به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array

    خواهش می کنم کمکم کنید

    با سلام و احترام
    فک می کنم منو می شناسین و با مشکلاتم آشنا هستین.
    خلاصه وار می گم برا دوستانی که آشنایی ندارن
    من 27.5 سالمه و همسرم 32.5 سالشونه. 5 ساله ازدواج کردیم .شغل همسرم آزاده .
    مشکلاتی داشتیم که کم و بیش حل شد به لطف خدا و کمک شما عزیزان.
    مشکلی داشتیم از اول که تا یک سال و نیم بعد ازدواج من هنوز باکره بودم و علتش هم ترس خودم بود و هم کم بودن میل جنسی همسرم.که در تایپیک های گذشته مفصل توضیح دادم.با مشاوره هایی که رفتم و تلاش زیاد موفق شدیم اون مشکل رو حل کنیم اما همچنان میل جنسیشون پایین بود و دکتر رفتیم 4 سال پیش گفتن مشکلی نداره و کمی واریس بیضه سمت چپ دارن و باید هر 6 ماه آزمایش بدن که اگه بدتر شد عمل کنن که پشت گوش انداخت و اینکارو نکرد هز چقدر اصرار کردم.
    امسال تصمیم جدی برای بچه دار شدن گرفتیم و رفتن آزمایش اسپرموگرام دادن و متاسفانه بعد از آزمایش و سونوگرافی فهمیدیم که مشکل خیلی شدید شده و واریکوسل هر دو طرف داره که سمت چپ بیشتر از سمت راست هست و دکتر گفتن باید عمل بشه و بعدش دارو بخوره تا دو ماه و نیم شاید بهبود پیدا کنه و بتونیم بچه دار شیم.گفت تا 70 درصد احتمال بهبودی دارن.گفتن این مشکل مادرزادی هست.برادر شوهرم هم این مشکل رو دارن ولی یک طرفه که عمل کردن و بعد از ده سال ازدواج تازه یه ساله عمل کرده و همسرش باردار شد ولی بچشون سقط شد.البته دلیلش رو نگفتن ولی اگه این احتمال باشه که از برادر شوهرم باشه مشکل این خیلی منو می ترسونه.
    اگه عمل کنه خوب نشه چی؟اگه باردار شیم و به خاطر مشکل همسرم بچه سقط بشه چی؟
    من نمیدونم باید چیکار کنم من 5 ساله با مشکلات زیادی کنار اومدم با بی پولی که تازه کمی بهتر شدیم از نظر مالی.با میل جنسی کم که می ترسم دوباره بدتر شه.با رفتار خانواده همسرم . با اینکه با ظاهر همسرم مشکل دارم ولی نتونستم دلمو راضی به طلاق کنم به خاطر اون مشکل.
    اما الان مشکل خیلی بزرگیه و من خیلی می ترسم.
    رفتارم در حال حاضر با همسرم خیلی با محبته و نمیذارم غصه بخوره ولی وقتی خونه نیست گریه می کنم و خیلی می ترسم خیلی.
    خواهش می کنم بهم کمک کنید
    با تشکر
    ویرایش توسط *مونا* : یکشنبه 17 دی 96 در ساعت 22:58

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    متاسفم برای رخ دادن مشکلات عدیده ای که دست از سرتون بر نمیداره..

    در مورد مراحل پزشکی که من تخصصی ندارم راهنماییتون کنم اما از لحاظ روحی و فکری میتونم بهتون اینطور بگم که در هنگام بروز این چنین اتفاقات پشت سر هم هیچ وقت پیش بینی و قضاوت الکی و زود

    نکنین..

    بذارین همه چیز طبق روال و الویت جلو بره..

    ایشون الان اولین کارشون بستری و عمل کردن هستش و همینطور کم کم کارها پیش خواهد رفت..

    بعد عمل و سلامتی دوباره شون اونوقت یواش یواش باید زیر نظر متخصص به فکر بچه دار شدن باشین..

    بچه اون خونواده اگه سقط شده دلیل نمیشه حتما برای شما هم این اتفاق بیفته.. خودتونو با دیگران مقایسه نکنین..

