری گرفتم و تنها انتظارم از دیگران اعتماد به تصمیمم هست نه زیر سوال بردنش. من برای اینکه دیگران بهم بگن نمی تونم، باهاشون مشورت نمی کنم. هیچ کس دوست نداره دیگران بهش بگن تو ناتوانی، تو ضعیفی، تو باید وابسته باشی، تو باید ناتوانی و ضعف و وابستگیت و قبول کنی و الکی خوش باشی! (اگه دقت کنی، مشورتی که به من دادی در واقع همین ها رو می گفتی فقط با یه بیان دیگه. بنظرت خوبه واقعا؟!) هر چند اگه اونقدری که شما توصیف کردی من ضعیف بودم پس تنها جوابی که باید به شما می دادم این بود که آره حق با شماست و من کلا تصمیمم اشتباه بود و کنار می زارم و ضعیف هستم و فلان. درحالی که دیدی که همچین چیزی نبود و همچین صحبتی نشد. اگر به شما در مورد القا کردن ترست اخطار دادم فقط به این خاطر بود که وقتی شما میای با همچین لحن قطعی و محکمی به یه نفر مثلا مشورت بدی ( درحالی که مشاوره اصول خاص خودش و داره و کار شما بیشتر دستور دادن بود تا مشاوره و کمک کردن و دلسوزی) پس باید توجه کنی که صحبتی که می کنی ممکنه چه تاثیری روی طرف مقابلت داشته باشه. حالا فرض کن اگه انسان دیگه ای بغیر از من بود که به اندازه ی کافی ضعیف باشه و تحت تاثیر صحبت هات قرار بگیره تا چه اندازه می تونی توی زندگیش به سمت سقوط سوقش بدی! وقتی صحبتی می کنی باید عواقبش و مد نظر بگیری عزیزم. صحبت مشاوره ای به این سادگی نیست که شما بیای طبق تجربیات شخصی خودت و شکست های گذشته ات برای زندگی دیگری تصمیم گیری کنی. شما یبار دیگه نوشته های خودت و بخون اون وقت متوجه می شی واقعا این وسط کی کم لطفی کرده، کی عصبی بوده، کی به خیلی موارد بی توجه بوده، کی خواسته کنجکاوی بی مورد کنه، یا حاشیه بره و از اصل دور بشه. اینطور که مشخصه اصل و حاشیه کاملا برای من و شما متفاوته. حالا اینکه تشخیصش باید به عهده ی کی باشه رو کاری ندارم اما ظاهراً شما از همون اول متوجه اصل موضوع نشدی!
    دفعه ی بعد خواستی به کسی کمک کنی، خیال نکن علم غیب داری و همه چیز و می دونی و دیگران فقط باید املایی که شما می گی رو دیکته کنن. اتفاقعا این تجربه ی خوبی برات شد و فکر می کنم پاسخ هایی که بهت دادم خیلی هم مفید بوده واست. چون هر چند که هنوز هم بنظرم به طور کامل متوجه نشدی من چی میگم و برداشت های اشتباه زیادی داشتی اما کم و بیش تو این پیامت یه رنگ و بویی از درک کردن دیدم.
    اتفاقعا بنظرم خودت خیلی به کمک احتیاج داری چون حس می کنم شدیدا از کمبود اعتماد بنفسِ مفید رنج می بری! و در عوض یه خودبزرگ بینی کاذب برای خودت ساختی. (اینم کمک من به شما از نوع کمک کردن های خودت. اگه شیرین هست نوش جانتون اگر تلخ بود پس به من حق بده)
    شما فقط یه نگاه به نوشته هات بنداز ببین من و به چند چیز متهم کردی: ترسو بودن. فراری بودن. افسرده بودن. مادر بد بودن. همسر بد بودن. خودخواه بودن( ازین لحاظ که خیال می کنی دنبال زندگی آنچنانی برای خودم هستم)، بی ادب بودن، عصبی بودن، انسان نبودن! و و و... کاملا مشخصه اینجا کی عصبی و پرخاشگر و بی ادب بوده! با این اوصاف حتی عصبی هم شده باشم فکر می کنم حق داشتم. هر چند که من پاسخی که به شما دادم بعد از دو یا سه روز از خوندن پستتون بود و بنظرم به اندازه ی کافی برای آروم بودن وقت داشتم.
    گفتی بی نظیرم. مرسی. ولی اینطور نیست. من بی نظیر نیستم. اما من کم نظیر هستم! ولی بنظر من شما نه بی نظیری نه کم نظیر. مثل شما بسیار هست عزیزم! درسته. من به آدم هایی مثل شما زیاد برمی خورم و اتفاقعا دلیل این کم شدنِ اعتماد بنفس تو تحصیلم هم همین صحبت های اشتباه از آدم هایی مثل شما بوده. اتفاقعا اون مشاور قلم چی هم دقیقا مثل شما بود. همون اول صحبتم هم گفتم. سرشار از موج منفی و جملاتی که به من پیام نتونستن می داد که باعث شد من تقریبا 4 ماهم رو از دست بدم. مطمئن باش یه بار دیگه این اشتباه و تکرار نمی کنم. البته اگه بتونم از اشتباهِ قبلیم به طور کامل بیرون بیام. متاسفانه امواج منفی همیشه بیشتر از امواج مثبت هستن.
    ولی شما احتمالا دفعه ی بعد که به آدمی مثل من بربخوری، هفت هشت سالِ دیگه هم بگذره. اما احتمالا هیچ وقت متوجه صحبت های اون طرف هم نخواهی شد. چون هم صحبت های خودت بشدت جبهه گیرانه است هم فکر می کنی دیگران هم جبهه گیرانه دارن باهات صحبت می کنن. درحالی که اگه بی طرفانه صحبت های من و بخونی حتی شاید خودت هم به خودت باور پیدا کنی و اینقدر خودت و ضعیف و وابسته ندونی. شاید تونستی اعتماد بنفس پیدا کنی و از این به بعد حتی تو همون محیط خونه ی خودت هم دست به کارهای بزرگ بزنی. کارهایی که خیال می کنی چون زن هستی قادر به انجامشون نیستی. مشکل شما دقیقا این هست که خیال می کنی فقط مردها قوی هستن و زن ها قدرتی ندارن. درحالی که من فکر می کنم زن ها صدها برابر مردها قدرتمند هستن. من می دونم مادر بودن و همسر خوب بودن دو تا کار بزرگه اما اینم می دونم که در برابرِ قدرتی که یه زن داره، کافی نیست! خوب هست ولی کافی نیست! یه زن خیلی فراتر از اینها می تونه عمل کنه. دقیقا همین طرز تفکر، فرقِ اصلی بین من و شماست! من می تونستم بی تفاوت از کنار پیامت بگذرم و حتی همون اول هم جوابت و ندم. اون وقت می فهمیدی معنی بی ادبی چی هست. حالا فکر می کنم به اندازه ی کافی بهت احترام گذاشتم. احترام هر کسی دست خودشه. فکر نمی کنم دیگه بخوام به کسی احترام بزارم که نه احترامی به من می زاره نه اعتمادی بهم داره.
    حالا هر چقدر می خوای بنویس. بنظرم این جمله رو دوست داری بشنوی تا آروم شی: حق با شماست. تمام.

