سلام دوستان ... حالتون خوبه ؟!
یه مسئله مهمی برام پیش اومده که نمیدونم چه جوری باید حلش کنم.حقیقتا اصلا نمیدونم که طرح این مسئله توی تالار درست هست یا نه ؟! ولی می ترسم کار اشتباهی بکنم که در نهایت به ضرر خودم و خانوادم تموم بشه.
چند روز پیش یه کار مهمی واسم پیش اومده بود و باید ساعت شیش و نیم صبح از خونه میزدم بیرون.یک تماس ضروری خیلی خیلی خیلی مهم و فوری فوتی هم داشتم که باید حتما گوشیمو همرام بر میداشتم.ولی متاسفانه یا خوشبختانه باطری گوشیم صفر بود و مجبور شدم گوشی خواهرم رو بدون اجازه بردارم (خواب بود نخواستم بیدارش کنم ) .
حوالی ساعت نه ، نه و نیم بود که خواهرم زنگ زد و گفت : گوشی من دست تو چه کار میکنه و از این طور صحبتا . منم ماجرا رو براش توضیح دادم و سعی کردم قانعش کنم که ضروری بوده و ...
ولی خواهرم نه تنها قانع نشد ، بلکه اصرار داشت هر چه زودتر گوشی رو بهش برگردونم (وسط ساعت کاری) و اینکه گوشی جزو حریم خصوصی آدما محسوب میشه و الی آخر . وقتی حرف می زد صداش به طرز محسوسی می لرزید و کاملا مشهود بود که بدجوری ترسیده. همین شد که من بهش شک کردم و تصمیم گرفتم تلگرام و پیاماشو چک کنم.
اولش پیش خودم گفتم که تو چه کارت به این غلطا و اصلا چرا باید خواهرتو مورد قضاوت و مواخذه قرار بدی و ... اما ته دلم بدجوری خالی شده بود و می ترسیدم که خواهرم دور از چشم خانوادم دست به کاری زده باشه که بعدا به طرز بدی چوبشو بخوره و تاوان سنگینی پس بده.دلم طاقت نیاورد و اول پیاما و بعد تلگرامشو چک کردم.
توی پیاماش فقط یه مورد مشکوک بود که طرف نوشته بود : هنوز ساعت دوازدهه. نکنه خوابیدی !!!
اما وقتی که نتشو روشن کردم و وارد صفحه تلگرامش شدم ، کل دنیا روی سرم آوار شد. یه نفر ساعت دوی نصفه شب از یه شماره ناشناس نزدیک به صد تا استیکر مثبت هیجده واسش فرستاده بود. ولی خواهرم این استیکرا رو سین نکرده بود.
چند تا شماره پایین تر همون شخص که دلیت اکانت زده بود ، ساعت یازده (سه ساعت قبل )نزدیک صد تا دیگه از همون استیکرا فرستاده بود و خواهرم در جواب فقط گفته بود التماستون میکنم که مزاحم من نشین و بعد بلاکش کرده بود.
وسط ساعت کاری بدون اینکه بخوام از کسی اجازه بگیرم ، محل کارمو به سمت خونه ترک کردم.آیفونو زدم و گفتم فلانی رو صداش کنین بیاد کارش دارم.وقتی از خواهرم پرسیدم این یارو کیه زد زیر گریه و در جواب گفت : فلانی. باورش خیلی برام سخت بود. یه مرد چهل و خورده ای ساله متعهل که از بد روزگار از فامیلای خیلی نزدیکمونه.خواهرم میگفت حتی یه بار پیام داده و پیشنهاد داده که با هم دوست باشیم.خواهرم میگفت هر شب از این استیکرا براش میفرسته و ...
خواهرم ۱۷ سال بیشتر نداره.به همون خدا تا حالا جلوی غریبه چادر از سرش نیفتاده . نمیدونم این مرتیکه چطور به خودش اجازه داده ..................
خواهرم هنوز منو نبخشیده. حقم داره . نباید بهش شک می کردم. لعنت به من . لعنت به اون مرتیکه حیوون بی ناموس.
شما بگین باید چه کار کنم ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چه کار کنم که این مرتیکه بفهمه که نباید نگاه چپ به خواهر من بکنه وگرنه ....... . دلم میخواد مسئله رو منطقی حل کنم که خدایی نکرده خواهرم سر زبون و توی چشم نیفته . وگرنه میتونستم جلوی عالم و آدم رسواش کنم یا اینکه یه گوشه خلوت گیرش بیارم و اینقدر بزنمش که به .... خوردن خودش راضی بشه.
و مهمتر از اون چه کار کنم که خواهرم منو ببخشه. الان چند روزه که باهام حرف نمیزنه.البته میدونم که ازم خجالت میکشه. ولی دلیل اصلی این بی محلیاش یه چیز دیگس.نباید بهش شک میکردم.نباید.
دلم میخواد مثل یه برادر خوب از خواهرم حمایت کنم که بدونه همیشه پشتش هستم و اجازه نمیدم کسی بهش آسیب بزنه.
شما بگین چه کار کنم ؟!!
ممنون ممنون ممنون
علاقه مندی ها (Bookmarks)