    عمل همسرتونم فکر کنم عمل سختی نباشه که بخاطرش بخواهین زانوی غم بغل بگیرین .. انشالله همه چی خوب و عالی پیش خواهد رفت..

  3. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    *مونا* (دوشنبه 18 دی 96)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام مونا جان

    خوبی؟ممنون که برام نوشتی.من از تو ناراحت نشدم عزیزم.لازم به عذرخواهی نیست.شرایط حساسه خودمه که ممکنه من رو از هرچیزی ناراحت کنه

    به نظرم داری بدترین شرایط رو میبینی..الان انقدر علم پیشرفت کرده که به راحتی اگر به طور طبیعی نشه بچه دار شد، با روشهای جاگیزین خیلی راحت این کار رو میکنن.

    هنوز عمل نکرده و تو میگی اگر عمل کنه و خوب نشه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خب اینا همه پالس منفیه و بدون شک اثرات منفی خودش رو میذاره.با خودت دائم تکرار کن مطمئنم خوب میشه و خدا بهترین و سالم ترین بچه رو نصیب ما میکنه
    مگه برای خدا کاری داره؟

    داستانهایی که در قران ذکر شده برای عبرت گرفتن من و شماست.

    زکریا(ع)(که به چگونگی داشتن فرزند در سنین پیری می‌ اندیشید) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد در حالی که پیری به من رسیده،‌ و همسرم نازا است.»
    خداوند به او فرمود: «این گونه خداوند هر کاری را که بخواهد انجام می‌دهد.»

    پس یعنی تو به اراده و لطف خدا شک داری مونا جان.خداوند هرکاری رو که بخواد انجام میده و مطمئن باش انچه که خیر و صلاح تو هستش رو برات انجام میده.

    اینکه ظاهرا با همسرت خوب باشی و در نبودش گریه کنی کار درستی نمیکنی...بالاخره یک روز ناراحتیت فوران میکنه و بدتر میشه...

    اگر هر زنی میخواست به خاطر بچه دار نشدن طلاق بگیره که الان امار طلاق هامون خیلی بیشتر از این بود...بچه یک هدیه است.هدیه رو نباید زوری گرفت.هر وقت خدا خودش صلاح بدونه میده.نباید بخاطر اینکه الان فعلا دسترسی به اون هدیه نداری زندگیت رو خراب کنی....
    من فکر میکردم شما خانم پخته تر و عاقل تری باشی....
    چرا اصلا باید فکر طلاق به ذهنت برسه...مطمئن باش انقدر طلاق نابودت خواهد کرد که شاید برای همیشه قید ازدواج مجدد و بچه دار شدن رو بزنی....

    یه چیزی رو هم یادت باشه...از هر چیزی که بترسی میاد سراغت...این قانون طبیعته...و برای همه است

    با ظاهر همسرت چه مشکلی داری؟
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  5. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    *مونا* (دوشنبه 18 دی 96), جوادیان (دوشنبه 18 دی 96)

  6. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام
    ممنون آقای جوادیان از راهنمایی مفیدتون

    ممنون مریم عزیز از راهنمایی مفیدتون

    اینروزا همش فکرم درگیره و هیچکی هم جز خودمون دو نفر اطلاع نداره دلم تحمل این راز رو نداره دوست دارم به مامانم بگم اما جلو خودم رو می گیرم.نمیدونم شاید درست نیست این حرف اما به گذشته که فکر می کنم همش میگم کاش زودتر جدا میشدم. خدا منو ببخشه.
    مریم جان من از همون ابتدا روزی که خواستیم بریم برا عقد پشیمون شدم اما چون فامیل فهمیده بودن نمیشد کاری کرد و مامانم گفت آبروموم میره.از همون اول با ظاهرش منظورم چهره و اندامشه مشکل داشتم و برام به مرور زمان کمی کم رنگ شد اما نه کاملا.الانم که این مشکل پیش اومده بیشتر از قبل اذیت میشم.
    نمیدونم چرا خدا اینجوری می کنه.خودش میدونه چه مسایلی در زندگیم وجود داشته و من تحمل کردم چرا چنین چیزی برام درست می کنه.