  4. #23
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,831 در 2,407 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    کاربر محترم sayeh

    پست آقای مدیر را دقت کنید :



    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    از دیدگاه تخصصی بنده این مراجع و مشکلش و تاپیک ایشان اگرچه در نگاه اول با عنوان مشاوره تحصیلی جلب نظر می کند. اما پیچیدگی های دارد که نیاز به مشاوره حضوری دارد.
    عدم حمایت همسر در تحصیلات وی
    عدم ارتباط با خانواده و دوستان و محیط
    احساس غربت
    در خواست یک دوست برای انگیزه و ....
    تمام سرنخ ها بر می گردد که مراجع مشکلش را حس می کند اما هدف گزاری برای مشکلش را به خطا رفته است.
    اگر مراجع تمایل دارد این تاپیک را ادامه دهد پیشنهاد می دهم از پست بعد فقط و فقط در مورد نقل قول زیر که من گرفته ام و او در اول تاپیک خود گفته است توضیح دهد. چون بدون باز شدن آن بقیه کاربران به خطا رفته و در اشتباهی می افتند که خود شما از قبل افتاده اید و نتوانسته اید از آن خارج شوید



    پس ما منتظر هستیم در مورد دلایل شخصی شما که البته خیلی هم مهم و واجب هست بشنویم. به هیچ مراجعی نمی توان کمک کرد مگر اینکه اولویت های واجب و مهم او دقیقا شنیده شود و درک شود.


    اگر هم نمی توانید دلایل شخصی ات را منتشر کنید یا حضوری به یک مشاور مراجعه کنید یا از طریق انجمن خصوصی و تخصصی عضو شوید و پیگیری کنید.


    تاپیک شما در این مسیر نیست !
    سعی کنید مشاوره حضوری داشته باشید .
    یا از طریق انجمن خصوصی و تخصصی ادامه دهید ( انجمن آزاد )





    از طرفی با توجه به این پست :


    نقل قول نوشته اصلی توسط sayeh. نمایش پست ها

    از جناب مدیر هم تقاضا می کنم اگه امکانش هست طی یکی دو روز آینده این تاپیک و به طور کل حذف کنن. چون به هدفی که می خواستم ازش رسیدم.

    تاپیکتون بسته میشه ،،

    خدمت بزرگوار شما بگیم ، با توجه به قوانین همدردی تاپیک حذف نمیشه ،،، می توانید عضو انجمن آزاد بشید و به اونجا منتقل بدید



    با تشکر .


    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 02 اسفند 96 در ساعت 02:03


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. در انتخاب مسیر شغلی تحصیلی زندگیم تردید دارم
    توسط سپیده_7071 در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 اسفند 93, 02:26
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  3. سردرگمی در رسیدن به اهدافم ازدواج،کار ،تحصیل
    توسط yaghoott در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 تیر 92, 20:12
  4. یجاد انگیزه‌ی تحصیلی در دانش‌آموزان
    توسط Niloo55 در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 تیر 88, 20:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.