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    مونا جان
    جای خودت با همسرت رو عوض کن
    فرض کن همسرت شما رو از لحاظ ظاهری نمیپسندیده و بالاجبار با شما ازدواج کرده
    الان بعد از مدتی پشیمون شده...خودت چه رفتاری باهاش میکنی؟
    قطعا شما هرچقدر هم قشنگ و خوش اندام باشی از شما خانمهای قشنگترم هستن
    هیچ چیز رو به خانوادت انتقال نده...
    در هر صورت شما ایشون رو به عنوان همسر قبول کردی
    الان اجازه و جای پشیمونی نداری
    به هر دلیلی شما جواب مثبت به همسرت دادی
    قدر زندگیت رو بدون
    و بدون هر زندگی مشکلات خودش رو داره
    قطعا همسرت نکات مثبتی داشته که الان 5 ساله کنارشی
    هیچ تضمینی وجود نداره شما جدا بشی و بری با یک اقای خوشتیپ و همه چیز تمام ازدواج کنی و خوشبخت بشی
    سری به دادگاهها بزن و ببین چه فاجعه ای هست
    ببین میتونی یکروز تحمل کنی اون محیط رو
    پاتو بذاری توی دادگاهها در بهترین حالت از نگهبان دم در تا قاضی بالارتبه مملکت بهت انواع و اقسام پیشنهاد ها رو میدن
    میتونی تحمل کنی؟
    میتونی سالها بری و بیای و همه جور تحقیر رو ر. تحمل کنی ؟
    به امید اینکه بخواهی با یکی دیگه ازدواج کنی؟
    اگر ناشکری کنی خدا کم کم نعمتاشو ازت میگیره
    قطعا تو هم صفاتی داری که شاید همسرت ازشون ناراحته اما وقتی بهش جواب مثبت دادی وظیفه داری تا اخر کنارش بمونی
    زندگی فراتر و مهم تر از این افکاره
    یکمی بالغانه تر فکر کن

    باور کن خدا جوری نمیکنه...زندگی پر از خوبی و بدی هست.باید یاد بگیریم از اینا کنار هم لذت ببریم...خودمون یکسری مشکلات رو ایجاد میکنیم.و بعدش از خدا طلبکار میشیم...مثلا شما با اینکه ته دلت راضی نبوده بخاطر حرف مردم تن به این ازدواج دادی...الانم پشیمونی...الان اینجا خدا کاره ای نبوده و این مطلقا اشتباه خلق خدا بوده...
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.

    ویرایش توسط maryam123 : دوشنبه 18 دی 96 در ساعت 16:09

  8. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    *مونا* (دوشنبه 18 دی 96), tavalode arezoo (سه شنبه 19 دی 96)

  9. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام
    مریم جان درسته من با ظاهرش مشکل دارم اما به اون خاطر راضی به جدایی نشدم.ولی الان مشکل بزرگی پیش اومده و هرچه سریع تر باید عمل شن .از طرفی خودمون مشکلات مالی داریم و همسرم میگه تا یه ماه دیگه نمی تونم پول عمل رو جور کنم و از کار بیوفتم از طرفی حاضر نیست پدرش رو در جریان بذاره تا قرض بدن بهمون.از طرفی میدونم عمل ساده ای هست ولی پدرشون باید در جریان گذاشته شن چون خدایی نکرده مشکلی پیش بیاد من چکار کنم.خانوادش میان میگن چرا بی اطلاع ما چنین کاری کردین پسرمون نگفت تو چرا مارو در جریان نذاشتی.الان غصه این مشکلات یه طرف غصه اینکه میگه الان پول ندارم عمل کنم هم یه طرف.هنوزم داره پشت گوش می ندازه.تا الان که به خاطر اینکه باید بچمون دنیا بیاد مریض شد باید ببریش بهداشت و من قبول نمی کردم یا اینکه می گفت باید بری بیمارستان فلان زایمان طبیعی کنی به من چه که می ترسی نباید تحت نظر فلان دکتر باشی پول ندارم و اینهااااااا.با اینکه کارش فروش در آهمی و ورق است و اونجوریم که میگه بی درآمد نیست.همش با این حرفا و لجبازیا بچه دار شدن رو عقب انداخت.همین الانشم به اصرار من رفت آزمایش اسپرموگرام داد وگرنه نمیرفت و بارداری با اون شرایطش صورت می گرفت احتمال اینکه بارداری ناموفق باشه زیاد بود.همیشه کارهاشو پشت گوش می ندازه.مدرک فوق لیسانسش رو به خاطر دوتومن بدهکاری نرفته بگیره از دانشگاه و امسال یه استخدامی خوب رو از دست داد. خیلی وقته میگم برو خودت رو بیمه کن لازم میشه جای اینکه بره بیمه تامین اجتماعی کنه رفته بیمه سلامت کرده چون ارزونتره باهاش دکتر زیاد رفتیم ولی الان بیمارستانی که می خواد عمل کنه بیمه سلامت رو قبول نمی کنه . امروز قرار بوده بره دنبال بیمه ظهر اومده بهش میگم رفتی میگه نه کار داشتپ نرسیدم دیگه کنترلم رو از دست دادم و شروع کردم به گریه که چرا موضوع رو جدی نمی گیری و این کار رو بذار اولویت . و گفت مدارکت رو بده فردا ببرم اداره بیمه اما تا یه ماه دیگه نمی تونم عمل کنم پول ندارم چک دارم و این حرفا.الان تو این اوضاع من باید جوش این مشکلی که پیش اومده جوش بی پولی جوش بی بیمه ای رو هم بزنم و به هیچکی هم چیزی نگم تا اینکه کی اوضاعش خوب شه و بره درمان کنه.خودش میگه یه ماه دیگه ولی با شناختی که ازش دارم بیشتر پشت گوش خواهد انداخت.
    من طی مشاوره خصوصی ای که قبلا از آقای مدیر گرفتم ایشون گفتن در مسائل مالی دخالت نکنم و نظراتم رو خیلی ظریف بدم.چون ایشون مسئول مسائل مالی هستن.خب من الان چیکار کنم با این بی مسئولیتی؟

  10. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    تنهام نذارین من این روزا خیلی شرایط بدی دارم.

    امیدم به خداست و میدونم هواسش بهم هست اما گاهی فکرای بدی سراغم میاد

  11. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام مونا جان

    همون طور که مدیر همدردی گفتن و منم بهت میگم در مسائل مالی همسرت دخالت نکن.شما این همه صبر کردی یکماهم روش.
    اگر بیش از حد رو این قضیه کلید کنی ( که داری میکنی) ممکنه همسرت رو سر لجبازی بندازی...
    در هر صورت این همسرته که باید اول بخواد چون ایشون قراره به قول معروف بره زیر تیغ
    در مودر در جریان گذاشتن خانوادش شما هیییییچ دخالتی نکن اصلا و ابدا.
    اگر شما بدون اطلاع همسرت در جریا بذاریشون باعث بی اعتمادی همسرت به خودت میشی و اینکه دیگران رو به حریم شخصی خودتون راه دادی اونم بدون رضایت همسرت
    به نظرم خیلی داری به همسرت فشار میاری بیش از حد
    مونا چرا فکر میکنی همه زندگی بچه دار شدنه؟؟؟؟؟
    زندگی عادیت رو بکن و انقدر همسرتو تحت فشار نذار
    بذار وقتش برسه همه چیز درست میشه
    یکم سر خودتو گرم کن که انقدر به همسرت گیر ندی
    اگر خانه داری برو ورزش کن برو یه کلاسی چیزی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. 5 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    *مونا* (چهارشنبه 20 دی 96), mercedes62 (چهارشنبه 20 دی 96), tavalode arezoo (چهارشنبه 20 دی 96), جوادیان (چهارشنبه 20 دی 96), شیدا. (چهارشنبه 20 دی 96)

  13. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    از طرفی میدونم عمل ساده ای هست ولی پدرشون باید در جریان گذاشته شن چون خدایی نکرده مشکلی پیش بیاد من چکار کنم.خانوادش میان میگن چرا بی اطلاع ما چنین کاری کردین پسرمون نگفت تو چرا مارو در جریان نذاشتی
    در جریان گذاشتن خانواده ی همسرت به شما هیچ ربطی نداره. لطفا در امور خصوصی همسرت و روابطش با خانواده اش دخالت نکن.
    ممکنه همسرت بابت این مشکل یا بیماری احساس ضعف می کنه و اگه به کسی بگی باید منتظر عواقب بسیار بدش هم باشی.

    دلم تحمل این راز رو نداره دوست دارم به مامانم بگم اما جلو خودم رو می گیرم
    لطفا این موضوع را به کسی نگو. موضوع خصوصی همسرت هست و اگه ایشون راضی نیست نباید بگی.
    سعی کن متوجه باشی.

    اینقد هم به خودت نگو وای چه درد بزرگی، وای چه راز بزرگی ... ازش یه غول نساز. زندگیت را بکن.

    خیلی سخت گیری.
    سنت که برای مادرشدن زیاد نیست. مشکلتون هم اونقد حاد نیست. علم هم اینقد پیشرفت کرده که اکثر مشکلات بارداری قابل درمان هست.

    به جای این فکرها یه کم روی آرامش خودت و کار کردن روی شخصیت خودت وقت بذار.
    خودت را در همه چیز مسئول نبین ( بچه ی خواهرم سقط شده احساس گناه می کنم، شوهرم عمل داره ممکنه خانواده اش از من بپرسن چرا بهشون اطلاع ندادم و ...)
    ریشه ی این افکار اشتباهی را پیدا کن. رفعشون کن. خودت را اصلاح کن و در کنارش برای مادرشدن هم آروم آروم برنامه ریزی کن. اینقد زوم نکن روش.

    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    *مونا* (چهارشنبه 20 دی 96), Happy.girl.69 (چهارشنبه 20 دی 96), tavalode arezoo (چهارشنبه 20 دی 96), میس بیوتی (چهارشنبه 20 دی 96), جوادیان (چهارشنبه 20 دی 96)

  15. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    ممنون از مریم عزیزم حضورت باعث دلگرمیه
    ممنون از شیدای عزیزم حضورت باعث دلگرمیه

    همسرم خودش به این نتیجه رسید برای اینکه بعد عمل احتیاج به استراحت داره و از طرفی پدرشون باید کارش رو چند روزی مدیریت کنه باید پدرش رو در جریان بذاره.به پدرشوهرم گفته و ازش خواسته حتی به مادرشوهرم چیزی نگه و پدرشوهرم هم گفتن چیزی نمی گن.
    ان شاالله که چیزی نگه.

    امروز یه کاغذ گذاشتم جلوم و همه استرس ها و نگرانیام رو نوشتم خیلی سبک شدم. توی تایپیکی که مریم عزیز ایجاد کردن برای دعا کردن واسه هم دیگه شرکت کردم و امروز داشتم صلوات هایی که گفتم رو می فرستادم خیلی احساس آرامش کردم.ممنونم مریم جان که این کار قشنگ رو کردی ان شاالله خدا برات خیر بخواد و زودتر سلامتی کامل پیدا کنی.

    گاهی چیزهایی در زندگیمون پیش میاد که حتما مصلحتی درش هست و شاید هم امتحان الهی باشه خدا کنه من از این امتحان سربلند بیرون بیام .

    خدایا من صبر می کنم چون به رحمتت امید دارم.

  16. 5 کاربر از پست مفید *مونا* تشکرکرده اند .

    maryam123 (چهارشنبه 20 دی 96), tavalode arezoo (چهارشنبه 20 دی 96), میس بیوتی (پنجشنبه 21 دی 96), جوادیان (چهارشنبه 20 دی 96), شیدا. (چهارشنبه 20 دی 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.